Thursday, October 16, 2008

یک قاشق راست در یک تغار دروغ ، روزنامه نگاری به سبک دکتر نوری زاده

یک قاشق راست در یک تغار دروغ ، روزنامه نگاری به سبک دکتر نوری زاده


این مقاله نظر شخصی من است و تنها از تریبون شهروند برای رسیدن به خوانندگان استفاده شده است .

سعید سلطانپور



در تعجبم از آقای نوری زاده که سابقه طولانی در روزنامه نگاری دارد و به اندازه کافی شهرت . و شکر خدا که برای گذران روزگا ر در غم دیدار خانه پدری ، غم نان ندارد . اجازه بدهید به شیوه خود ایشا ن مطلب بنویسم تا از حاشیه به اصل برسم . چند سال پیش بود که از اسم ایشان در تابلوی اعضا هیئت مدیره یک شرکت مالی و بیمه متعلق به شاهزاده آقاخان از میلیاردهای فرقه مسلمانان اسماعیلیه د رتورنتو مطلع شدم . این دفتر در طبقه دوم هتل 5 ستاره " حیات " دردان تاو ن تورنتو – تقاطع اونیورد و بلور - قرار دارد. . خوشحال از اینکه ایشان ارتباطات خوبی با ثروتمندان و چهره های سرشناس جهانی دارند و خوشبختانه مشکلات گذران روزانه را مانند روزنامه نگاران قومی در کاناد ا ندارند . اتفاقا به همین دلیل مالی ایشان نیازی به تحریف حقایق و داستان سازیو نوشتن روزنامه نگاری جنجالی که مرا یاد شوهای تلویزیونی "جری" آمریکائی می اندازد ، ندارد.

مطلب دفتر ایام را که بطور هفتگی در ایران استار تورنتو منتشر می شد نگاهی می اندازم . هر مقاله با تلفیقی از ادبیات احساسی و سیاسی با ذکر دهها نام و عموما طرح یک مسئله جنسی همراه می باشد .

نویسنده چنان راحت ازدرون اندرونی سران رژیم سخن می گوید که سازمان امنیت امریکا واسرائیل در حسرت رسیدن به آن سا لهاست پول خرج می کنند تا این اطلاعات واقعی را از خالی بندی ها و تصورات شاعرانه و حرفهای منقلانه جدا کنند و بر اساس آن تحلیل واقعی کنند تا با چه کسی در ایران سر میز مذاکره بنشینند. وی چنان دقیق از لحظه
تریا ک کشیدن سید علی و خربزه مشهدی و گز با نوع آن سخن می گوید که خوانند ه شک نکند که اطلاعات ایشان همه عینا درست و معتبر هست . این دفعه می نویسد " خامنه ای چشمهایش را خمار کرده و می گوید: ولایتی تو باید سکاندار ریاست جمهوری شوی . در حالی که نوری زاده خوب می داند که خامنه ای، دیکتا تور هست و لی همه کاره جمهوری اسلامی نیست . نمونه آن هم انتصاب ریاست جمهوری احمدی نژاد بود که نماینده جناح مصباح یزدی بود و برای کنار زدن خامنه ای از کرسی ولایت فقیه و دور زدن وی صورت گرفته بود رفسنجانی و دیگران هم برای خود ملوک الطوایفی دارند که جای آن فعلا نیست .
براستی در کانادا و انگلیس ، ملکه و نخست وزیر با مقامات کشوری و اقتصادی و نظامی ، بطور خصوصی ملاقات نمی کنند و در مورد آینده حزب و ادامه قدرتشان گفتگونمی کنند. ؟

واقعیت چیست ؟
نوری زاده می تواند خوب بنویسید و آگاه ساز ی کند و لی بنظر می آید وی بیشتر به مرید نیاز مند است نه یک روزنامه نگار حرفه ای آگاهی رسان .

بقول دوستی ، نوری زاده یک قاشق راست را در یک تغار دروغ می ریزد و بخورد مردم می دهد .
در این هفته در مورد دکتر مفتح نوشته بود . هر چند امسال داستان ترور مفتح را که در سال گذشته مانند فیلمهای هالیودی نوشته بود درست کرده است وآنرا از سایت خود پاک کرده است

نوری زاده در یک هفته با خبر سه شنبه ۶ تا جمعه ۹ فوریه ۲۰۰۷ که روزنامه کیهان چاپ لندن انتشار یافت و دوباره در ۱۶ دیماه سال جاری به انتشار آن پرداخت، ( در ایران استار هم منتشر شد ) -می‌نویسد:
دو تصویر زنده و خونین همچنان پیش روی من است. با بختیاری که اتومبیلم را می‌راند وارد دیبا می‌شویم و هنوز درست به روزولت نپیچیده ایم که سر و صداهائی میآید. بختیار سرعت می‌گیرد. اتومبیلی با شیشه ای شکسته و عمامه ای خون آلود پیداست. رهگذران حیرت زده موتورسواری را دنبال میکنند که گلوله ها را خالی کرده است. به زحمت جلو میروم. آقای دکتر مفتح با گلوله هائی در چشم و گلو و راننده اش با سری خونین فروافتاده اند. پلیس میرسد و ما میرویم.»

روزنامه اعتماد می نویسد
پيش از ظهر 18 دسامبر 1979 (27 آذرماه 1358) دکتر محمد مفتح همداني (حجت الاسلام) مدرس الهيات ، هنگام ورود به دانشکده الهيات در خيابان مطهري (تخت طاووس) هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد.. ضاربين دکتر مفتح سه جوان مسلح به کلت و اوزي بودند که پس از ترور وي و دو پاسدار محافظش از صحنه فرار کردند. بعداً معلوم شد که اين سه تن از گروه فرقان بودند - همان گروهي که دکتر مطهري (آيت الله) و سرلشکر قره ني را به شهادت رسانده بود. قاتلان همچنين کيف دستي دکتر مفتح را ربوده بودند که گفته شده بود حاوي اسنادي بود و مفتح آن را از خود دور نمي ساخت
کمال یاسینی ضارب مفتح در دو ملاقات حضوری که بعد از دستگیری و پیش از اعدام داشت ، چگونگی و محل کشته شدن مفتح را برای اعضای خانواده‌اش به شرح زیر تشریح کرده بود.


بعد از آن که مفتح از ماشین پیاده می‌شود و به سمت دانشکده می‌رود، کمال به طرف او شلیک می‌کند. تیر اول به پای مفتح اصابت می‌کند و او شروع به فرار می‌کند. نرسیده به پله های جلوی ساختمان، تیر دوم به شانه او اصابت می‌کند. بالای پله‌ها، قبل از این که مفتح در را باز کند و وارد ساختمان دفتر کارش شود به عقب بر می‌گردد که ببیند کمال کجاست. کمال تیر سوم را شلیک می‌کند که به سر او می‌خورد و منجر به مرگش می‌شود.
در طول مسیر تعقیب و گریز، مفتح فریاد می‌زند که منو نکش، هر چه بخواهی به تو میدهم. و کمال هم در جواب می‌گوید: «مگر نمی‌گویید شهادت بالاترین چیزهاست. می‌خواهم تو را شهید کنم و به بهشت بفرستم.»
طبق برنامه‌ی از پیش طراحی شده، قرار بود که طرح بعد از پیاده شدن مفتح از ماشین و در مسیر رفتن به سمت ساختمان دانشکده انجام گیرد. به همین دلیل روز قبل تیم عملیاتی محل و جاهایی را که امکان داشت مفتح در صورت فرار به سمت آن‌جا برود، کاملاً شناسایی کرده بود.

سایت ایرج مصداقی http://www.irajmesdaghi.com/page1.php?id=165

نوری زاده و اطلاعات از مقامات

نوری زاده بهتر است که داستانهایی را که از مقامات د ر دوران انقلاب می داند همه را منتشر کند چرا که صرف نظر از تصرفهایی که درآنها می شود مسلما می تواند به تاریخ نویسان به عنوان یک روایت کمک کند. بنظر من در این داستان پرسیدن حساب و کتاب مفتح از درآمد روزنامه اطلاعات در حالی که هنوز رژیم شاه سقوط نکرده است و نقشه " دکتر " برای تصرف روزنامه اطلاعات فانتزی است . زیرا اگر مفتح فکر می کرد که قرار است انقلاب شود و آخوند ها به قدرت برسند که وی سعی کرده بود مدارک ارتباط خود ش با سازمان امنیت را نابود کند .

روایت 57 انقلاب در تهران از استودیو ی لندن در 87
نوری زاده و تئوری جدید در مورد مفتح و فرقان
نوری زاده در سال 2008 در مورد 1357 و نماز عید فطرآدرس غلط می هد تا از آن نتیجه ای که برای جریان خود می خواهد برسد وی می نویسد
نوری زاده د راین مقاله در- ص 108 جمعه 10 اکتبر 2008 ایران استار -می نویسد .
مفتح با گلو له هایی که معلوم نشد از کدام مسلسلی بیرون آمد در خون نشست . وی ادامه میدهد قضیه فرقان آنقدر ساختگی بود که خود حضرات بعد از مدتی رهایش کردند.

این د رحالی است که محمد عطریانفر- اصلاح طلب دولتی از جناح رفسنجانی و باز جوی سابق فرقان در شهروند امروز د رمورد گروه فرقان و بازجوئی آنان می نویسد " من به هر حال عضو مجاهدين انقلاب بودم و با برخي افرادي كه در اين ماجرا كار اجرايي داشتند، دوست بودم و بنابراين در جريان اخبار بوده‌ام. رفت و آمدهاي من به بند 209 اوين هم به واسطه همين آشنايي‌ها بود. آنچنان كه گفتم اطلاعات لازم درباره 16 خانه تيمي گروه فرقان جمع‌آوري شد.

وی ادامه میدهد" يادم هست كه من با قاتل آقاي مفتح صحبت مي‌كردم و از او پرسيدم كه شما چرا اين اقدام را با اين ريسك بالا انجام داديد و در دانشگاه با تعقيب و گريز ايشان را ترور كرديد. آن فرد گفت كه پيش‌بيني ما هم اين بود كه نود و پنج درصد احتمال بازداشت‌مان وجود دارد. آنها ( فرقانی ها ) به اقدامات خود اعتقاد داشتند.


محمود كشانی‌، راننده اتومبیلی كه افراد آن ‌شهید مفتح راترور كردند، در وصیت‌نامه خود، همچنان به افراد خانواده‌اش توصیه می‌كند كه كتاب‌های شریعتی‌ را بخوانید و نام كس دیگری را به قلم نمی‌آورد. كمال یاسینی نیز كه از فعالان گروه فرقان و عامل ترور مفتح بود، در باره كتاب‌هایی كه مطالعه كرده می‌گوید: «و بیشتر از همه روی شریعتی ـ نه این كه علاقه داشتم، بلكه‌ ایمان و اعتماد داشتم ـ تأكید می‌كردم‌» . است‌
رسو ل جعفریان
محمد عطریانفر- اصلاح طلب عضو شورای مرکزی کارگزارن - بازجوی سابق اوین – شهروند امروز- 21 مهر 87 – می نویسد .
اين را بايد افزود كه گروه فرقان در آغاز با نام گروه «كهفي‌ها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژيم شاه از فعاليت اين گروه، كمابيش اطلاعاتي داشت، اما به دليل درگير شدن در ماجراهاي سال 56 و فزوني‌حركت‌هاي سياسي و نيز ضعيف شدن ساواك، گويا گزارش چنداني از فعاليت آنها كه آن زمان بيشتر، همين ‌جلسات قرآن بوده‌، نداشته است‌.

از حدود صد و ده نفري كه بعد از ترورها در سال 58 بازداشت شده بودند بيست و پنج يا شش نفر بيشتر اعدام نشده بودند. جالب است كه بدانيد بسياري از آن افراد جذب سيستم شدند و در برخي پست‌ها و مسووليت‌ها مشغول به كار شدند.


معادیخواه دادستان دادگاه فرقان می گوید
وقتي آقاي نقاشان ( از رده های وزرات اطلاعات و مجاهدین انقلاب ) به شما گفت كه قاتل مطهری را (همان شب) ا اعدام كردند، شما اعتراض نكرديد كه چرا بدون دادرسي اين اتفاق افتاده؟

من گفتم كه اين كار از هر جهت خيلي بد است. ايشان ( نقاش ) گفت بقيه را هم مي‌كشيم.
معادیخواه – شهروند امروز 1387/02/08

شهروند امروز :وقتي آقاي نقاشان گفت همه را مي‌كشيم واكنش شما چه بود؟


معادیخواه : تعجب كردم. گفتم اين كار علاوه بر تمام پيامدهايي كه دارد، يك ضرر اساسي براي جمهوري اسلامي دارد و آن اين است كه مردم بعدا اين ماجرا را باور نمي‌‌كنند. فكر مي‌كنند داستاني است كه ما سر هم كرده‌ايم. او گفت اينها با ما حرف نمي‌زنند و مي‌گويند شماها كافر هستيد. برخوردهاي پرخاشگرايانه دارند. كسي هم نيست كه براي اينها وقت بگذارد. گفتم من خودم مي‌ايستم و با آنها صحبت مي‌كنم.
يادم مي‌آيد كمال ياسني يك روز به سلول عباس آمد. كمال ياسني چند نفر را ترور كرده بود. مرحوم مفتح و دو پاسدارش، مرحوم مهدي عراقي و پسرش احسان و... اين فرد فكر مي‌كرد كه در راه خدا در حال جهاد است.
از سوی دیگر جمال اصفهانی از مسولان اطلاعات کمیته ها در این مورد در برابر سوال شهروند امروز می گوید

توجيه آنها ( فرقان ) براي ترور هاشمي و خامنه‌‌اي چه بود؟

. اصفهانی :به هر حال آنها حكومت را حكومت كفر مي‌دانستند

مدل حكومتي‌شان چه بود؟
. اصفهانی :
برعكس ، اين پاشنه آشيل آنها بود. آقاي گودرزي ( رهبر فرقان ) هيچ مدل و تز حكومتي مشخص نداشت. براي همين هم اكثر آنها تواب شدند. يكي از آنها در جلسه دادگاه به شدت از اقدامات خودش دفاع كرد و 24 ساعت بعد در دادگاه، درست برعكس، مي‌گويد كه من اشتباه كرده‌ام و تواب شده‌ام

جمال اصفهانی – عضو اطلاعات کمیته ومسول پرونده فرقان –شهروند امروز

اکبر گودرزی رهبر فرقان که یک طلبه جوان بیست و چند ساله بود هم‌زمان با انتشار جزوات تفسیری‌، خود نیز در ترورهای سال 58 درگیر شد و مستقیم در ترور تیمسار قرنی شركت داشت‌. گودزری در 18 دی ماه 58 دستگیر و در 3 خرداد 59 تیرباران شد. در این روز، تعداد دیگری‌ از اعضای این گروه با نام‌های سعید مرآت‌، عباس عسكری‌، علیرضا شاه بابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران ‌شدند و علی حاتمی هم در زندان خودكشی كرد.

تحریف راه پیمائی عید فطر

نوری زاده یا در راه پیمائی عید فطر نبوده است و یا به عمد آن فضا را برای خوانند ه ای که نبوده است رنگی دلبخواه می دهد . من در آن زما ن دانشجوبودم و در صفوف انقلاب با افتخار مانند هزاران هزار جوان گمنام در آن راه پیمائی بودم . حضور پررنگ مردم در تظاهرات که سراسر خبایان دکتر مصدق ( پهلوی سابق ) و ولی عصر فعلی را پوشاند ه بود. حضورو فعالیت های نیروهای سازمان امنیت و لباس شخصی های آن دوران ) را که سعی می کردند افراد فعال را شناسائی کنند ، آشکار بود تنها در خیابان پهلوی بود که کنترل دست نیروهای مردمی بود و به محض اینکه از خیابا ن پهلوی دور می شدی ، با نیروهای گارد و ساواک روبر ومی شدی که به دنبال شکار جوانان و دستگیری آنان بودند .

وقتی دکترنوری زاده د رلندن د رامنیت کامل و در رفاه نسبی در مورد 57 می نویسد که وقتی تظاهر کنند گان به خانه بر می گشتند در شب هم از ترس دستگیری توسط ساواک و شکنجه و زندان خواب راحتی نداشتند و این یک حقیقت تلخ هست .

اگر کسی هم بگوید که نمی ترسیده است دروغ می گوید گوئی 30 سال بعد یک نفر در خارج بگوید چر ا ایرانیان علیه رژیم مستبد ولایت فقیه تظاهرات خیابانی نکردند در حالی که اکثریت مردم ایران از حکومت ناراضی هستند . شکی نیست که سرکوب خشن توسط لبا س شخصی ها و عواقب کار در زندانهای مخفی و بند 209 اوین و زندان سپاه حشمتیه مانع اعتراضات خیابانی می شود.
دکتر محمد جعفری می نویسد : در سال 54 چند ماهی از بازداشت آیت الله طالقانی گذشت، هیچ کس نمی دانست کجاست و چه بر سرش آمده است، ساواک نمی گفت کجاست، بعد از حدود شش ماه و مراجعات مکرر خانواده اش، معلوم شد ایشان در زندان اوین است، در آن زمان بسیار سخت می گرفتند و فقط به خانواده درجه یک اجازه ملاقات می دادند.

مفتح و امامت نماز عید فطر به نفع چه کسی بود ؟

با انتصاب دکتر مفتح به امامت جمعه خیال سازما ن امنیت باید راحت بود زیرا یکی از نفوذی های خودش کنترل جریان مخالفان را به عهده داشته است . کما اینکه اگر ما ذره ای تصور می کردیم قرار است خودمان قربانی رژیم مذهبی جدید بشویم حتما در راه پیمائی ها شرکت کرده بودیم و لی در صفی مستقل با خواستهای مشخص تر در یک چارچوب سیاسی غیر مسلحانه . در هر حال نباید فراموش کرد که این رژیم استبدادی شاه بود که تمامی راه ها ی مسالمت آمیز را بسته بود وهمه مردم را به دامن رو حانیت که همیشه سهم خود را از قدرت گرفته بودو به آن مشروعیت داده بود ، سوق می دادند.

دکتر نوری زاده فراموش می کند که قرا رنبود راه پیمائی تا بیشتر از سه راه قیطریه باشد ولی عده ای منجمله آخوند هادی غفاری بود که بر ادامه آن اصرا ر کرد و در صف اول که د رآن دوران شهامت می خواست را ه را ادامه داد . اینکه کسی فکر کند عسگر اولادی و مفتح و حتی خمینی در خواب هم می دید که به چنین قدرتی می رسند تحریف تاریخ وو اقعیت هست .
اینکه بعدا عسگر اولادی و غفاری چه شدند و چه جنایاتی را علیه مرد م مرتکب شدند را نمی توان به سال 57 نسبت داد . این به مردم مربوط است نه به تاریخ نویس و روایت نویسی .

ویلیام سولیوان سفیر آمریکا می گوید :

نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال كه موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشكار ساخت كه ما تشكیلات و فعالیت مخالفان را دست كم گرفته‏ایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف بویژه روحانیون و بازاریان برخوردار نیستیم.
سولیوان، ویلیام و سرآنتونی پارسونز: خاطرات دو سفیر، ص 148

محسن ردادی در 12 شهریور 87 می نویسد

تظاهرات مذهبی مردم در آن روز كاملا جنبه ی خود جوش داشت . اگرچه روحانیت مبارز ، نماز را ترتیب داده بود اما هیچ برنامه ای برای برگزاری راهپیمایی نداشتند . نماز به امامت مفتح برگزار شد . سپس دو خطبه توسط ایشان ایراد شد . " بعد باهنر صحبت كرد . صحبتهای ایشان مفصل بود ، البته خیلی تند نبود و بر سر تشكیل حكومت اسلامی و ضررها و مفاسد حكومتهای موجود بحث كرد . وقتی صحبتهای ایشان تمام شد ، ایشان اعلام كردند : برنامه ها تمام شد ، با نظم و انضباط متفرق شوید . هركس از شما شعار خواست جواب ندهید . كسانی كه شعار بدهند از ما نیستند . بعد از ایشان هم – طبق معمول – آقای مرتضایی فر بلندگو را گرفت و دو سه بار با اصرار گفت : هركس شعار داد ، از ما نیست . "
هادی غفاری ؛ خاطرات ؛ حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی

احتمالا این خواسته‌ی برگزاركنندگان نماز عید فطر از بیم واكنش شدید و خشن شاه بود.

اما مردم شروع به دادن شعارهایی بر علیه رژیم نمودند و از جو مذهبی به نفع مبارزه‌ی سیاسی استفاده كردند . كار دیگری كه در آن روز صورت گرفت تغییر نام خیابانها بود . خیابان كوروش كبیر به خیابان دكتر علی شریعتی ، میدان 24 اسفند به میدان انقلاب و خیابان شاهرضا به خیابان انقلاب . این تغییر نامها توسط مردم و با استفاده از ماژیك و اسپری صورت گرفت . هادی غفاری - صفحات 283-280



واكنش ارتش و شاه :
شاه از این واقعه كاملا غافلگیر شده بود . در هنگام راهپیمایی و " در مسیر این سیل ، گروههای انتظامی و پلیس و بعضی مأموران نظامی ، پنهان شدند و جاخالی دادند .
" بهنود ، مسعود ؛ دولتهای ایران از سید ضیا تا بختیار ؛ انتشارات جاویدان ، صفحه

دستگاه امنیتی نیز انتظار چنین رویدادی را نداشت و شاه به این دلیل به شدت از ساواك ناامید شد . امینی در مصاحبه ای ، می‌گوید "به شاه گفتم سازمان امنیت كارش چیست كه در این روز عید فطر این جمعیت با این ترتیب رفته ؟ [شاه ] گفت : خاك بر سر این دستگاه ! "

مجموعه برنامه " داستان انقلاب " از رادیوبی بی سی ص- 283

ترور و پایان کار فرقان

گروه فرقان که سخت با روحانیت مخالف و معتقد به حذف فیزیکی آنان بود، پس از پیروزی انقلاب‌، تلاش خود را برای از بین بردن روحانیون سرشناس و رهبران انقلاب در سال 58 آغاز کرد. ابتدا سپهبد محمد ولی قرنی‌، سپس مطهری و پس از ایشان، دکتر مفتح و برخی دیگر مانند مهدی عراقی . دو پسرش (از مؤتلفه‌) و د سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی‌، را در همان سال ترور کردند اتفاقا گروه فرقان بر خلاف آنچه که نیروهای مخالف مذهب و برخی گروه های مارکسیستی سعی می کنند همه مسلمانان را یکی بدانند ، بخوبی میدانند که فرقان اولین گروه مسلمانی بود که در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند و مبارزه مسلحانه را بدلیل اینکه حکومت را کافر می دانستند آغاز کرد . کاری که بعدا توسط گروه دیگر مسلمان در آن دوران مجاهدین خلق ادامه یافت . البته شکی نیست که گذر زمان در حالی که هزاران هزار از سرزمین پدر ی خود رانده شده ، و هزاران هزار جوان در گورستانهای سرزمین مادری خود در خون خود مظلومانه دفن شده اند ، مرور زمان و بهای سنگینی که مردم ایران پرداخته اند ثابت کرده است که ما و کشور ما و مردم ما و گروههای سیاسی ما نیاز به کار فرهنگی و آگاهی سازی برای جلو گیری از تکرار برادر کشی ها و سرکوب و حذف نیروهای مخالف حکو مت ، دارند . کاری که یک شبه حاصل نخواهد شد و لی نیاز به درست گویی و درستکرداری و درست رفتاری ما دارد .
مسلما کار دکتر نوری زاده با تحریف ها و سو استفاده از بخشی از حقایق برای اثبات تحریف ها ، نه تنها کمکی به آگاهی سازی و جنبش مردم سالاری و دموکراسی طلبی مردم ایران نخواهد کرد بلکه به ضد آن تبدیل خواهد شد . زیرا دیکتاتورها نیاز به ضدیت دارند ولی از آگاهی وحشت دارند .
کسانی که باد می کارند توفان درو می کنند و این فرقی نمیکند که روحانیت حاکم باشد یا جریان آقای نوری زاده که
سا لهاست متاسفانه پنجره خانه شان در لندن در جهت " نو محافظه کاران آمریکا " باز می شود.
وب لاگ نویسنده
www.kanoun-e-bayan.blogspo.com
wwww.politicofcanada.blogspot.com