ادامه خود فریبی جریان رجوی و اعتراف روشنفکرانه به شکست
ادامه خود فریبی جریان رجوی و اعتراف روشنفکرانه به شکست
سعید سلطانپور
روزنامه مجاهد ارگان جریان رجوی در مقا له ای تحت عنوان ندامت ازجمعه بازار تا کافه های پاریس
صرف از نظر از منطق بی اساسی و تحلیل های بی پایه که سالهاست این جریان را بی محتوا کرده است یک اعتراف روشنفکرانه پاریس نشینی هم از سوی چریکهای سابق محسوب می شود .
ارگان تبلیغاتی جریان رجوی برای اینکه هواداران باقی مانده خود را از توجه به عمق فاجعه سیاسی و بجران سیاسی در درون تشکیلات منحرف کند به حاشیه روی پرداخته است کاری که سالهاست با اتخاذ آن از پاسخ گوئی به سوالات دیگران طفره رفته است .
از جریان رجو ی باید پرسید شما که می گویید رژیم در فاز سرنگونی است چگونه خط اول جبهه بجای اینکه مانند سالهای پس ا زانقلاب که مجاهدین و رجوی مشروعیت سیاسی ومردمی داشت چماقداران وابسته به حزب انحصار طلب و تما میت خواه جمهوری اسلامی به مراکز مجاهدین مانند ستاد علوی و امداد بهار ( خیابان بهار ) و ستاد انزلی و امداد جنوب تهران و رو زنامه فروش های مجاهد در محلات جنوبی حمله می کردند هواداران صادق و جوان آن روز که میلیشا نامگذاری شده بودند بدون اسلحه بر اساس اعتقاد و ایمان به شعار ها و سابقه رهبران اولیه مجاهدین دفاع می کردند و هر روز هم بر تعدا دهوادران و درستی خط سیاسی مجاهدین در مورد انحصار طلبی جناح مخالف که به قدرت رسیده بود افزوده می شد .
چرا در ان دوران و سالهای سیاه دهه 60 معدود اعضا و هوادران مجاهدین بودند که ممکن بود زیر فشارها ی روانی و شکنجه های غیر قابل تحمل و تصور دهه 60 در زندانهای جمهوری اسلامی جسما در هم شکسته شده باشند با رضای خاطر به همکاری با جناح لاجوردی پرداخته باشند و بر علیه سازمان فعالت کنند د رحالیکه پای جان بود چیزی که زمان نشان داده که چقدر برای رجوی عزیز است .
پس چگونه است که دست پروردگان شهر اشرف که بایستی مرام و عقیده ناب رجوی را درک کرده باشند بدون فشار و شکنجه و در حمایت بزرگترین نیروی سیاسی و نظامی دنیا یعنی آمریکا نه تنها در هم می شکنند که به اردوگاه رقیب ( دشمن ) می پیوندند . ؟
اگر ادعای جریان رجوی درست باشد که ازخودشان به عنوان جریان آلترناتیو در ایران یاد برده میشود که البته هیچ منبع موثقی آنار تایید نمی کند . خبر گزاری های رسمی غیر ایرانی هم بر خلاف آن یعنی عدم مشروعیت و مقبولیت داخلی گزارش می دهند . جیغ ها و فحاشی های سایتهای رنگ وو ارنگ جریان رجوی با اسمهای مختلف به این خبر گزاری ها خود موید درستی این گزارش ها می باشد .
والا اگر اعتباری و حضوری بودچگونه است که سالهاست که کسی به عنوان هوادار رجوی دستگیر نشده است و یا تعدا د آنان به تعدا انگشتان یک دست هم نمی رسد .
تعداد کم زندانیان سیاسی و عقیدتی هوادار رجوی در زندانهای جمهوری اسلامی نیز موید عدم گستردگی جریان رجوی است . کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی بودند بخوبی می دانند که در آن دوران زندانها بدلیل اینکه اکثریت زندانیان مجاهد بود ند ، وقتی کلمه سازمان گفته می شد تمامی زندانیان با گرایشهای مختلف منظور شان سازمان مجاهدین خلق ایران بود .
پس این ادعای جریان رجوی منطقا و آمار ا نمی تواند درست باشد.
الف : افراد جداشده که به گفته جریان رجوی وابستگان به وزارت اطلاعات هستند بایستی در داخل کشور روی نیروهای هوادار و مردم به عنوان چتر حفاظتی آن کار کنند تا راه های جذب را کم کنندو راههای تنفسی ان جریان را ببندند نه اینکه نیرو را به پاریس بفرستند ؟
ب: چه جاذبه ای در رژیم ایجاد شده است که اعضا و هواداران سابق حاضرند در اروپا علیه باورهای قبلی خود فعالیت کنند ؟
پ: چه دافعه ای در جریان رجوی ایجاد شده است که اعضا و هوادارن سابق حاضرند علیه این جریان موضع
گیر ی و فعالیت کنند که ممکن است در مقاطعی هم خطی سیاسی با جمهوری اسلامی هم باشد ؟
ت: آیا قدرت جریان رجوی نسبت به دهه 60 کمتر شده است که مخالفت علنی تا پشت در خانه همسر ش آمد ه است ؟
د: یا برعکس جمهوری اسلامی از نظر سیاسی قوی تر شده است که مخالفین رجوی را به پشت در خانه همسر رجوی آورده است ؟
با توجه به سوالات بالا که می تواند پاسخ های متفاوتی هم داشته باشد نشان از تغییر شرایط سیاسی جهان دارد . شرایط جهانی تغییر کرد ه است مرزبندی های سیاسی جدیدی در دنیا بعدا ز سقوط صدام و اشغال عراق شکل گرفته است . جمهوری اسلامی بدلیل اشتباه استراتژیک آمریکا و از بین بردن دو رقیب اصلی آنان صدام و طالبان موقعیت بهتری نسبت به سال 2003 دارد .
در حالی که هفته ای نیست که گزارش مذاکرات محرمانه بین جناحهای جمهوری اسلامی و آمریکا در خبرها نباشد و اظهار علاقه آمریکائیان به مذاکره با آنان و عدم موفقیت جریان رجوی در کسب حمایت علنی آمریکا ا زآنان و انداختن عکس با یک مقام رسمی آمریکا نشان از این می دهد که اوضاع به نفع رجویسیتها نیست .
شکی نیست اگر آمریکائیان می دانستند که رجوی به اندازه رضا پهلوی و یا مجریان تلویزیونی شبکه های لس آنجلسی و یا جداشدگان از ولایت فقیه که به آمریکا رفته اند در داخل ایران پایگاهی داشتند از عکس انداختن برای استفاه های سیاسی و تبلیغاتی با آنان کوچکترینی درنگی نمی کردند .
خود فریبی
شرایطی که خود فریبی سیاسی جریان غیر صادق رجوی می خواهد که اتفاق نیفتاده باشد بود و به همین دلیل هم با پاک کردن صورت مسئله به طفره رفتن و سخنان حاشیه ای می پردازد.
ارگان تبلیغاتی رجوی می نویسد :
تفاوت«شو» اينبار در كافههاي پاريس در اين بود كه رژيم عوامل واگشتخورده و نفوذي خود را كه مصرف ديگري نداشتند و بعضاً با سرقت خودرو از اشرف به نزد آمريكاييها گريخته بودند تحتعنوان «اعضاي ناراضي» مجاهدين، عرضه كرد تا از اينكه مجاهدين «اطلاعات ميهن خود را به آمريكاييها ميدهند» شكوه سر دهند.
آیا سرقت خود رو از اشرف که باند تبلیغاتی رجوی از ان با صفت نکوهیده یا د می کند نشان از روی دیگر یعنی عدم آزادی در اشرف ندارد که ناراضیان مجبور می شوند که برای فرار از آنجا این کار را بکنند . کاری که در شوروی سابق و برلین می کردند . کاری که کوبائی ها با سرقت قایق برای فرار از کوبای مستبد می کنند.
در جائی که آزادی بیان باشد که کسی بدنبال فرار و پناهندگی نخواهد بود . مراحل قانونی خروج را انجام می دهد . ارگان تبلیغاتی چنان از سرقت این ماشین نوشته است که انگار خلبان روسی با هواپیمای سوخو به غرب فرار کرده است ؟ کسی شنیده است که از روسیه فعلی کسی فرا رکند ؟
چرا جمهوری اسلامی باید " شو "را در فرانسه اجرا کند آیا شوهای سیاسی اصلا خریداری هم دارد درحالی که اپوزیسیون برنامه جدی ندارد . د رحالی که حتی خوانند گان لس آنجلسی هم اینروزها در دبی کنسرت می گذارند و دبی هم زیر کلید اقتصادی و امنیتی رژیم محسوب می شود . پس شو ها بدلیل خود فریبی اپوزیسیون بی لیاقت و وابسته مسیر برعکس گرفته است هزاران ایرانی به دوبی می آیند تا د رکنسرت شرکت کنند کسانی که کمتر اسم رجوی را شنیده اند . به عنوان مثال کنسرت گوگوش که در آمریکا و اروپا بلیط بالای آن 80 دلار است در دبی 300 دلار می باشد . این ها یک واقعیت تلخ از اوضاع امروز ایران هست .
نیروی پیشتاز
نیروی سیاسی هوشمند هست که بتواند مخالفان را سازماندهی کرده و یک حر کت اعتراضی اجتماعی را با کمترین هزینه سیاسی و انسانی سازماندهی کند کاری که رجوی سالهاست از آن عاجز مانده است و بعد از سرنگون شدن صدام عملا زمنگیر شده است و بیشترین وقت تشکیلات در دادگاههای اروپاو اتلاف انرژی معدود هوادران باقی مانده در جلوی این دادگاه ها و پارلمان اروپاست انگار که سیاست در خیابانها توسط خارجی ها تصمیم گرفته می شود
والا انگونه که جریان رجوی برای خودشان دست می زنند که عکسهای فلان خانم و یا آقای رهبر را که سالهاست نشانی از وی در دست نیست در خیابان تهران بر درو دیوار زده اند که چه شود ؟کدام رژیم با اعلامیه چسباندن سرنگون شده است . آعلامیه چسباندن برای اطلاع رسانی و شکاندن جو اختناق در دوران قدیم بود .
دوران استبداد شاه و اختناق 60 که همه نیروها بایستی خبر سلامتی خود را از طریق تلفن عمومی به " سرپل " می دادند و الا در دوران اینترنت و ماهواره د رزمانی که چریان رجوی تلویزیون و رادیو دارد که 24 ساعته عکسهای خانواده آقای رجوی را نشان می دهندو از مردم می خواهند که به رجوی بپوندند چسباند ن عکس یک لطیفه ای بیش نیست . اصلا چرا باید جان کسی را به خطر انداخت که عکس رجوی را در خیابان بچسباند که چه چیزی را ثابت کند ؟ البته اگر این حرف صحت داشته باشد زیرا متاسفانه سالهاست که رجوی چاقوهائی که می سازد دسته ندارند .
در زمانی که تلفن همراه هست و بلو توث وارسال پیامک دیگر چه نیازی به چسباندن عکس د رخیابان هست ؟
چرا رجوی برای جان هوادارانش ارزشی قائل نیست ؟ به عنوان نمونه در تظاهرات 7 مهر 6013 که باعث ضربه جدی به بخش عملیاتی سازمان که به کشته شدن دهها جوان مجاهد انجامید، شد خط رجوی این بود که شعا ر مرگ بر خمینی را به توده های مردم ببرد . پیش برد ن توهمات رجوی به چه قیمتی ؟
کاشکی رجوی آنقدر شهامت و باور داشت که در تهران مانده بود و موقع اعدام شدنش شعار مرگ بر خمینی را خودش داده بود هیچ شکی ندارم که همیشه در تاریخ مردم ایران باقی مانده بود و موقعیت سازمان مجاهدین و مردم ایران بسیار بهتر از وضعیت فعلی آنان بود . وضعیت بلاتکلیفی انان و دست بدامن شدن آنان به غربی ها بود تا راهی برای آنها بازکنند تا تحلیل هایشان درست از آب دربیاید .
جریان رجوی مانند داستان چوپان دروغگو به موازات از دست دادن پایگاه مردمی و تغییر سیاست از مبارزه برای آزادی و عدالت خواهی به قدرت رسیدن سیاسی , آنقدر مخالفان خود رامتهم به وابستگی به رژیم کرده است که درصورتی هم که یک دفعه آن درست باشد باور کردن آن کار ساده ای نخواهد بود .
متاسفانه جریان رجوی مانند تمامی جریانات دیکتاتوری توان درست اندیشیدن و پذیرش واقعتیها را ندارد . جریانی که زمانی در تاریخ مردم ایران تاثیر مستقیم و مثبت داشت تبدیل به یک جریان وابسته و آلت دست بیگانگان شده است که با شتاب د رمسیر احزاب وابسته قبلی و دیکتاتورهای سرنگون شده و محو شده گام بر می دارد.
19 April 2008
www.kanoun-e-bayanblogspot.com
www.politicofcanada.blogspot.com
0 Comments:
Post a Comment
<< Home