Thursday, June 01, 2006

قدرت از ديدگاه حنيف نژاد و قدرت از ديدگاه رجوي
قدرت از ديدگاه حنيف نژاد و قدرت از ديدگاه رجويبه مناسبت 4 خرداد 1351 اعدام بنيانگزاران اوليه سازمان مجاهدين خلقشهدا محمد حنيف نژاد ، سعيد محسن ، علي اصغر بديع زادگان ، محمود عسگري زاده و عبدالرسول مشكين فامسلام به انان كه براي رسيدن به قدرت ، به هر وسيله اي دست نزدند .سعيد سلطانپور -تورنتوssultanpour@yahoo.com"جنگی است ميان حق و نا حق که در يک جهت آن دشمنان خلق مجهز به آخرين تکنيک و سلاح و در جهت ديگرآن به اراده ی آهنين توده ی زحمتکش و دست پينه بسته کارگران و دهقانان قرار گرفته است.در اين صحنه يک طرف جيره خواران سيستم وابسته به امپرياليسم جهانی قرار گرفته و در سمت ديگر آن جوانانی که هستی خود را به خلق مديونند."" ما به اين جهت سلاح بدست گرفته ايم که شرافت اجتماعی خودمان را در خطر تهديد دزدان سرگردنه ديده ايم که با دست باز و پشتيبانی امپريا ليسم آمريکا با چراغ به دزدی آمده اند"قسمت هائی از دفاعيات شهيد سعيد محسن دربيداددگاه شاه"وحدت تشکيلاتی ما هر نوع مانعی را ازبرابرمان بر خواهدداشت . هرچه در کفه داريد در کفه جنگ توده ای مسلحانه گذاشته و تا امحا کامل امپرياليسم و صهيونيسم و ژزيم سلطنتی ايران بجنگيد . "پيام مشترک حنيف و سهيد محسن در آستانه تيربارانسالهاست که اين عزيزان به خدا پيوستندو به عنوان شهيد همواره زنده هستندو راهشان انگيزه دهنده آيندگان شد . هر چند هيچ شكي در صداقت و شجاعت و نو آوری آنان نيست.هر چندآنها توانستند همراه با چريکهای فدائی حرکتی عليه استبداد شاه و امپرياليسم آمريکا بوجود بياورند ولی آنها در مورد شعار و هدف نهائی ذهنيت داشتند منظور جامعه بی طبقه توحيدی که توسط مجاهدين و رهبری طبقه کارگر توسط فدائيان مطرح ميشد. و اتفاقا سوال د راينجاست كه ايا رجوي به نگرش جديدي رسيده است كه به آمريكا نزديك شده است ؟جوهر تفكر ضد امپرياليستيجای شکی نيست که جوهر بنيانی تفکری رهبران اوليه مجاهدين نشان از ضديت آشتی ناپذير با امپرياليسم به عنوان سد تكامل دوران و صهيونيسم داشته است .1 .بنابر اين به هيچ وجه امکان ندارد که آمريکا بتواند با چنين سازمانی که جوهره تفکرايدئو لوژيکش در نفی آن (امپرياليسم) است اتحاد استراتزيکی داشته باشد مگر اينکه ان اتحاد يك تاكيتك از طرف قدرت سلطه طلب باشد که د رجهت منافع امريکا و بر عليه منافع مردم ايران خواهد بود .يا اينكه رهبري جريان توبه ايدئولوژيكي كرده باشد و يا توافقات پشت پرده اي شده باشد كه بالطبع در تضاد آشكار با سياست روشن و صريح “ تكيه بر توده ها و ايمان به انان به عنوان تعيين كننده نهائي “ كه از طرف حنيف تئوريزه شده بود قرار دارد.2. اسرائيل و آمريکا اسلام راديکال ( انقلابی ) را برنمی تابند و در صدد سرکوب و تضعيف آن بودند. برنامه ريزی آنان برای انحراف نيروی جوان معتقد به اسلام انقلابی با شاخص هاي شريعتي معلم و نظريه پرداز ،‌ايت ا له طالقاني به عنوان رهبر سياسي و مجاهيدن به عنوان بازوي اجرائي آن در دستور كاربود. تحليل اشتباه سازمان در توده ای شدن جريان در قبال خميني در 1360 و اعقتاد به اصل جنگ مسلحانه به عنوان تنها رهائي "قانون ما اراده توده هاست که در اسلحه انقلابی تجلی پيدا می کند" (سعيد محسن ) وا صلي كردن تضاد بين ارتجاع و انقلاب از يكسو و نيز عملكرد جريان هاي مشكوك و يا وابسته به استعمار مانند حسن آيت و نيز حريان موتلفه كه خواهان حدف فيزيكي مجاهدين بود از سوی ديگر باعث شد كه بدنه سازمان و بدنه هوادران رژيم كه عمدتا بسيجي ها بودند د رحالي كه در جنگ بر عليه عراق در يك صف ميجنگيدند به هم بر بخورند وبالطبع صف نيروهاي آزاد شده انقلاب بشكنداين همان خواست دشمنان خارجی مردم (‌آمريكا ) بود که نيروهای انقلاب را که قاعدتا بايد در کنار هم عليه سلطه طلبی آمريکا و جنبش دموکراسی خواهی مردم راه طولانی تر ی را می پيمودند بر عليه يکديگر بکار بگيرد . البته ذكر اين نكته گفتني است كه نيروهاي انقلابي مي توانستند درگيري اجنتاب ناپذير 30 خرداد را به تعويق بيندازند تا نيروهاي سياسي و جريانات در بين سنگ آسياب لاجوردي و رجوي له نشوند.البته تحليل امثريت و حزب توده بعد از 30 خرداد در كنار سركوبگران كه با برنامه عمل مي كردند هيچ قابل توجيه نيست. مانند شاريط فعلي كه نبايد اچازه داد كه هيچ جنگي در منطقه صورت بگيرد و لي در صورت وقوع چنين تچربه تلخ تحميلي ما نمي توانيم د ركنار جمهور ي اسلامي بر عليه اشغالگران مقاومت كنيم بلكه بايد مستقل بر عليه تجاوز ايستادگي كرد.3. وقتي كه در جرياني هستي و همه چيز را مطلق مي كني و شك نمي كني به خطاها و يا چرخش ها كمتر حساس ميشوي مثلا در تحليل ها ی مسعود می شنيديم که ميگفت ما بايستی به هر قيمتی جلوی نزديک شدن رفسنجانی به آمريکا را بگيريم. زيرا رفسنجاني به نوعي قبل از پذيرش قطعنامه و نيز در دوران رياست جمهوری اش تلاش میکر د كه به آمريكا نزديك شوددر ان زمان چرا کسی رسما نخواست اين مسئه را طرح كند که اين تحليل يعنی نزديکی به جناح نو محافظه کار و لابی اسرائيل د رآمريكا (‌اي پ. ك) .يعنی اسرائيل به اهداف خود از طريق حمايت نا نوشته با رجويستها دست يافت.بر طبق ديدگاه بنيانگزاران اوليه مبارزه با شاه به اين دليل بود كه وي عامل سر سپرده امپرياليزم آمريكا بود و رژيم شاه عليرغم برتري نظامي ،‌امنيتي و حمايت همه جانبه از سوي غرب بدليل اينكه رابطه اي با توده ها نداشت محكوم به شكست بود ولي بر عكس شاه، انقلابيون بدليل عمق رابطه با تود هها بود كه بر رژيم هاي ديكتاتور وابسته پيروز ميشدند.لذا با اين استدلال اگر براستي رفسنجاني به آمريكا نزديك ميشد كه د رحقيقت بايد باعث ضعيف تر شدن و ي و رژيم ميشد پس چرا رجوي تلاش هاي موفقي كرد كه جلوي اين رابطه را بگيرد زيرا بر طبق تحليل وي نزديكي رفسنجاني به آمريكا در سالهال 1368تا 78 معنايش اين بود كه ما ( رجوي )‌نمي توانيم به امريكا نزديك شويم. براساس تحليل واقعي وي هركسي به آمريكا نزديك بشود برنده است . بادرنظر گرفتن شرايط منطقه كه راستها ( آمريكا و متحدانش ) قدرت بيشتري مي گيرند و نيز ضعف رژيم بعد از پايان جنگ در قبول آتش بس . در ان دوران بلوك كمونيستها فروپاشيده بود و جورج بوش پدر وعده نظم نوين جهاني را ميداد كه دران نظام سرمايه داري و اقتصاد آزاد قرار بود كه همه جا را بهشت كند و همه فقرا را سير كند د رحاليكه در حال حاضر دنيا 750 ميليون گرسنه دارد كه روزانه 20 هزار نفر از گرسنگي مي ميرند و سرمايه داري در زمينهاي فلسفي و اجتماعي با سوالات جدي روبروست ودر حال به بن بست رسيدن است.عدم بازنگري در گذشته و اصارا به تكرار اشتباه" بديهی است که نه بی ثباتی و تزلزل رژيم و نه مقاومتی که او را به اين روزانداخته هيچيک تصادفی و خودبخودی نيست .بعکس بی ثباتی و بی آيندگی اين رژيم در درجه اول محصول مبارزات خونين و پيگيرو ضربات کوبنده مجاهدين خلق و رشيد ترين فرزندان شهيد و اسيراين ميهن است."20 خرداد 64 بيانيه شورای مرکزی سازماننيويورك تايمز: شما آينده جمهور ي اسلامي را چگونه مي بينيد ؟مريم رجوي : من خوشبين هستم ممكن است كه سرنگوني ملاها د رطول عمر ما اتفاق نيفتند ولي انها روزي سرنگون خواهد شد.125 سپتامبر2005اصرار رجويستها بر عدم بازنگری در سياستها ی سازمان و پردازش تحليل های غلط سازمان آن سازمان فعلی در سرنگونی جمهور ی اسلامی و خود بزرگ بينی ها ی رهبری که باعث شده آمريکا از انان به عنوان يك ابزار براي فشار سياسي و امتياز گير ي از جمهور ي اسلامي دربيايد و اين يعني خدمتی به دشمنان مردم ايران ( استبداد مذهبی و سلطه گران آمريکائي ست ).به رجوی بايد گفت آمريکا که به راحتی با سرهنگ قذافی و ژنرال مشرف کنار می آيد چرافکر می کنيد نمی تواند با جمهوری اسلامی که در حاکميت است و برگهاي برنده د رعراق و افغانسات رادارد کنار بيايد و سر جنبشهای مردمی و ضد استبدادی و استعماری را به زير آب کند.با ادامه همکاری با ارتجاعی ترين و نظامی ترين و خشن ترين جناح راست های آمريکا يعنی نو محافظه کاران نه تنها شما از راه بنياننگزاران عدول کرده ايد بلكه تمامی اعتبار ان شهدای سازمان را زير سوال برده ايد؟بالاخره كسي در اين جريان پاسخگو هست كه آيا حنيف و ديدگاهش در مورد قدرت و مردم و امپرياليسم درست هست و يا ديدگاههاي مسعود رچوي د راين زمينه ها زيرا در تقابل با يگديگر هستند و اگربه نتايج جديدي رسيده اند چرا ان رارسما اعلام نمي كنندو يا اسم جديدي براي خود انتخاب نمي كنند زيرا تعيين تكليف نكردن رجويستها در مورد امپرياليسم و همكار ي انان با نو محافظه كاران آمريكا خاري است در چشم شهدا ، و اسراي سازمان مجاهدين اوليه و مردم ستمديده ايران.پاورقي1http://www.maryam-rajavi.com/content/view/276/52/Still, Mrs. Rajavi keeps smiling."I'm optimistic," she said. "It may not happen in my generation, but eventually the mullahs will go."آدرس وب لاگwww.kanoun-e-bayan.blogspot.com

0 Comments:

Post a Comment

<< Home