Sunday, September 26, 2010

یادداشتی بر مصاحبه نیک اهنگ با خانم زهرا رهنورد .


سعید سلطانپور

با سلام
براستی اقای نیک آهنگ به دلیل امضا بیانیه روزنامه نگاران به احمدی نژاد و اعتراضی که از سوی برخی صورت گرفته است گله مند است بر چه اساس تاریخی به خان زهرا رهنورد می گوید
:"
“چرا سخن گفتن از وقایع دهه ۶۰ این قدر سخت است؟ قابل درک است که یک گروه با عملیات تروریستی خود فضا را مخدوش کرده بود، اما آیا می‌توان اسرای یک گروه را به این راحتی در تابستان سال ۶۷ سر به نیست کرد؟ "


این مجاهدین خلق نبودند که برروی 500 هزارنفری که در روز 30 خرداد به اعتراض به کودتای حزب جمهوری اسلامی به رهبری اقای خمینی علیه بنی صدر رئیس جمهوری که می خواست جنگ را بدرخواست اتحادیه کشورهای اسلامی تمام کند ، آتش گشودند. جمعیتی که با نسبت جمعیت 30 میلیونی ان روزهای ایران ، و حضور تعدا د بی شماران نیروی جوان ، کیفی تر و لی کم تجربه تر از راه پیمائی سکوت 26 خرداد تهران بود. در مسیر طالقانی – ثریا – خیابان انقلاب – میدان فردوسی هزاران نفر از بالکن ها و پنجره ها ، کف زنان گل و کاغذ بر روی جمعیتی که هر لحظه به ان اضافه می شد و شعار می داد.
حزبی ها( حزب جمهوری اسلامی وچماقداران وابسته به آن ) کوشن تو سوراخ موشن " - بهشتی رجائی خلق اومده کجائید ؟ ، می پاشید . بی شماران اشک بر چشم داشتند که صحنه باشکوهی را که جو اختناقی را که خمینی بواسطه هدیه ای که صدام به وی داده بود ( یعنی جنگ ) شکسته شده است، رابه چشم می دیدند . جنگی که نعمت بود زیرا در صدای کلوله ها د رجبهه ها می شد و باید ، دگر اندیشان را باگلوله و طنا ب اعدام ، تسویه فیزیکی کرد .
خمینی شاید تنها فرمانده جنکی در تاریخ باشد که هیچکاه خود نه تیراندازی کرده بود و نه میدان جنگ را از نزدیک دیده بود. غافل از اینکه لحضاتی بعد در میدان فردوسی تهران در ساعت 5:10 بعدا زظهر ، این نیروهای کمیته و سپاه بودند که روی مردم غیر مسلحی آتش گشودند و تعدادی را کشته و زخمی کردندو بسیاری را دستگیر کردند.
.
همان شب 30 خرداد ، تعدادی بالغ 22 نفر از جوانانی را که اتهام برخی از انها نگفتن اسمشان بود ، به جرم محاربه در اوین اعدام شدند . روزنامه های کیهان واطلاعات با افتخار در صفحه اول با عکس تیرباران شدگان ، انرا اعلام کردند . .

آقای نیک آهنگ عزیز

لطفا برای یک مصاحبه با خانم رهنورد که مواضعشان هم خوب هست ، در حالیکه در نعمت امنیت در کانادا بسر می برید ، لجن به روی جوانان مسلمان و کم تجربه سیاسی را که نیتشان عدالت اجتماعی وآزادی برای همه ( در سطح دانش خود در ان دوران ) بود نپاشید. فکر می کنید آن نوجوانان و جوانان (که بهر حال ازادی نسبی اش از دیگر دوران نظام ولایی بهتر بود) زندگی را دوست نداشتند .آیا عاشق همرزم خود و یا دختر و یا پسر همسایه و یا همکلاسی شان نبودند ؟ آیا آن جوانان دلشان برای دفاع از میهن شان نمی تپید .؟
جوانان شجاعی که مثالشان را هر چه بیشتر می گذرد کمتر ، مشاهده می کنیم . چوانانی که برای اصلشان که مردم بود ( درست و یا غلط ) براحتی مسله جانشان را حل کرده بودند. .

مجاهدین اولین ترور را 7 روز بعد با انفجار حزب جمهوری انجام دادند . اشتباه مجاهدینی که در ان دوران نه تنها به هیج دولت خارجی و استعماری وابسته نبودند بلکه علیه نفوذ انها نیز تلاش می کردند، این بودکه کم تجربه سیاسی بودند و معادلات سیاست بین المللی را نمی دانستنند . معادلاتی را که حاکمان کنونی و احمدی نژاد بخوبی می دانند و بازی می کنند . آنها وارد بازی باختی شدند که جناح حاکم خمینی - رفسنجانی - لاجوردی و بهشتی -رجائی برای آنها خواب دیده بود.


بهزاد نبوی سخنگوی دولت در اواسط تیر 60 در تلویزیون اعلام کرد " اگر اینها را نمی کشتیم همه جارا می گرفتند و مار ا سرنگون می کردند " در ان روز هیچ مجاهدی و هیج تظاهر کنند ه ای اسلحه گرم نداشت و یک گلوله هم از میان جمعیت که خیابان انقلاب تا خیابان ثریا و طالقانی شلیک نشد.
البته ما الان که بهزادنبوی در زندان هست ، خوشحال نیستیم . از اینکه همسرشان را همین چند روز پیش ممنوع الخروج کردند ، و هنوز جائی درج نشده است ، نیز خوشحال نیستیم .
.
این که بعدا رجوی ، ضد مردم شد و با رفتن به عراق خود از جنس قدرت و حاکمیت شد و به کارهای نظامی جدای از مردم دست زد رانباید با 30 خرداد که اغاز کشتار مخالفان وتسویه حساب همه کسانی بود که در انقلاب سهم داشتند ولی نگران انحصار طلبی روحانیون بودند ( نگرانی که گذشت زمان درستی انرا برای شما و دیگر دوستانتان که در کنار حاکمیت ماندند (بدلیل ندانستن واقعیت و یا منافع مالی شخصی و یا علاقه به اقای خمینی) ثابت کرده است، یکی دانست .
.
و اما یک نکته در مورد آقای میر حسین موسوی که از نظر فساد مالی یکی از سالم ترین ها ی نظام بود. .
مرحوم احمد شاملو زمانی عضو جوانان طرفدار فاشیستهای المان بود . وی بعدا اعلام کرد که اشتباه کرد ه است. .
عموما مردم در دنیا ، کسی را که بدترین جنایات را کرده باشد ،ولی به اشتباه خود اعتراف کند ، می بخشند ولی تاریخ قضاوت خود را خواهدکرد . دیگر کسی از شاملو د راین مورد نپرسید . و تاریخ هم قضاوت خود را کرده است .
در طول تاریخ بسیار ی ا زکسانی که خون مردم بی گناه را ریخته اند ، هیچگاه محاکمه نشده اند و لی دربرابر تاریخ هرگز تبرئه نشده اند و پرونده شان همچنان باز است .

اگر بپذیریم که آقای موسوی در ان زمان 67 نمیدانسته اند که چه جنایتی شده است ، حالاکه ایشان می دانند چه جنایتی شده است . ندانستن دلیل بر تبرئه سیاستمداری نخواهد بود.
اقای موسوی و کروبی مقاومتشان و د رکنار مردم ایران د ریکی از سخت ترین شرایط ، قابل تقدیر هست و شکی ندارم که نه مخالفان و نه مبارازان مردم ایران و نه تاریخ آنرا فراموش نخواهند کرد .

اینکه چه کسی دستور داده است به جای خود ، در دوران ازادی و استقلال قوه قضایئه بررسی خواهد شد .
وقتی لاجوردی از دادستانی و ریاست زندان اوین بدلیل پافشاری های مرحوم آیت الله منتظری ، برکنار شد ، تعداد حدود 400 نفر زیر اعدام بودند که برخی از انان تواب شده بودند و حتی در دستگیری ها ی همرزمانشان ، همکاری صادقانه کرده بودند و بازجویی هم که توام با شکنجه بود را انجام می دادند . رازینی بجای وی داد ستان شد و همان شب همه را اعدام کرد . لاجوردی بر برخی از انان منجمله کسی که حداقل 60 نفر را د ر تورهای خیابانی دستگیر کرده بود گریست و ا زانان به عنوان شهید یاد کرد .
لاجوردی در عملیاتی ترور شد ولی ایا در نزد تاریخ و مردم تبرئه شده است. ؟

رازینی ثابت کرد که مشکل ریختن خون اولین بی گناهان هست اگر اعتراضی صورت نگیرد ، عادت می شود.
دوران سیاه 60و 67 و زندان کهریزک تا زمانی که محکوم نشوند ، این اعمال ادامه پیدا می کند زیرا هم مقتول بحد کافی پیدا می شود و هم قاتل در حد رفع نیاز.


من در تعجبم از دوستان روزنامه نگاری که خبرنگاران غربی را بدلیل نپرسیدن سوالات جدی تر از احمدی نژاد مورد سرزنش قرار می دهند و لی خودشان ، سوال جدی نمی کنند. براستی خانم زهرا رهنورد – موسوی و کروبی نمی دانند چه خبر بوده است پس چرا این دوستان خود را به کوجه علی چپ می زنند .؟


احمدی نژاد هم انقدر باید سرزنش شود و مسول هست که جزئی از نظامی هست که حقوق مدنی شهروندان ایرانی را نقض می کنند والا چرا باید وی مسول همه نقض حقوق شهروندان و کشته شدگان باشد مگر در 18 تیر در دوران اقای خاتمی کسی کشته نشد . صدها نفر دستگیر شدند و حتما هم کسانی کشته شده اند که کسی باخبرنشده است پس چرا خاتمی را مسول ان دستگیر ی ها نمی دانیم. خون این کشته شده ها ی جنبش سبز با 18 تیر تفاوت دارد ؟
اگر احمدی نژاد سر کار هست ، انرا در احمدی نژاد تنها نجویید . بد نیست نگاهی به عمده رسانه های خارج از کشور در ازادی بدون سانسوربیندازید تا با انحصار طلبی را که یکی از بلاهای سرطانی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران از دیر باز بوده است ، آشنا شوید .
.
وظیفه ما هست که در کنار مردم ایران ، از جنبیش سبز ورهبران فعلی آنها حمایت کنیم ولی این دلیل نمی شد که تجارب عمیقی و زخمی بزرگ را بر قلبمان فراموش کنیم و عملکرد انها را نقد نکنیم ، در این صورت ابلهی بیش نخواهیم بود. اشتباه 57 را نباید تکرار کرد باید نقدها را کرد و حرفها را زد . اینکه اکثریت مردم چه زمانی خود پی به حقایق می برند نیاز به زمان دارد . صبر لازم هست .


تفاوت عمده جنبش اخیر با جنبش آزادی خواهی قبل از سرکوب دهه 60 در این هست ، که
بسیار ی از نیروهای عمده سیاسی آن دوران ، بدرستی قدرت طلبی و انحصار طلبیروحانیون حاکم را تحلیل کرده بودند ولی بدرستی و خوبی جنبش سبز از قدرت تحلیل جهانی و ابزارهای اطلاع رسانی امروزه برخوردار نبودند . به همین دلیل هم نتوانستند راهکار های مبارزه غیر خشونت آمیز با انحصار طلبی و نفوذ و قدرت تاریخی روحانیت را بدرستی تحلیل و تبیین کنند.

سپتامبر 2010- 26-