Thursday, September 07, 2006

2 نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان موسم به مجاهدين خلق

(2) نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان موسم به مجاهدين خلق

بخش دوم :

خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997

رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.

تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،‌انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ،‌ جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.


بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد. تشكيلات براي بازگرداندن آنها به بهانه بازديد هاي كوتاه مدت از اردن وعراق بسيج شد. بليط ها ی دو طرفه براي اطمينان دادن به نو جوانان خريداري شده بود كه هيچگاه بليط بر گشت ان استفاده نشد .اين کمپ يک ماه تفريحي به اقامت اجباري نزديك به يك دهه در كمپ هاي مختلق از علوي تا اشرف انجاميده است.
خانواده ها ي هواداران كه انان را ار موضع انساني پذيرفته بودند اين كودكان را به مدارس
فرستا دند . ثريا كه پدرش شهيد شده بود. در آلمان نزد يكي از هواداران بزرگ شد . ثريا الان فارغ التحصيل شده است و شاغل است. اتفاقا در سفر سال گذشته من به سازمان ملل و ي مايل بود كه در مورد شنيده هاي سازمان با من صحبت كند .

ان عده كه معبود رهبري هستند و اتفاقا كمتر به عراق رفته اند . يا اصلا نرفته اند ، متاسفانه چشمانشان را بر روي اين نوجوانان كه به عنوان گوشت دم توپ براي باز كردن راه اين عده به ايران ،‌استفاده ميشدند ، ، بستند و شاهد تباه شدن اين نو جوانان كه مي توانستند آينده روشن تر سازمان و ايران باشند،‌ شدند. . كساني مانند نقي شفيعي (اسي ) در تورنتو و همسرس مينا كه دو دختر نو جوان بنام هما ونادره را بر گرداندند.

نمونه ديگر مجيد ضابطي فرند شهيد محمد ضابطي بود 14 ساله كه پدر و مادرش د راردي بهشت 61 كشته شدند. وي نزد عصمت (مونترال) بزرگ شده بودند نكته تاسف بار اين است كه عصمت فرزندان دختر خودش را به عراق نفرستاد .

. نمونه ديگر ان ياسر عزتی نو جوان 14 ساله اي بود كه د راتاوا نزد مادر ندا حسني كه خودش را به فرمان سازمان در پي دستگير ي مريم رجوي در پاريس در 2003 سوزاند ،‌ نگهداري شد . بنا به گفته هاي ياسر نا مادري اش رفتار هاي بدي با وي داشته است. ياسر الان 21 سال دارد و خوشبختانه توانست با كمك آمريكائي ها اززندان د راشرف نجات پيدا كند و آلمان به وي پناهندگي داد . ياسر علاقه دارد با توجه به اينكه د ركانادا به مدرسه رفته است به كانادا مهاجرت ميكرد ولي مدركي به نام وي نبود كه بر اسا سان بتواند از دولت كانادا اقدام كند.

حنيف ،‌ نو جوان ،‌ فرزند دكتر يحي دندانپزشك قرا رگاه اشرف ا كه د رعراق متولد شده است ولي در عراق آموزش ديد و ي همرا مادرش و مادرش زري اصفهاني ( كه اسامي مستعار ديگري هم دارد )‌ به كانادا امده اند و جالب اين است كه همچنان سعي بر ستم مضاعفي كه براين نو جوانان منجمله پسرشان رفته است مي پوشانند.

سازمان همانگونه كه بسياري از انها را غير قانونی به کانادا و اروپا وارد کرده بود بسيار ي از آنان را بطور غير قانوني و با مدارك جعلي از اين كشورها نيز خارج كرد. در موارد ي مانند سميه محمدي كه كه در 17 سالكي در 98 به عراق برده شده است و مدارك قانوني داشتند مجبور به تحويل پاسپورت پناهندگي در اردن به سازمان شده اند سازمان به به بهانه حفظ ان ،‌از اين پاسپورتها براي آوردن نو جوانان ديگر استفاده كرده است. . وي د رحال حاضر هيچ مدرك قانوني كشور ي را ندارد و امكان بازگشت به كانادا را ندارد. مثلا مسعود سلامي و حميد مجتهد زاده 14 ساله ار امريكا با پاسپورت (........) ازا مريكا به عراق برده شدند .

اصولا تمام پاسپورتها را مسولان مي گرفتند . بقيه افراد هم با پاسپورتهاي جعلي به عراق برده ميشدند. در ان زمان سازمان اعلام ميكرد كه اين براي امنيت اعضا هست اصولا ويزاي عراق در پاسپورت هيچ فردي زد ه نمي يشد . ولي اكنون شكي نيست كه اين اقدام پيشگيرانه اي بود ب براي خروج بدون اجازه افراد از سازمان . زيرا اگركسي ميخواست از عراق خارج شود به اتهام ورود غير قانوني به عراق دستگير مي شد و سرو كارش با استخبارات عراق وزندان ابو غريب بود كه در رقابت با اوين بود .

بسياري از کادرها خود مسئله دار هستند چه برسد به جوانان و نو جوانان كه تقريبا تمامی انان خواهان خروج از اشرف هستند اين جوانان بدليل جو غير اخلاقي كمپ آمريكائي و وحشت از سو استفاده هاي جنسي و نيز اقامت طولاني مدت د ركمپ ،‌تر جيح ميدهند در اشرف باقي بمانند . اشرف هم الان 3 سال است با وعده و عيد مي گذرد.

پزشك مسول کمپ آمريکائی ها خانم دکتر پيل به سميه محمدي در نزد پدرش در سال 2004 گفته بود “که برای دختران کمپ آمريکائي ها امن نيست و بهتر است که وي به اشرف برگردد و درانجا سکوت کند تا اوضاع مناسب شود.


سياست غير اخلاقي بر چسب زني ، تهديد به ترور و اعدام

بنظر ميايد هر چه كه ريزش در جريان صورت ميگيرد و تجليل ها و خط ها به شكست مي رسد ، ضوايط براي خروج سخت تر ميشود. بطور كلي بعدا ز فروغ كه سازمان به بن بست نظامي رسيد و خروج جدي نيروها آغاز شد. ابتدا سازمان انها ئي را كه به سازمان انتقاد جدي نداشتند را با تاخير به پاكستان و بعضا به تركيه فرستاد . شواهد افرادي مانند سبحاني و علي زركش نشان ميدهد كه در مورد كساني كه اطلاعات زياد تري در رابطه با داخل روابط و مناسبات داشته اند و حاضربه تمكين هم نبوده اند شيوه هاي خشن تري مانند زندان هاي طويل المدت اجرا كرده اند . رحمان يكي از مسولان كو مله و بابك ( چريك فدائي ) مي گفتند در همان سال 61 هم سازمان مجاهدين در كردستان زندان داشت و بچه هائي كه جدا ميشدند و به قرا رگاه اين نيروها براي اقامت يك يا دو شبه مي امدند تا ا زكردستان ايران خارج شوند ، از بر خوردهاي فيزيكي و شيوه هاي بازجوئي خشن كه با انان شد ه خبر مي دادند . گزارشات متعددي در مورد بد رفتاري ابراهيم ذاكر ي با نيروهاي جد ا شده در كردستان موجو د است.

در هرحال ا زسال 68 ببعد هر كسي كه مي خواست از سازمان جدا شود بايستي تعهد نامه اي مي داد كه بريد ه است و د رمورادي بايستي به همكاري با رژيم هم كتبا اعتراف ميكرد . شيوه هاي غير اخلاقي كه د راوين براي آزادي افراد اعمال ميشد و انان بايستي هر گونه همكار ي با جريان خود را نفي مي كردند تا آزاد شوند.


سيامك (حسين ) گيلاني يكي از فرماندهان نظامي زنده مانده از 60 در تاريخ 20 مارس 1991 در اين مورد مي نويسد “ بخدا قسم اگر براي ايشان ( رهبري سازمان و فرماندهان ) بد نمي شد همه ما را كه مي خواستيم از انها جدا شويم تير باران ميكردند. من خودم بارها در نشست تشكيلاتي مسولين سازمان با گوشهاي خودم شنيدم . آيه قران هم كه چاشني همه چرندياتشان هست “

“يادش بخير فضاي روابط داخلي سازمان در ان سالها د رتهران (60-61) چقدر برادرانه و يكرنگ و عاري از موضع طلبي هاي شرك آلود بود . ن طبيعي هم بودمسوليت بيشتر مترادف با خطر بيشتر بود و همين مرا شيفته كرده بود چون سره از ناسره به سرعت كنار گداشته ميشدو عناصر نا خالص تر در صحنه عمل عقب ميرفتند .. يدئو لوژي را مي شد د رغرش برق سلاح هر ررزمنده سانت كرد . مبنا ،‌ ديگر گزارش نويسي و بر خوردهاي خشك و سيخكي نبود.
اما بعد ا زخرو ج ا زكشور و رفتن به كردستان ايران ، دروغها و تبليغات و غلو د رتعداد نيروها براي جلب دولتهاي خارجي شروع شد تا جائيكه گفتند از هر عمليات نظامي 90% تبليغات و 10 % كار نظامي است. ترا بخدا نيروي انقلابي را ببين كه چطور خودش رامضحكه يك مشت مرتجع منطقه مانند شاه اردن و حاكم عربستان و ديكتاتور كثيف عراق كرده . نيرو ي انقلابي كه معتقد بود بايد به زور اسلحه منافع خلق را تامين كرد به جمله :‌سياست فوق تفنگ “ رسيده است . اشتباه نشود منظور م كم اهميت دادن به كار سياسي نيست .“

“از مخالفين و مسئله دارها سر اين خطوط نپرس كه همه را با چوب هاي محتلف و بر چسبهاي ناچسب مي راندند. اگرطرف اشل پائين بود مي گفتند مسئله زن داره . اگر متاهل بود مي گفتند مسئله شهادت داره . اگرحرفي مي زد و اشل تشكيلاتي و سابقه ا ي داشت بو ي مارك خائن مي زدند. مثلا در مورد من بعد از 8 سال كار نظامي گفتند دنبال زنش رفته . آخه كسي نيست از اينها بپرسه چي شد كه يك دفعه همه بعد از فروغ ياد زن و مسئله شهادت و همكار ي با خميني افتادند؟! “




حكم اعدام توسط سرپل “استانبول “ در پايگاه آنكارا

در 29 /11/ 1990 در جلسه اي در آنكارا در پايگا ه سازمان د ر محله“ كچورن شوسه “، دو تن از اعضاي سازمان مهدي نروژ و يداله براي قانع كردن من رسما به من گفتنند كه حكم اعدام شما ها صاد رشده است فعلا برادر ( منظور مسعور رجوي ) هنوز اجازه نداده است ، اگر براد ربگه تمام زندانهاي اروپا پر ميشه از مجاهدين. “ بعدا رحيم مقدمي ‌هم به اين بحث ما پيوست كه در
ا ن سياست چماق توسط يد الله و حلوا توسط مهدي برا ي ساعتها ادامه داشت.

نمونه اخير ان تهديد به قتل درنوشته “داود محمدي “ از اشرف تحت عنوان “ چسبيده به ريش كثيف اخوندها “ در “ اسفند 84“ در قرارگاه اشرف است .
در تشكيلات سازمان كسي بدون اجازه تشكيلات نمي تواند حتي چراغ اتاق را روشن كند و يا درجه كولر را كم و يازياد كند . افراد در سالها ي اخير حتي بايستي خوابهاي خود و يا تصور زن و رابطه جنسي را در جمع اعلام كنند . نام اين لحظه ها در ادبيات سازماني ( ج) و نام نشست “ غسل“ ميباشد كه هفتگي است.

#. در نشست ها ي (ج) پسران بايد تعريف مي كردند چگونه نسبت به زن مسئله دار شده اند و يا فكر كرده اند ولي زنان مستثني بودند. فرماندهان مي گفتند زنان محرم هستند. گويا زنان نيز برا ي خودشان اين نشست ها را داشتند.

جان سپردم در ره عشق وطن گر تو ئي اهل وفا پي آي من
مرك ا گرمرد است گو نزد من آي تا كنم خوش در كنارش تنگ تنگ
من از و جاني برم بي رنگ وبو او زمن دلقي ستاند رنگ رنگ
آزمودم مرگ من د رزندگيست چون رهم زين زندگي ، پايندگيست
حلاج


نشست طعمه بغداد 2001

بعد از نشست “ طعمه “ در 2001 سازمان كتابچه اي محرمانه منتشر كرده است. در يك صفحه ان نوشته “ طعمه “ كسي است كه بعد از جدا شدن ا ز سازمان به خارج مي رود و درانجا طعمه رژيم مي شود . حكم “طعمه “ اعدام است. رجوي در نشست طعمه كه قريب به 6 ماه طول كشيد رسما دستور مي دهد كه در صورت ضربه خوردن سازمان وظيفه نيروهاي باقي مانده است كه اين طعمه ( جدا شده ها را بكشند ) . در اين رابطه د رماه اوت امسال يكي از فرزندان افراد در ارتباط باتشكيلات د ركانادا به يكي از جدا شده ها كفته است كه فرد تشكيلاتي در كانادا اين موضوع را با پدرش از طرف تشكيلات مطرح مي كرده شنيده است. .
دراين كتاب حكم كسي كه از سازما ن جدا شود 2 سال زندان د رعراق هست تا اعزام شود.
كه اصل ان د رنزد بعضي از سازمانهاي امنيت جهان هست. شخصا چند صفحه از ين كتاب را ديده ام
رهبر ي سازمان معتقد است از انجاكه كسي كه از سازمان جدا ميشود انگيزه اي براي مبارزه ندارد و بالطبع نميتواند مقاومت كند و بالطبع وجود وي در لو دادن اسرار خطرناك است.
هم چنين سازمان معتقد بود كه وطيفه همه هست كه با زژيم خميني مبارزه كنند و از انجا كه راه سازمان برتر است بايد مسلحانه به سازمان برا ي سرنگوني كمك كنند . پس همه به خلق بدهكار هستند . سازمان هم كه رهبري خلق را دارد بنابر اين بعد از مدتي ، همه به سازمان بدهكار شدند. سازمان هم كه بعد از 64سال شد مسعود و مريم . شعار ايران رجوي . رجوي ايران كه د ربعد از صبحگاه و بعد از ورزش 3 بار تكرا رميشد د رتقابل با شعار “ الله اكبر خميني رهبر“‌ طرح شده بود. رژيم اول پيوستن به ارتش ازاد ي بخش شعار اصلي بود ولي بعدا اين شعار شد به هر گونه كه مي توانيد يه ارتش آزاد يبخش كمك كنيد. با گذشت زمان ، و بن بست رسيدن سازمان د رعمليات نظامي و كمبود نيروهاي پيوسته ديگر مسئله خيانت براي انان كه
مي خواهند ارتش را كه فرضا د رحال جنگ است ،‌ ترك كنند مطرح شد .
يعني فرد تاان لحظه كه در سازمان بود خود ي بود با اعلام رفتن ، در كمتر از يك دقيقه به دشمن و خائن تبديل مي شد و بايكوت ميشد . نكته رواني كه بسياري تا مدتها جرئت ابراز رفتن را نمي كردند.

#. نشست طعمه 2001 قرار گاه باقر زاده (‌بغداد )

ضرب و شتم در نشست با حضور رجوي

حسين وشاق (‌40 سال ببالا) از اعضاي سازمان كه (‌ام) بود و د رحدود 15 سال با سازمان بود در اتاق مخابرات بود ه كه به خانواده ا ش تلفن ميكند و ميگويد كه ما الان جلسه داريم. در جريان نشست مسعود اين داستان را به اطلاع همه مي رساند كه اين ـ‌حسين ) مزدور رژيم است . عراقيها هم اين مخابرات را شنود مي كردهاند و به رجوي اطلاع داده بودند .د رهمان زمان در حدود 150 نفر در نشست بر روي حسين مي ريزند و به قصد كشت و ي را مي زنند. سرانجام 3 نفر از حفاظت مسعود وي را بيرون مي برند.

#
د رنشست ارتش در علوي قرارگاه 2 /(م) 18 ساله مي گويد كه من مي خواهم بروم در حدود 100 نفر در جلسه بلند شده به وي تف ميكنند و مي گويند مزدور. يكي ا ز فرماندهان با سيلي به گوش وي ميزند. جوان مزبور كه ترسيده بوده عقب نشيني مي كند ميگويد من هستم . بعدا فرمانده مي خواهدا زدل وي بيرون بياورد از وي دعوت ميكند كه باهم غذا بخورند. (م) مي گويد اگر من مزدورم چرا نمي فر ستيد بروم.؟

# در ماه اوت 1991 تعداد 7 نفر از افراد تشكيلات در تركيه دكتر حسن راد بين را مورد ضرب و شتم قرار دادند. سازمان بعدا اطلاعيه اي منتشر كرد و نوشت كه دكتر حسن و صبري رفيع پور و عليرضا افشار با سفارت جمهوري اسلامي در ارتباط هستند. هر سه اين افراد قبلا در عراق بودند و بدليل اختلاف با سازمان جد اشده بودند.

نكته اساسي در اين است كه هنوز سازمان بعد از گذشت 15 سال سندي در مورد وابستگي اين افراد و كسان ديگر ارائه نكرد ه است . اگر در اثر شرايط سخت تركيه و تهديد امنيتي و بي پولي و انتظار طاق فرسا كه به رواني شدن عده اي انجاميد و بادرنظر گفتن عدم حمايت سازمان از جداشده ها بر مبناي تزمسعود رجوي “ هر كس با مانيست بر عليه ماست “ كسي به همكاري با رژيم د رافتاده باشد اين جريان رجوي است بايستي از نظر حقوقي و اخلاقي و انساني ،‌ اين افراد را كه به هر حال مدتي از چند ماه تا سالها در سازمان فعاليت كرده بودند به يك كشور آزاد مي برد. يك نكته قابل ذكراست در دهه 90 قاچاقچيان آدم با 3 تا 5 هزار دلار متقاضيان را به كانادا مي بردند. و برا ي سازمان اين مبلغ پولي نبود. همه جدا شده ها هر كدام در سازمان فعاليت كرده بودند و جانشان را رد راه اهداف سازمان به خطر انداخته بودند . اصلا از موضهع انسان دوستانه كه بگذريم و اين موضوع را از موضع رابطه كاري هم بررسي كنيم يعني ارزش نيرو و انرژي كه د رتشكيلات گذاشته بودند ،‌ به اندازه 2-3 هزار دلار نبود كه انان را به اروپا منتقل كنند. هيچ نبايد فراموش كرد تلاش تك تك اين افراد بود كه سازمان رشد كرده بود .
از طرف ديگر سازمان با توجه به حمايت غرب از عراق و سازمان د رجنگ ايران وعراق چشمشان را بر روي ترددهاي سازمان ميبستند. ول ياينك ثابت شده كه سازمن مي خواست با زير فشار
گذاشتن اين افراد انان را وادار كند كه دوباره به روابط و مناسبات كه در حقيقت استثمار فكري و مادي كه هر دو نقض حقوق انسان هست ، برگردند. البته تنها معدودي از جداشدها به اين رابطه تن دادند.


# صدور حكم اعدام توسط مسعود (1368)

محمد هوشمند ا زچريكهاي فدائي بود كه مدتي را در ارتش بود كه بقول خودش سياهترين دروان زندگيش هست. وي تعريف مي كرد كه يك اسير پيوستي ، 2 نفر ديگر از اسراي پيوستي در لشگر86 رادر زمين مانور كفري بدليل اختلاف با كلاش به رگبار مي بندندو زخمي
ميكند . مسعود حكم اعدام اين فرد را صادر ميكند كه د رصبحگاه لشگر خوانده مي شود . اين حكم بااعتراض بعضي ها بخصوص يكي از ماركسيست ها قرا ميگيرد كه
1. د رچه موضعي مسعود حكم اعدام را صادر كرده است؟
2. ايا ان فرد وكيل مدافع د اشته است .؟
3. مگر وي ولي فقيه است كه بتواند و ي را ببخشد.

بعد از اين اعتراض حكم را مسعود به حبس ابد تخفيف داد و در صبحگاههاي ديگرلشگرها هم خوانده نشد.
قرار مي شود كه فرد را تحويل استخبارات ندهند ولي بعدا بهمن (‌ا) دانشجوي پزشكي كه به عراق آمده بود و مدتي د راستخبارات قبل ا زتحويل به سازمان بود د رصحبت هاي شبانه لشگر 15 از وجود اين فرد د راستخبارات خبر داد
.
محمد هوشمند ا زانجا كه همسرش فريبا عباس زاده طرفدار مريم رجوي بود توانست عليرغم مخالفتهاي اصولي اش با سازمان به تركيه فرستاده شود .
انها بعد از يكسال از طريق سازمان ملل به كانادا رفتند كه د رفرودگاه آنكار ا توسط پليس تركيه به درخواست سفارت وي دستگير شد كه خوشبختانه با دخالت نماينده سازمان ملل از رفتن وي به سفارت جلو گير شد. در دي 69 دو سرهنگ د ر اداره امنيت پليس انكارا نامه استرداد وي توسط سفارت جمهور ي اسلامي را به او نشان داده بودند. خوشبختانه خانواده هوشمند موفق شدند بعد از دو هفته به كانادا پرواز كنند.



0 Comments:

Post a Comment

<< Home