Tuesday, September 30, 2008

مصاحبه با رئیس جمهوری که مصاحبه با خبرنگاران آمریکائی را دوست داشت

مصاحبه با رئیس جمهوری که مصاحبه با خبرنگاران آمریکائی را دوست داشت


سعید سلطانپور



محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری خبر ساز، برای سومین سال برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل وارد نیویورک شد و به عنوان چهره جنجالی همچنان مورد توجه رسانه های آمریکائی قرار گرفت .
زیرا صاحبان رسانه جمعی آمریکائی نیازبه تکرارحرف های احمدی نژاد در مورد محو اسرائیل دارند که روی آن مانور سیاسی و تبلیعاتی کنند . هر چند احمدی نژاد این بار آموزش دیده تر و سیاسی تر جواب می داد و مخاطبانی را در کانادا و آمریکا تحت تاثیرقرار داد . حرفهای احمدی نژاد در سازمان ملل از سوی رهبران سیاسی غرب محکوم شد و در مناظره تلویزیونی دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا ، مسئله حذف اسرائیل سیاست خارجی آمریکا را تحت الشعار قرارداده بود.
احمدی نژاد از توجه رسانه های آمریکایی با توجه به اینکه هیچگاه توسط خبر نگاران آمریکائی با پرسش های جدی روبرو نشد، استفاده کرد . به عنوان مثال احمدی نژاد درمصاحبه با لاری کینگ از سی ان ان که زنده هم پخش نشد ، بر خلاف آنچه که در رسانه های دولتی ایران ادعا شد . لازم به تذکر است که ترجمه فارسی این مصاحبه ها در تلویزیون دولتی جام جم گزینشی انجام شد. احمدی نژاد زمان کافی برای پاسخ ها که باید به فارسی ترجمه می شد داشت و کینگ هم تلاشی برای رد ادعاهای احمدی نژاد نمی کرد.


احمدی نژاد و آزادی بیان

براستی احمدی نژاد به آنچه که در مورد آزادی بیان در ایران و تحمل عقیده می گوید ، باوردارد ؟. آیا واقعا به رسانه ها و نقش آنان در اطلاع رسانی باوردارد ؟

با توجه به اینکه از دو ماه قبل خبر آمدن احمدی نژاد مشخص شده بود از کانال وب سایت نهاد ریاست جمهوری اقدام به تقاضای مصاحبه رو دررو د ر مورد مسایل جهانی ، بخصوص کانادا و اسرائیل و اقتصادی از منظر ایرانی خارج از کشوری ، کردم . تاکید هم کردم که از چارچوب حرفه ای خارج نخواهیم شد.
ای میل های اولیه بی جواب ماند وتلفن های اولیه هم به جایی نرسید بدلیل تقارن ماه رمضان و کاهش ساعت کار 9 تا 2 بعدا ز ظهر و اختلاف ساعات هم مزید بر علت شد . در ای میلی نوشتم که شما بنظر می رسد علاقه تان به مصاحبه با خبرنگاران غربی بیش از خبرنگاران ایرانی هست که بر خلاف عدالت اسلامی هست که خود وی در سازمان ملل وغرب از آن سخن می گوید .

خبر ی که بعدا لس آنجلس تایمز آن را با آمار تایید کرد.

روزنامه «لس آنجلس تايمز» از کثرت مصاحبه محمود احمدي نژاد با خبرنگاران خارجي ابراز تعجب کرد. اين روزنامه در گزارشي تعداد مصاحبه هاي احمدي نژاد با خبرنگاران خارجي را بيشتر از مجموعه تعداد مصاحبه هاي روساي جمهور سابق ايران توصيف کرد. اين در حالي است که محمود احمدي نژاد تاکنون با هيچ خبرنگار داخلي مصاحبه اختصاصي نداشته است و در طول رياست جمهوري دو سال و نيمه اش تنها يک بار با روزنامه «ايران» ارگان رسمي دولت مصاحبه کرده است.

بعد از اینکه موفق شدم با شخصی در دفتر روابط عمومی گفتگو کنم که بر خورد خوبی داشت ، گفت دوباره بفرستید حتما پاسخ تا ن را خواهیم داد . جواب الکترونیکی عمومی آمد که ای میل در حال بررسی هست . با توجه به گذشت زمان و برا ی اطمینان بیشتر از کانال دفتر مطبوعاتی نمایندگی جمهوری اسلامی در نیویورک نیز اقدام کردم .


دفتر نمایندگی در مورد تعیین وقت مصاحبه در آمریکا مشکلی نداشت منوط به اینکه تهران با آن موافقت کرده بود و بعد ا زگفتگو که بیشتر در مورد اسرائیل بود بنوعی به انتقاد از خاتمی در مورد مماشات در مورد اسرائیل کشید، تصریح کردم که قصدمان اطلاع رسانی هست به هیچ حزبی هم تعلق نداریم و پاسپورت هم برای آمدن به ایران نداشته و قصدی هم برای آمدن به ایران ندارم ولی از منظر ایرانی خارج کشوری مسائل را مطرح می کنم. برای ایران و مردم آن و سرنوشت آن اهمیت قائل هستم .
دفتر رسانه ای نیویورک محترمانه پیشنهاد داد که با آقای مشائی و یا وزیر امور خارجه مصاحبه داشته باشم فکر نمی کنید که مصاحبه با آقای احمدی نژاد کمی زو د هست. تاکید کردم که ادعائی ندارم ولی با نخست وزیر و رهبران احزاب سیاسی کانادا مصاحبه و گفتگو داشته ام که از نظر مقامی در سطح سیاسی رئیس جمهوری ایران هستند . اضافه کردم .
و البته تاکید کردم که که بر خلاف تلویزیونهای آمریکائی پول نداریم و مخاطبان ما از چند هزار نفر فراتر نمی رود ولی ایرانی هستیم ومنتقد قدرت . نیاز به زمان برای تامین بودجه هم داریم زیرا مشکل تامین مالی و اقامت در نیویورک را هم داریم

از من خواسته شد که سوالات را برا ی دفتر نمایندگی در نیویورک ارسال کنم و ما را مطلع میکنند.. هر چند که با این شیوه به عنوان یک روزنامه نگار موافق نیستم .
هارپر نخست وزیر کانادا هم عموما با خبر نگاران میانه خوبی ندارد و در مورد روزنامه نگاران قومی در کانادا وی از این شیوه استفاده می کند . هارپر سعی هم می کند از خبرنگاران کانادائی پرهیز کند .

د رمورد سوالات با روزنامه نگار ی که به حوزه خطوط قرمز جمهوری اسلامی اشنائی دارد و مقالاتش علیرغم رعایت این سانسور های نا نوشته ، باز هم سانسور می شود ، مشورت کردم . وی تاکید کرد که نام بردن از ولایت فقیه به هیچ عنوان در سوال و یا متنی مجاز نیست .
برا ی ما که د رغرب زندگی کرده ایم و به آزادی بیان و طرح سوالات از مقامات سیاسی عادت داریم سانسور کردن و طرح چنین سوالاتی چندان ساده نیست زیرا سوالات سختی را از مقامات سیاسی کانادا پرسیده ام ولی اگر طرف مقابل تکذیب کرده است روی آن پافشاری نکرده ام . ا زا آنجا که می خواستیم به یک حداقل از پاسخ ها که آگاهی رسانی بود برسیم ، سوالات را تهیه و ارسال کردم . بعد از ارسال سوالات که دیگر نه به تلفن ما چواب داده شد و نه پاسخ ای میل آمد و نه پاسخی به سوالات داده شد . تا امروز هم رئیس جمهور سوالات فیلترشده و سانسور شده را هم که در پایان این مطلب می خوانید ، پاسخی نداد .

براستی اگراحمدی نژاد که پاسخ یک دختر خردسال را می نویسد و آنرا برای تبلیغات سیاسی انجام نمی داد و اگر به دموکراسی و شیو ه علی (ع) باور داشت به سوالات حرفه ای ما که برای اطلا ع رسانی صدها هموطن مان در کانادا بود نیز احترام می گذاشت
. گفتم که منتقد قدرت هستم و
خبرنگاران و آزادی از دیدگاه احمدی نژاد
احمد ی نژاد در مصاحبه با ر رادیو ان .سی آر. می گوید :

در ايران آزادي زيادي وجود دارد و نمونه‌ آن همين مصاحبه ‌اي است كه شما با من انجام مي‌دهيد. آيا شما مي‌توانيد اينگونه سوال‌ها را با رييس جمهور خود مطرح كنيد و اينگونه آزادانه با وي صحبت كنيد؟ هرگز. در حالي كه خبرنگاران در ايران آزاد هستند و به راحتي سوال مي‌كنند.

احمد ی نژاد ممکن است نداند ولی مشاور مطبوعاتی وی ، حمید مولانا که استاد ارتباطات دانشگاه در آمریکا بوده است بخوبی می دند که رسانه های آمریکائی چگونه عمل می کنند .
رسانه های آمریکائی درطرح بسیاری از سوالات احتیاط می کنند زیرا نمی خواهند حضور خودشان را از ایران ممنوع کنند زیرا رد شدن ازخط قرمزکه در غرب خیلی کم رنگ هست و تقریبا وجود ندارد به معنی اخراج نمایند ه آن رسانه از ایران هست . در نظر داشته باشید حضور در ایران که یکی از خبر سازترین کشورهای دنیا هست ، اهمیت فوق العاده از منظر خبر رسانی و جذب مخاطب بیشتر که به معنی درآمد بیشتر است ، دارد . البته خبر نگاران سوالات خودرا بی پروا از رئیس جمهوری آمریکا و یا نخست وزیر کانادا می پرسند ولی در طرح سوال با دیگران سعی میکنند متهم به جانب داری نشوند لذا محتاطانه بر خورد می کنند .
محدودیت پوشش خبری

در کانادا و آمریکا خبرنگار خارجی را به دلیل پوشش خبر ی اخراج نمی کنند . د رحالی که جمهوری اسلامی در این زمینه بشدت حساس هست و بسیاری از پوشش های خبری را بر نمی تابد . به همین دلیل هست که پوشش های خبر ی رسانه های غربی درمورد نظرمردم و برداشت آنها در مورد حکومت و روحانیون بشدت آبکی و بیشترمحصور در حوزه شمال شهرتهران هست . انگار نه انگا ر که در شهرها و جنوب تهران هم مردمی زندگی می کنند که مانند بسیاری از ما ایرانیها از اظهار نظر علنی درزمینه سیاست و سیاستمداران خودداری می کنند .

در هر حال خبر نگاران خارجی در ایران مشکل جدی دارند . نمونه اخیر آن اخراج نماینده تلویزیون العالم عربستان از ایران بدلیل پوشش خبری فیلم " خمینی امام خون " که د رمصربه تلافی فیلم " اعدام یک فرعون " ( ترور انور سادات ) ساخته شده است از ایران اخراج می شود.
استوارت ویلیامز، معاون دفتر در مرداد 87 خبرگزاری فرانسه در تهران از ایران اخراج می شود.
رادیو زمانه ۱۲ شهریور ۱۳۸

در دی‌ماه 86 رابرت تیت خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین، پس از سه‌سال فعالیت در ایران با عدم تمدید اجازه اقامت و کارش اخراج شد. وی به دلیل انتشار مقالاتی انتقادی به ویژه درباره وضعیت دستگیری دانشجویان مورد غضب قرار گرفته بود.
انگس مک دووال، روزنامه‌نگار روزنامه انگلیسی اندیپندنت، نیز تیرماه 2007 پس از آنکه مدارک اقامتش تمدید نشد، مجبور به ترک ایران شد. د

تلویزیون الجزیره به مدت 14 ما ه بود به علت پوشش خبری درگیری های شهر اهواز در ایران ممنوع الفعالیت بود- سایت تابناک
کاملیا انتخابی فرد خبرنگار تلویزیون العربیه می نویسد
در سال 2001 مسئول دفتر خبرگزاری رویترز- جاناتان لاینز و همسرش ژنوی عبدو ( نویسنده لوموند) نیز عذرشان خواسته شد. آنها به دلیل مصاحبه مخفیانه ای که با اکبر گنجی در زندان و گفت و گو با آیت منتظری در حصر خانگی اش داشتند عذرشان توسط حکومت ایران خواسته شد. اما این زن و شوهر مجبور شدند تا از ترس جانشان( به گفته خودشان) نیمه شب از خانه اشان گریخته و با اولین پرواز ایران را ترک کردند

این در حالی است که تلویزیون "پرس تی وی " متعلق به جمهوری اسلامی با بودجه دولتی که توسط احمدی نژاد افتتاح شد از ازادی بیان در کشورهای آمریکا و اروپا سو استفاده می کند و هر روزه علیه سیاست ها ی خارجی و داخلی آمریکا برنامه پخش می کند و کسی هم مانع آن نشده است .

آفتاب- هنگامه منهاجي: در اولين جلسه مجلس شوراي اسلامي بعد از تعطيلات نوروزي خبرنگار پارلماني خبرگزاري كار در مجلس هفتم اخراج شد. در پي افشاي فيش حقوقي نمايندگان در اواخر سال 83، امروز از ورود مسيح علي نژاد خبرنگار پارلماني ايلنا و روزنامه همبستگي به مجلس جلوگيري شد.پيش از اين نيز گفته شده بود 80 تن از نمايندگان مجلس هفتم طي امضاي طوماري خواستار اخراج اين خبرنگار از مجلس شد هفتم شده بودند
دوشنبه 15 فروردين 1384





تریبون: بيست و شش تن از خبرنگاران روزنامه "ايران زمين " ضميمه ي استاني روزنامه ايران اخراج شدند در پي تحصن كاركنان ضميمه روزنامه ايران به علت تاخير ۲ماهه در پرداخت حقوق و كسر حقوق فروردين‌ماهشان، بيست وشش نفر از اين كاركنان به دستور مستقيم كاوه اشتهاردي مديرمسئول روزنامه ايران از كار اخراج شدند.
سه‌شنبه - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۷
و این نمونه ها تنها بخشی از آمارهست و ادامه دارد

احمد ی نژاد که بخوبی با این شیوه رسانه ای آشنا هست ، اسب خودرا در نیویورک می تازاند و می گوید که ایران آزاد ترین کشور دنیا هست ؟ کاشکی دولت آمریکا به احمدی نژاد اجازه میداد که به لس آنجلس می رفت و وی از نزدیک صدهاهزار ایرانی مهاجرو پناهنده را که بدلیل سیاست های تنگ نظرانه و ضد اسلامی و تفتیش عقاید رو حانیون حاکم برا یران از سرزمین پدری خود رانده شده اند و در آمریکا مقیم شده را میدید که شاید به بازیافت فراموشی حافظه وی از تاریک ترین دوران بخشهای تاریخ ایران کمک می کرد


رييس جمهوري در پاسخ به سوالي ديگري لس آنجلس تايمز مبني بر ادعاي وجود فضاي
فضاي خفقان در ايران و زنداني شدن فعالان سياسي گفت: اين حرف ها، حرف هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي است و در ايران آزادي مطلق وجود و قانون بر آن حاكم است

احمد ی نژاد ناجوانمردانه از حس عمیق وطن پرستی ایرانیان سو استفاده می کندو عشق به وطن را با حمایت از جمهوری اسلامی که حاکمیت رادر ضعف شدید و سرکوب عمیق مخالفان سیاسی خود به مانند زیمبابوه ، تثبیت کرده است برای خبرنگاران خارجی یکی می کند .

احمدی نژاد در حالی می گوید
"در ايران كسي در زندگي شخصي افراد تفحص نمي‌كند و به كسي در خانه‌ي خود مورد کاری ندارد . مصاحبه با سی ان ان . "

این در حالی است که احمدی نژاد د ردوران تصدی خود به عنوان شهردار تهران ، پوشیدن چادر را برای کارمندان زن شهرداری اجباری کرد .
که صدها خانه مورد بازدید غیر قانونی ( بدون حکم بازرسی ) در ایران قرار می گیرد و نمونه آخر هم مرگ جانخراش یک زن جوان در الهیه تهران که از ترس ماموران بدون حکم ، از بالکن اقدام به فرار کرده وسقوط کرده و کشته میشود
نمونه ای که در آمریکا و کانادا اتفاق بیفتند عواقب سیاسی برای دولت و پلیس دارد و لی در ایران جان یک زن بی حجاب که ارزشی ندارد .


رئیس جمهوری ایران و آمریکا

احمدی نژاد گفت: آيا در آمريكا كسي مي‌تواند بدون اينكه عضو دو حزب مطرح آمريكا باشد در انتخابات كانديدا شود؟ در ايران هشت گزينه وجود داشت و مردم مي‌توانستند از بين اين هشت گزينه فردي را انتخاب كنند. حال شما بگوييد كجا آزادتر هست ؟

احمدی نژاد در حالی رئیس جمهوری آمریکا را انتقاد می کند که یا نمی داند و نباید سخن بیهوده بگوید و یا می داند و آکاهانه تحریف می کند .
چرا که
در آمریکا اگر شما از حمایت سرمایه های اصلی برخوردار نباشید امکان برنده شدن شما بسیار کم است ولی هر کسی می تواند کاندید شود ودر انتخابات باقی بماند و لی هزینه سرسام آور انتخابات عملا امکان باقی ماندن در مسابقه را می دهد . یعنی سرمایه نقش شورای نگهبان را به عهد ه دارد این از بنیان با جمهوری اسلامی متفاوت هست که برای کاندیدا شدن باید از فیلتر شورای نگهبان ردشد تا کاندید شد . در حالی که حق کاندید شدن و کاندید انتخاب کردن جز اصول منشور حقوق بشر سازمان ملل هست . شورای نگهبانی که تیغش الان بر روی گردن خاتمی گذاشته است . خاتمی رئیس جمهوری که بیشترین خدمت را برای نظام با کم کردن تهدید نظامی آمریکا در دوران بعد از 11 سپتامبر انجام داد. احمد ی نژاد فرامو ش کرده است که د رآن دوران که صدام و طالبان دو تهدید اصلی و موانع پیش دارنده چمهوری اسلامی بر سر قدرت بودند ایران می توانست به جای عراق اشغال شده باشد . خاتمی که همیشه در بین منافع مردم و ولایت فقیه ، جانب ولایت فقیه را گرفت .

روزنامه کیهان در سرمقاله اش به صراحت د ررد صلاحیت خاتمی تاکید شده بود . 13 مرداد 87

کروبی در پاسخ به سوالي كه آيا فكر مي‌كنيد شوراي نگهبان شما را رد صلا حیت خواهد كرد
گفت: ‌بنده فكر نمي‌كنم كه شوراي نگهبان نه بنده و نه خاتمی را رد صلاحیت کند
جمعه 29 شهریور 87 نواندیش
محتشمی پور عضو مجمع روحانیون مبارز معتقد است
شورای نگهبان، خودش هم كاندیداست و هم تعیین صلا‌حیت كاندیداها را بر عهده دارد.
آنها در جایگاهی قرار می‌گیرند كه باید در رابطه با صلا‌حیت رقبای خود اظهارنظر كنند هیچ‌جای دنیا اینگونه نیست سه شنبه 23 مرداد 1386 آفتاب

تحمل مخالفان عقیدتی و منتقدان

بیش از این وارد بحث نخواهیم شد آمریکا نوم چامسکی بزرگترین مخالف ریئس جمهوری بوش را بخاطر انتقاداتش که منبع اصلی بسیاری از جریانات ضد آمریکائی هست بدلیل اقدام علیه منافع ملی به زندان نمی اندازد کاری که در ایران هر فعال زنی و یا دانشجویی برای خواست صنفی خود ، متهم ، دستگیر و به زندان می افتد.
در حالیکه در آمریکا برای انتشار روزنامه نیاز به مجوزنیست در ایران روزنامه ها با هزار مشکل مجوز کسب می کنند و بسادگی توقیف می شوند و روزنامه نگاران از کار بیکار می شوند. عفوبین الملل ایران را بزرگترین زندان روزنامه نگاران می داند .

احمدی نژاد ، علی و مردم

احمدی نژاد می گوید

"انتخابات در ايران جزو آزادترين انتخابات است و حداقل 100 برابر آمريكا در ايران آزادي هست. ما به مردم اعتماد داريم و فكر مي‌كنيم در آمريكا است كه محدوديت وجود دارد. ما در ايران قانون داريم و طبق قانون هر كسي كه ويژگي رياست جمهوري را داشته باشد مي‌تواند كانديدا شود. " رادیو ان سی آر

براستی اگر جریان احمدی نژاد به این مردم که در آمریکا از آنها صحبت می کند اعتماد دارد . اگر اعتقاد دارد مردم ایران صغیر نیستند و شعور سیاسی دارند پس چرااجازه نمی دهد مردم خودشان هر کس راکه خواستند انتخاب کنند . مسعود زریبا بافان مشاور رئیس جمهوری در شهروند امروز می گوید : کسی نمی تواند سرنوشت انتخابات را یک شبه عوض کند . مردم در یک مقطعی تصمیم خود را گرفتند و این جوری نیست که یک شبه نظرشان عوض شود " 16 تیر 87

و ازاین نقطه هست که تفسیر به رای قران و اسلام برای مشروعیت ، شروع می شود و سرکوب عقیده ها به عنوان مخالفت با خدا و رسول خدا و ولی فقیه تلقی می شود و مردم آنجا که نه بگویند ، صغیر محسوب می شوند.

در "اسلام محمد " و "محمد مسلمان " یک اصل برای رهبری مشخص است رهبری صالح و بر حق معرفی میشود ولی این مردم هستند که باید آنرا در حوزه قدرت دولتی حمایت کنند. آنجا که حضرت محمد ( ص) علی (ع) را به عنوان انسان صلاحیت دار برای جانشینی خود در غدیر خم معرفی می کند . ولی پس از مرگ محمد رهبران شبه جزیره عربستان در غیاب علی ، به ابوبکرصدیق ر رای می دهند .
و علی با ابوبکر بیعت می کند . علی نه تنها ابوبکر را بلکه عمر و عثمان را هم به عنوان خلیفه دوم و سوم مسلمین و جانشین محمد (ص ) از نظر سیاسی بر سمیت می شناسد . انتخاب علی شایدجلوی بسیاری از انحرافات جهان اسلام را می گرفت ولی تاریخ است و تکامل و باید ازآن در س گرفت نه بر اختلافات و کینه ها افزود.
براستی اگر حکم و فتوای حضرت محمد بر حاکمیت علی بود که همه مردم منجمله یاران رسول خدا ، باید اطاعت می کردند ولی اگر فرض کنیم فتوای رسول خدا از جانب خدا بود پس علی حق نداشت که با ابوبکرو یا عمر بیعت کند چرا که از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کرده و گناه کرده بود.
می بینیم که مردم سر خورده از فساد مالی دوران عثمان به جانب علی می آیند و علیرغم مخالفت وی ( که اگر حکم رسول خدا بود باید آنرا اطاعت می کرد ) از قبول آن خودداری میکند . و زمانی که حکومت را ( دولت به معنای امروزه آن ) را می پذیرد با مردم تک تک بیعت میکند یعنی انتخابات و رای گیری به مفهوم امروزی نسبت به آگاهی های سیاسی و اجتماعی مردم آن زمان .


کانادا و احزاب

با اشاره ای به کانادا مطلب را به پایان می برم .
در کانادا با 200 امضای شهروند می شود حزب تشکیل داد. هر کسی آزاد است حزب تشکیل بدهد و تبلیغ کند . اینتر نت و روزنامه ها هم آزاد و در دسترس همگا ن هست مردم به هر کسی که خواستند رای می دهند . هر چند بدلیل سرخوردگی مردم در حدود 40% در انتخابات شرکت نمی کنند ولی نه کسی به دشمنی با خد ا و نه دشمنی با رسول خدا متهم می شود و نه کسی برای استخدام شدن و یا دانشجو شدن نیاز به مهر دارد . . . تفاوت کانادا با ایران در این هست که در اینجا همه احزاب و سیاستمد اران اصل بازی قدرت و نقش مردم را پذیرفته اند و معتقد به حذف فیزیکی دیگران نیستند . در عوض همه به اندازه تعداد رای شان سهمی از قدر ت می برند. به عنوان مثال حزب کمونیست کانادا درحدود 3570 هزار رای در انتخابات قبلی داشت حتی آنها هم ولی مشروعیت انتخابات سرمایه داری را به رسمیت می شناسند . این دموکراسی است که مطمئنا ایدآل نیست ولی مطلوب اکثریت هست.



سوالات ما از احمدی نژاد که پاسخی داده نشد

سئوال ها از آقا ی احمدی نژاد می تواند حول 3 محور باشد: البته پاسخ به این سوالها با وقت کم آسان نیست ولی از ایشان بر می آید .

- امور خارجی، هسته ای، و اسرائیلA

- وضع احزاب، مطبوعات و توسعه سیاسیB

- اقتصادی و وضع عمومی مردمC




1- چه تحول یا سیاستی باعث شد که دولت شما روابط خود را با کشورهای آمریکای جنوبی توسعه دهد؟ آیا بخاطر اینکه در این اواخر این کشورها بطرف سوسیال-- دموکراسی رفته اند؟
در اینصورت چرا فکر می کنید که علیرغم حقانیت موضع ایران در رابطه با مسئله هسته ای، کشورهای برزیل و آفریقای جنوبی بضرر ما رای می دهند؟

2- در مورد برنامه توسعه هسته ای ایران، سیاست دولت نهم را با دولت آقای خاتمی چگونه مقایسه می فرمائید؟ در سطح کلان، از طرف آژانس بین المللی و کشور های 5+1 چه موضع و عکس العمل متفاوتی مشاهده کرده اید؟

3- دولت حضرتعالی ، تاثیر تحریم ها را بر ایران چگونه ارزیابی می کنید؟ چه برنامه هایی برای مقابله با تحریم ها در تدارک دارید؟

4- تبلیغات غرب در مورد مسئله هسته ای بسیار وسیع می باشد که موضع ایران را غیر معقول جلوه دهد. در تاریخ مشاهده می شود که موفقیت دکتر مصدق در ملی شدن صنعت نفت، گذارش به مردم در بزنگاه های مختلف بود. آیا فکر می کنید که بطور کل مردم با مطالب کلی مسئله هسته ای آشنا هستند؟ آیا دولت شما و مطبوعات، اخبار پرونده هسته ای را به اندازه کافی به مردم گزارش می کنند؟

5- در مطبوعات غربی و حتی جهانی، هر لحظه که موضوع ایران مطرح می شود، عنوان می کنند که ایران در صدد نابودی رژیم صهیونیستی است (البته بخاطر اظهارات شما در مورد محو اسرائیل). آیا مشاورین دولت، و کارشناسان وزارت خارجه ابعاد صدمه به دیپلماسی و سیاست خارجی کشور را به شما گذارش نموده اند؟

6. اسرائیل تنها یک محدوده جغرافیائی نیست بلکه سرمایه های جهانی دربیرون از اسرائیل و نفوذ لابی آنها است . بطور مثال هارپر نخست وزیر اسرائیل برای اعلام تاریخ انتخابات با کنگره یهودیان کانادا که از حامیان سیاسی اسرائیل هست رایزنی کرده است در حالیکه دیگر اقلیتها و مذاهب را رسما به حساب نمی آورد . آیا
مسئله فلسطین اشغالی ( اسرائیل ) راه حل سیاسی دارد و نه نظامی . زیرا اسرائیل در صلح حل می شود. در خاورمیانه با صلح پایدار اسرائیل برای دریافت کمک های سخاوتمندانه چند میلیارد دلاری آمریکا به عنوان امنیت اسرائیل مشکلات جدی در افکار عمومی آمریکا خواهد داشت

7. دولت هارپر در کانادا بر خلاف دولتهای قبلی عموما به نفع اسرائیل موضع گیر ی کرده است به طور نمونه وزیر امور خارجه اسرایئل به سفیر کانادا در اسرائیل گفته بود دوستی کانادا ثابت تر از دوستی آمریکاست ( نقل به مضمون ) ایا این نزدیکی به اسرائیل را در فله ای رد کردن ویزا در ارتباط می دانید . نزدیک به 40 هنرمند ایرانی مانند محسن نامجو ولی کانادا نداد ولی آمریکا به وی ویزا داد. درحدود 90% استادان دانشگاه که قرار بود برای کنفرانس دو سالانه ایران شناسی به تورنتوسفر کنند ویزا داه نشد و در مورد آخر نگهداشتن پاسپورت آقای اشکوری علیرغم انصراف ایشان و نیز بی احترامی های سفارت کاناد ا درتهران به متقاضیان ایرانی


8. مسولان وزارت امور خارجه هارپر کانادا می گوید که علت رد ویزاها ، سیاسی نیست بلکه افزایش تعدا متقاضیان ویزا از زمان روی کارآمدن دولت شماست ؟ نظر شما چیست ؟

- توسعه سیاسی
B

1- بنظر شما در انتخابات آینده رئیس جمهوری، چه موضوعاتی اهمیت فوق العاده خواهند داشت؟ موقعیت خودتان را در مقابل دیگر اصولگرایان (معتدل)، و اصلاح طلبان چگونه ارزیابی می کنید؟

2- حمایت شما از آقای کردان در شرایط مشکلات حقوقی وی، توجه بسیاری را جلب کرده است. آیا بعنوان وزیر کشور در انتخابات آینده وی از مشروعیت کافی سیاسی/قانونی برخوردار خواهد بود؟

3- اینگونه بنظر می رسد که دولت سابق ، اصلاحات و مشارکت سیاسی را بر اصلاحات و مشارکت اقتصادی اولویت داد. ولی شما عدالت را می خواستید به توسعه سیاسی اولویت دهید. آیا قبول دارید که توسعه سیاسی و مدنی در زمان دولت شما پیشرفت نکرده است؟ فشار زیاد بر مطبوعاب را چگونه ارزیابی باید کرد؟ تعداد بسیار از روزنامه ها تعطیل می شوند. همین هفته پیش هم روزنامه "تهران امروز" تعطیل شد.

4- درانتخابات مجلس هشتم، گروه نزدیک به شما "رایحه خوش خدمت" خیلی موفق نبود، چرا؟
اکنون رابطه خود را با مجلس هشتم چگونه ارزیابی می کنید؟

5- بعنوان یک فعال و کنشگر در این 30 سال گذشته، شما شخصا چه توضیحی برای " نظارت استصوابی" ارائه می دهید؟
بطور یقین ما واقفیم که برای توسعه مدنی، و از طرف دیگر برای مقابله با فشارهای دول غربی باید به سطح مشارکت سیاسی، نشاط و اشتیاق مردم بی افزاییم، که نسبت به سرنوشت جامعه احساس تعلق کنند. ولی در انتخابات مجلس هشتم، حذف کاندیداهای اصلاح طلب و مستقل در چنین ابعاد وسیعی، شگفتی ناظرین هم میهن و ایرانیان خارج از کشور را جلب کرد. دراین رابطه چه توضیحی می توان ارائه داد؟


6


- سیاست اقتصادی C

1- تحولات اخیر، چون پائین آمدن قیمت نفت، و وضع خراب اقتصاد دنیا، دولت شما چه برنامه اقتصادی برای کشور تهیه دیده است؟

2- آیا مشکلات اقتصادی اخیر، چه تاثیری به شانس انتخاب شدن شما خواهد داشت؟ توزیع رایانه به خانواد ه ها را می توان حرکت سیاسی اقتصادی نامید ؟ این شیوه در کانادا بسیار مرسوم است و احزاب حاکم نزدیک انتخابات چنین حرکتهائی را انجام می دهند یعنی حداقل این برنامه ها ی اقتصادی را نزدیک به انتخابات انجام می دهند ؟
3.
.. سفرهای استانی شما یک فرهنگ جدیدی در میان مردم در برابر روسا بوجود آورده است . شما به عنوان عنصری که فساد مالی ندارد و قصد دارد به محرومان کمک کند ولی مانند همه دولتها با ممانعت ها و مخالفت ها ی جریانی سیاسی که د رهمه دوره ها با شدت و ضعف وجود داشته است و محدودیت های مالی روبرو هستید . ؟ آیا آقای احمدی نژاد 2008 می داند که دولتش نمی تواند در محو فقر موفق شود زیرا کنترل 40% از صنایع مالی و خدما تی خارج از حوزه مدیریت دولت هست ؟
آیا فکر می کنید می توانید منا طق محروم را در دوران مدیریت خود متحول کنید ؟ نظر شما چیست ؟

3- دو هفته پیش آقای مزروعی سر مقاله ای (در روزنامه کارگزاران) در مورد شکاف طبقاتی و اقتصادی در جامعه ایران داشتند. شعار شما در انتخابات دولت نهم، انتقادی بر قدرتمندان تعبیر شد، و اینکه درآمد نفت را بر سفره شهروندان ایرانی و کارگران ببرید. آیا موفقیتی در این زمینه حاصل شد؟ آیا شکاف طبقاتی کاسته شده است؟ یا خیر؟

4- تئوری عجیبی بین بعضی بدبینان مطرح شده است که سرمایه نفت که هر ساله به جیب دولت ریخته می شود، دولت روز را در مقابل مردم و نهادهای مردمی بسیار قوی می کند، چرا که آن درآمدی است مستقل، و این فرآیند از پاسخگویی دولت در قبال مردم می کاهد.
آیا درآمد نفت بطور کل مزاحم توسعه مدنی و دموکرتیک می شود، نظر جنابعالی در این مورد چیست؟

5- آیا می شود گفت که فشار کشورهای آمریکا و متحدانش بر کشورمان، مزاحم توسعه مدنی و جنبش دموکراتیک ایران شود؟

Wednesday, September 24, 2008

انتخابات کانادا و فقدان ضعف راهبردی و استراتژیک جامعه ایرانی

انتخابات کانادا و فقدان ضعف راهبردی و استراتژیک جامعه ایرانی

سعید سلطانپور

ssultanpour@yahoo.com

پشت پا زدن به اصول دلیل ضعف لیبرال ها ، بهائی که همه باید بپردازنند

وقتی استفان دیان به رهبری حزب لیبرال با 13 % آرای اولیه بر ایگناتیف که 40% ،ارای نمایندگان کنگر را داشت پیروز شد دموکراسی وعنصر صلاحیت به چالش کشیده شد
. پیروزی ای که بر اساس دشمنی باب ری با ایگنتاتیف حاصل شده بود در نوشته ای تحلیلی در دسامبر 2006 که در سایتها منتشر شد و هنوز اعتبار تحلیلی دارد نوشتم که دیان باید تلاش زیادی برا ی وحدت حزب بکند تا به نخست وزیر ی برسد که با توجه به ضربه پذیر بودن هارپردر مورد افغانستان کار چندان دشواری نیست . و نیز اشاره کردم که حزب به راست چرخیده است که زمان نشان داد درست بوده است .

متاسفانه لیبرال ها در زمانی که بایستی به دولت هارپر در مورد تمدید ماموریت نیرو ها د رافعانستان رای عدم اعتماد می دادند حاضر نشدند که پای اصول خود بایستند . آنها مجبور شدند از مواضع قبلی خود پایئن بیایند و با تحقیر های هارپر در مورد حزب لیبرال تمدید تا سال 2011 را بپذیرند. د رحالیکه ماموریت نیروها در 2009 پایان می پذیرفت.
در مورد دیگر لیبرال ها در جریان تغییرات سیستم مهاجران که هارپر آنرا فرصت طلبانه به عنوان تبصره ای در لایحه بودجه آورده بود، کوتاه آمدند و به بودجه رای مثبت دادند . د رحالیکه با آن مخالف بودند .
دیروز دیان اعلام کردکه سیتسم مهاجرت را در صورت پیروزی تغییر خواهند داد.

آمار ها نشان میدهد که 37% کبکی ها هارپر را آدم نامطبوعی
( nasty)
می دانند د ر مقابل دیان 11% ولی در عین حال 24% آنها به هارپر رای میدهند د رمقابل 14% به دیان . د رحالیکه در انتاریو این رقم 29 به 18 می باشد ولی 37% به هارپر رای میدهند در مقا بل 12% به دیان. در این نظر سنجی ، پاسخ دهندگان معتقدند هارپر، منافع آنانرا بهتر می تواند حفظ کند. 1 مردم در سراسر دنیا از سیاستمداران قاطع خوشش می آیند زیرا در کل علاقه ای به جزئیات ندارند و سیاست راهم سالم نمی دانند .


اقلیت ها سیاهی لشگر دموکراسی

رهبرا ن احزاب به مهاجران و اقلیتها تنها برای رای دادن نگاه می کنند و در تصمیم گیری های حزبی هم بعید می دانم آنها را شرکت بدهند. تمامی احزاب کانادا تلاش می کنند تا از حضور نیروهای اقلیت در مراکز تصمیم گیری خود جلوگیر ی کنند . بنابراین با ان جریانی که می گوید باید رای دادتادیده شوی موافق نیستم .
درصد زیادی از کانادائی ها مخالف حضور ارتش در افغانستان و کشته شدن سربازان کانادائی هستند.
دلیل افزایش حمایت ان.دی پی و جک لیتون در این است که آنها فرصت طلبانه با حضور نیروها در افغانستان مخالفت کردند زیرا لیتون یک فرصت طلب سیاسی هست . او خوب می داند که نمی تواند قدرت سیاسی را بدست بگیرد و ادامه حضور پررنگ ان دی پی در نمایندگی صداهای مخالفان جنگ و شعارهای سوسیالیستی هست . د یان به آسانی می تواند با اعلام خروج نیروهای کانادائی از افغانستان در صورت پیروزی نیروهای زیادی از حزب ان دی پی را به خود جلب کند .
لیبرال ها می توانند با صرفه جویی در ماموریت افغانستان به هر نفر 100 دلار بدهند و رای های زیادی را از محافظه کاران بگیرند .

انتشارصورت حساب لشگر کشی افغانستان به دستور هارپر به تعویق افتاده است زیرا می تواند نارصایتی شدید ی را در بین رای دهندگان عادی د رزمان انتخابات برای محافظه کاران ایجاد کند. آن بخشی که تنها به کاهش مالیات ها که گاها برای بسیاری از خانواده ها از 100 دلار در سال افزایش پیدا نمی کند دلخوش هستند. بنابر گزارشها رقم غیر رسمی بیش از 4 میلیارد دلار هزینه هست البته خریدهای اداوات نظامی و ماشین آلات جدید هست که در این گزارش حساب نشده است .

"دیان " اگر خودش را از قید و بندهای حزبی رها کند و به خواستهای لایه های اجتماعی پاسخ بدهد و نشان بدهد که اهل جنگیدن برای اصول خود هست با کمک " طرح انتقال به سبز " تعداد زیادی از رای دهندگان سبزرا که میدانند حزب سبز قدرت تشکیل دولت را نخواهد داشت را خواهد گرفت و از هارپر پیشی خواهد گرفت بعید بنظر می آید که استراتژین های لیبرال بتوانند در مقابل هارپر که از ابتدا استراتژیک عمل کرد و توانست خودی نشان بدهد در این 3 هفته باقی مانده تغییری جدی در رای ایجاد کنند .

د رهرحال انتاریو سرزمین مهاجران تعیین کنند ه اصلی اکثریت مجلس هست د رحالی که در تورنتوو شهرهای بزرگ که مهاجرین ساکن هستند ، لیبرال ها برنده هستنند شهرهای کوچک تر بیشتر متمایل به محافظه کاران هست . هر چند درمورد سیاست مهاجرت لیبرالها و محافظه کاران هم نیاز به بررسی جدی است .

پنج حزب ( لیبرال – محافظه کار – ان.دی .پی وسبزو حزب کبک ) با شدت و ضعف " سفید " تصمیم می گیرند و "سفید " عمل می کنند . نامزدهای انتخاباتی احزاب را نگاه کنید تا واقعیت را بیابید . زمان زیادی لازم است تا این حلقه تصمیم گیری برا ثر فشار روز افزون اقلیت های مهاجر و تغییر نمودار جمعیتی تغییر کند.
البته حزب کمونیست کانادا هم تقریبا همه سفید پوست هستند ولی تعدا د رای آنها نشان از وخامت اوضا ع سیاسی آنان دارد . در انتخابات 2006 تعداد 3022 رای با تعداد 21 کاندید در سراسر کانادا بدست آوردند یعنی 2 00% رای دهندگان کانادا.
زمان آن هست که احزاب چپ ایران که سالهاست ماندگار کانادا شده اند، با شناخت بهتر از سیستم سیاسی کانادا و آزادی لیبرال دموکراسی در شعا رها یشان دوباره نگری کنند.

رای بدهیم تا دیده شویم ؟! یا با دید باز رای بدهیم ؟!

یکی از ایراداتی که به ابراهیم یزدی و اصلاح طلبان دولتی در مورد انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری
د رایران هست ، که شما مردم را به رای دادن تشویق می کنید و صفها را طولانی میکنید .
در حالی که در مورد سلامت رای بعد از رای دادن هیچ تضمینی نیست هر چند همین صف ها , از آنجا که اراده حزبی موجود نیست ، به عنوان صف موافقان دولت دیده می شود و به رخ جهانیان کشیده می شود و بر علیه این جریانات استفاده سیاسی می شود.

البته در کانادا سلامت رای همه تضمین هست. هر چند در کانادا امکان برنده شدن کاندید مستقل در شهرهای بزرگ بسیار کم است ولی انتخاب نمایندگان بستگی به تعداد رای های در صندوق دارد که آن هم به پارامترهای مختلفی بستگی دارد

برای احزاب سیاسی کانادا ، نقش مهاجران مانند تماشاچیان فوتبال هست که برای تیم مورد علاقه خود بلیط می خرند و هورا می کشند . هر چه تعداد بیشترطرفدار بیشتر باشد تیم و بازیکن هم در آمد بیشتری دارد و حقوق بیشتر برای بازیکن تیم در پی دارد . بازیکن معروف هم در ازای این حمایت در خیابان می ایستد و با شما عکس یادگاری می گیرد و عکس را امضا هم می کند بدون اینکه حتی اسم شما را هم بداند ویا آنرا بپرسد .

از آنجا که ما ایرانی ها در کانادا تشکیلات منسجم و فراگیر و لابی قدرتمند وسالم سیاسی نداریم و هرکسی ساز خودش را می زند و ارتباط با احزاب را ملک شخصی خود می داند . در انتخابات به این حزب یا آن حزب بطور رفاقتی رای می دهیم . ما در حالیکه برای سیاستمد اران یک شغل خوب با درآمد مکفی ایجاد میکینم که آینده سیاسی خود و فرزندانشان را هم تامین می کنند ولی هیچ خواست مشخص و قانونی در مورد جامعه ایرانی از آنها نداریم . یعنی بدون اینکه این منتخبان ، دین قانونی به ما رای دهندگان داشته باشند رای خود را مجانی به آنها می دهیم در حالیکه رای دادن بدون درخواست مشخص یعنی چک سفید به نمایند ه منتخب ، برای حوزه سیاسی که اثرات آن در زندگی ما و فرزندان تک تک ما تاثیر گذار هست .

بد نیست بدانید که هارپر برای اعلام روز 14 اکتبر به عنوان روز انتخابات با رهبر مذهبی در کنگره یهودیان کانادا مشورت کرده بود مشورتی که با اقلیتها و مذاهب دیگر نکرده است . یعنی درجه بندی شهروندی در امورسیاسی .

سوالات مشخص از کاندیداهای مشخص

از نمایندگانی که در حوزه ها ی انتخاباتی شان ایرانی های زیادی ساکن هستند و حق رای دارند سوالاتی را را برای اطلاع رسانی جامعه کرده ام که منتظر پاسخ آنها هستیم هرچند برای بعضی از آنها خوشایند نیست .

1.چرا ایرانی ها باید به شما و حزب شما رای بدهند ؟

2. چرا حزب شما تلاش نکرده است به تمامی لایه ها ی اجتماعی کامیونینی ایرانیان برسد ؟ . موضع گیری های سیاسی متعددی توسط برخی نمایندگان شما نشان از عدم آگاهی شما به جامعه ما دارد ؟

3. آیا اگر شما انتخاب شوید قول می دهید با توجه به سیاسیت تبعیض گرایانه هارپر و رد فله ای تقاضانامه ها به بهانه " واهی اقامت در کانادا " ، در مجلس اتاوا ، برای ایجاد یک سیستم عادلانه که شئونات ایرانیان متقاضی ویزا را تامین کند ، اقدام جدی بکنید ؟

4. آیا از تحقیق توسط پلیس فدرال کانادا ( آر.سی .ام . پی ) د رمورد اتهامات پیرامون بدر فتاری و رشوه خواری در سفارت کانادا در تهران حمایت می کنید ؟
Bryon Wilfert

ویلفرت می گوید که تعدادی از ایرانی ها در هیت مدیره حوزه انتخابیه ریچموند هیل حزب لیبرال منجمله ریئس آن ایرانی هستند و وی با جامعه ایرانی ارتباط نزدیک داشته است . نماینده لیبرال ریجموندهیل اضافه می کند که من ایرانی نمی شناسم و همه کانادایئ هستیم .
می گویم ما ایرانی کانادائی هستیم می گوید من همه راکانادائی می شناسم گفتم کانادائی درجه یک یا درجه دو
زیرا ایا انگلیسی تبارها هم در سفارت کانادا مانند ایرانی ها و چینی ها درتهران و پکن رفتار می شوند ؟

البته قرار شد که روز شنبه تلفن کند و نظر کامل خودر ا بگوید که تا دوشنبه انجام نشده است


حوزه استراتژیک برای ایرانیان در انتخابات بعدی


دو حوزه ریچموند هیل و( اوکریج-مارکهام ) مناطق استراتژیکی برای جامعه ایرانی هستند . زیرا در حدود 30 هزار ایرانی در ریچموند هیل هستند و یک پایگاه قوی سیاسی برای نمایندگان ایرانی خواهد بود . تعداد ایرانیان اوکریچ و مارکهام را نمی دانم . ولی زمان ان رسیده است که حداقل در دو حوزه ریچموند هیل و اوکریچ نماینده ایرانی تبار به اتاوا بفرستیم .

در حوزه های تورن هیل بدلیل حضور 40 هزار کانادائی یهودی و مارکهام - وان - – ویلودیل – دان ولی شرقی و غربی وشهر ونکوور – مونترال ایرانیها درصد زیادی را تشکیل نمی دهند ولی با اتخاذ استراتژی درست می توان منافع سیاسی و اجتماعی برای جامعه مهاجرایرانی و مهاجر آسیائی بدست آورد .
برای دوره بعد انتخابات بهتر است نمایندگان ایرانی تبار بخصوص از نسل جوان ما کاندید شوند و برای بدست آوردن کرسی پارلمانی تلاش کنند.
اگر کسان دلسوز و اگاه به سیاست و تشکیلات منسجم داشتیم بایستی برای این دوره جوانان ما ن را وارد صحنه می کردیم تا با تجربه اندوزی خود را برای دوره بعدی حاضر کنند. اگر نتوانیم به اتاوا نماینده بفرستیم بدون تردید در انجمن مدرسه ( تراستی ) و نماینده شهر می توانیم نمایندگان ایرانی داشته باشیم . .

رقابت ایرانی ها و چینی ها

در دفتر این دو نماینده ( برایان ویلفرد و لویی تملکسوکی – روسی تبار )
Lui Temelkovski
چینی تبارها هم کارمند هستند و هم داوطلب که مسلما خود را از نظر تجربه سیاسی برای گرفتن نمایندگی آماده می کنند .
با نگاهی به مناطق ویلودیل – مارکهام و ریچموند هیل که چنیی ها حضور فشرده ای دارند رقبای لیبرال ها از حزب مخافظه کار چینی تبار هستند . هرچند ممکن است که این افراد به نمایندگی انتخاب نشوند و لی حضور پررنگ خود را به بازیگران اصلی سیاست و تصمیم گیران پشت پرده سیاست به رخ خواهند کشید . اگر درست حرکت کنیم د ردوره بعدی رقابت اصلی بین ایرانیها و چینی ها خواهد بود .

با گذشت زمان و استقرار مهاجران منجمله ایرانی ها و نسل جوان ما که با این سیتسم بزرگ شده است بطور طبیعی با توجه به خاستگاه اقتصادی و فکری خود به سمت احزاب لیبرال و یا محافظه کار خواهد گروید . بنابراین هر چه در تربیت کادر های سیاسی جوان کوتاهی کنیم در حمایت یکپارچه جامعه از آنان در دوره بعد دچار مشکل خواهیم شد.
اگر امروز فکر چاره نباشیم باید تا سالها تماشاچی فوتبال سیاستمداران باشیم و در 40 سال بعد هم در حال نامه نگاری به دولت وقت باشیم که جامعه ایرانی اینقدر به تولید ناخالص ملی کانادا کمک کرده است و در افزایش سرمایه گذاری در کانادا نقش داشته است ، در زمینه علمی و دانشگاهی چنین و چنان کرده است لطفا به ما لطف کنید و به پدران ومادران ما ویزا توریستی بدهید.

بدنیست بدانید که
دوران پل مارتین لیبرال ها هم وزیر دادگستری از هندی تبار ها بود که از حزب ان دی پی به لیبرال ها گروید . Ujjal Dosanjh

رحیم جعفر نماینده رنگین پوست اگاندائی تبار عضو حزب محافظه کار از ادمونتون هست . خانم یاسمن راتنسی هم تانزانیائی تبار عضو لیبرال ها هست
حداقل چهار تا هندی لیبرال – 3 مرد ویک زن خانم دکتر رابی دهالا از برامتون در اتاوا نماینده مجلس هستند .
- Ruby Dhalla -Sukh Dhaliwal ( B.C.)- Navdeep Bains ( Miss.-Bramton)
یکی از وزرای استان انتاریو نیز هندی تبار است ( تخار ) . یک پاکستانی تبار وجید خالد که نمانیده میسی ساگا هست و به محافظه کاران پیوست و یک نمایند ه در مجلس انتاریو که دکتر هست .

بنابر این زمان تغییر رسیده است . یک مدل خوب ایرانیان کانادا برروی سیاست داخل ایران هم تاثیر مثبت خواهد گذاشت و روند دموکراسی وطنی را تسریع خواهد کرد.
جوانان ایرانی تبار که به سیاست علاقه دارند پاپیش بگذارند ما با تجربه سیاسی و جامعه با حمایت مالی و معنوی از آنها حمایت خواهیم کرد . درست عمل کنیم مطمئن باشید نخست وزیر برای دوره بعد با نمایندگان جامعه ایرانی هم د رامور سیاسی مهم مشورت خواهد کرد .
البته یک شرط وجود دارد و آن شرط حمایت ما حضور جوانان ایرانی هست بدلیل اینکه آینده از آن آنان هست و از آلودگی های سیاسی و قید وبندهای حزبی و تعاریف دگم سیاسی که از گذشته سیاسی ایران برای ما به ارث مانده است ، بدورهستند و به خوبی کار تیمی آشنا هستند و از مهمترین عامل شکست پیشرفت جامعه ایرانی از آنجا که همه می خواستند ریئس باشند مبر ا هستندو با کلمه نه هم بخوبی آشنا هستند.
با احترام به تمامی بزرگان جامعه ایرانی و هم نسلهای خودم و پوزش از فعالین اجتماعی ، دلخوشی به وحدت نسل ما آب در هاون کوبیدن هست . روی نسل جوان خود انرژی بگذاریم .

1. http://ottawa.ctv.ca/servlet/an/local/CTVNews/20080911/election2008_election_nasty_080911/20080914/?hub=OttawaHome

Wednesday, September 10, 2008

سلام بر وجدانهای بیدار و پاک جامعه ایرانی و ضرورت نهادینه شدن آن در کانادا

سلام بر وجدانهای بیدار و پاک جامعه ایرانی و ضرورت نهادینه شدن آن در کانادا

" فاطمه باهمت بی ادعاها به دانشگاه بر گشت "

سعید سلطانپور


گر طالب عرفانی ای دل زصفا، دم زن هستی به کناری نه ، لاف من و ما کم زن .

هر از گاهی نامه ای ، ای میلی می گیریم که درد نامه است و رنج نامه ای از سو استفاده برخی از ایرانیان از دیگران و نا امید ی و جمع بندی نا عادلانه و مایوسانه که همه ایرانی ها اینجور هستند.
براستی چنین است ؟

فاطمه دختر دانشجوی مهندسی رشته هوا فضای دانشگاه یورک است. فاطمه نه پدر پولداری داشته که به خاطر آینده فرزندش، همگی خانواده به کانادا مهاجرت کنند و نه فامیلی در کانادا دارد که زیر پر و بال او را بگیرد. وی دختر درسخوانی بوده است که به کمک یک هموطن نیکوکار، رئیس شرکت پدرش، از طریق دوبی ویزای تحصیلی کانادا را گرفته است. فاطمه در سال 2003 به تورنتو می آید و تا اپریل 2004 به عنوان دانشجوی بین المللی درس می خواند. در اپریل 2004 دانشگاه وی را اخراج میکند، زیرا پول خوابگاه را نپرداخته است. فاطمه مجبور می شود به پناهگاه (شلتر) برود و تمام وقت کار بکند تا بتواند شهریه خود را بدهد. خوشبختانه با ساعتی 10 دلار در دانشگاه یورک کاری پیدا می کند. روزها کار می کند، شبها درس می خواند، ولی فقط ثبت نام یک درس او ـ جبر و انتگرال ((Calculusـ1600 دلار است به اضافه شهریه واحدهای دیگر و هزینه سرسام آور کتاب که انحصاری است و مانعی برای خارج کردن کم درآمدها از تحصیل .

زندگی دانشجویی سخت است . فاطمه هم شکایتی ندارد تا وقتی به وی اجازه می دهند به سر کلاس برود وی سختی ها را تحمل می کند .
دانشگاه یورک در سال 2005 به وی خوابگاه می دهد . فاطمه که عشقش در س خواندن هست ، به درس ادامه می دهد. اوضاع بهتر می شود زمانیکه در سال 2006 با کمک یک سازمان غیر انتفاعی حقوقی (غیر ایرانی ) موقعیت مهاجرت پیدا می کند .
خوشحال می شود . آینده اش روشن تر می شود . شهریه اش نصف خواهد شد . امید تازه ای در فاطمه بوجود می آید ولی دانشگاه یورک تا نشان دادن کارت مهاجرت ( پی آر ) نمی تواند به وی شهریه مهاجری بدهد و از وام دولتی بهر ه بگیرد .
اما از آنجا که فاطمه درسش بسیار خوب است در این مدت از بورسیه های مختلف بدلیل استعدادش بر خوردار می شود ولی همچنان هزینه درس خواند ن و بدهی های گذشته وسودهای آن برای وی یک کابوس هاست .
در یکی از موسسات مربوط به رشته اش در شهر " اوک ویل " کار می کند ولی از انجا که هر چه سنگ است برای پای لنگ ، در 5 نوامبر 2007 هنگام برگشت از سر کار، ساعت 11 شب روی زمین یخی می خورد و پایش می شکند .

کابوس فاطمه شروع می شود وی نه تنها دیگر نمی تواند کار کند بلکه ماهی 400 دلار سود شهریه را هم نمی تواند بپردازد . وی می تواند روزها را با غذای حداقل سر کند . زیرا فاطمه نه اولین نفر بوده است که در فقر درس خواند ه است و با پشتکار و استعدادش توجه را جلب می کند و نه آخرین نفر خواهد بود.
در س خواندن تنها راه برون رفت از فقر و کمک به خانواده است تنها امیدی که این قشر را زنده و سر پا نگاه می دارد .

ولی بدهی فاطمه درآوریل 2008 به 24 هزار و خورده ای دلار می رسد که مبلغ 14 هزار دلار آن سود ی که است دانشگا ه یورک برای بدهی ها ی شهریه و خوابگاه در این 5 سال از وی طلب می کند .

نامه ها کامپیوتری است و حس ندارد .

نامه دانشگاه می رسد تا تسویه حساب نکردن شما حق ثبت نام در دانشگاه را ندارید. خبر بدتر در راه است . نامه بعدی از اخراج وی از خوابگاه خبر می دهد زیرا وی دانشجو نیست زیرا پول ثبت نام ندارد .

فاطمه به همه جا سر می زند . هر دری را می زند . حاضر است کار کند ولی با 60 ساعت کار در هفته هم تنها می تواند سود ی را که روی این مبلغ می آید بدهد. جثه اش ضعیف است . آن غیر ایرانی ها هم که در دانشگاه یورک به وی کمک کرده بودند کاری از دستشان بر نمی آید . وی به جامعه ایرانی رو می آورد.

در این میان وی از طریق خانمی با فرح اصلانی آشنا می شود . فرح از فعالان اجتماعی است که از بنیانگزاران جامعه ایرانی مبارزه با سرطان هست و فعال در خیریه کودکان پردیس ، . در کارش جدی و صریح است.
ا ز فاطمه مدارک می خواهد زیرا بغیر از بدهی زیاد فاطمه ، مسئله اعتماد مردم نیزدر میان هست . مدارک کافی نیست . دو هفته طول میکشد تا فاطمه تمامی صورت حساب ها و شهریه و گزارش بیمارستان و نامه دانشگاه را مبنی بر عدم ممنوع شدن از ثبت نام می آورد .اواسط ماه اوت شده است . وقت زیادی برا ی ثبت نان نمانده است

فاطمه تنها یک خواهش دارد به وی کمک کنند تا ا زتحصیل محروم نشود وی صدقه نمی خواهد.

فرح اصلانی دست بکار میشود ساکن ریچموند هیل هست . با فخر ی باغانی از فعالین اجتماعی به نزد اقای تبریزی مسول بنیاد پریا میروند . آقای تبریزی هفته بعد آقای مرید ی را به محل پریا می آورد . فخری و فرح موضوع فاطمه را در میان می گذارند. دکتر مریدی نماینده مجلس انتاریو که معاون وزیر علوم هم هست می گوید نمی توانم دراین مورد دخالت کنم .؟ بدلیل تداخل منافع وزارت و منافع شخصی حتی تلفن هم نمی توانم بکنم.
(Conflict of interest)

آقای تاج دولتی خودش در آنجا پیگیر قضیه می شود و با استادی ایرانی در دانشگاه یورک تماس می گیرد که در نهایت به جائی نمی رسد.

فرح ،نا امید از نمایندگان سیاسی جامعه ایرانی ، موضوع را با ما در میان می گذارد "اگر کسی در بانک باشد و بتواند وام بگیرد را معرفی کنم و ی حاضر است به عنوان ضامن سندهای فاطمه را امضا کند .
با افشین نجبا از خوش نامان صنف مشاوران وام تماس گرفتم . 500 دلار کمک می کند و تلاش زیادی را برای دریافت اعتباربانکی برای فاطمه آغاز می کند . در این میان همسرش، شعله نیز در حلقه دوستان ، موضوع را طرح و مبلغی را جمع کرده و به حساب دانشگاه یورک می ریزند.

فخری خانم به آشناها و مشتریان آژانس مسافرتی تلفن می زند . حرفش برای خیلی ها سند است آقای (صفدری) 1000 دلار سوپر زمانی 500 دلار- خانم زراسی 500 دلار ، آقای کثیریان 1000 دلار – راب وندرو 1000 دلار – سوسن 50 دلار – میترا جامع 300 – خانم خندان 200 دلار - فریبا نادری 250 دلار کمک می کند. فرح هم از طریق دوستان دوری می زند. شبکه خانمها، موضوع را به یک دیگر اطلاع می دهند.
اعضای کلاس قرآن (خانم – ف) 1430 دلار - کلاس قرآن مسعود 4570 دلار، داوطلبان خیریه پردیس از جیب خودشان 3040 دلار که همه مبلغ هایی بین 20 دلار تا 100 دلار است، کمک می کنند. 3670 دلار افراد نیز توسط افراد نیکوکار متفرقه که نام آنها نزد فرح خانم و فخری خانم موجود هست ، جمع آوری شده است .


این افراد بی مدعا که وجدان سالم و انسانی جامعه ایرانی کانادا هستند، توانسته اند مبلغ 17670 دلار جمع کنند و به امید خدا تا روز چهارشنبه که آخرین روز ثبت نام دانشگاه است 132 دلار باقی مانده هم جمع خواهد شد

وقتی که مردم به صحنه می آیند وطرف ها آدمهای مطمئن و سالمی باشند ، کاری لنگ شده روی زمین نخواهد ماند .
فاطمه با مشاور دانشگاه یورک صحبت کرد. مشاوردانشگاه در خواست کرده است که مبلغ 5316 دلار از محل سود حساب شده یورک کسرشود . فاطمه روز جمعه 6 سپتامبر این خبر خوب را می گیرد . هر چند نیاز به تصویب مقامات بالاتر دارد.

سلام بر شما وجدانها ی سالم جامعه ایرانی که به شعر سعدی در سرزمین دریاچه ها مفهوم می بخشید

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چوعضوی بدر د آورد روزگار دیگر عضوها را نماند قرار


دانشجوی مهندسی و عدم حمایت جامعه مهندسان ایرانی

روز چهارشنبه سوم سپتامبر جلسه ماهانه انجمن مهندسین در هتل شرایتون ریچموند هیل هست . مسولین انجمن موافقت می کنند فاطمه 10 دقیقه ای صحبت کند . فاطمه رنگ پریده برای 10 دقیقه صحبت می کند . فاطمه دانشجوی مهندسی هوا فضا و رئیس انجمن مهندسی دانشجویان دانشگاه یورک می گوید که تغذیه اش از طریق بانک غذای دانشگاه یورک هست . وی با صدای لرزان ادامه می دهد که آنروزها که پایش شکسته بود روزها را بدون غذا سر کرده است . فاطمه جوان با خوشحالی می گوید که تنها یک سال دیگر به فارغ التحصیل شدنش مانده است و وقتی که فارغ التحصیل شد به جمع آنان خواهد پیوست و به این جمع افتخار خواهد کرد . ولی سخنان وی تنها آقای ترابی را تحت تاثیر قرار می دهد که مبلغ 100 دلار کمک می کند .
هر چند با توجه به سابقه انجمن مهندسین و وجود افراد خوشنام و ملی در این گروه انتظار بیشتری می رفت که این عدم حمایت آنها از این دانشجوی جوان باعث ناامیدی ما شد ه است .

توضیح
روز چهارشنبه 10 سپتامبر مهندس بنی جمالی مبلغ 1000 دلار کمک کردند.
و چند نفر دیگر هم برای کمک تلفن کرده اند
.

دراین مراسم آقای ( م.م ) هم حضور داشت . میم از چند سال قبل با چند نفر ایرانی وابسته به حزب لیبرال کانادا با چراغ خاموش حرکت می کردند و خود را نخبگان و رهبران جامعه ایرانی در کانادا قلمداد می کردند و رویای کنگره ای مانند یهودیان کانادا را در سر داشتند ولی یک نکته را فراموش کرده بودند که یهودیان کانادا ارتباطشان ارتباط دوطرفه هست نه یکطرفه . خوشبختانه بدلیل هوشیاری فعالان اجتماعی جامعه ایرانی ، این جما عت مجبور شدند که تشکیلات خود راعلنی کنند.

م.م.ا که در تشکیلات بظاهر غیر سیاسی ولی خط دار سیاسی کنگره ایرانیان کانادا که طبق ادعاهای انتخاباتی شان قرار بوده است از ایرانیان دفاع کنند و برای ایرانیان کار کند ، کوچکترین اقدام و علاقه ای برای کسب اطلاعات و کمک به این دانشجوی ایرانی حتی در حد همدردی نکرده است در حالیکه در فردای روز انتخابات کنگره کذائی ، حضور پررنگی در تلویزیون بشدت سیاسی آمریکا ( صدای آمریکا ) داشته است .
.
ضرورت تشکیل نهادهای غیر انتفاعی مردمی

همین هفته گذشته بود که فخری باغانی درراستای دعوت آقای گلسرخی که به همت شهروند که اعتبارش را روی این کار می گذارد ، برای آزادی یک جوان ایرانی که مدت 16 ماه است در زندان اداره مهاجرت هست و نیاز به 5 هزار دلار وثیقه داشت ، پاسخ داد و از افراد خیر جامعه ایرانی مبلغ فوق را جمع کرد . البته کسان دیگری هم کمک کرده اند که در شهروند به چا پ رسیده بود . در این گونه یاری کردنها ،مقدا ر آنقدر ارزش ندارد که نفس کار، که به ما امید می دهد و خستگی را از تن به در که هنوز انسانیت نه تنها نمرد ه است که ریشه دروجود ما دارد .

زما ن آن رسیده است که انجمن هائی برای حمایت از دانشجویان و زندانیان و کودکان و زنان مورد ستم و مهاجرین تازه وارد و موارد دیگر و خانواده ها تشکیل داد . باید این نهادها را توسط لایه های اجتماعی جامعه تاسیس کرد. حضور افراد سالم در این نها د ها اعتبار این نهادها خواهند بود که و به رشد جامعه ایرانی کمک می کند و از سوی دیگر هم ، کسانی را که سیاست باز هستند و بغیر از ریاست کاری دیگر را نمی پذیرند نیز منزوی خواهد کرد .

هیچ لازم نیست که کمک مالی کرد اگر امکانش را ندارید
ولی جامعه ایرانی آنوقت زنده است که هیچ کسی از جامعه ایرانی که خود ش را جزه این جامعه میدانند بیرون نماند .
جامعه ای سالم است که اگر نمی تواند نیازهای اقتصادی و مشکلات مالی دیگر افراد را برطرف کند
اقلا ، دستی را که به طرفش دراز شده است در دستانش بگیرد .
وشانه ای برای گذاشتن سر بر روی آن ، برای گریستن و التیام داشته باشد .
و آغوشی باز برای آنان که در لحظات تنهائی و غم در آن آرامش بگیرند
و قلبی باز برای امید دادن و شریک شدن در شادی های دیگران
وگوشی شنوا برای شنیدن دردها و مشکلات دیگران داشته باشد تا کسی خود را غریبه نبیند .
این حداقل یک جامعه انسانی است .

سلام بر آنانی که که در قلب سیستم فردگرا و خود محور سرمایه داری ، بی ریا برای رضای خدا ، دست خلق را می گیرند و به انسانیت مفهومی دوباره می بخشند .

من آنرا آدمی دانم که دارد سیرتی نیکو
مرا چه مصلحت با آن که گبر است یا ترسا
سلمان ساوجی" . "


می دانیم از کجای تاریخی آمده ایم ولی آیا می دانیم به کجای تاریخی می رویم ؟


برای توسعه با ید هزینه کرد و برای تغییر باید هزینه پرداخت و تلاش کرد . این هزینه حداقل مسولیت شهروندی در قبال جامعه ا ی است که خودش را به آن وابسته می داند و معرفی می کند .

اگر می خواهیم جامعه ایرانی در کانادا در آینده اعتبار محلی و جهانی داشته باشد باید نسل جوان ما در دانش سرآمد بشوند . برای چنین هدفی نیاز به برنامه ریزی و همت دارد . تا سال 2020 می توان نسل جوانی را تربیت کرد که در دانش سر آمد باشند . انوقت است که جامعه ما جامعه نمونه خواهد بود و در تصمیم گیری های مهم علمی و سیاسی کانادا نقش خواهد داشت . با استفاده از راه کوتاه و تزریق های سیاسی نمی توان به این هدف رسید .
جامعه ما نمی تواند و نباید هیچ نوجوانی را از دست بدهد . مگر جامعه ما د ر کانادا چند هزار جوان دارد در حالیکه برای جایگزین کردن یک نوجوان نیاز به حداقل 16 سال زمان هست.

شما می توانید سیاه پوست باشید و سالانه مانند مایکل جردن میلیونها دلار درآمد داشته باشید . سیستم با این درآمد هیچ مشکلی جدی ندارد ولی سیستم سیاسی با مایکل جردنی که از هاروارد دکترای تحصیلی داشته باشد مشکل جدی خواهد داشت . زیرا جردن تحصیلکردده را به سختی می توانند از صحنه تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی کلان حذف کرد .

تجربه نشان داده است که نمی توان به آن جماعتی که حتی منافع مالی صنف خودشان را نمی توانند تشخیص بدهند ، تکیه داد . ما زمانی از این گردنه به سلامت به قله دانش و افتخار خواهیم رسید که غم انسانیت و عشق به ایران ونظم د رما و نهادی های مردمی ما وجود داشته باشد .
باید سازماندهی کرد . اقشار مختلف جامعه ایرانی باید تشکیلات غیر انتفاعی را تاسیس کنند و آنرا نهادینه کنند . . قدمهای کوچک و لی محکم واستوار ، با تکیه بر تاریخ غنی گذشته ولی روبه جلو برای ساختن آینده ای غنی برای همه.داوطلبان جوان در کنار تجربه نسلهای بزرگتر در درازمدت سرمایه عظیم اجتماعی سیاسی و فرهنگی بوجود خواهند آورد .

دوستان ،
اگر به امید سیاستمداران و قدرت طلبان جامعه ایرانی که همواره تاریخ وجود داشته اند و در اینجا ، خود را به آستان احزاب کانادائی در قدرت زنجیر کرده اند تا شاید از طرف آنان به عنوان رهبران و نخبگان جامعه ایرانی قرار بگیرند، وقت خود را تلف کرده ایم .

به این دوستان باید گفت اگر اعتباری هست از طرف مردم هست که فعلا سازماندهی ندارند . عموم مردم به مرور زمان متوجه خواهند شد در عمل چه کسی از منافع انها حمایت می کند و چه کسانی سنگ خود را با ارزان فروختن جامعه ایرانی به سینه می زنند . کسانی که سیاست بازیشان وادامه آن باعث بی اعتمادی بیشتر جامعه ایران شده است .
باید گفت
ما را به خیر تو امید مرسان شر مرسان .برای سلامت جامعه ایرانی و تداوم آن وجدانهای پاک را سازماندهی کنیم.


فاطمه ها ، افتخار ما هستند

فاطمه به اتاوا هفته گذشته می رود . طرح وی برای جمع آوری زباله در فضا جز؛ طرحهای نهائی موسسه فضائی کانادا هست (1) که معادل علمی ناسا می باشد. رئیس این موسسه رئیس هواپیماسازی بمباردیر در مونترال هست . .برنده اول 5 هزار دلار جایزه خواهد گرفت.
فاطمه به اتاوا می رود ؛ باید این پول را ببرد تا بتواند ادامه تحصیل بدهد . آینده وی در گرو برنده شدن هست .
طرح وی چهارم می شود و مبلغ 2500 دلار جایزه می گیرد0 200 دلار در تئوری و 500 دلار درتکنیک ، که اگردر دانشگاه ثبت نام کند آنرا به وی خواهند داد .
فاطمه ، امروز که این مطلب را می خوانید بدلیل همکاری استادا ن دانشگاه یورک بدلیل استعدادش در کلاس حضور پیدا کرده است ولی نتیجه ثبت نام وی بستگی به پرداخت این بدهی دارد که تا امروز جمع شده است ..

فاطمه اولین زن و اولین ایرانی است که چنین جایزه ای را می برد و این افتخار جامعه ایرانی وکاناد ا هست .
براستی چند نفر مانند فاطمه داریم .
چند روز قبل نامزد انتخاباتی منطقه دان ولی غربی ( تورنتو ) می گفت که در بازدیددم خانه ها ، با دختری ایرانی ا گفتگو کرده بود که با خانواده اشت به عنوان پناهند ه به کانادا آمده بودند و و ی اکنون دانشجوی رشته دکترای پزشکی اتمی است . راب اولیفن کشیش لیبرال ادامه داد که وی به این دختر که د رحوزه انتخاباتی وی هست افتخار می کندو افتخار کانادا هم هست .

داستان فاطمه ، داستان تک تک ما هست.
آنجا که وجدانها ی پاک و انسان دوستانه به کمک همنوع خود می شتابند .
داستان کمک به فاطمه که در جامعه ما کم نیستد داستان واقعی کسانی است که خالصانه کمک می کنند . کسانی که چشم به قدرت ندوخته اند .

داستان کمک به فاطمه ها ، داستانی است که ریشه در اعماق فرهنگ ما دارد هر چند همواره کسانی سعی کرده از این اعتماد سو استفاده کنند ولی در صورت نهادینه شدن ، با عث افتخار کانادا خواهیم شد.
آخرین باری که با فاطمه صحبت کردم وی می خندید . خود را مدیون کسانی می دانست که بدون شناختن وی ، وی را کمک کرده اند و آینده وی را تضمین کرده اند . وی می گفت نه تنها این پول را بر خواهم گرداند بلکه به سهم خود با کمک کردن د رکامیونیتی ایرانی ذره ای از دین خودم را ادا خواهم کرد .

9 سپتامبر 2008

1. Canadian Aeronautics institute and space

وب لاگ فارسیwww.kanoun-e-bayan.blogspot.com

Sunday, September 07, 2008

زندگی مردم ایران از نگاه یک خبرنگار خارجی !

زندگی مردم ایران از نگاه یک خبرنگار خارجی !
در این نوشتار که به قلم توماس اردبرینک، خبرنگار دائمی ان.آر.سی در ایران است می‌خوانیم: هنوز پس از شش سال سکونت در این کلان‌شهر، نمی‌دانم تهرانی‌ها از کجا پول در می‌آورند.

بسیاری افراد در نگاه اول به نظر می‌آید که هیچ درآمدی ندارند یا درآمدشان ۳۰۰ یورو بیشتر نیست. ۳۰۰ یورو نسبت به پولی که برای زندگی در تهران لازم است، انعامی بیش نیست.

با علم بر این‌که تورم در ایران بالاتر از ۲۵ درصد است، نظام همگانی پرداخت هزینه خرید خانه با اقساط وجود ندارد و کمک‌هزینه‌هایی که دولت به بیکاران می‌دهد، در حداقل قرار دارد، این پدیده که ساکنان تهران باز هم دستشان به دهانشان می‌رسد، یک راز عجیب است. البته چنین نتیجه باید گرفت که وضع زندگی تهرانی‌ها دشوار است.

با همه دشواری‌ها مردم باز هم پول برای خرج کردن دارند. این احتمالاً به خلاقیت بی‌انتهای آنان در به دست آوردن سود برمی‌گردد.

کسی که در ایران می‌خواهد سود کند، باید ۲۴ ساعت در فکر پول باشد. تهرانی‌ها هم به صحبت زیاد در مورد پول علاقه وافری دارند؛ چه در جشن‌ها، چه در تشیع جنازه، در فروشگاه‌ها، در سونا یا در تاکسی؛ فرقی ندارد.

این عادت بدی به حساب نمی‌آید؛ بلکه جزئی است از بازی زندگی. تبادل افکار در مورد روش‌های جدید درآمد همیشه ممکن است امکانات جدیدی را پیش پای فرد قرار بدهد.

فکر کردن به پول در ایران یک نیاز تلخ است، چرا که حکومت ایران، هر چه هم اسلامی و مهرورز باشد (یا وانمود کند که هست) باز این تک‌تک خود افراد هستند که باید آب خود را از گلیم بالا بکشند.

در کشور بسته‌ای مانند ایران با تعداد فراوانی قوانین دولتی که آزادی فردی را محدود می‌کند (برای نمونه قوانین لباس، قوانین الکل) فرد می‌تواند با پول یک تکه از آزادی را در بازار سیاه برای خود بخرد. بازار سیاهی که همه‌ی چیزهای ممنوع در آن یافت می‌شود.

با پول می‌توانی فرزندت را برای تحصیل به خارج بفرستی؛ خانه بزرگ‌تری بخری تا دیوارهای باز هم بلندترش دنیای بیرون را پس بزند؛ و هر وقت به هنگام کار اشتباهی گیر افتادی، بتوانی به پلیس رشوه بدهی.

نمایندگان طبقه متوسط ایران، به ویژه شهرنشینان کلان‌شهر تهران، از همان نوجوانی کار بر روی ساختن یک وضعیت مطمئن مالی را آغاز می‌کنند.

سنت‌های ایرانی طی سده‌های متمادی یک طرح نبوغ‌آمیز مالی برای زندگی و آینده افراد ترتیب داده است. روش آن‌ها مانند هلند، ایجاد یک حساب بانکی پس‌انداز برای کودک نیست؛ بلکه سیستمی است که طبق آن باید فرزندان و نوه‌های شخص هم دارای مسکن شوند.

پرداخت بهای خانه با اقساط به سبکی که در اروپا وجود دارد، یعنی با بهره‌های نسبتاً پایین و قسط‌هایی که چندین دهه طول می‌کشد، در ایران وجود ندارد اما داماد و عروس جوان روی این حساب می‌کنند که خانواده داماد خانه را برایشان خواهد خرید و خانواده عروس وسایل خانه را.

برای رسیدن به چنین لحظه‌ای یک عمر سرمایه‌گذاری هوشمندانه پشت سر گذاشته شده است.

به تازگی یک بانوی جوان از دوستان من با پزشکی ازدواج کرد. با این‌که والدین او بایستی هزینه‌های خرید خانه را متقبل می‌شدند؛ ولی پدر عروس هم چندین قطعه زمین مختلف را که طی سال‌ها خریداری کرده بود، فروخت تا بتواند هزینه وسایل منزل دخترش را بپردازد (تلویزیون‌های بزرگ و مبل‌های مجلل).

بر طبق سنت، او از همان زمان تولد دخترش چند قطعه زمین خریده بود. قیمت این زمین‌ها به شدت بالا رفته بود.

یکی از زبانزدهای ایرانیان این است که بهای خانه و زمین در ایران هیچ‌وقت پایین نمی‌رود. هر خانواده‌ای که بتواند در مسکن سرمایه‌گذاری کند، حتماً این کار را برای روز مبادا هم که شده، انجام می‌دهد.

اما برای رسیدن به اطمینان مالی در ایران به چیزی بیش از خانه و زمین نیاز داری. بیشتر از ۸۰ درصد اقتصاد ایران در دست دولت است و ۲۰ درصد بقیه اکثراً در دست بازاریان و فعالان اقتصادی طبقه متوسط.

یکی از راه‌های موفقت در ایران این است که از طرقی به دفاتر نمایندگی وارد شوی و حق فروش یک مارک یا محصول را در ایران نمایندگی کنی.

دفترهای نمایندگی در تمام اشکال و انواع و با این‌که محبوب هستند، در تمام درجات مختلف موفقیت در ایران یافت می‌شوند.

شخصی هست که حق انحصاری فروش آسانسورهای اوتیس را گرفته و تاجر دیگری فروشنده انحصاری مته‌های ماشینی مارک بوش است.

زندگی ایران، یک زندگی پر از ریسک است. ایران کشوری است که در آن دولت، یک‌شبه بهره‌ها را نصف می‌کند و اسراییل را تهدید به بمباران می‌کند؛ با همه آثار پیش‌بینی‌ناپذیر.

شاید برای همین هم هست که ایرانی‌ها سرمایه‌گذاران خطرپذیری هستند. طرز نگرش مردم به سرمایه‌گذاری هم با کشورهای دیگر فرق دارد.

وقتی می‌گویم که قسط خرید مسکن در هلند کمی بالای ۵.۵ درصد است، دوستان ایرانی‌ام با تعجب می‌پرسند که پس چرا من درجا ۱۰ خانه نمی‌خرم؟

در ایران برای خرید مسکن تنها می شود وام‌های کوتاه‌مدت گرفت؛ با بهره‌هایی بسیار بالاتر از ۳۰ درصد.

پس‌انداز در ایران، کار ابلهان است. تورم همیشگی باعث می‌شود که ارزش پول پایین بیاید؛ بنابراین باید با پول کار کنی. بیشتر ایرانی‌ها معتقدند که دم غنیمت است. برای همین هم بیشتر پول به دست آمده را با همان سرعت خرج اجناس لوکس می‌کنند تا وجهه بالاتری به دست بیاورند.

هر کس دشت خوبی داشته سریعاً یک ماشین گران‌قیمت یا کیف و لباس گران می‌خرد؛ چرا که همسایه‌ها باید ببینند که وضع ایشان خوب است.

در مهمانی‌ها و عروسی‌ها هم همه با علاقه، وضع مالی دیگران را بررسی می‌کنند. کسانی که پول دارند، حتی اگر این پول را از طریق تماس با حکومت به دست آورده باشند، به چشم افراد موفق دیده می‌شوند.

یکی از پرسش‌های استاندارد به هنگام غیبت از همسایه جدید یا داماد و شوهر جدید دخترخاله این است که: پولداره؟

در مورد هر تازه‌وارد به محفل بستگان ایشان هم که هنوز نرده‌های زیادی را از نردبان اجتماع باید بالا برود گفته می‌شود: «انشاءالله زود پولدار می‌شه» چرا که همه در ایران لزوم رسیدن به رفاه را درک می‌کنند.

حتی از آن هم فراتر، تلاش برای دستیابی به این رفاه، برای ایرانی یک نوع سبک زندگی شده است.

جالب اینجاست که در ایران پولدار شدن به هر قیمتی نوعی زرنگی به حساب می آید و انسانهای سالم و بی پول بی عرضه تلقی می شوند.

در ایران استاندارد قیمت وجود ندارد یعنی ممکن است برای خرید یک کالا از دو مغازه دو قیمت متفاوت بپردازید یا اینکه کرایه ماشین را در هر بار استفاده از مسافرکشها متفاوت پرداخت کنی همیشه میشود دعوای بین مسافرکشها و مسافران را بر سر قیمت مشاهده کرد.

بزرگترین درآمد دولت ایران بعد منابع زیر زمینی کسب درآمد از مردم میباشد در ایران دولت سیم کارت گوشی همراه ، خط تلفن ، معافیت سربازی و ... میفروشد.

دولت مرزها را بسته و اجازه ورود کالاهای ارزان را نمیدهد تا خود دولت به میزان بالاتر آن را به مردم بفروشد.

جالب اینجاست مردم ایران به شدت از این وضعیت راضی بوده و با تمام توان از این سیستم حمایت میکنند حتی اگر با کمی غرغر از آن انتقاد کنند.

در کل مردم این جزیره بعد از انقلاب شکوهمند خود که هر سال برای آن جشنها گرفته و پولهای زیادی خرج میکنند بسیار زندگی مفرحی دارند.