نهادينه شدن شيوه هاي ساواك و ساواما در سازمان مجاهدين ( رجويستها)
قسمت اول
سعيد سلطانپور
محمد (1)ا زدانشجويان مسلمان كنفدراسيون دانشجويان در ايتاليا ميگفت كه ساواك در سال 1975 نامه اي مبني بر محكوم كردن فعاليت هاي ضد استبدادي اش با دست خط پدرش برا ي وي فرستاه بود ..
در ان نامه پدر محمد نوشته بود ،“تو آبروي ما و خانواده را با فعاليت هاي ضد ملي برده اي .“
محمد ادامه مي دهد كه در پايان هم با اعلام خبر فوت دوتن ا زنزديكان ، ساواك مي خواست اينگونه القا كنند كه نامه را پدرم نوشته است . د راخر نامه هم نوشته شده بود كه به ايران بر گردم و نخست وزيري حاضر است كه پول بليط را هم بپردازد تا به تهران بيايم و در مورد پيشرفتهاي ايران با تو حضورا صحبت كنند.
محمد اضافه مي كند نمونه هاي زياد ي از اين نامه ها دربايگاني كنفدراسيون بود . وي سپس از تقي سلمياني نام ميبرد كه در سال 1977 براي ديدن دختر 2 ساله اش به ايران بازگشت. كه د رفرودگاه دستگير و به ساواك برده شد. وي در 14 ارديبهشت همان سال زير شكنجه توسط ماموران ساواك شهيد شد. ماموران ساواك بدليل خشم از تقي ، موقع تحويل جنازه وي ، پول تير را هم از خانواده اش طلب كرده بودند .
اين سنت ضد انساني د رجمهوري اسلامي هم ادامه پيدا كرد و از خانواده هاي داغداربعضي از زندانيان سياسي كه اعدام شده بودند ، تقاضاي پول تير مي كردند .
پدر سليماني بعد ا د رخارج از كشور تعريف كرد كه و ي را به ساواك خواسته بودندو در انجا با تهديد متني را به وي داده بودندكه با خط خودش براي تقي بنويسد. عين نامه ا يكه براي محمد داده شده بود .
د ريك مورد تاريخي تر ، نامه اي كه بر عليه خميني در روزنامه اطلاعات در سال 56 با امضاي رشيد ي مطلق چاپ شد و گويا داريوش همايون نويسنده ان بود كه اعتراض جمعي از طلبه هاي قم را در پي داشت كه با سركوب انان و كشتن چند تن ا زانان ، اشتباهي را كه ديكتاتورها نمي توانند از ان ممانعت كنند ، صورت گرفت وبه اوجگيري اعتراضات مردمي و تحقق انقلاب ضد استبدادي انجاميد .
بخشي به نام “ ستاد اطلاعات “زير بخش “ ستاد امنيت“ سازمان مجاهدين قرا ردارد در حقيقت معادل ركن دو ارتش و “ حفاظت اطلاعا ت سپاه “ مي باشد . “بخش اخباري “ بخش ضد اطلاعات ميباشد كه زير نظر ستاد اطلاعات فعاليت ميكرد(2).
اين بخش ها بعد از كودتاي رجوي تحت عنوان انقلاب ايدئو لوژيك در سال 63 و بدست گرفتن كامل قدرت در سازمان مجاهدين توسط مسعود رجوي در سال 64 و انتقال به وي عراق ، با انحصاري شدن رهبري و حذف شوراي مركزي و جايگزيني سيستم فرماندهي از بالا به پائين ، بتدريج زمان زيادي را صرف برخورد با منتقدان داخلي سازمان و ناراضيان كه د رادبيات مجاهدين بريده ،مسئله دار گفته ميشوند ، كرد .
به گفته يكي از مسولان ارشد سازمان ، در اين بخش دست خط ناراضيان و منتقدان به شيوه رهبري غيردموكراتيك و مستبدانه رجوي مبني تقليد مي شد . ، نامه هاي مبني بر پشيماني ،جاسوسي براي رژيم خميني و در نهايت طلب بخشش از رهبري ( رجوي ) بجاي افراد ناراضي نوشته ميشد. اين بخش تا زمان ناپديد شدن رجوي در سال 1382-2003 ز ير نظر مستقيم وي بود و بنظر ميايد كه بعدا مريم رجوي كنترل مستقيم انرا به عهد ه گرفته است .
تقريبا سبك و محتواي تمامي نامه ها و مطالب مانند نامه ها ي ساوا ك براي فعالان خارج ا ز كشوري ، يك متن را دارد ، بعضي قسمتهاي ان بنا به فرد مخاطب عوض ميشود.
“بلکه همچنين ثابت کرده است که اين خالی بند هويت دزد نه اينکه يک منتقد سياسی نيست ، حتی اينکه يک مخالف رژيم جنايتکار نيز نمی باشد، بلکه دقيقاً يک مأمور پيگير وپرونده ساز برای مجاهدين می باشد که فقط بطور قطع مصمم است که انجام وظيفه کند . برای اينکه گذشته از اينکه مشتی ديگر اتهامات دروغين وخالی بندی را در سفارشنامه – کيفرخواست جديد سرهم کرده وبر کوه دروغ وخالی بندی های سفارشات قبلی خود در مورد مجاهدين افزوده است، بلکه ماهيت خود را خيلی شفاف تر از قبل به نمايش گذاشته است. زيرا که علناً در اين سفارشنامه ی جديد به وضوح گفته است که چکاره است وچه هدفی را دنبال می کند چونکه نه کلامی در مورد رژيم جنايتکار نگفته است “
باعوامل ومبلغان و آلودگان رژيم چگونه بايد برخورد کرد؟ هوشنگ بهداد -قسمت اول- 8 فروردين 1385- ايران ليبرتي
ا زانجا كه اين جماعت دشمنان ازاد ي بيان هستند ،حتي نمي توانند سايتي را كه پوشش مثبتي براي رجوي و ترويج سياست شكست خورده مبارزه مسلحانه سكتاريستي وي هست را تحمل كنند و مسول انرا به باد انتقاد مي گيرند گه چرا يك مطلب از منتقدان به سياست رجوي را منتشر كرده است. واي بحال كساني كه انحرافات و اشتباهات رجوي و گروهش را سوال كنند .
“آری برای عنصر سياسی هدفمند وجهت دار، عجيب شناخت و هشياری نياز است تا اينکه در دام نيفتد و به مماشات گری وسازش کاری کشانيده نشود که مجبور شود برای توجيه کاری کارت هائی روکند که کم پشتوانه واعتبار می باشند . گفته می شود ، آزمودن را آزمودن خطاست . آيا تجربه ی سعيد سلطانپور قلابی برای آقای علی ناظر درسايت ددگاه کافی نبود تا اينکه نياز نباشد دوباره به شکل ديگری با قلم م- راد تکرار شود که اتفاقاً عجيب روند موازی وهمسان و دوقلو ومشابهی را م- راد با سعيد سلطانپور قلابی، از مدتی پيش در سايت ديدگاه آقای علی ناظر در کنار هم اجرا کرده اند؟ “
نگاهی ديگر به کارت شناخت آقای علی ناظر مسئول سايت ديدگاه 13 بهمن 84- هوشنگ بهداد
يك نمونه ديگر از طرز تفكر بغايت ارتجاعي و مطلق گرايانه وابستگان دستگاه تفكر آقاي رجوي را توجه كنيد
“خوشبختانه يا متاسفانه من شامه ام در زندانهای مختلف رژيم نسبت به بوی خيانت و مزدوری و دم تکان دادن برای رژيم، بدجوری حساس شده و بوی آنرا در لابلای کلمات حقوق بشری نيز تشخيص ميدهم . بوی گند اين مزدوران حتی با فرسنگها فاصله هميشه دلم را به هم زده است. “
“هر کس مينيمم های روابط را در فاز نظامی بداند، می تواند بفهمد که اين داستان کاملا ساخته و پرداخته ذهن آقازاده است. اولا در فاز نظامی در خيابان هيچ کس به نفر ديگر آشنائی نميداد. شرايط خیلی سنگین تر از آن بود که آقای سلطانپور تصویر میکند “قسم روباه را باور کنيم يا دم خروس را!
فاطمه اقبال- 14 ژانويه 2006 ايران ليبرتي
يك لحظه تصور كنيد حكومتي را كه ايشان وعده انرا به مردم ايران مي دادند و دادگاه خلق وعده داده شده برپا شده بود.. .
بيچاره متمهمان به خيانت ، كه نياز ي به دادگاه ،مدرك ، وكيل مدافع و هيئت منصفه و شاهد ندارند چون اين ذوب شدگان در استبداد ولايت فقيه رهبري (رجوي ) با حس بويائي مي توانند خائن را از راه دور از خادم تشخيص بدهند.
باور كنيد ايشان تنها كسي نيست كه دراين جريان اينگونه باور دارد. بلكه بدليل عدم برخورد دوگانه تفكر ها در يك محيط ازاد و دموكراتيك و بسته بودن اين جريان از تفكرات ومردم عادي ،تمامي كساني كه در اين سيستم تفكري فعال هستند ، چنين حسي را دارند. آنها حتي ا زاينكه خائن فرضي ( نه ثابت شده ) را با دندان ها ي خود تكه تكه كنند و خونش را سر بكشند ، نه تنها هيج احساس غير انساني به انان دست نمي دهد بلكه افتخار هم مي كنند .و تا زماني كه صابون رجوي به تن انها نخورده باشد همين حس را دارند . انها زماني كه ا زسازمان سوال كنند و بر ان اصرار ورزند و برچسب به انها بخودر متوجه خواهند شد.
شايد بهتر باشد ، دادگاه جنايت عليه بشريت سازمان ملل ا زتخصص ايشان كه در تشكيات گروه اقاي رجوي كم نيستند ،استفاده كند و زحمت 2 سال محاكمه ميلوسيوچ “و افرا متهم به قتل عام در بوسنيا را كم مي كرد.
دكتر محمد ملكي اولين ريئس دانشگاه تهران بعد ا ازانقلاب ميگفت :د رزندان پاسداري بود كه د رسالهاي 63- به وي درس مي دادم و و ي به من احترام مي گذاشت . ا زوسوي ديگر هميشه صداي پاسدراي را كه كابل را با شدت بر پاي من مي كوفت و زماني كه فكر مي كرد كابل را يواش زده است انرا نصفه حساب مي كرد و مي گفت هفتاد و هشت و نيم و بعد هم يك ضربه معمولي مي زد تا بشود هفتاد و نه .
وي ميگويد اين صدا هميشه در گوش من بود تا اينكه روزي از وي پرسيدم سوالي كنم به من جواب ميدهي ؟گفت بله ، گفتم صداي تو برا ي من آشناست ، تور ا به هر كه ميپرستي تو نبودي كه مرا با كابل ميزدي ؟
دكتر ميگويد :وي مكثي كرد سرش را پايئن انداخت و گفت ان زمان من باور داشتم كه دارم ثواب ميكنم زيرا به ما اينجوري گفته بودند .
. پاورقي
1. محمد غيابا بدليل فعاليتهاي دانشجوئي به حبس ابد محكوم شده بود وي د رزمان حاكميت جمهور ي اسلامي هم بدليل فعاليت هاي اسلامي مجبور به مهاجرت شد.
2. برا ي اطلاعات
http://iran-ghalam.de/2Haupt/338.HTM بيشتر در مورد ستاد امنيت ،بخش ضد اطلاعات سازمان نوشته محمد حسين سبحاني
0 Comments:
Post a Comment
<< Home