Tuesday, July 24, 2007

نامه دوست گرامی آقای سعید سلطانپور را که به جمع کوچکی از دوستان هم ارسال شده بود خواندم و علیرغم داشتن مشغله فراوان، تصمیم به تحریر پاسخ کوتاهی بر آن

نامه دوست گرامی آقای سعید سلطانپور را که به جمع کوچکی از دوستان هم ارسال شده بود خواندم و علیرغم داشتن مشغله فراوان، تصمیم به تحریر پاسخ کوتاهی بر آن گرفتم. می دانم که سعید هم مثل بسیاری دیگر از دوستان، نگران کامیونیتی ایرانی است و حرفهایش نشات گرفته از خیر خواهی اوست اماا متاسفانه بسیاری از اطلا عات ارائه شده در نوشته اش ناقص بوده که می تواند منجر به نتیجه گیریهای نادرست گردد. در مواردی هم مسائلی را بطور پراکنده مطرح کرده که ارتباطی با موضوع اصلی توشته تدارد. در زیر بطور خلاصه سعی کرده ام تا مسائل مطرح شده در نوشتار دوست خوبم سعید سلطانپوررا تا حدودی روشن تر گردانم.

پاراگراف دوم نوشتار می گوید:

"اکثریت موسسین فعلی کنگره جلساتی را بطور منظم از سال 2004 برگزار کرده اند که محور مثبت آن ضرورت سازماندهی جامعه ایرانی در تورنتو بوده است ولی محور منفی آن هدایت و کنترل و رهبری جامعه توسط این هسته مرکزی به عنوان نخبگان جامعه بوده است که باعث نگرانی میشود"


در تصحیح این قسمت با ید عرض کنم که جلسات از اواخر سال 2005 آغاز شد و موسسین بهیچ وجه هدف رهبری کامیونیتی را نداشته و ندارند. تنها هدف موسسین درست کردن چهارچوب و ساز و کاری بوده که با تکیه بر آن افراد کامیونیتی بتوانند در کنار هم و با هم در جهت منافع و مصالح کامیونیتی کار کنند. مسلما بدون داشتن چنین چهارچوبی نمی توان به کار گروهی در چنین سطحی پرداخت. بدین منظور گروهی از دوستان با برگزاری جلسات مستمر اقدام به تبادل آرا و نوشتن اساسنامه ای کردند که استوار به مفاهیم و اصول زیر باشد:

1- فراگیر: همه افراد کامیونیتی بدون هیچگونه محدودیتی بتوانند در آن شرکت کرده و نقش داشته باشند
2- دمکراتیک: قوانین طوری باشند که افراد بتوانندهر چه بیشتر شاهد اجرای نظرات خود را در عملکرد کنگره باشند.
3- لائیک: مذهب افراد نقشی در جهت دهی و اداره کنگره نداشته باشد. به بیان دیگرهمه کاناداییان ایرانی تبار دارای حقوق برابر در کنگره می باشند و منافع آنان بدون در نظر گرفتن مذهبشان می بایست حفظ شود.
4- غیر حزبی: کنگره پیرو هیچ حزب سیاسی خاصی نبوده و در جهت رسیدن به قدرت سیاسی عمل نکند.
5- شفاف و پاسخگو: قوانین، هیئت مدیره کنگره را موظف به پاسخگویی و شفافیت در تمامی موارد بکند.


همین پاراگراف در ادامه می گوید:

"حداقل 4 نفر از اعضای گروه اولیه شامل دو خانم که یکی بدلیل مهاجرت به آمریکا بوده است از جمع اولیه جدا شده اند. علی ا. که فرد مثبت هست و بخوبی با سیاست کانادا آشنا هست ... یکی از افراد که نقش عمده ای در ایجاد تشکل داشته است، بعد از دو سال نقش بسیار کمرنگی را گرفته است. شاید وی اهداف موسسه را منطبق بر باورهای اولیه نمی داند."

این خیلی طبیعی است که افرادی بدلیل مشغله ، مهاجرت و یا نداشتن صبر و حوصله کافی که برای انجام چنین کارهایی ضروری است، از جمع اولیه جدا شوند. در مورد دوست خوبم علی ا. باید بگویم که ایشان بهیچ وجه نقشی عمده ترو فراتر از دیگر دوستان درابتدای کار نداشته و پس ازشرکت در چند جلسه اول، با هجرت به اتاوا که بطور اتفاقی همزمان با مشاجره لفظی مختصری با یکی از اعضا بود، از فعالیت در گروه باز ایستاد.





در ادامه نوشتار اشاره ای به جلسه برگزار شده در تاریخ 8 ژانویه 2006 به منظور آشنایی کامیونیتی ایرانی با کاندیداهای احزاب سیاسی برای انتخابات فدرال شده که به نظر من کاملا بی ارتباط با مبحث اصلی نوشتار که در مورد کنگره است می باشد. این موضوع در مورد دیدار سه نفر از دوستان با شهردار ریچموند هیل و همچنین کانون کتابخوانی ایرانیان نیز تکرار شده است. یعنی نوشتار از بحث اصلی خارج شده.

در بخشی دیگر، دوست خوبم سعید سلطانپور به تاسیس کنگره و همینطور به دعوت خصوصی از 100 تن از افراد شناخته شده و فعال کامیونیتی اشاره می کند. در پاسخ باید عرض کنم که تنها چیزی که به ثبت رسیده نام گنکره است و نه چیزی بیشتر. ضمنا همه موسسین بخوبی واقفند که بدون مشارکت اکثر اعضای کامیونیتی، ساختن چنین کنگره ای محال است. دعوت از 100 نفر هم فقط بدلیل مطرح کردن اولیه موضوع بوده و در نظر است تا در حرکت بعدی فراخوان عمومی داده شود تا کلیه اعضای کامیونیتی بتوانند در بوجود آوردن کنگره شرکت کنند. مطمئنم خود سعید هم می داند که درست کردن چنین سازمانی بسیار کار دشواری است و نیاز به برنامه ریزی فراوان دارد و نمی توان یکباره و در یک نشست آن را به تمام اعضای کامیونیتی معرفی کرد.
در جلسه اول حدود 100 نفر دعوت شده بودند تا با کار در دست انجام آشنا شوند و کمک کنند تا این کار به کل کامیونیتی برده شود. در ضمن باید اشاره کنم که هنوز هیچ کنگره ای وجود ندارد و تنها پس از مشارکت عموم مردم ، تصویب اساسنامه تنظیم شده و انتخاب هیئت مدیره است که کنگره رسما کار خود را آغاز می کند.

در مورد سراسری کردن کنگره سعی دوستان در نوشتن اساسنامه بر این بوده که بتوانند چنین گسترشی را در نظر داشته باشند.سعید بدرستی می گوید که ما اگر بتوانیم کنگره ایرانیان انتاریو را تاسیس کنیم کار بزرگی کرده ایم ولی این دلیل نمی شود که در اساسنامه تنظیم شده استانهای دیگر در نظر گرفته نشوند. همه تلاش ما می بایست بر این باشد که کنگره انتاریو را با مشارکت اکثریت افراد کامیونیتی تاسیس کنیم و امیدوار باشیم که کامیونیتی های ایرانی در سایر استانها هم با انتاریو همراهی کرده و کنگره خودشان را بوجود بیاورند. به تعبیری دیگر اجازه بدهید بزرگ فکر کنیم اما از کوچک شروع کنیم. به نظر بنده همنام بودن کنگره با سازمانی مشابه در ونکوور هم مشکل غیر غابل حلی نیست و می توان با گفتگو و تبادل نظر آن را حل کرد.


سعید در نوشته اش به اینکه ایرانی کیست اشاره می کند و تعریفی از ایرانی بودن ارائه می کند که با درک من از ایرانی بودن تناقض دارد. به نظر من یک فرد می تواند ایرانی باشد و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران هم زندگی کند. ایرانی تبار هم کسی است که پدر یا مادرش و یا اجدادش ایرانی بوده باشند. مسلما تعریف تئوریک اینکه ایرانی کیست کار ساده ای نیست اما در حد کارو نیاز کنگره انجام شدنی است. اینکه ما نتوانیم ایرانی تبار بودن را بطور کامل و دقیق تعریف کنیم نباید دلیلی شود برای اینکه کنگره ایرانیان تاسیس نکنیم. همانطور که اعراب، ایتالیایی ها، لهستانی ها، چینی ها و یهودی ها اینکار را نکرده اند و کنگره هایشان را تاسیس کرده اند. مگر آنها توانسته اند چینی بودن یا یهودی بودن یا عرب بودن را بطور دقیق تعریف کنند؟

در مورد غیر مذهبی بودن سازمان و اینکه آیا از منافع ایرانیان مسلمان هم دفاع می کند یا نه باید بگویم که اصلا دلیل غیر مذهبی بودن کنگره همین است که بدون در نظر گرفتن مذهب افراد و فقط با تا کید بر ایرانی تبار بودنشان از منافع و حقوقشان دفاع کند. در حقیقت تعریف ایرانی بودن جدای از نوع مذهب افراد است . ایرانی می تواند مسلمان، گبر، ترسا یا اصلا بی دین باشد.

مسائل دیگری هم بود که بدلیل پرهیز از اطاله کلام و گرفتن وقت دوستان از بیانشان خودداری می کنم. از اینکه وقت گذاشته و این نوشته را خواندید از شما متشکرم. از دوست خوبم سعید سلطانپورهم ممنونم که دغدغه هایش را با من و تنی چند از دیگر دوستان در میان گذاشت.

با امید به بهروزی همه ایرانیان در سراسر جهان


مهرداد آرین نژاد
24 جولای 2007

0 Comments:

Post a Comment

<< Home