نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق بخش ششم
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق بخش ششم
اكتبر 2006
سعيد سلطانپور
استثمار اسراي جنگ ايران و عراق
مريم رجوي خطي را د رسال 65 مطرح كرد كه برابري قوا نام داشت . بر اساس تفكر انقلابي و بر مبناي توحيد ي ، يك نفر عنصر مجاهد و مبارز آگاه برابر با 100 نفر انسان غيرآگاه ( سرباز )است . بنابر اين د رراه حق جنگيدن تعداد نفرات در مبارزه با دشمنان مطرح نيست . اين مبحث جديد به تعريف قوا در يك جنگ كلاسيك و نياز به ارتش كلاسيك مطرح ميشد . اين تحليل جديد يعني بازگشت بدون بحث و نحوه چگونگي اتخاذ استراتژي جديد از نيروي كيفي د رازاي نيروي كيفي بود.
رهبري سازمان كودكانه تصور مي كرد ا زانجا كه سازماندهي يك ارتش كلاسيك را دارد تنها بايد از نظر كمي نيرو به ان اضافه كند تا اين ارتش شكل واقعي بخود بگيرد و بر ارتش و سپاه رژيم غلبه كند.
در سازمان زماني كه صحبت از لشگر ميشود يعني تعدادي برابر 150 تا 200 نفر كه معادل يك گروهان ارتش كلاسيك هست . رجوي معتقد بود كه به محض عبور از مرزها مردم به سازمان خواهند پيوست و اين افراد د رگردان ها و گروهان ها و تيپ ها سازماندهي ميشوند .
تعداد پيوسته ها به سازمان از داخل ايران انچنان نبود كه بتواند طرف معادله سازمان را سنگين كند. پس تنها راه براي جبران نيروهاي كيفي كشته شده د رفروغ اين بود كه اسرا ي ايراني در اردوگاه به سازمان آورده شوند تا بنوعي اين تحليل كه مبناي عيني نداشت تحقق يابد .
سازمان كار تبليغاتي فراواني بر روي اردوگاه اسرا ي ايراني در عراق به كمك سازمان اطلاعات ارتش عراق وحزب بعث عراق انجام مي دهد تا موفق م يشود تعدادي از اين اسرا را براي نبر د نهائي جذب كند .
زماني كه تعدادي از اسراي ايراني د رعراق در سال 67 توسط صليب سرخ به سازمان مي پيوندند . شريف (مهدي ابريشمچي) كه مسو ل اين كار بود به انها ميگويد “ شما به ما بپونديد هر وقت خواستيد برويد ما مانند بچه هاي سازمان با شما عمل ميكنيم . شما را به تركيه و اروپا مي فرستيم . “ چند ماهي گذشت و خبر ي از عمليات نشد .
اتفاقا در نشست رهبري مريم در اشرف 68 يكي ا زاين اسرا بلند شد و به مسعود رجوي گفت برادر براد رشريف (ابريشمچي ) كه به اردوگاه اسرا د رعراق امد به ما گفت تا دو ماه ديگر عمليات مي كنيم الان چند ماه است ما اينجاهستم خبر ي نيست. )( آذر 68 ) ايا شما مي دانيد چرا ؟ گفتم شما د رجريان باشيد . كه مسعود ،جو اب وي را نداد.
يكي ديگر از اسرا ي پپوسته در همان نشست بلند شد و گفت برادر چه فرقي مي كنه شما رئيس باشي يا مريم رئيس باشه ؟ كي عمليات ميشه ؟كه مسعود با تمسخر گفت بشين همه اينجا مثل تو هستند .!!!
پس ا زمدتي زماني كه چند نفر ا زاين اسرا تقاضاي رفتن از اشرف را مي كنند ابريشچمي مي گويد كجا ؟
حسين ب- مي گويد “ تعدادي از اسرا را را به زندانسرا ميبرند. انها دست به راه پيمائي مي زنند . عده اي از افراد سازمان به انها حمله ميكند و انان را مضروب مي كنند.“
در هر حال اين اسرا در هر فرصتي سعي ميكردند كه فرار كنند. بسياري از انها به اين دليل پيوسته بودند كه نيت داشتند به محض حمله سازمان د رمرز فرار كنند. يداله از اسرا مي گفت نماينده صليب سرخ به انها د رموقع پيوستن به سازمان گفته بود“ شما هيچ وقت به ايران حمله نميكنيد. “يكبار يدااله كسمائي به حسين اديب فرمانده لشگر كه د رمورد اينكه افراد به سازمان بدهكارند و بايد پس بدهند گفت اقا يك كاپشن به ما داديد بيديد اين هم مال شما . بنابر گزارشات حسين اديب كه همسرش را به فرمان مسعود رجوي طلاق نداده است اكنون د رپايئن ترين سطح يك فرد تشكيلاتي هست.
غلام اميني يكي اين افراد بود كه نه راه برگشت داشت وپس از سالها بوي اجازه خروج از عراق را نمي دادند . و ي كاملا مو هايش سفيد شده بود .
سازمان حتي انهائي را كه مانند رئوف.. و يا محمد اردلان. ترجيح مي داد ند كه به اردوگاه اسرا بر گردند برنمي گرداندند. رئوف مجبور شد به زندانسرا (مهمانسرا )برود.
بسيار ي ازاين افراد بارها توسط زندانبانان عراقي به شديدترين وجهي مورد شكنجه قرار گرفته بودند .
محمداردلان از بچه ها ي كرمانشاه بود دو بار با شكستن شيشه اسايشگاه خود را زخمي كرده بود . وي تحليل درستي از سازمان داشت . محمد باتقاق دوستش با دو تا ژ-3 و يك گالن گازوئيل توانسته بودند جلوي حمله يك گردان عراقي را براي ساعتها بگيرند . انها هر دو سرباز بودند .
بر اساس گزارش كيهان هوائي 15 /مهر 1369 تعداد 800 نفر اين افراد به ايران بازگشتند. براساس گزارشات رسيده تعدادي از اين پيوسته ها اعدام شدند. شكي نيست كه سازمان بايد سهمي از بد رفتاري و استثمار اين افراد را بر عهده بگيرد.
ادغام اسراي پيوسته و تسريع ريزش نيروها
تاان زمان كساني كه به سازمان پيوسته بودند د رهرحال كم و بيش با سازمان اشنا بودند . آنها اماده جان دادن د ر را ه عقيده شان بودند . د رحاليكه اسراي پيوسته از انجا كه خدمت اجباري سربازي را انجام مي دادند و اجبارا به ميدان جنگ برده شده و اسير شده بودند در شرايط انتخاب آزاد نبودند . سازمان با انان مانند گلادياتورها رفتار ميكرد و تحت آموزش براي شركت در يك عمليات دوباره بودند. اين اسرا نه راه پيش داشتن و نه راه پس .
اسراي پيوسته كه در اردوگاه عراقي ها شديدا مورد اذيت و آزاد قرا ر داشتند به طور نمونه به انان انقدر غذا كم داده ميشد كه معده ها ي انان جمع شده بود .
ا زتغذيه ها ي عالي در ان دوران كه د رسطح اروپا بود بر خوردار بودند./
د ران دوران در صبحانه ، دهي (ساعت 10 )، ناهار ،پنجي (ساعت 5 -عصرانه )و شام بهترين غذاها و ميوه جات و لبنيات سرو ميشد. البته برخي از اسرا رعايت نمي كردند. د رمورد پوشاك ،ادو كان هم همين موضع از طرف بر خي از اسرا سو رفتار ميشد . انان مرتبا تقاضاي واكمن ، وسايل شخصي مي دادند .
تا قبل از پيوستن اين افراد به سازمان ، درب انبار تداركات باز بود و هر كسي باندازه نياز خود از ان لوازم مورد احتياج را بر مي داشت. سپس اين قبيل وسائل جيره بند ي شد . ولي در مجموع سازما ن سعي مي كرد براي نگه داشتن انان د ر اشرف مسائل صنفي انها را بخوبي حل و فصل كند.
اتفاقا ان عده از اين اسرا كه به مسعود متصل شده بودند گاها بر اعضاي سازما ن كه با مسعود و مريم اتصال كامل نشده بودند ارتقا مقام پيدا كرده بودند. به عنوان نمونه يكي از اين افراد كه به گفته اسرا به علت شلاق زدن اسرا ي ايراني در اردوگاه عراقي ها از صدام تشويق نامه گرفته بود و بعدا به سازمان پپوسته بود بعدا با زدن عكس مسعود به در و ديوار كمدش و لباس ارج و قربي پيدا كرده بود. اين دوگانگي شايد نگاهي از سيستم غير عادلانه در رده بندي و صلاحيت در تشكيلات را براي خواند گان به تصوير بياورد . يعني هر كس دو روتر امكاناتش بيشتر . و
به همين ترتيب بر خورد ان عده ار اسرا با زنان گاها مسئله ساز مي شد. كم كم اين بر خوردها باعث بلند تر كردن ديوار خوابگاه زنان شد . شيشه هاي پنجره ها رنگ زده شد .
بعد از مدتي ادوكلن ها جمع اوري شد زيرا مشخص شد بعضي ها از ان مشروبات الكلي مي سازند.
در موردر وابط جنسي هم مواردي گرارش شده است كه مي توان به نمونه ان د ركتاب “ بر ما چه گذشت “محمد رضا اسكندري اشاره كرد.
دسته بندي ها
اسراي پيوستي در دوستي ها و بعضا دشمني هاي بين خودشان دسته بندي داشتند . بر عكس سازماني ها كه تشكيلاتي بودند . انان در هر فرصتي با يكديگر درد و دل مي كردند كه د ر سازمان به ان محفل مي گويند. د راين در وبدل ها بالطبع همه ا زجريانات داخل ديگر دسته ها و قسمتها با خبر مي شدند. بسياري از اين افراد در اتاق تلويزيون برا ي ديدن تلويزونهاي عراق و كويت جمع مي شدند كه براي اعضاي سازمان ممنوع بود .البته هميشه يك نفر از اعضا ي تشكيلا سازمان هميشه د رانجا حضور داشت تا گفت و گو ها را كنترل كند. وقتي از سازمان
د رمورد اتاق تلويزيون سوال مي شد انان ميگفتند اين تلويزيون( عراق ) بورژواري است ولي كسي نبود پاسخ بدهد يك سازمان مدعي انقللابي گري در كشور بورژوازي چه ميكند ؟
اسراي پيوستي چون از بيرون به سازمان نگاه ميكردندو تجارب اسارت و كينه عراقي ها ر داشتند بهتر متوجه مشكلات جدي در سيتسم مي شدند كه اعضا و وابستگان متوجه ان نشده بوند و يا سعي مي كردند انرا به مسئله دار بودن خودشان نسبت بدهند نه به رهبري و تشكيلات سازمان . .
هر كسي كه جديد وارد قرارگاه ميشد در چند ساعت اول متوجه دو گانگي در محيط قرار گاه ها ميشد . سازماني ها جدي ،خشك كه كمتر با هم سلام و عليك ميكردند و هميشه د رحال رفت و امد بودند. بيگانگي افراد تشكيلاتي بالا با اسرا خيلي مشخص بود . ا عموما رده هاي بالاتر كه بر اثر ابراز نزديكي به مريم به اين مقامات دست يافته وفرمانده ميشدند چنان با تو كه تابحال نديده بودي گرم مي گرفت كه فكر مي كردي سالها همديگر را ميشناختيد و لي به محض اينكه وي رسته اش عوض ميشد به زور به جواب سلام ميداد كه نشان از يك جو دروغين و تصنعي در ارتش داشت .
پيوستي ها كه چاره اي نداشتند و بايستي در انجا مي ماندند.انان روحيه انفعالي داشتند .
د رهرحال هرقسمتي ا ز ارتش يك نمونه آماري كوچكي ا زجامعه بزرگ پر ا زتضاد و تفاوتها بود كه سازمان نمي توانست و يا نخواست انرا بخوبي و درايت حل كند. به مرور اين تضاد بين دو گروه بيشتر و بيشتر ميشد.و به پوسيدگي سازمان ا زداخل كمك كرد. و انرا دچار بحران كرد.
محفل زدن
تشكيلات سازمان مخالف سرسخت محفل بود با اين ادعا كه ضربه 54 منشعبين ماركسيست (تقي شهرام و وحيد افراخته )بدليل بر خوردهاي محفلي بود ه است زيرا از طريق مسولين انان برخورد نشده بود .
به گفته سيامك گيلاني از اعضا با سابقه نظامي سازمان از فاز مسلحانه 60 كه بعد از فروغ جاويدان از سازمان جد ا شد و البته مورد بي مهري ها ي زياد هم قرار گرفت مي گويد “ بنظر من كساني كه محفل مي زدند ، سازمان نمي توانست روح و مغز انانرا صد در صد قبضه كند . انان زودتر پي به ب كمي از واقعيات مي بردند و توانستند سالم تر از سازمان خارج شوند.“
بنظر منهم محفل زدن براي افراد عادي و اعضا مي تواند نمونه هاي از روابط هاي غير سالم د ر تشكيلات را زودتر بر ملا كند. شايد محفل يكي از راه هاي جلوگيري از سانسور خبري د رسيتسمها ي بسته و غير دموكراتيك باشد. البته بسياري از كساني كه كارائي بالائي داشتند بنوعي اهل محفل بودندو ذوب مسعود و مريم نشده بودند به رده ها ي بالا (بخصوص بعد از انتصاب مريم رجوي به رهبر ي سازمان) نرسيدند.
سيامك اضافه مي كند “اتفاقا هر زمان كه سازمان براي اجراي عمليات به افرادي مانند “ما “ نياز داشت شبانه به سراغ ما مي امدند و خواهش مي كردند كه اين عمليات را انجام بدهيم زيرا فرماندهان مي دانستند كه بسياري از ان فرماندهان مرد و زن متصل به رهبري اهل ميدان عمل نيستند . هرچند بعد از عمليات دوباره به سرباز صفري تنزل داه ميشديم . شايد يكي از علت انتخاب بسياري از افراد نورچشمي به ستاد ها در اين بود كه طبق تعريف كلاسيك ،افراد ستادي در جنگ شركت نمي كردند .
البته مسعود و مريم رجوي هيچ كدام عملياتي نداشته است و تنها د ر ستاد فرماندهي فرماندهي كرده است . مريم رجوي البته زندان را هنم تا زندان پاريس در سال 2003 تجربه نكرده بود. ا
ا د رمورد عمليات مصطفي رجو ي هم د ربخش هاي بعدي نقل خواهم كرد.
اسامي تعدادي از وابستگان ، فرماندهان و مسولان كه بر اسا س گزارشات منتظر روزنه اي براي خروج از اشرف و عراق هستند.
#جهانگير جمالي از اسراي پيوسته كه برا ي خروج تهديد به مرگ شد.
#رضا اسلامي كه به ابو غريب فرستاده شد
#مسعود دستگردي كه از اروپا امده بود ولي وي را بر نمي گرداندند.
#جهانگير خادمي
گويا از كردستان ايران امده بود
#محمود ( كوچيكه )
#جمال نادري از اسراي پيوسته
#محمد علي نقي از اسراي پيوسته
# علي اكرامي
#اسد اسد زاد ه
#جلال تقي زاده
#قدرت حيدري كه البته وي همه را ضرب و شتم مي كرد.
اميدوارم كه انتشار اين اسامي باعث نشود كه سازمان اين افراد را زير فشار قرار دهد كه براي اثبات وابستگي شان به سازمان به پاي راديو و تلويزيون بيايند.
تجربه كساني كه در سازمان بوده اند و جد اشده اند بخوبي مويد اين امر است كه كساني كه ذره اي حس انسانيت و مردم دوستي داشته باشند و شرايط و اهداف اوليه اي را كه انگيزه پيوستن انان بوده است را با شرايطي كه در حال حاضر در اشرف با ان روبر و هستند يعني سانسور كامل خبري ،جو بي احترامي و دو روئي د ر حاليكه كه سازمان هيچ كنترل سياسي در مورد سرنوشت خود را ندارد و با علم به اينكه انها در كنترل كامل نيروهاي آمريكائي بسر مي برند مقايسه كنند ،ممكن نيست كه بتوانند چشمانشان را بر روي نقض هاي مستمر حقوق شهروندان ايراني كه برا ي اهداف خود به سازمان پيوسته اند ،ببندند . با توجه به شواهد گسترده كه نشان از سو استفاده هاي سيستماتيك توسط تشكيلات سازمان دارد ، انان هستند كه بايد تكليفشان را با خودشان معلوم كنند كه آيا قرباني نقض حقوق بشر د رسازمان هستند و يا خود نيز جزئي از ان سيستم حاكم ناقض حقوق بشر.؟ انا ن متاسفانه انتخاب چنداني ندارند .
www.kanoun-e-bayan.blogspot.com
اكتبر 2006
سعيد سلطانپور
استثمار اسراي جنگ ايران و عراق
مريم رجوي خطي را د رسال 65 مطرح كرد كه برابري قوا نام داشت . بر اساس تفكر انقلابي و بر مبناي توحيد ي ، يك نفر عنصر مجاهد و مبارز آگاه برابر با 100 نفر انسان غيرآگاه ( سرباز )است . بنابر اين د رراه حق جنگيدن تعداد نفرات در مبارزه با دشمنان مطرح نيست . اين مبحث جديد به تعريف قوا در يك جنگ كلاسيك و نياز به ارتش كلاسيك مطرح ميشد . اين تحليل جديد يعني بازگشت بدون بحث و نحوه چگونگي اتخاذ استراتژي جديد از نيروي كيفي د رازاي نيروي كيفي بود.
رهبري سازمان كودكانه تصور مي كرد ا زانجا كه سازماندهي يك ارتش كلاسيك را دارد تنها بايد از نظر كمي نيرو به ان اضافه كند تا اين ارتش شكل واقعي بخود بگيرد و بر ارتش و سپاه رژيم غلبه كند.
در سازمان زماني كه صحبت از لشگر ميشود يعني تعدادي برابر 150 تا 200 نفر كه معادل يك گروهان ارتش كلاسيك هست . رجوي معتقد بود كه به محض عبور از مرزها مردم به سازمان خواهند پيوست و اين افراد د رگردان ها و گروهان ها و تيپ ها سازماندهي ميشوند .
تعداد پيوسته ها به سازمان از داخل ايران انچنان نبود كه بتواند طرف معادله سازمان را سنگين كند. پس تنها راه براي جبران نيروهاي كيفي كشته شده د رفروغ اين بود كه اسرا ي ايراني در اردوگاه به سازمان آورده شوند تا بنوعي اين تحليل كه مبناي عيني نداشت تحقق يابد .
سازمان كار تبليغاتي فراواني بر روي اردوگاه اسرا ي ايراني در عراق به كمك سازمان اطلاعات ارتش عراق وحزب بعث عراق انجام مي دهد تا موفق م يشود تعدادي از اين اسرا را براي نبر د نهائي جذب كند .
زماني كه تعدادي از اسراي ايراني د رعراق در سال 67 توسط صليب سرخ به سازمان مي پيوندند . شريف (مهدي ابريشمچي) كه مسو ل اين كار بود به انها ميگويد “ شما به ما بپونديد هر وقت خواستيد برويد ما مانند بچه هاي سازمان با شما عمل ميكنيم . شما را به تركيه و اروپا مي فرستيم . “ چند ماهي گذشت و خبر ي از عمليات نشد .
اتفاقا در نشست رهبري مريم در اشرف 68 يكي ا زاين اسرا بلند شد و به مسعود رجوي گفت برادر براد رشريف (ابريشمچي ) كه به اردوگاه اسرا د رعراق امد به ما گفت تا دو ماه ديگر عمليات مي كنيم الان چند ماه است ما اينجاهستم خبر ي نيست. )( آذر 68 ) ايا شما مي دانيد چرا ؟ گفتم شما د رجريان باشيد . كه مسعود ،جو اب وي را نداد.
يكي ديگر از اسرا ي پپوسته در همان نشست بلند شد و گفت برادر چه فرقي مي كنه شما رئيس باشي يا مريم رئيس باشه ؟ كي عمليات ميشه ؟كه مسعود با تمسخر گفت بشين همه اينجا مثل تو هستند .!!!
پس ا زمدتي زماني كه چند نفر ا زاين اسرا تقاضاي رفتن از اشرف را مي كنند ابريشچمي مي گويد كجا ؟
حسين ب- مي گويد “ تعدادي از اسرا را را به زندانسرا ميبرند. انها دست به راه پيمائي مي زنند . عده اي از افراد سازمان به انها حمله ميكند و انان را مضروب مي كنند.“
در هر حال اين اسرا در هر فرصتي سعي ميكردند كه فرار كنند. بسياري از انها به اين دليل پيوسته بودند كه نيت داشتند به محض حمله سازمان د رمرز فرار كنند. يداله از اسرا مي گفت نماينده صليب سرخ به انها د رموقع پيوستن به سازمان گفته بود“ شما هيچ وقت به ايران حمله نميكنيد. “يكبار يدااله كسمائي به حسين اديب فرمانده لشگر كه د رمورد اينكه افراد به سازمان بدهكارند و بايد پس بدهند گفت اقا يك كاپشن به ما داديد بيديد اين هم مال شما . بنابر گزارشات حسين اديب كه همسرش را به فرمان مسعود رجوي طلاق نداده است اكنون د رپايئن ترين سطح يك فرد تشكيلاتي هست.
غلام اميني يكي اين افراد بود كه نه راه برگشت داشت وپس از سالها بوي اجازه خروج از عراق را نمي دادند . و ي كاملا مو هايش سفيد شده بود .
سازمان حتي انهائي را كه مانند رئوف.. و يا محمد اردلان. ترجيح مي داد ند كه به اردوگاه اسرا بر گردند برنمي گرداندند. رئوف مجبور شد به زندانسرا (مهمانسرا )برود.
بسيار ي ازاين افراد بارها توسط زندانبانان عراقي به شديدترين وجهي مورد شكنجه قرار گرفته بودند .
محمداردلان از بچه ها ي كرمانشاه بود دو بار با شكستن شيشه اسايشگاه خود را زخمي كرده بود . وي تحليل درستي از سازمان داشت . محمد باتقاق دوستش با دو تا ژ-3 و يك گالن گازوئيل توانسته بودند جلوي حمله يك گردان عراقي را براي ساعتها بگيرند . انها هر دو سرباز بودند .
بر اساس گزارش كيهان هوائي 15 /مهر 1369 تعداد 800 نفر اين افراد به ايران بازگشتند. براساس گزارشات رسيده تعدادي از اين پيوسته ها اعدام شدند. شكي نيست كه سازمان بايد سهمي از بد رفتاري و استثمار اين افراد را بر عهده بگيرد.
ادغام اسراي پيوسته و تسريع ريزش نيروها
تاان زمان كساني كه به سازمان پيوسته بودند د رهرحال كم و بيش با سازمان اشنا بودند . آنها اماده جان دادن د ر را ه عقيده شان بودند . د رحاليكه اسراي پيوسته از انجا كه خدمت اجباري سربازي را انجام مي دادند و اجبارا به ميدان جنگ برده شده و اسير شده بودند در شرايط انتخاب آزاد نبودند . سازمان با انان مانند گلادياتورها رفتار ميكرد و تحت آموزش براي شركت در يك عمليات دوباره بودند. اين اسرا نه راه پيش داشتن و نه راه پس .
اسراي پيوسته كه در اردوگاه عراقي ها شديدا مورد اذيت و آزاد قرا ر داشتند به طور نمونه به انان انقدر غذا كم داده ميشد كه معده ها ي انان جمع شده بود .
ا زتغذيه ها ي عالي در ان دوران كه د رسطح اروپا بود بر خوردار بودند./
د ران دوران در صبحانه ، دهي (ساعت 10 )، ناهار ،پنجي (ساعت 5 -عصرانه )و شام بهترين غذاها و ميوه جات و لبنيات سرو ميشد. البته برخي از اسرا رعايت نمي كردند. د رمورد پوشاك ،ادو كان هم همين موضع از طرف بر خي از اسرا سو رفتار ميشد . انان مرتبا تقاضاي واكمن ، وسايل شخصي مي دادند .
تا قبل از پيوستن اين افراد به سازمان ، درب انبار تداركات باز بود و هر كسي باندازه نياز خود از ان لوازم مورد احتياج را بر مي داشت. سپس اين قبيل وسائل جيره بند ي شد . ولي در مجموع سازما ن سعي مي كرد براي نگه داشتن انان د ر اشرف مسائل صنفي انها را بخوبي حل و فصل كند.
اتفاقا ان عده از اين اسرا كه به مسعود متصل شده بودند گاها بر اعضاي سازما ن كه با مسعود و مريم اتصال كامل نشده بودند ارتقا مقام پيدا كرده بودند. به عنوان نمونه يكي از اين افراد كه به گفته اسرا به علت شلاق زدن اسرا ي ايراني در اردوگاه عراقي ها از صدام تشويق نامه گرفته بود و بعدا به سازمان پپوسته بود بعدا با زدن عكس مسعود به در و ديوار كمدش و لباس ارج و قربي پيدا كرده بود. اين دوگانگي شايد نگاهي از سيستم غير عادلانه در رده بندي و صلاحيت در تشكيلات را براي خواند گان به تصوير بياورد . يعني هر كس دو روتر امكاناتش بيشتر . و
به همين ترتيب بر خورد ان عده ار اسرا با زنان گاها مسئله ساز مي شد. كم كم اين بر خوردها باعث بلند تر كردن ديوار خوابگاه زنان شد . شيشه هاي پنجره ها رنگ زده شد .
بعد از مدتي ادوكلن ها جمع اوري شد زيرا مشخص شد بعضي ها از ان مشروبات الكلي مي سازند.
در موردر وابط جنسي هم مواردي گرارش شده است كه مي توان به نمونه ان د ركتاب “ بر ما چه گذشت “محمد رضا اسكندري اشاره كرد.
دسته بندي ها
اسراي پيوستي در دوستي ها و بعضا دشمني هاي بين خودشان دسته بندي داشتند . بر عكس سازماني ها كه تشكيلاتي بودند . انان در هر فرصتي با يكديگر درد و دل مي كردند كه د ر سازمان به ان محفل مي گويند. د راين در وبدل ها بالطبع همه ا زجريانات داخل ديگر دسته ها و قسمتها با خبر مي شدند. بسياري از اين افراد در اتاق تلويزيون برا ي ديدن تلويزونهاي عراق و كويت جمع مي شدند كه براي اعضاي سازمان ممنوع بود .البته هميشه يك نفر از اعضا ي تشكيلا سازمان هميشه د رانجا حضور داشت تا گفت و گو ها را كنترل كند. وقتي از سازمان
د رمورد اتاق تلويزيون سوال مي شد انان ميگفتند اين تلويزيون( عراق ) بورژواري است ولي كسي نبود پاسخ بدهد يك سازمان مدعي انقللابي گري در كشور بورژوازي چه ميكند ؟
اسراي پيوستي چون از بيرون به سازمان نگاه ميكردندو تجارب اسارت و كينه عراقي ها ر داشتند بهتر متوجه مشكلات جدي در سيتسم مي شدند كه اعضا و وابستگان متوجه ان نشده بوند و يا سعي مي كردند انرا به مسئله دار بودن خودشان نسبت بدهند نه به رهبري و تشكيلات سازمان . .
هر كسي كه جديد وارد قرارگاه ميشد در چند ساعت اول متوجه دو گانگي در محيط قرار گاه ها ميشد . سازماني ها جدي ،خشك كه كمتر با هم سلام و عليك ميكردند و هميشه د رحال رفت و امد بودند. بيگانگي افراد تشكيلاتي بالا با اسرا خيلي مشخص بود . ا عموما رده هاي بالاتر كه بر اثر ابراز نزديكي به مريم به اين مقامات دست يافته وفرمانده ميشدند چنان با تو كه تابحال نديده بودي گرم مي گرفت كه فكر مي كردي سالها همديگر را ميشناختيد و لي به محض اينكه وي رسته اش عوض ميشد به زور به جواب سلام ميداد كه نشان از يك جو دروغين و تصنعي در ارتش داشت .
پيوستي ها كه چاره اي نداشتند و بايستي در انجا مي ماندند.انان روحيه انفعالي داشتند .
د رهرحال هرقسمتي ا ز ارتش يك نمونه آماري كوچكي ا زجامعه بزرگ پر ا زتضاد و تفاوتها بود كه سازمان نمي توانست و يا نخواست انرا بخوبي و درايت حل كند. به مرور اين تضاد بين دو گروه بيشتر و بيشتر ميشد.و به پوسيدگي سازمان ا زداخل كمك كرد. و انرا دچار بحران كرد.
محفل زدن
تشكيلات سازمان مخالف سرسخت محفل بود با اين ادعا كه ضربه 54 منشعبين ماركسيست (تقي شهرام و وحيد افراخته )بدليل بر خوردهاي محفلي بود ه است زيرا از طريق مسولين انان برخورد نشده بود .
به گفته سيامك گيلاني از اعضا با سابقه نظامي سازمان از فاز مسلحانه 60 كه بعد از فروغ جاويدان از سازمان جد ا شد و البته مورد بي مهري ها ي زياد هم قرار گرفت مي گويد “ بنظر من كساني كه محفل مي زدند ، سازمان نمي توانست روح و مغز انانرا صد در صد قبضه كند . انان زودتر پي به ب كمي از واقعيات مي بردند و توانستند سالم تر از سازمان خارج شوند.“
بنظر منهم محفل زدن براي افراد عادي و اعضا مي تواند نمونه هاي از روابط هاي غير سالم د ر تشكيلات را زودتر بر ملا كند. شايد محفل يكي از راه هاي جلوگيري از سانسور خبري د رسيتسمها ي بسته و غير دموكراتيك باشد. البته بسياري از كساني كه كارائي بالائي داشتند بنوعي اهل محفل بودندو ذوب مسعود و مريم نشده بودند به رده ها ي بالا (بخصوص بعد از انتصاب مريم رجوي به رهبر ي سازمان) نرسيدند.
سيامك اضافه مي كند “اتفاقا هر زمان كه سازمان براي اجراي عمليات به افرادي مانند “ما “ نياز داشت شبانه به سراغ ما مي امدند و خواهش مي كردند كه اين عمليات را انجام بدهيم زيرا فرماندهان مي دانستند كه بسياري از ان فرماندهان مرد و زن متصل به رهبري اهل ميدان عمل نيستند . هرچند بعد از عمليات دوباره به سرباز صفري تنزل داه ميشديم . شايد يكي از علت انتخاب بسياري از افراد نورچشمي به ستاد ها در اين بود كه طبق تعريف كلاسيك ،افراد ستادي در جنگ شركت نمي كردند .
البته مسعود و مريم رجوي هيچ كدام عملياتي نداشته است و تنها د ر ستاد فرماندهي فرماندهي كرده است . مريم رجوي البته زندان را هنم تا زندان پاريس در سال 2003 تجربه نكرده بود. ا
ا د رمورد عمليات مصطفي رجو ي هم د ربخش هاي بعدي نقل خواهم كرد.
اسامي تعدادي از وابستگان ، فرماندهان و مسولان كه بر اسا س گزارشات منتظر روزنه اي براي خروج از اشرف و عراق هستند.
#جهانگير جمالي از اسراي پيوسته كه برا ي خروج تهديد به مرگ شد.
#رضا اسلامي كه به ابو غريب فرستاده شد
#مسعود دستگردي كه از اروپا امده بود ولي وي را بر نمي گرداندند.
#جهانگير خادمي
گويا از كردستان ايران امده بود
#محمود ( كوچيكه )
#جمال نادري از اسراي پيوسته
#محمد علي نقي از اسراي پيوسته
# علي اكرامي
#اسد اسد زاد ه
#جلال تقي زاده
#قدرت حيدري كه البته وي همه را ضرب و شتم مي كرد.
اميدوارم كه انتشار اين اسامي باعث نشود كه سازمان اين افراد را زير فشار قرار دهد كه براي اثبات وابستگي شان به سازمان به پاي راديو و تلويزيون بيايند.
تجربه كساني كه در سازمان بوده اند و جد اشده اند بخوبي مويد اين امر است كه كساني كه ذره اي حس انسانيت و مردم دوستي داشته باشند و شرايط و اهداف اوليه اي را كه انگيزه پيوستن انان بوده است را با شرايطي كه در حال حاضر در اشرف با ان روبر و هستند يعني سانسور كامل خبري ،جو بي احترامي و دو روئي د ر حاليكه كه سازمان هيچ كنترل سياسي در مورد سرنوشت خود را ندارد و با علم به اينكه انها در كنترل كامل نيروهاي آمريكائي بسر مي برند مقايسه كنند ،ممكن نيست كه بتوانند چشمانشان را بر روي نقض هاي مستمر حقوق شهروندان ايراني كه برا ي اهداف خود به سازمان پيوسته اند ،ببندند . با توجه به شواهد گسترده كه نشان از سو استفاده هاي سيستماتيك توسط تشكيلات سازمان دارد ، انان هستند كه بايد تكليفشان را با خودشان معلوم كنند كه آيا قرباني نقض حقوق بشر د رسازمان هستند و يا خود نيز جزئي از ان سيستم حاكم ناقض حقوق بشر.؟ انا ن متاسفانه انتخاب چنداني ندارند .
www.kanoun-e-bayan.blogspot.com
0 Comments:
Post a Comment
<< Home