Thursday, December 07, 2006

چرخش به راست ليبرال ها درکنگره رهبری و تجديد قوا براي كسب قدرت در اتاوا

چرخش به راست ليبرال ها درکنگره رهبری و تجديد قوا براي كسب قدرت در اتاوا
ا
سعيد سلطانپور ( تورنتو)
نقش جامعه ايراني- كانادائي

جامعه ايراني كانادا ئي عليرغم اينكه بخش بزرگي از انها به ليبرال ها راي مي دهند ولي نقشي تاثير گذار در انتخاب رهبري حزب نداشتند.

متاسفانه نشريات فارسي زبان در كانادا ،‌ امكان پوشش خبري اين گونه مراسم را بدليل هزينه هاي ان ندارند ، نمي توانند اين بخش مهم از سرنوشت سياسي كشور ي را كه در ان زندگي ميكنند ،‌ شريك شوند. كه خود دليل عمده اي بر عقب ماندگي سياسي جامعه ايراني است و تا زماني كه نتواند اين نقصيه خبر رساني را بر طرف كند ،‌هميشه در حالت تماشاچي و در بهترين حالت سياهي لشگر در يك دموكراسي غربي خواهد ماند .
تا انجا كه مطلع شد م حداقل يك ايراني از تورنتو در اين كنگره شركت كرده بود كه اميدواريم تجارب خودشان را در اختيار ديگر ايرانيها بگذارند. و نكاتي را كه ما نتو انستيم ببينيم ،‌ انها به ما نشان بدهند. و در كامل تر كردن تحليل ما از عرصه سياسي كانادا براي خوانند گان فارسي زبان ،‌سهيم شوند. و كاستي هاي انرا درست كنند.



تاريخچه كنگره رهبري ليبرال

اولين كنگره انتخاباتي رهبري حزب ليبرال در سال 1919 بعد از جنگ جهاني اول بر گزار شد. كه د را ن ”ويليام ليون مكنزي ” با 476 به 438 بر “ دبليو .ا س . فيل دينگ “ نخست وزير نوااسكوشيا پيروز شد . فيلدينگ پست وزارت دارائي را تصاحب كرد.
تا قبل از ان الكساندر مكنزي -ا873-1880،‌ادوادر بليك (‌1880-1887)‌ ،‌ويلفرد لارير ( 1887-1919)‌توسط اعضاي حزب بدون مبارزه انتخاباتي بر گزيده شد ه بودند.

حزب ليبرال بعد از اينكه ژان كريتين كه با قدرت اين حزب را به مدت 10 سال(‌1993-2003) بر مسند قدرت در اتاوا نگه داشته بود ،‌ بدليل عجله پل مارتين (جونيور ) كه در سال 1990به ژان كرييتن باخته بود براي بدست اوردن پست نخست وزيري مجبور شد د رسال 2003 قبل از انتخابات سراسري خود را بازنشسته كند. كه يكي ا ز اشتباهات مهلك وي بود.
پل مارتين ميليونر كه صاحب بزرگترين شركت كشتيراني (‌مرسك )‌بود . پل مارتين در ازاي دوم شدنش ،‌ در سال 1998 وزارت دارائي و اقتصاد را كه د رهمه دنيا كليدي ترين مقام است بدست اورده بود .
پل مارتين عجله داشت زيرا تصور ميكرد ژان كريتين به اندازه كافي صدرات و رياست كرده است و وي مي خواست اين آرزوي خانواده رابراي رهبري حزب كه نخست وزيري كانادا را هم به دنبال داشت را جامه عمل بپوشاند.

پدر وي ،‌ پل مارتين (‌پدر ) ،‌در سال 1958 به راحتي از ليستر پيرسون (‌وزير قبلي وزارت امورخارجه )‌و برنده جايزه صلح نوبل شكسته خورده بود. و البته در اين كابينه مقام وزارت را بدست اورده بود . تلاش مجدد بل مارتين (‌بزرگ)‌ در سال 1967 نتوانسته بود هيچ نمايشي در مقابل “پير ترودو “ كه براي اولين بار از نمايش زنان با دامن ها ي كوتاه به شيوه جان. اف كندي د رمبارزه انتخاباتي دست زده بود ، داشته باشد. ترودو از شيوه “‌ ستارگان خواننده “‌ هنگام معرفي شدن استفاده كرده بود كه تاثير زيادي در روي راي دهندگان داشت . پل مارتين (‌بزرگ ) اين بار هم وزارتي را در كابينه ”ترودو“ بدست آورد . اولين مراسمي كه از تلويزيون پخش شد اين كنگره بود
پل مارتين (‌كوچك )‌ميخواست قبل از اينكه احزاب دست راستي ”(‌رفورم“ به رهبري پرستون منينيگ و “پروگرسيو كانسوراتيو“ ) كه تازه تحت عنوان حزب “‌كانادا اليانسز ـ متحدان “ تشكيل شده بودند ، پيروزي خود راتثيبت كند

پل مارتين ( كوچك ) ‌با 3242 راي در قبال 211 راي بر شيلا كاپز‌( نفر دست راست ژان كريتين ،‌ نماينده مجلس ا زهاميلتون )‌ در سال 2003 پيرو زشد . تمامي حريفان مارتين از صحنه حارج شدند ولي شيلا كاپز تا اخرين دور انتخابات با باقي ماندن در مبارزه با اينكه شانسي براي پيروزي نداشت ، اعتراض خود را به مارتين و وفاداريش را به كريتين نشان داد . ،‌ از سوي ديگر مارتين در زمان كريتين ،‌ با رفتارش در پارلمان و موضع گيري ها ‌عملا اختلافات را به سطح مطبوعات كشاند ه بود
پل مارتين مغرور از پيروزي ،‌‌اولين اشتباهي كه كرد ، شيلا كاپز را بطور علني بر كنار كرد كه نوعي حذف جريان كريتين ا زقدرت بود عليرغم اينكه وي هنوز در حزب مجبوبيت و نفوذ د اشت اخيرا در مراسمي كه در كبك براي انتشار يك كتاب بر گزار شده بود ، وجود كريتين باعث شد كه تعداد زيادي از سرشناسان ليبرال د راين مراسم شركت كنند كه به گفته مطبوعات اين استقبال. براي يك سياستمدار بازنشسته بي سابقه بود.

پل مارتين در 28 ژوئن 2004 توانست د رانتخابات به پيروزي برسد ولي دولت وي يك دولت اقليت بود . متاسفانه اين خوشي چند ماهي بيشتر دوام نداشت و مارتين بعد از چندماه به خاطر فساد مالي0 20 ميليون دلار ي كه در زمان كريتين بخاطر كمك به باقي ماندن “كبك ” د ركانادا بدون اعمال روشهاي اداري و حسابرسي توسط دوستان نزديك به كريتين به طرفداران جزب ليبرال پرداخت شده بود ،‌ هرچند كه و ي در ا ن زمان كه وزير دارائي هم بود از ان مطلع نبود ،‌ با راي عدم اعتماد در زمستان 2005 مجبور به اعلام انتخابات در كريسمس شد.
ژان كريتين كه رفتار “مارتين ” را براي اعلام بازنشستگي زود هنگام خود فراموش نكرده بود در رسوائي مالي “ كبك “ از مارتين حمايت نكرد. اگر كريتين بر سر كار بود هيچگاه اجازه كمسيون تحقيق را نمي داد زيرا حزب تازه تشكيل شده ؛‌ به رهبري هارپر بر ان اصرار داشت و لي مارتين اين را پذيرفته بود و عملا نخست وزيري را به خاطر تشكيل اين كميسيون ا زدست داد.وي در ژانويه بدليل اينكه نتوانست اكثريت را بدست اورد ،‌استعفا كرد و ديگر در پارلمان هم كه از سال 1988 از مونترال در ان راه يافته بود ،‌شركت نكرد.
كريتين و بسياري از تحليل گران معتقد بودند كه اگر كريتين در هنگام انتخابات ،‌‌رهبر حزب بود ، اين حزب اكثريت را براحتي مي تو اسنت بر هارپر ،‌كم تجربه و كم شناخته شده تر غلبه كند و در ان صورت مارتين مي توانست تا سال 2010 صدارت كند.

اتفاقا براي اولين بار در روز 5 شنبه 30 نوامبر،‌مارتين كه براي شركت در كنگره آمده بود در مصاحبه با‌روزنامه ” تورنتو استا ر ” به اختلافات بين طرفداران وي و كرييتن اشاره كرد و انرا يك اشتباه خواند. د رمراسم پيروزي در روي صحنه ، كريتين و مارتين حتي از تلاقي چشم خوددار ي مي كردند .

رهبري حزب در كانادا و مردم

د راحزاب كانادا ،‌‌تا زما ني كه رهبر حزب رسما تصميم به بازنشستگي و با استعفا نگرفته ا ست تمامي افراد سعي ميكنند در بيرون حمايت خود را از رهبر حزب نشان دهند و جنگ قدرت در پشت پرده جار ي ادامه دارد .

ژان كريتين بر عكس ديگر نخست وزيران كانادا ،‌ از خانواده فقير و كارگري بود ، براي رسيدن به بالاتر سخت تلاش كرده بود . روحيات مردم را مي دانست و هرچند به نوعي با مشت آهنين ولي با روكشي ابريشمي جكومت را اداره مي كرد و ا زمحبوبيت كافي و استقلال راي بر خوردار بود وي حاضر جواب و سياستمدار كاركشته اي بود .وي مانند ترودو بر عكس ” مارتين” سعي مي كرد بر اصول كانادائي بودن و راه حل خاي كانادائي تاكيد داشته باشد و به همين دليل هم درخواست بوش براي وارد شدن د راشغال عراق را نپذيرفت و مورد خشم كاخ سفيد قرا رگفت .


اصولا رهبران احزاب كانادا كه د رقدرت هستند و هنوز محبوبيت كافي دارند ،‌سعي ميكنند انتخابات را برنده شده و بعد بازنشستگي راخود را اعلام كنند تا حزب در قدرت باقي بماند . بر اساس قانون انتخابات نخست وزير،‌رهبر حزب پيروز ،‌خواهد بود. ،‌ به عنوان نمونه “،‌رالف كلاين “ نخست وزير دست راستي ”‌البرتا ” كه از بركت افزايش بهاي نفت توانسته است اوضاع اقتصادي اين استان را بهبود بخشد. اخيرا بعد از پيروزي در انتخابات اعلام كرد كه در سال 2007 بازنشسته خواهد شد و جانشينان وي اماده مبارزه براي پست حاضر نخست وزيري هستند.

بنظر مي ايد مردم كانادا تا زماني كه اوضاع اقتصادي چندان نامناسب نشده باشد و همزمان و نيز تا زماني كه فساد مالي دامنگير سياستمداري نشده است چندان تمايلي به تعويض ان نخست وزير و يا نماينده مجلس نداشته باشند . ،‌ مگر اينكه رقيب سرشناس تر باشد مثلا رهبر حزب باشد و البته اختلاف بين افراد حزب آشكار نشده و به ميان مردم عادي آورده نشده باشد.
ضرب المثلي هست كه مي گويد معامله با شيطاني كه ميشناسي بهتر از شيطاني است ،‌ كه نمي شناسي . مردم در حالت كلي به حزبي كه در اختلاف بسر ببرد و اختلافاتشان به مطبوعات كشيده شده باشد چندان روي خوشي ندارند.




دوره هشتم حزب ليبرال

اين دوره يكي از طولاني ترين زمان براي انتخاب رهبر جديد را د اشته است .(8 ماه )
هيچكدام از كانديداها در مقايسه با دوره هاي قبل در اندازه هاي رهبران قبلي نبوده اند . شايد بيل گراهام كه رهبر موقت حزب است د رصورت تمايل شانس زيادتري براي انتخاب شدن داشت. وي قبلا وزير امورخارجه بود.
رهبران فعلي بنظر مي رسيد داراي خط مشي ويژه و يا طرحها ي جديدي نباشند. هيچ كدام ، كمتر از شخصيت رهبري بر خور دار بودند. باب ري وضعبت بهتري در اين زمينه با توجه به رهبري حزب نيو دمكرات د رانتاريو داشت. تمامي مناظره ها ،‌ بنابر گزاش تحليل گران كانادائي يكنواخت بود تا مرحله اخر ان در اين هفته د رمو نتريال كه كمي او چ گرفت .. ولي هيچ كانديدي حرف جديدي براي گفتن نداشت و يا حرفي كه باعث تعجب ديگران شود نزد.
در اين دوره 9 نفر كانديد شدند كه 8 نفر انان در دور رقابت ها باقي مانده ان و 4 نفر ا نها منجمله تنها زن باقي مانده بودند ،‌ كه اصلا شانسي براي انتخاب شدن نداشتند.

در طول تاريخ احزاب در كانادا،‌ با توجه به اينكه تقريبا همه رهبران حزب ليبرال به عنوان نخست وزير كانادا انتخاب شده اند لذا هيچ كانديد ائي حاضر نيست كه خودش از دور رقابت ها بيرون برود . ‌مگراينكه با راي ندادن نمايندگان در دور هاخارج شود و يا بر اثر معاملات و مذاكرات براي پشتيباني از كساني كه شانس پيروزي دارند در ازاي گرفتن پست كابينه ، كناره گير ي گند.. مثلا “‌ ميشل شارن “د ر1968 قبل از شب انتخابات از دور رقابت به نفع پير ترودو كناره گيري كرد و درازا مقام وزارت امور خارجه را بدست آورد . ترودو 51%‌ارا را در دور دوم كسب كرد.

از 10 تن رهبران حزب ليبرال كه در كنگره انتخاب شده‌ ،‌ 9 نفر انان به عنوان نخست وزير كانداد برگزده شده اند. تنها ” ادوارد بليك “ رهبر حزب (1880 تا 1887 ) انتخاب نشد.

تا كنون د رتمامي كنگره ها ، افرادي كه پيشتاز بوده اند ،‌به عنوان رهبري حزب انتخاب شده اند . البته د رسطح استاني اين موضع استثنا داشت و ان برنده شدن دالتون مك گينتي (‌نخست وزير استان انتاريو ) در در مقابل جرال كندي در سال 1996بود. جرالد كند يبعدا وزير اموزش پروش وي شد. واين بار هم تا دور چهارم مايكل ايگناتيف كه مورد حمايت عناصر قديمي جزب نبود ،‌برتري داشت.
و يك مورد استثنا ي ديگر هم جان كلارك د ر گنگره محافظه كاران بود كه عليرغم نفر سوم بودن به رهبري حزب و بعد به نخست وزير كانادا رسيد.
از 8 كانديد حاضر تنها چهار نفر بودند كه شانس انتخاب شدن داشتند. مايگل ايكناتيف و باب ري واسفتان ديان و جرالد كندي كه بترتيب 31 ،‌ ‌20 ،‌‌ 18 و 14 در صد راي را د ر دوره قبل دست آورده بودند.
براي ا ولين بار 6 تا ا زكانديدا ها از تورنتو بودند كه متاسفانه هيچ كدام از انان انتخاب نشدند كه نشان مي دهد قدرت در ليبرال توسط انگليسي تباران ساكن كبك و در جرب محافظه كار در آلبرتاتعيين ميشود ونه نمانديگاه شركت كننده . زيرا استفان ديان د ر رده سوم و چهارم بود .دعوت از “هوارددين ” نامزد رياست جمهوري از حزب دمكرات آمريكا بنوعي تداعي پيروزي ليبرال ها و همساني انها را تداعي ميكد هز چند ا نتقاداتي در مورد دعوت ا زيك چهره آمريكائي بجاي يك كانادائي ،‌در مورد دعوت ”هوارد دين ”‌بگوش مي رسيد.

مايكل ايگناتيف ،‌استاد دانشگاه و روزنامه نگار ، كه از طرفدارن تئوري بوش براي اشغال عراق و نيز موافق شكنجه براي گرفتن اطلاعات ميباشد شانس انتخاب شدن را داشت. وي عليرغم اينكه متولد كاناداست ولي بيشتر دوران خود را در انگليس و آمريكا سپري كرده است . و ي د ر2005 به كانادا برگشت و در محله اتوبيكوك (تورنتو )‌ به نمايندگي مجلس انتخاب شد.
وي ا زابتدا بر بقيه كانديداهاي پيشي داشت تا اينكه د رماه نوامبر در يك مجلسه انتخاباتي اسرائيل را به د ليل كشتار انسانهاي غير نظامي به جنايات جنگي متهم كرد. بسياري از نمايندگاه طرفدار اسرائيل منجمله خانم سوزان كاديس ( نماينده منطقه ويلوديل ) كه مدير انتخاباتي وي بود ،‌از ستاد انتخاباتي وي كناره گير ي كرد. د رهرحال ايگناتيف بحث ملت كبك را مطرح كرده بود كه در كنگره درمورد آن بحث شود كه با پيشدستي هارپر در تصويب اين نظريه د رهفته گذشته ،‌ وي عملا به ايگناتيف كمك كرد .
براستي چندان تفاوتي بين ايگناتيف و هارپر نمي توان يافت . شايد ايگناتيف . در طيف چپ يك حزب دست راستي باشد . روزنامه دست راستي گلوب و اند ميل كه تريبون سهامداران است نيز از ايگناتيف حمايت كرده بود.


باب ري : نخست وزير قبلي استان انتاريو . رهبر قبلي حزب نيو دموكرات انتاريو كه بعدا از اين حزب اخراج شد. البته خود باب ري مي گويد استعفا داده است . وي ساكن مجله ”سوت كينز وي ”است.
وي تنها نامزد ي بود كه تجربه نخست وزير ي در سطح استان را داشت . همسر وي از لابي قدرتمند يهوديان برخوردار هست .

باب ري ، بعداز بازنشستگي از سياست در 1995 بعد از شكست د رانتخابات به “‌مايك هريس “ ،‌ مدتي را از سياست دور ماند تا اينكه بنظر ميرسد با يك بر نامه حساب شده ،‌ابتدا به عنوان ،‌مسول كمسيون تحقيق انفجار پرواز هواپيما ئي هند توسط افراطيون سيك كه گزار ش ان اخير ا منتشر شد ،‌ گزارش د ر مورد دانشگاه ها و كالج به درخواست دولت ليبرال استان ، و نيز مسوليت در بازسازي بخش انتقال خون ،‌ صليب سرخ كانادا دا بعد از فاش شدن سهل انگار ي هاي سيتماتيك د رانتقال خون جامل ويروس در سالهاي گذشته در مطبو عات مطر ح بود .
اصولا سياستمداران كانادائي بعد از اينكه در انتخابات شكست خوردند از صحنه سياسي به بخش خصوصي روي مي او رند و بر عكس كشورهاي استبداد زده مانند ايران كه حاكمان در زمان حا كميت سعي در زدو بند و ثروتمند شدن دارند. انها با توجه به ارتباطي كه با بخش خصوصي و ارتباطاتي و اطلاعاتي كه د راين مدت پيدا كرده اند ،‌ توسط بخش خصوصي با دستمزدهاي بسيار بالا به كا رگرفته ميشوند. باب ر ي از استثنا نائات هست كه به جاي وكالت ،‌ دوباره به صحنه سياسي باز گشته است.
برايان مالروني از يك حقوق 800 هزار دلار ي بدليل عضويت در گروه بريك (‌طلا و جواهر فروشي ) داشت . كريتين ،‌نيز در با اعتبار ترين گروه حقوقي به عنوان شريك استخدام شد .و ي چنيد قبل به ايران و چين به نمايندگي از طرف يك شركت نفتي كالگاري براي بستن قرارداد سفر كرد.


د رهر حال باب ري كه بدون نوشته سخنراني 25 دقيقه ا ي خود را انجام داده بود كه نشان از تسلط وي در سخنراني د اشت فراموش كرد كه به زبان فرانسه صحبت كند كه براي نمايندگان استان كبك خوشايدند نبود
هاگ سيگال ،‌سناتور محافظه كار در يك يادداشتي كه در 17 نوامبر به بيرون درزكرده بود نوشته بود كه باب ري بدليل تجربه اش و توان بر خوردش با رسانه هاي جمعي مي تواند دولت را ساقط كند.
روزنامه تورنتواستار كه در مركز مايل به چپ قرار دارد ، باب ري را عليرغم كارنامه نه چندان خوبش در دوران رهبري اش در انتاريو ( 19911995 )مورد حمايت قرار داده بود.


جرالد كندي برا ي چند سال رئيس “ بانك غذائي “ براي كم درامدها بود تا اينكه به نمايندگي مجلس استان از از“ منطقه “‌هاي پارك ” د رغرب تورنتو انتخاب شد ،‌وي عموما در خبر ها بود با توجه به نياز كرم دارمدها كه بالطبع هميشه با وي مصاحبه ميشد . وي بعدا بدليل كثرت كار از اين سمت استعفا داد . وي براي براي شركت در انتخابات رهبري بدليل غيت زياد د رمجلس استان و نيز حضور يك ماه اش در كبك براي تقويت زبان فرانسه اش ، زير فشار محافظه كاران در كووينز پارك ،‌ مجبور به استعفا شد. وي وزير اموزش و پرورش در كابينه مك گينتي بود

استفان ديان : تنها نماينده ا ي كه از كبك شركت دا رد وي وزير محيط زيست د ركابينه مارتين بود . د ردوران كريتين وي نير وزير بود و نقش مهمي ر رفراندوم كبك و طرح اكثريت قاطع براي استقلا ل نقش اصلي را داشت . وي انگليسي را به لهجه بسيار غليظ فرانسوي صحبت ميكند و ي نتوانست 2 صفحه ا زسهخنراني اش را بديل كمي وقت بخواند ...
نفوذ سياستمداران انگليسي تبار ساكن “كبك ”در اداره و تصميم گيري كانادا بسيار مشهود است. و ي هر چند د و دوره دولت مارتين وكريتين خدمت كرده بود و لي از رسوائي مالي بدور بود. وي تمركز خود را بر روي محيط زيست گذاشته بود. ديان ازحمايت استخوان بندي اصلي
ليبرا ل ها بر خورد ار بود . نكته مثبتي كه در مورد ديان و جود داشت ، نكته منفي پيرامون وي نبود در حاليكه نظر منفي در مورد باب ري و مايكل ايكناتيف بود . وي كه توسط كريتين از استادي علوم سياسي به سياست كشيده شده بود ،‌ در تمامي مراسم هاي ليبرال ها د راين مدت شركت كرده بود.

د رهر حال تمامي كانديداها سهمي در قدرت بر اساس مقدار راي خود خواهند گرفت .
در راي گير ي دوم و سوم كه كانديداها حمايت خود را به ديگر نمايندگان اعلام ميكنند . در طول شب مذاكرات و چانه زدنها و محاسبات قدرت شروع ميشود . در دوردوم 3 نماينده كه هر كدام زير 5% راي داشتند به ستاد ” باب ري ” رفتند و خانم “ هال فيندلي ” به ستاد استيفان ديان پيوست . كه تنها 3%‌به راي باب ري اضافه شد كه نشان از راي دادن مستقل نمايندگان داشت.

جوانان حزب



” جان كورتني“ استاد علوم سياسي داشنگاه ساسكا چوان مي گويد ” نقش جوانان در حزب بعد از جنگ جهاني دوم و بازگشت سربازان كه خواستار نقش فعال تري در سياست بودند و نيز استعفاي “ مكنزي كينگ “ در 1948 شروع شد . ليبرال ها به جوانان توجه كردند و بدين دليل به جوانان در حزب ليبرال بيشتر از ديگر احزاب بوده است. ”

د ر سال 2003 ،‌ جوانان تنها بر روي كاغذ،‌شعبه هاي جوانان را در دانشگاهها به 150 رساندند و نمايندگاني را به انتخابات فرستادند كه از مارتين حمايت ميكردند كه خود امار مارتين را با لا برد.
بعد از اينكه مارتين خواستهاي جوانان را براورده نكرد انها تصميك گرفتند كه اعتبار خود را فدا نكنند و در اين راستا ، تعداد انجمن جوانان را به 51 كاهش دادند.


د ر دوره 2006،‌ بيشتر جوانان ليبرال به “ اسكات بريسون ” ، نماينده مجلس ازنوااسكوشيا حمايت ميكردند كه وي در دور اول شكست خورد. نلسون وايزمن ،‌ استاد علوم سياسي دانشگاه تورنتو معتقد است كه جوانان تا اخرين لحظه از كانديد ائي كه نظرات انان را بيان ميكند ، حمايت ميكنند ولي وقتي كه ان كانديد شكست خورد ،‌در پايان . حمايت خود را از رهبر ي جديد ، مي نمايند. نمونه ان د رسال 1968 كه رقابت بين پير ترودو ،‌رقيب دست راستي اش ،‌ رابرت وينتر و جان ترنر بود كه انها تا اخرين لحظه از ترنر دفاع كردند .

رهبري حاصل راي نخبگان ؟

تا سال 1919 رهبري حزب توسط اعضائي حزب كه عضو مجلس بودند انتخاب مي شد كه بالطبع برگزاري كنگره با شركت نمايند گان ، يك گام اساسي در دموكراسي بوده است.

در كنگره 8 ، د رحدود 5000 نماينده از سراسر كانادا براي انتخاب رهبر جديد حزب شركت دارند. حدود 600 نماينده نتوانستند خود را به اين كنگره برسانند. هر كدام از ين شركت كنندگان بايستي هزينه اي برابر 1000 تا 3500 دلار براي رفت وامد و اقامت در اين چند روز را از جيب خودشان بپردازند كه ممكن است سبب شود معدودي هم نتوانند خود را به مونترال برسانند. ونشان از ريشه دار بودن حزب دارد و در هر حال نشان از يك نوع وفاداري به حزب مورد علاقه شان را دارد.
يكي از نكات منفي در سيتم حزبي در كانادا شرايط عضو گيري است . به نظر منطقي تر خواهد بود يك حداقل مدتي براي عضو بودن و راي دادن در نظر گرفته شود . د رمورد جو ولپ ،‌مطبوعات گزارشاتي در مورد ثبت نام مرده ها در ستاد انتخاباتي وي دادند.

بر عكس حزب محافظه كار كه براي اولين بار بر اساس سيستم يك راي يك نفر كه از طريق فكس در دفاتر حزب 250هزار عضو حزب راي دادند كه هارپر برند ه شد. سيستمي كه در حزب ليبرال هست باعث مي شود رهبر ي حزب توسط افراد بانفوذ در حزب و معاملات و گفتگوهاي پشت صحنه و چانه زني ها انجام شود. زيرا در دور اول همه نمايندگان به نماينده مورد نظر خود راي ميدهند و اين معاملات و گفتگو هاي براي دور دوم و دروهاي احتمالي بعدي است كه افرادي كه راي كافي براي شركت د ردور بعد را نيافته اند حمايت خود را از يك نماينده ديگر اعلام ميكنند. . هر چند گاها ،‌تمامي طرفداران ان نماينده به حمايت از كانديد مورد توافق در پشت پرده نمي پردازند ولي د رهرحال انتخاب را به تعداد محدودي ،‌محدود مي كند.
د رمجموع تعدا نمايندگان جوان زياد بود كه بالطبع نقش عمده اي در شكل گيري راي ها نداشتند . البته تعداد نمايندگان از اقليت ها چشمگير نبود.
زيرا معاملات سياسي توسط افراد با نفوذ در تماس با تلفن دستي و بلاك بري شكل ميگيرد.
هر چند تمامي كانديداها بعد ا زكناره گيري به نفع كانديد ديگر ، ،‌‌ادعا ميكنند كه هيچ معامله اي نشده است . بايدديد كه جرالد كندي چه سمتي در كابينه ديان خواهد گرفت.
اگر انچنان كه مايكل ايگناتيف دوست داشت كه باب ري به ستاد وي بپيوند كه صورت نگرفت زيرا“ري ”هواداران خود را اآزاد اعلام كرد كه د رحقيقت به انتخاب ديان كمك كرد.

نقش اقلتهاي قومي و رنگين پوستها در حزب ليبرال

ليبرال ها تصوير خود را به عنوان نماينده همه كانادا از اقليتها تا فرانسوي زبانان ، جا انداخته اند .
نكته اي كه قابل توجه است ،‌ همچنان تمامي رنگين پوستان و اقليتها ي قومي و زنان تقريبا نقش عمده اي در حزب ليبرال ندارند. جاستين ترود ( فرزند پير ترودو ) بدرستي اشاره كرد كه زنان در پارلمان افغا نستان بيشتراز پارلمان كاناداست . هيچ كدام از كانديداها رنگين پوست نيست در حالي كه جامعه اكثريتش با اين گرو ه است. البته د رمورد كابينه هم اكثريت با مردان غير رنگين پوست هست. يعني اگر رنگين پوستي بهترين سياستمدار ليبرال كانادا هم باشد ، در حال حاضر امكان انتخاب شدن به رهبري حزب را با اين سيستم برا ي وي نشدني است .‌ يعني تا پيدا كردن بخشي از قدرت واقعي اقليتها ،‌حداقل دو دهه كار سياسي و مشاركت جد ي با برنامه ريزي لازم است.



مهاجران عمدتا از كشورهائي به كانا دا مهاجرت مي كنند كه سياست در ان مانند كانادا نهادينه شنده است ،‌مخالفت با هيوت حاكمه مي تواند عواقب داشته باشد ، لذا بطور اتوماتيك از حزب حاكم حمايت مي كنند.. زيرا تا كنون انتاريو ،‌پايگاه ليبرالها بود ه است و 106 كرسي ان نقش تعين كننده در پارلمان و رهبري كشور دارد. محافظه كاران در حدود 39 كرسي انرا در اختيار دارند كه همه در مناطقي است كه اكثريت با سفيد پوستان هست ، از انجا كه انتاريو و محدوده تو رنتوري بزرگ (‌جي.تي.اي)‌ ا زمهاجران تشكيل شده است ،‌ و با توجه به اينكه ‌ ليبرال ها در مورد مهاجرت گشاده دستي به خرج داده اند و عمدتا بر عكس محافظه كارن سياست ضد مهاجرت ندارند . بالطبع اني مناطق پايگاه عمده ليبرال ها محسوب ميشود.
يپروز شدن ليبرال ها در انتخابات مياندوره اي د رلندن - انتاريو كه محافظه كاران در انجا ارا بسيار كمي اوردند ، پيام خوبي براي محافظه كاران نيست . شانس پيروزي محافظه كاران د رانتاريو بخصوص با ياداوري دوران سياه ،‌مايك هريس معروف به “ انقلاب همگاني ”‌،‌ در انتخابات بعدي نيست.
تفاوت هاي عمده ليبرال ها و محافظه كاران

محافظه كاران كه پايه حزبشان توسط سفيد پوستها در آلبرتا گذ اشته شده است و د ر غرب كانادا موقعيت مستحكمي دارند ،‌گاها از ابراز ضديت با مهاجران خوددار ي نكرده اند. هرچند محافظه كاران با انتخاب چند رنگين پوست سعي در بهتر كردن ، تصوير خود داشته اند ولي تا كنون موفق نبوده اند. ليبرال ها د ر سياست خارجي سعي كرده اند مستقل از آمريكا عمل كنند. بر عكس محافظه كارن. مثلا برايان مالروني كه هميشه با جورج بوش ( پدر ) گلف بازي مي كرد و با امضاي قرا ر داد “‌نفتا ” بين آمريكا ؤ‌مكزيك وكانادا باعث فرار بسيار ي از كار خانه ها از كانادا به مكزيك و ا‎غاز دوران ركود اقتصادي در دوران صدارتش شد. ،‌ همسوئي هارپر با بوش ، باعث نگراني بسياري از كانادائي ها هست. شر كت د رجنگ د رافغانستان لطمه جدي به موقعت جهاني كانادا در بين مردم جهان سوم خواهد د اشت.

يك نقطه مثبت ليبرال ها ، حمايت از بهداشت رايگان بر اي همه هست كه از ابتكارات حزب ان. دي .پي بوده است . سنتي كه تا كنون ليبرال ها به ان وفادار بوده اند . . متاسفانه محافظه كاران از رالف كلاي (‌آلبرتا )‌تا مايك هريس (‌انتاريو ) زمرمه خصوصي شدن درمان كه مشابه سيتسم آمريكا هست را سر ميدهند . بهداشت رايگان يكي از شاخص هاي مهم زندگي در كانادا هست . خصوصي شدن و يا تقسيم كردن به دو بخش خصوصي و دولتي نتايج خوبي به دنبال نخواهد داشت. اين موضوع براي اكثر كانادائي ها بويژه مهاجران كه كم درامد تر هستند ،‌‌حياتي است . مي تواند نتايج بدي در سطح زندگي ما داشته باشد.
ليبرال ها از برنامه هاي اجتماعي مانند “‌مهد كودك “‌ كه بر اي خانواده هاي كم درامد اساسي است حمايت ميكنند د رعين حاليكه سعي ميكنند از ماليات بر درامد شركتهاي چندين ميليارد دلاري بكاهند. مثلا مالياتي كه رويال بانك با بيش از يك ميليارد دلار سود مي دهد بمراتب كمتر از ماليات بر درامد كار كنان ان است. ولي محافظه كاران سعي بر حدف اين گونه برنامه ها و كاهش بيشتر ما ليات بر درامد شركتهاي چند ميليارد دلار ي هستند. كاهش اين ماليات ها به مفهموم قطع شدن بيشتر بر نامه ها ي اجتماعي مانند مهد كودك و افزايش بودجه ارتش .
ليبرال ها توجه بيشتري به محيز ريست نشان مي دهند بر عكس محافظه كاران كه حاضر نيستند براي كمك به كاهش گرماي هوا بر طبق پيمان جهاني “‌كيوتو ”‌ به نفع شركتهاي بزرگ نفتي مانند جورج بوش ،‌اقدامي انجام دهند كه اثرات تخريبي زيادي بر سلامت جهان و انسانها دارد.

ليبرال ها د رمورد شركت د رجنگ فضائي طرح تخيلي و بلند پروازانه ريگان -بوش حداقل با راي اكثريت مردم كه مخالف شركت د ر جنيني طرحهاي پر هزينه هستند ؤ‌حركنت ميكنند . پل مارتين مايل بود كه دراين طرح شركت كند د رحاليكه محافظه كاران به مخالفت عمومي در اين زمينه اهميتي نمي د هند.

هر دوي اين حزب ها ، مورد حمايت شركتهاي با سرمايه هاي بزرگ هستند . كه با منافع طبقات كم درامد د ركانادا كه شامل بسياري از ما ايرانيان (با توجه به استاندارهاي زندگي در كانادا ) مي شود ،‌در تقابل هست .
سياست خارجي

هر كدام از كانديدها انتخاب مي شدند حاصل ان چرخش به راست در حزب به سمت آمريكا بود.
تفاوت ليبرال ها و محافظه كاران در نحوه حمايت ا زاسرائيل است بدين ترتيب كه ليبرالها سعي ميكرده اند علنا ا زاسرائيل حمايت نكنند . هيچ گاه درقطعنامه هاي سازمان ملل عليه اسرائيل به نفع اسرائيل راي نداده بودند. د رحاليكه محافظه كاران بخصوص بعد از روي كار امدن “‌هارپر ” علني از اسرائيل حمايت ميكنند. و گماردن فرد كم تجربه اي ماند پيتر مك گي به وزارت امور خارجه بحران جدي در روابط كانادا با كشورهاي مسلمان ايچاد خواهد كرد..
، با توجه به نفوذ طرفداران اسرائيل در حزب ليبرال ،‌د رحمايت اين حزب در خاورميانه تغيير ي حاصل نخواهدشد.
علاوه بر سخنان مايكل ايگناتيف بر عليه اسرا ئيل كه موجب پس گرفتن حرفش شد ،‌
جيم كرجيانيس نمانيده مجلس از اسكاربورو ز تيم مديريت “ جو ولپ “‌يكي ا زكانديداهاي ليبرال كه علنا از اسرائيل حمايت كرده بود .‌استعفا داد ه بود. جيم كرجيانس نماينده منطقه اي است كه اقليتهاي قومي نقش عمده ا ي دارند .

مشكلات رهبري جديد

ديان كه يك فدراليست و طرفدار محيط زيست هست مشكلات جدي در راه دارد .
زيرا ديان از 77% حمايت نمايندگان د ردرو اول بر خوردار نبود كه نشان از راه طولاني وي براي بهبود زخم هاي انتخابات د رميان حزب و وحدت بخشيدن اطمينان بخشيدن به ديگر مخالفان وي در حزب ليبرال دارد تا بتوانند نيروهاي خود را براي شكست هارپر در انتخاباتي كه بنظر مي ايد از بهار 2007 بيشتر نباشد ، سازماندهي كنند .
بنابر اين ، ديان نمي تواند نفوذ تفكر راست مايكل ايگناتيف را ناديده بگيرد كه در تمامي طول مدت مبارزه 8 ماهه از 30% كاهش نيافت .
مايكل ايگناتيف تنها يك دقيقه بعد از اعلام نتايج دور چهارم ،‌به سوي ديان رفت و پيروزي وي را تبريك گفت .
ديان در سخنراني پيروزي خود بر ضرورت شنيدن تمامي ايده هاي تمامي كانديدها تاكيد كرد كه اولين قدم را د ر راه وحدت خزب برداشته است.
نكته مهم اين است كه ليبرالها بايستي براي ساقط كردن دولت هارپر . با ان.دي.پي متحد شوند. همان حزبي كه باعث سقوط مارتين شد زيرا حزب كبك ، با استفان ديان فدرا ليست به سختي ميتواند اتحاد كند.
با توجه به اصرا ر هارپر در عدم ا جراي معاهده كيوتو (‌كاهش گرماي زمين ) و اصرار حزب ان .دي .پي بر اجراي ان ؤ‌طرفدراي ديان از پيمان كيوتو ، باري هارپر چار ه اي جز تن دادن به اين خواست ندارد . خواستي كه بر خلاف ميل شركتها ي نفتي طرفدار هارپر و محافظه كار ان هست.
از سوی دیگر با توجه به نقش عملیاتی ارتش کانادادر افغانستان و کشته شدن 44 سرباز کانادائی در این مامویت که مردم کانا دا را بشدت در مورد حضور انان تقسیم کرده است. و با توجه به اصرار هارپر برای ماندن در افغانستان انتخابات آینده بسیار زود خواهد بود.

تفاوت سياست در ايران و كانادا

بنظر ميايد د رتمام دنيا جوانان حاضر نيستند باورهاي خود را فداي مصلحت بكنند با اين تفاوت كه د رجهان سوم ، اين تعدد حمايت ها منجر به انشعاب ، اختلاف ،‌كينه و دشمني و گاها خونريزي مي شود. زيرا رهبرا ن احزاب كانادا قدرت را با رقباي انتخاباتي خود سهيم مي شوند .
در هر كنگره ،‌رهبر قديم حزب و رهبر جديد با هم به روي صحنه امده و ديگران به حمايت از رهبر جديد تشويق فرا مي خو انند . زيرا اولويت را حزب متحد مي تواند كه قدرت را براي انان بياورد .ژان كزيتين كه از 23 ژانويه كه مارتين و ليبرالها قدرت را از دست دادند باوي صحبت نكرده است . قرار است روز شنبه شب سخنراني د اشته باشد . مارتين و كريتين از هيچ كانديدي بطور علني حمايت نكرد ه اند.

تقسيم قدرت انجام مي شود . كسي حذف نمي شود و تا مرحله بعدي ، تلاش برا ي رهبري در داخل حزب باقي مي ماند و به بيرون كشانده نمي شود. اين تقسيم قدرت ،‌ چه د رداخل حزب وچه با احزاب رقيب ،‌ پذيرفته شده است .بر عكس سياست د رجهان در حال توسعه ،‌ سهم زقيب را در قدرت مي پذيرند زيرا مي دانند ان گروه هم افرادي را نمايندگي ميكند. دموكراسي چند صدائي است .
رهبران احزاب مخالف به ر هبر جديد تلفني تبريك مي گويند . كما اينكه موقع خداحافظي ر هبر حزب مخالف ، همه احزاب از وي با ياد اوري نكات مثبت وي ، او را با خاطره خوش بدرقه ميكنند.
بر عكس كشور هاي استبداد و استعمار زده كه اويلن كار رهبر جديد ، خط و نشان كشيدن براي قديمي ها و كوتاه كردن دست انان از قدرت كه مشخصا ،‌مردم عادي قربانيان ان خواهند بود.

نامگذاري خيابانها و ساختمانها ي دولتي در پي شخصيت هاي سياسي كانادا انجام ميشود


شايد يكي از دلايلي كه بسياري از ايراني هاي مقيم كانادا د راحزاب سياسي كانادا فعال هستند كه جاي خوشحالي دارد ،‌ولي گاها مسئله ايران پيش ميايد ميشنويم كه “ ما سياسي نيستيم “ كه يك نوع سياست “دو بام و هوا را تداعي ميكند. البته شكي نيست كه هزينه دخالت در سياست د ر دنياي استبدادي بسيار سنگين است . به گونه اي كه ر هبر حزب ‌(‌اگر ممنوع نشده باشد ) يا نخست وزير ميشو د و يا به زندان مي افتد ، و حتي ممكن است اعدام هم شود،‌ دو سر طيف بسيار تفاوت جدي دارد. اينجا مي دانند چند سال بعد نوبت گروه شما خواهد رسيد .


نكته قابل تاسف با ر ديگر اين است كه د راحزاب و گروههاي سياسي ايران ،‌ كمتر انتخاباتي بر گزار مي شود و كمتر جوانگرائي ميشود . ما شاهد هستيم كه رهبران اين گروه ها (‌داخل و خارج )‌سالهاست كه عليرغم عدم تحقق آرمان ها و برنامه ايشان (‌البته اگر وجود داشته باشد ) حاضر به كناره گيري و جوانگرائي نيستند. يكي ا ز حسن هاي دمكراسي غربي اين است كه وقتي رهبر حزب نميتواند به پيروزي كامل دست يابد ،‌استعفا مي دهد .
در اين دهه اخير نگاه كنيم به سياستمداران د ركانادا كه دهها نفر نفر ا مده ،‌ و رفته اند مانند برايان مالروني و خانم كيم كمپل (‌ نخست وزير ان محافظه كار )، ژان كريتين‌، مارتين (‌ليبرال ) ،‌ نخست وزيران استان مانند ژان شاره ، ژاك پاريزو ¸ و‌لوسين بوشارو ژيل دوسپ جدائي طلب ( كبك ) ، مايك هريس ( محافظه كار -انتاريو ) - رهبران احزاب ، خانم الكسا مك دانا (‌ا. دي .پي فدرال- 1995-2003) ، گلن كلارك (‌ان.دي .پي - بريتيش كلمبيا 2000 ) ،‌‌پرسيتون منينگ (ا زبنيانگذاران حزب راست -رفورم 1988-2001 )‌ استاك دي ول ( راست محافظه كار 2003)‌ ،‌ و جو كلارك (‌البرتا )‌د راستانها ي ديگر نيز دهها اسم وجو د دارند.
و دهها نفر كه استعفا كرده و يا بازنشسته شده اند والبته همگي در دوران بين 45- تا 60 سالگي . حالا شما مقايسه كنيد انها را با سياستمداران در ايران را .
متاسفانه اين فرهنگ غلط در ادبيات سياسي ايران هست كه از استعفا خبري نيست .
رفسنجاني ،‌خامنه اي ،‌ مشكيني ،‌ عسگر اولادي ،‌فرخ نگهدار ،‌ رجوي ،‌با بك امير خسروي ، بهزاد نبوي ،‌ ،‌ابراهيم يزدي ، داريوش همايون ، كسي قصد بازنشستگي را ندارد . سياستمداران ايراني تا اخر عمر نمي خواهند خود را بازنشسته كنندو مصمم هستند كه د رقرن 21 ،‌مردم ر ا “ تنها به رهبر ي حزب خودشان ”به عنوان ”‌تنها نمايند ه واقعي مردم“ به پيروزي نهائي برسانند.
براستي ايراد كجاست ؟ مردم يا رهبران حزبي ؟‌يا هر دو ؟ نظر شما چيست ؟

پاسخ ،‌ حل معماي آينده ايراني و ايرانيان خواهد بود.



منابع :‌
Richard Gwyn-Toronto Star
C.B.C. /Liberal party
وب لاگ نويسنده
www.kanoun-e-bayan.blogspot.com

0 Comments:

Post a Comment

<< Home