Tuesday, June 30, 2009

دکتر محسن کدیور در مورد راهکاری عبور از بحران و آینده ولایت فقیه

متن سخنرانی دکتر آیت الله محسن کدیور در مرکز اسلامی ولی عصر تورنتو در مراسم شهدای جنبش آزادی خواهی و ضد تقلب از طریق ویدیو ئی بیان شده است .
این مراسم در روز یکشنبه به دعو ت تعدادی از ایرانیا ن مسلمان در این مرکز بیان شد. علت آن هم عدم اجازه به برگزاری مراسم برای شهیدان این مراسم در ایران بود .


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین. والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبن الطاهرین
انا لله و انا الیه راجعون

در مجلس ختم شهدای جنبش سبز مردم ایران دور هم جمع شده ایم. مجلس را با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز میکنم. 10 آیه از سوره مبارکه آل عمران از 169 تا 179. این آیات در زمان جنگ احد نازل شده است و ناظر به شهدای اسلام در آن زمان است اما کلام وحی
کلامی همیشگی است و میتواند در شرایط فعلی نیز مورد عنایت مسلمانان و مومنان واقع شود.

قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم:

وَ لَا تحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ(169)
فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشرُِونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بهِِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ(170)
يَسْتَبْشرُِونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ(171)
الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابهَُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنهُْمْ وَ اتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(172)
الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ(173)
فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُواْ رِضْوَانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ(174)
إِنَّمَا ذَالِكُمُ الشَّيْطَانُ يخَُوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تخََافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(175)
وَ لَا يحَْزُنكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فىِ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضرُُّواْ اللَّهَ شَيًْا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يجَْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فىِ الاَْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(176)
إِنَّ الَّذِينَ اشْترََوُاْ الْكُفْرَ بِالْايمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيًْا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(177)
وَ لَا يحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَيرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِيزَْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(178)
مَّا كاَنَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ‏ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتىَ‏ يَمِيزَ الخَْبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ مَا كاَنَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلىَ الْغَيْبِ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ يجَْتَبىِ مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(179)

در این آیات دهگانه سوره آل عمران که صریحترین آیات الهی در مورد شهدا راه حق است خداوند میفرماید: مومنان نپندارید آنها که در راه خدا کشته شده اند مردگانند. آنان زندگانند و از فضل پروردگارشان روزی میخورند. شادمانند به آنچه که از فضل الهی نصیبشان شده است. بشارت میدهند به آنها که ملحق نشده اند. خوفی بر ایشان نیست. عذری ندارند. به نعمت و فضل خدا بشارت میدهند. خداوند اجر مومنان را ضایع نمیکند. آنانکه سخن خدا و رسولش را استجابت کردند بعد از اینکه به آنها زخم وارد شده بود. آنها که احسان کردند و تقوا کردند برایشان اجری بزرگ است. آنانکه برخی از مردم به ایشان گفتند جمعی بر علیه شما جمع شده اند از ایشان بترسید. برعکس ایمان آنها افزوده شد و گفتند حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل‏. خدا ما را کافیست، او بهترین وکیل و یاور است. به نعمت و فضل الهی منقلب شدند. سوء و بدی آنها را مسح و لمس نکرد. رضوان و رضایت خدا را تبعیت کردند. خدا صاحب فضل بزرگ است. فقط این شیطان است که دوستانش را میترساند. از او نترسید، از من بترسید اگر مومنید. آنها که در کفر و پوشانیدن حق سرعت میورزند شتاب میکنند تورا محزون نکند. کار آنها به خدا ذره ای آسیب نمی رساند. خداوند میخواهد که برای اینان در آخرت بهره ای نگذارد و برایشان عذابی دردناک پیشبینی کرده است. آنها که کفر را با ایمان بدل کردند به خدا آسیب نمی رسانند. عذابی دردناک در انتظارشان است. نپندارید آنها که حق را می پوشانند و ما به آنها مهلت میدهیم برایشان بهتر است. ما به آنها مهلت میدهیم تا گناهشان را بیفزایند و برایشان عذابی خوار کننده در پیش است.
سنت الهی این است: نرسد مومنین را که رهایشان کنیم مگر خبیث را از پاکیزه جدا کنیم. و نرسد مگر اینکه خدا شما را بر غیب مطلع کند. خداوند آن که را از رسولانش بخواهد برمیگزیند. ایمان بیاورید به خداوند و پیامبرش. اگر ایمان بیاورید و تقوی پیشه کنید اجری عظیم در انتظار شماست.
آیات بسیار پر مغز و پر معناست. قصه امروز ما نیز چنین است. نتیجه ای که از این آیات دهگانه در ابتدای سخن میگیرم این است که راه خدا راه رهایی از طاغوت، راه حق و راه عدالت است. پس اسلام منحصر به عبادت خشک و خالی خداوند نیست. در حوزه عمومی و اجتماعی سبیل الله راه رهایی از طاغوت، راه عدالت و دادگری است. آنها که در این راه کشته میشوند یقینا شهیدند. پس اصالتا شهیدند. شهید نزد خداوند مورد اکرام است. شهید از عاقبت نیکوی خود به بازماندگانش بشارت میدهد. اجابت خدا و رسول حق خواهی و عدالت طلبی است. در راه حق استقامت لازم است. از جمعیت و زیادی و عده مخالفان حق به خود هراس راه ندهید. خدا با ماست. به او توکل کنید. ترس کار شیطان است. امید به پیروزی حق را خداوند در دلهای ما رویانده است. از شتاب کافران در حق پوشی غمگین نشوید. دنیا میخرند به قیمت آخرت. اگر مهلتی نصیب حق پوشان و این کافران کرده ایم برای سنگین کردن بار گناهشان است. سنت الهی بر آزمودن است. همه ما مورد امتحان خدا قرار میگیریم تا اینکه پاکان از ناپاکان جدا شوند و ما امروز در آستانه یکی از مهمترین آزمونهای معاصر الهی قرار گرفته ایم.

پس از توجه اجمالی به آیات دهگانه سوره آل عمران مناسب است به مناسبت جلسه امروز اشاره کنم. تعدادی از هموطنان عزیز ما در راهپیماییهای مسالمت آمیز دوهفته اخیر تهران به درجه رفیع شهادت نایل شده اند. از تعداد شهدایمان به دقت خبر نداریم. آخرین آمار رسمی آنها را حدود 26 نفر اعلام کردند. نام اکثرشان را هم نمیدانیم. آنچنان که شنیده ایم خانواده های عزیزشان امکان تشیع جنازه و برگزاری مجالس تحریم عزیزانشان را نداشتند. ما امروز به نیابت از مردم ایران در سوگ عزیزانمان به عزا نشسته ایم. هزارها کیلومتر دورتر از ایران اما قلب ایرانی در هرجای زمین که باشد به عشق ایران می تپد. انگار برادر و خواهر و دختر و پسر خودمان است که در خیابانهای تهران به خاک و خون غلطیدند. اجازه بدهید بجای بیان برخی از کلیات به پاره ای نکات مهم و پیام این شهیدان بپردازم. بیشک تک تک این شهیدان که مظلومانه در خیابانهای تهران آماج گلوله ها شده اند پیامی داشته اند، چیزی میخواهند بگویند. با روبانهای سبزشان پیامی به دنیا اعلام میکردند.

قبل از پرداختن به این پیام مقدمه ای بگویم و آن مقدمه این است: چه شد که این اتفاقات افتاد. بنظر میرسد دمل چرکین تضاد در قانون اساسی کشور ما بالاخره پاره شد، پس از سی سال. پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در سال 57 تصویب شده بود توسط جمعی از قویترین حقوقدانان ایرانی زیر نظر دکتر حسن حبییبی که بعد از آن به تصویت رهبر فقید انقلاب اسلامی مرحوم آیت الله خمینی و سه نفر از مراجع وقت عظام تقلید حضرات آیات گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری در آنزمان کتبا رسید و هیچ نکته غیر اسلامی در آن نیافتند یکی از مترقی ترین قوانین جهان بود. در 12 فروردین 1358 مردم یا نخبگان مردم با توجه به این پیشنویس بیش از 98 درصد به جمهوری اسلامی آری گفتند. در آن پیشنویس که نه رهبر فقی انقلاب و نه مراجع وقت تقلید در آن خللی اسلامی ندیده بودند در آن اثری از ولایت فقیه نبود. این اصل هفت ماه بعد در مهرماه 58 توسط مجلس خبرگان قانون اساسی به آن پیشنویس افزوده شد و جغرافیای آن کاملا تغییر کرد. بخش باقیمانده از آن پیشنویس تماما مدافع آزادیها و حقوق پایه مردم بود. بخش اضافه شده که به قول بعضی بزرگان جامه ای بود که تنها به قامت رهبر فقید انقلاب سازگار بود ساز دیگری میزد. واقعیت آن این بود که ولایت فقیه فارغ از عزیزی که آنرا آغاز کرد یک حکومت یکه سالار را نوید میداد و ترکیب جمهوریت و ولایت فقیه چندان سازگار نمی نمود.

اما مشکل در دهه اول انقلاب بروز نکرد. آنچه که محقق شد ترکیبی از جمهوریت و ولایت بود. میتوان حکومت ما را در دهه اول پس از انقلاب جمهوری ولایی بنامیم. هم ولایت فقیه بود و هم درحاشیه پایینتر جمهوری اسلامی. جمهوریت مبتنی بر اصولی است از قبیل پاسخگویی همه مقامات، نفی اراده های فراقانونی، نداشتن مقامات مادام العمر، تفکیک قوا، نظارت نهادینه بر تمام مجاری قدرت و گردشی بودن همه مقامات. در واقع جمهوریت شعبه ای از دمکراسی یا مردم سالاری است اما ولایت فقیه در معنای دقیق کلمه یعنی فقیه سالاری. یعنی در حوزه عمومی چه کسی حرف آخر را میزند؟ آن فقیه است. ولی فقیه است نه لزوما جمهور مردم. این تضاد در آن دهه با توجه به شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی و پشتوانه عظیم مردمی ایشان مشکلی پیش نیامد. مردم هر زمان که ایشان سخن میگفتند احساس میکردند سخن خودشان است. از دل بر آمده بر دل می نشیند. مشکلی با نظام نداشتند. بعلاوه مرحوم آیت الله خمینی در منازعات داخلی پدرانه رفتار میکرد. سخنش فصل الخطاب بود. رهبر همه مردم بود. چه چپ چه راست. چه سنتی چه مدرن. همه او را از خود میدانستند. حتی همه به یاد داریم در موارد متعدد در زیاده خواهیهای جناح راست و روحانیون سنتی آن زمان ایشان به نفع جناح چپ موضع گرفت. او همواره موازنه را برقرار میکرد و صداقت و امانتداریش مورد وصوق ایرانیان بود یا حداقل اکثر ایرانیان.

آن دهه گذشت. در دو دهه اخیر نه از آن شخصیت کاریزماتیک اثری مانده، نه از آن دانش وسیع فکری و فلسفی و عرفانی و نه از آن بی طرفی نسبی سیاسی. به تدریج رهبری برای کسب مشروعیت به جناح راست یا محافظه کار یا اصول گرا نزدیک شد و عملا متکی به نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی. آرام آرام در مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی مردم احساس کردند که مواضعی که از زبان مقامات عالیرتبه نظام ابراز میشود چندان مواضع آنها نیست اما مسئله پیگیری آنها نبود تا دوران ریاست جمهوری جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد فرا رسید. با سیاستهای ایشان این تعارض به اوج رسید. بخش قابل توجهی از مردم از نحوه مدیریت کشور ناراضی شدند. از ماجراجوییها، از ندانم کاریهای رئیس جمهور به جان آمدند. احساس کردند ایشان خلاف واقع میگوید. در انتخابات 22 خرداد امسال ایرانیان به شکل بی سابقه ای برای تغییر مسالمت آمیز وضع موجود به صندوقهای رای هجوم بردند اما نتیجه اعلام شده از نظر اکثر ایرانیان خلاف واقع بود. آنها وزارت کشور و شورای نگهبان را متهم به جابجایی آراء میدانستند. با حمایتهای مکرر و شتابزده مقام محترم رهبری از نتیجه مخدوش انتخابات ایشان نیز متاسفانه خود را به صف متهمان ملحق کردند. اکنون آن دمل چرکین یعنی تضاد بنیادی ولایت فقیه و جمهوریت سر باز کرد.

جمهور مردم دکتر احمدی نژاد را دروغگو، مزوّر، دارای سیاستهای کارشناسی نشده و خلاف مصالح ملی ایران میدانند. اما مقام محترم رهبری وی را قابل اعتماد، خدوم، صدیق و بهترین دولت پس از انقلاب می شمارند. این یعنی تعارض جدی ملت و حاکمیت. تعارض ولایت فقیه و دمکراسی. الآن چه باید کرد؟ این سوال من و شماست. این سوال عزیزانمان در تهران است. این سوال اکثر ملت ایران است. راستش را بخواهید بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه در حوزه عمومی اولویت با برداشت و دیدگاه ولی فقیه است. مردم شرعا موظفند تشخیص ایشان بر تشخیص خودشان مقدم دارند. در این صورت هر چه ایشان گفتند مطاع باید باشد. سخن ایشان سخن آخر و ایشان هم انتخابات را قبل از تصویت قانونی شورای نگهبان بیش از سه بار تایید کردند بنابراین دکتر محمود احمدی نژاد چهار سال دیگر هم میهمان مردم ایران خواهد بود، آش همان آش و کاسه همان کاسه. اما اگر به دمکراسی و جمهوریت نظام هم نظری بیفکنیم در آن صورت در حوزه عمومی همگان می باید به رای اکثریت مردم گردن نهند. چه روحانیون، چه فقها، چه رهبر، چه دیگر مردم. الآن رهبر می باید تشخیص اکثریت مردم را بر تشخیص خود مقدم بدانند. الآن می پرسیم کدامیک از این دو نظر صحیح است؟ ولایت فقیه یا جمهوریت.

چه بسا بسیاری از مومنان بگویند اسلام در این زمینه چه میگوید؟ در پاسخ عرض میکنم فقها نظرهای متفاوتی دارند. اقلیت محضی از فقها به ولایت فقیه و اقلیت کوچکتری قائل به نظریه ولایت مطلقه فقیه هستند. اکثر فقهای شیعه به این نظر باور ندارند. چه در میان فقهای معاصر چه در میان فقهای گذشته. یکی از بزرگترین فقیهانی که درباره ولایت فقیه صریحا اظهار نظر کرده است و بی شک سواد او از تمام فقهای معاصر اعم از رهبر و بنیانگذار و ادامه دهنده و مراجع بالاتر است و کتاب او هنوز پس از یکصد سال کتاب درسی نهایی حوزه های علمیه شیعه است مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول است. مشهور است که اگر کسی کتاب کفایه را بفهمد مجتهد است و هنوزهم امتحان حوزه های علمیه بر اساس کتاب کفایه آخوند انجام می گیرد. ایشان رهبر دین نهضت مشروطه بوده است و مطلقا به ولایت فقیه قائل نبوده است. درست بر خلاف مرحوم آیت الله خمینی که به ولایت مطلقه فقیه قائل بودند ایشان حتی در حوزه عمومی، در امور حسبیه هم به ولایت فقیه قائل نبودند. معتقدند و صریحا نوشته اند در زمان غیبت حکومت از آن جمهور مسلمین است. از این صریحتر؟ و بعد فرموده اند که در امور حسبیه که بنظر ایشان امور عمومی از امور حسبیه است وکلای مسلمین وعدول مومنین که مصداق آن نمایندگان دارالشورای کبراست وظیفه دارند که به مدت موقت کلیه امور جامعه را متکفل شوند. بعبارت دیگر نمایندگان مردم در مجلس شورا. بنابراین ما هیچ مشکل شرعی نداریم اگر بگوییم به ولایت فقیه قائل نیستیم. این از زاویه اسلام.

اما از زاویه قانونی و حقوقی. این قانون دوگانه است. در اصل 56 می گوید که همه حکومت در جهان از آن خداوند است و این حکومت به نماینده مردم تفویض شده است. حق تعیین سرنوشت از آن تک تک مردم است و در مجاری این قانون اعمال می شود. اگر قرار است ما قانونی عمل کنیم رهبر می باید خود را نماینده جمهور بداند و نظر جمهور را عمل کند. مرحوم ابن فهد حلی (ره) فقیه قرن نهم صریحا نوشته است: لایجوز التأمّر علی جماعة بغیر رضاهم. امارت و حکمرانی بر جامعه ای جایز نیست مگر بدون رضایت ایشان. بنابراین اگر قرار است با مبانی شرعی کسی بر جامعه حکومت کند باید رضایت مردم را لحاظ کند و در نظر بگیرد. الآن جمهور مردم یا حداقل اکثر مردم تهران میتوانیم بگوییم بگونه ای مسالمت آمیز به خیابانها آمده اند و می گویند رای من کو؟ من پاسخ حکومت را تلخیص کردم خدمت شما عرض میکنم. سپس دیدگاه اکثریت مردم معترض را هم به شکلی صورت بندی کرده مقابل هم میگذارم و آنوقت میکوشیم راه حلی دینی و معقول برای قائله ای که در جامعه مان پیدا شده پیدا کنیم.

بخش ولایی حکومت در مقابل اعتراض مسالمت آمیز مردم به قوه قهریه متوسل شد. چه کرد؟ اموال عمومی و خصوصی را تخریب کرد و آنها را به گردن راهپیمایان انداخت. آنها را آشوبگر و اهل اغتشاش جلوه داد. مردم را از عمل به اصل 27 قانون اساسی بازداشت. اصل 27 قانون اساسی ما میگوید که تجمعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح آزاد است. این آزادی، این مجاز بودن نیازی به اجازه از این و آن ندارد که بخواهند بفرمایند این غیر قانونی است. برخلاف دین و قانون به جان تظاهر کنندگان بیدفاع افتادند، آنها را به قصد کشت کتک زدند، چند صد نفر را مجروح کردند، چند صد نفر را دستگیر کردند، حدود 1100 نفر. چند ده نفر را شهید کردند، حدود 26 نفر. کلیه فعالان سیاسی مخالف دولت بویژه سران احزاب مخالف برخلاف قانون دستگیر شدند و الآن در زندانند. وسایل ارتباط جمعی از قبیل تلفن، تلفن همراه، پیامک، اینترنت به شدت کنترل و گاهی کاملا قطع شد. سانسوری عریان و بی رتوش بر تمام مطبوعات ایران تحمیل شد. رادیو تلویزیون رسمی حقایق را وارونه جلوه میدهد و به صراحت دروغ پراکنی میکند. این تصوری است که امروز مردم از حکومتشان دارند.

حکومت مدعی است. بگذارید حرف آنها را هم بشنوید. حکومت چه میگوید؟ میگوید راهپیمایی را من اجازه ندادم پس خلاف قانون است. اگر کسی میخواهد اعتراض کند تنها مجرای قانونی شورای نگهبان است. اخیرا که فشارها بیشتر شده یک هیئت پیگیری هم منصوب آن شورا هم نصب شده که اعضای این هیئت یا منصوب با "ص" مقام رهبری هستند یا منسوب " با "سین" مقام رهبری هستند. یعنی یا از اقوام نسبی ایشان هستند یا مقاماتی هستند که از طرف ایشان به سمتهای مختلف منصوب شده اند. خوب مشخص است که از کوزه همان تراود که در اوست. هیچوقت چاقو دسته خودش را نمی برد. ثالثا در انتخابات بصورت رسمی میفرمایند تخلف منجر به تغییر نتیجه انتخابات انجام نشده و بعد رابعا میگویند اغتشاشات و تخریبهای انجام شده توطئه از پیش طراحی شده اجانب بویژه آمریکا و انگلیس و سران معترض یعنی منظور مهندس موسوی و کروبی و خاتمی و دیگران دانسته یا ندانسته نقشه اجانب را اجرا میکنند.خامسا میگویند مهندس موسوی و دیگر دعوت کنندگان مردم به تظاهرات مسئول کشته های این وقایع هستند. سادسا میفرمایند در هر صورت آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور شماست. این آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته. این آن چیزی است که حکومت برای ما تصویر میکند.

حالا مردم چه میگویند؟ صورتبندی بسیار ساده. حالا ما سخنگوی همه مردم نیستیم. اکثریت مردم. مردمی که ما مثل هم می اندیشیم و شما جمعیت را درخیابانها دیدید و به عدد و رقم خودتان حداقل 14 میلیون نفر هستند. اینها چه میگویند؟ میگویند اولا آراء ما جابجا شده است. تنها راه برون رفت از این معضل ابطال انتخابات و تجدید آن است. ثانیا میگویند مجری انتخابات یعنی وزارت کشور و ناظر آن یعنی شورای نگهبان در امانت ملی مردم خیانت کرده اند. ببینید خیانت در امانت بسیار فراتر از تقلب جزیی در این صندوق و آن صندوق است. ادعای ما خیانت در امانت ملی است. وقتی خیانت در امانت مطرح میشود مسئولان امر به عنوان وکیلان ما شرعا و قانونا موظفند اعتماد ما را دوباره جلب کنند. آنها باید اثبات کنند که امینند، که صادقند. این وظیفه آنهاست که دلیل اقامه کنند هنوز امانتدارند، نه اینکه ما اثبات کنیم تقلب شده یا نشده، مسئله کاملا برعکس است. ثالثا ما میگوییم مقام محترم رهبری دامه ظله به واسطه حمایت زودهنگام از رئیس جمهور بدنام قبل از طی مراحل قانونی، بی طرفی و انصاف لازم جهت داوری در این قائله را از دست داده، متاسفانه در مقابل مردم قرار گرفته اند.

رابعا سرکوب سبوعانه تظاهرات مسالمت آمیز مردم، مردم معترض توسط نیروی انتظامی، بسیج و ماموران لباس شخصی کاری کاملا غیر قانونی بوده است. وزارت کشور، قوه قضاییه و مقام محترم رهبری در تجاوز به حقوق قانونی مردم مقصرند و نسبت به خونهای به ناحق ریخته شده وتخریب اموال عمومی و خصوصی و ضرب و جرح مردم بیدفاع باید پاسخگو باشند. این سخن که گفته میشود هر کسی که مردم را به خیابان فرا خوانده مسئول خون آنهاست مثل این است که بگوییم مرحوم آیت الله خمینی مسئول خون شهدای انقلاب اسلامی است نه شاه معدوم. مثل اینکه بگوییم رسول الله مسئول خون شهدای بدر و احد بوده است نه مشرکان بخاطر اینکه پیغمبر مردم را دعوت کرده است به احد و بدر. مرحوم آیت الله خمینی آنها را به خیابان دعورت کرد. این منطق اموی است نه منطق علوی. رسول الله فرمودند هر کسی عمار یاسر را کشت "فئة الباغية" است. معاویه او را در جنگ صفین کشت و وقتی که مردم گفتند پیش بینی رسول الله به تحقق پیوست معاویه ذکر کرد که قاتل عمار همان کسی است که او را روانه معرکه جنگ کرده بود. یعنی علی ابن ابیطالب. آیا واقعا ما بعد از 1400 سال به منطق معاویه برگشته ایم، منطق علی را زیر پا گذاشته ایم؟ دم از تشیع علوی میزنیم و به راه اموی میرویم؟

خامسا دستگیری بی سابقه سران احزاب مخالف دولت و آغار شوهای تلویزیونی اقرارهای تحت فشار بر خلاف قانون و من صریحا بگویم نوعی اعلام حکومت نظامی در ایران است. حکومت نظامی که شاخ و دم ندارد. سادسا سانسور شدید مطبوعات، کاهش سرعت اینترنت وگاهی قطع آن، قطع تلفن همراه، قطع پیامک علائم کامل حکومت کودتا و برخلاف نص قانون اساسی است. اصل نهم قانون اساسی برای آنها که نمی دانند میگوید نه استقلال را میتوان به بهانه آزادی کنار گذاشت، نه آزادی را میتوان. هیچ مقامی، نص قانون اساسی است: هیچ مقامی حق ندارد بنام استقلال آزادیهای قانونی مردم را لغو کند. در ایران چه اتفاقی افتاده است؟ من صریحا میپرسم. آیا آزادی مطبوعات رعایت میشود؟ آیا آزادی تجمعات و راهپیماییهای اصل 27 رعایت میشود؟ آیا اصولا اصل سوم قانون اساسی که مبتنی بر آزادیهای قانونی مردم است زیر پا گذاشته نمیشود؟ آن وقت شما گستاخانه دم از قانون گرای میزنید؟ اگر قرار است قانون رعایت شود اول از همه باید قانون آحاد مردم رعایت شود. مردم به شکل مسالمت آمیز اعتراض دارند. بدون هیچ شعاری به خیابانهای تهران آمده اند. می گویند رای ما کو؟ به جای اینکه آدرس رای آنها را به آنها نشان بدهیم سرکوبشان می کنیم؟ به خاک و خونشان می غلطانیم؟

این فیلمهایی که در دنیا پخش شده، آیا اینها وهن اسلام نیست؟ آیا کسی باور میکند اگر شما در خیابان با مردم اینگون وحشیانه رفتار میکنید با دشمنانتان چگونه رفتار خواهید کرد؟ این رحمت نبوی است؟ این رحمت للعالمین بودن است؟ اینگونه از اسلام دفاع میکنید؟ مگر امام صادق (ع) نفرمود کونو لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا. زینت ما باشید، مایه بی آبرویی و ننگ ما نباشید. امروز وقتی این فیلمها در دنبا پخش میشود که مردم بیگناه را در خیابان به خاک و خون میکشند باور کنید که این بالاترین ضربه ای بود که شما به اسلام و تشیع در دنیا وارد کردید. ماموران شما بنام دین باتوم بر سر مردم میکوبند. سابعا جلوگیری از تجمع و راهپیمایی مسالمت آمیز معترضان و اهمال در صدور مجوز بر خلاف قانون و آغاز دیکتاتوری است. بعد آدرس غلط میدهید. فرافکنی میکنید. میگویید مردم میخواهند دیکتاتوری برپا کنند. در قاموس سیاسی دیکتاتوری معنای دیگری دارد. دیکتاتوری معنایش این است که یکنفر به جای همه تصمیم بگیرد. معنایش این است یکنفر مادام العمر حکومت کند. معنایش این است که مقام پاسخگو نباشد. معنایش این است که هیچ نهاد رسمی بر او نظارت نداشته باشد. آیا این صفات در ما جمع است یا در شماها؟ خوب الآن تلقی حاکمیت و مردم متضاد شده است. 180 درجه مقابل هم قرار گرفته است. حاکمیت پشتگرم به قوه قهریه، به پول نفت، به رادیو تلویزیون انحصاری. مردم جز خودشان و خدایشان هیچ چیز ندارند.

من به صراحت میگویم ما پیروان و رهروان جنبش سبز مردم ایران هیچ نگاهی به کمک اجنبی نداریم. نه امریکا و نه کشورهای اروپائی دلشان برا ی حقوق بشر و دموکراسی در ایران نسوخته و نمی سوزد اگر منافع اقتصادی آنها اقتضا کند بسادگی حقوق بشرو دموکراسی را به آن منافع اقتصادی خواهند فروخت. ما همچنان مانند انقلاب اسلامی نه شرقی و نه غربی روی پای خود ایستاده ایم و به جز به خدای خودمان به احدی اتکا نداریم .

اجازه بدهید سراغ راه حل ها هم برویم شهیدان ما چشم براهند. می خواهند ببینند که خونشان پایمال نمی شود
سه راه حل بیشتر نیست راه های عملی را می گویم.

راه حل اول

شورای نگهبان و مقام رهبری پس از شنیدن این اعتراضات میلیونی مردم ، حداقل مردانگی و بزرگواری کنند بخشی از رای ها را باطل کنند تا نتیجه آرا به زیر 50% بیفتد و انتخابات به دوردوم بکشد .

در این صورت دو کاندیدا در دور دوم با هم رقابت خواهند کرد. کاندیدای نورچشمی حاکمیت جنا ب آقای دکتر محمود احمدی نژاد با کاندیدای منتقدان حاکمیت و به نظر ما و اکثریت مردم ایران "مهندس موسوی" رقابت کنند. ما حاضریم در یک انتخاب مجدد شرکت کنیم تا ببینیم چه کسی بیشتر رای می آورد .

بنظر می آید که راه حل واقعی اول باشد که چندان هم دور از آزادی نیست.

راه حل دوم
کع بعضی از دلسوزان نظام ارائه کرده اند. اینکه معضلی اتفاق افتاده است. امروز مردم شورای نگهبان را به خیانت در امانت متهم کرده اند و انها را قاضی عادلی در این مورد نمی دانند. وقتی رای شورای نگهبان باطل شود مرجع بالاتر مجمع تشخیص مصلحت نظام است . در این صورت پرونده انتخابات توسط شورای نگهبان یا مقام رهبری به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شود. این مسئله مطابق بند 9 اصل 110 قانون اساسی هست.
هر زمانی امکان دارد معضل نظام که از طرق قانونی قابل پیش بردن نیست به مجمع تشخیص برود. در اینصورت هم مجمع تشخیص زیر نظر جناب آقای هاشمی رفسنجانی که بر انتخابات اخیر وقوف دارند، بررسی میکنند و نمایندگان همه جناحهای حاکمیت در آن وجود دارند، در این مورد تصمیم بگیرند .

راه حل سوم حکمیت هیئت مرضی الطرفین زیر نظر مراجع تقلید که راه حل مهندس میر حسین موسوی هست
ایشان ذکر کرده است ما دیگر به ارکان حکومت اعتماد نداریم. دروغ گفتند. در آراء ما دست برده اند .
جابجا کردند. چه مجریش، چه ناظرش و چه ناظرهای عالیش. در اینصورت ما یعنی ملت یا بخشی از ملت با حاکمیتمان نزاع داریم.
دستور العمل قرآنی این است که وقتی زن و شوهر با هم اختلاف نظر داشتند حکمی، یعنی فردی که هم مورد رضایت زن باشد، هم مورد رضایت شوهر، انتخاب می کنند و در این صورت نظر حکم نظر نهایی است.
وقتی گروهی از مسلمانانان با هم نزاعی دارند مطابق آیه سوره حجرات به حکمیت ارجاع می شوند .
در این صورت الآن همچو مطلبی اتفاق افتاده است. یک هیئتی از جانب حاکمیت شبیه همین هیئت شش نفره که عرض کردم "منصوب " یا "منسوب" مقام رهبری هستند اینها میشوند هیئتی از جانب این بخش آقای احمدی نژاد. و یک هیئتی هم از طرف 3 کاندیدای دیگر هم نمایندگان خود را معرفی می کنند و مراجع عظام تقلید هم داور این واقعه خواهند بود این راه حل کاملا شرعی هست و کاملا قانونی است و هیچ مشکل قانونی ندارد بعلاوه وجاهت ملی هم دارد
خوشبختانه مرجعیت ما در این روزها امتحان بسیار درخشانی داده است. چه اعلامیه های بسیار روشنگرانه حضرت آیت الله آقای منتظری بعضی اظهار نظرهای ایت الله صانعی/آیت الله موسوی اردبیلی ،اظها ر نظرهای میانه ولی دلسوزانه آیت الله العظمی مکارم شیرازی ، آیت الله شبیر زنجانی ،ایت الله صافی گلپایگانی و نیزسخنان روشنگرانه امام جمعه قم ، آیت اله جوادی آملی که ایشان میفرمایند ممکن نیست که یکنفر هم واضع قانون باشد، هم مجری قانون باشد و هم ناظر قانون، و آنوقت خودش از خودش تعریف بکند بگوید خوب عمل کردیم.
الان ما انتظار داریم مراجع مان آنچه را که اتفاق افتاده است به لحاظ شرعی مورد بررسی قرار بدهند.
هم نماینده مقام محترم رهبری، شورای محترم نگهبان، وزارت کشور از اینسو باشد، نماینده آن سه کاندیدا هم آنسو باشند. در ان صورت هر رائی دارند مورد فصل الخطاب خواهد بود و مورد قبول ملت ایران. این چیزی است که ما میپسندیم و به نظر میرسد اگر پذیرفته شود جلوی خونریزیهای فراوان گرفته خواهد شد و مشکل بسرعت قابل حل خواهد بود.

البته لازمه این سخن این است که اگر ما خطائی کرده ایم برگردیم به خطای خود اعتراف کنیم. قرار بود مقام معظم رهبری واقعا و عملا فصل الخطاب باشد . پذیرفتن شدن این شورا و توسط مراجع معنای صریحش این است که مقام معظم رهبری به جای اینکه پدرانه چتر حمایت خود را به سر آحاد ملت بکشاند عملا چتر خود را روی جناح خاصی گسترانده است. او مهربانیش فقط شامل محافظه کاران و اصولگرایان بوده است و عملا مقابل بخش دیگری از ملت قرار گرفته است.
بنظر میرسد ایشان می باید خطاهای پیشامده را که در انتخابات اخیر بشدت مرتکب شده اند جبران بفرمایند و به اراده ملی تن دهند
در غیراینصورت مجلس خبر گان باید به وظیفه قانونی خود عمل کرده و دوباره تدبیر و عدالت رهبر را احراز کند چرا که به زبان ساده میتوان گفت که این دو شرط حداقل در جریان این انتخابات مخدوش شده است.
این نه تدبیر بود که قبل از تایید قانونی از رئیس جمهوربدنامی مانند احمدی نژاد حمایت شود.
و نه عدالت بود که با مردم بی دفاع در سطح خیابان های تهران مقابله شود.

بنظر می رسد که ولایت فقیه 3 راه بیشتر ندارد. یکی را باید انتخاب کند و بیش از این هم نیست.

راه حل اول اینکه عملا به سرکوب مردم ادامه دهد.
استبداد دینی را در ایران مسلط کند. به سلطنت مشروعه یا حکومت اسلامی یا خلافت اسلامی اقدام کند
جمهوریتش را حذف کند و بر قبر جمهوریت پایکوبی کند. این راه راه اول است که امیدوارم که این راه پیش گرفته نشود

راه حل دوم آن است که ولایت فقیه آنچنانکه در قانون اساسی آمده است باقی بماند اما به عنوان نماد ملی و سمبل وحدت اسلامی تبدیل شود. از منازعات داخلی ارتفاع بگیرد و به مقام عالی و تشریفاتی تبدیل شود. مانندامپراطور ژاپن – پادشاه هلند و یا ملکه انگلستان که آنها قانونا اختیارات فراوان دارند اما هرگز مجاز به استفاده از آنها نیستند. آنها سمبل کشورند. ولکن اراده ملی در دست نخست وزیر یا رئیس جمهوری مطابق قانون اساسی هست. اینهم راه حل دوم یعنی اینکه بماند اما سلطنت کند، نه حکومت.

راه حل سوم این است که بطورکلی از قانون اساسی حذف شود. به پیش نویس قانون اساسی رجوع شود و جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه (تشویق حضار) آغاز شود.
و حکومت و جامعه به روشهای اسلامی اداره شود یعنی تا وقتی که مردم بخواهند و شورای نگهبانی منتخب نمایندگان مردم انتخاب شود. این هم ممکن هست .

این هم ممکن هست دیر یا زودیکی از ازاین سه راه پیش گرفته میشود . متاسفانه شاهد این هستیم که راه اول
پیش گرفته شده است اما بنظر می رسد اگر دوست دارند به راه حل سوم دچار نشوند چاره ای جز راه حل دوم نخواهند داشت..

اجازه بدهید عرض کنم که: عدالت مهمترین شرط مدیریت سالم هست .
عدالت دراداره جامعه از دیانت و اسلامیت واجب تر هست

ما حدیث متواتر نبوی داریم
الملک یبقی علی ااکفر لایبغی علی الظلم .
سخن پیامبر ما این است که حکومت با کفر می پاید اما با ظلم نمی پاید به بیان دیگر پیامبر رمز بقای حکومتها را دادگری دانسته اند نه اسلام مداری و شریعت مداری.
برای شما داستان تاریخی بگویم .فکری میکنم در این داستان واقعی تاریخی درسهای آموزنده ای برای شرایط فعلی ما نهفته است. چون بسیاری از مومنان میترسند که مبادا تنها حکومت شیعه دنیا از دست برود. این قبلا هم اتفاق افتاده است . هلاگو مغول در قرن 7 به بغداد حمله کرد و المعتصم بالله را سر به نیست کرد.

وی همه علما از شیعه و سنی را جمع کرد و سوالی پرسید که این سوال امروز ما همه هست. سوال او این بود: به من بگویید کدام مقدم است: حاکم مسلمان ظالم یا حاکم کافر عادل؟ در را رویشان بست. گفت اگر 3 روز جواب دادید که دادید و الا جانتان را ازدست می دهید .

یک فقیه شیعه بر خاست و گفت من جواب دارم . حاکم کافر عادل مقدم بر حاکم مسلمان ظالم است . گفت دلیلت ؟ گفت ممکلت با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند . بقیه هم این را تصویب کردند . این به عنوان رسمی در تاریخ فقهی ما ماند که عدالت مهمتر از دیانت هست.
شعار شعیه در تاریخ همیشه عدالت بوده است.
فقهای شیعه هیچگاه از شعار محوری خود در زمان صفوی و قاجار و پهلوی هیچ گاه در کتب فقهی خود ننوشتند که شاهان چون شیعه هستند باید مورد تایید قرار بگیرند . میگویند یعنی حکومت باید عادل باشد قبل از هر امر دیگری .
در مقایسه فقه سیاسی شیعه و دیگر مسلمانان ما دو دیسکورس، دو گفتمان کاملا متفاوت داریم: اول گفتمان شیعه گفتمان عدالت محور بوده است که فقهان شیعه همواره بر عدالت تاکید کرده اند و انرا بزرگترین شرط فرمانروائی دانسته اند در مقابل دیگر فرق اسلامی که مسئله اصلیشان هم عدالت نبوده است مسئله اصلی آنها امنیت بوده است. لذاحدیثهای روایت میکنند که یکروز ظل یک حاکم با امنیت زیستن بهتر از 70 سال بی نظمی است.

و عدم امنیت و ترساندن مردم از شورش و بی نظمی و مسئله امنیت باعث سرکوب همه جنبش های عدالتخواهانه ورهای بخش و آزادی خواهانه در بخش غیر شیعی نشین شده است
امروز چه شده است که از بلند گوهای کشور شیعه گفتمان غیر شیعه را میشنویم؟ یعنی گفتمان امنیت محور به جای گفتمان عدالت محور
صریحا بگویم که استحاله ای صورت گرفته است. بدعتی در تاریخ فقه در حال اتفاق است و آن اینکه عدالت جای خود را به امنیت داده است.
آیا میتوان عدالت را زیر پا گذاشت؟ به بهانه حفظ نظم و امنبت همه ارزشهایی را که امام علی بخاطر آنها شهید شد را از یاد ببریم؟
علی شهید عدالت بود و گرنه اگر قرار بود به بهانه حفظ وحدت امت اسلامی و امنیت پیش برود می باید سیاست دیگری را وجهه نظر خود قرار بدهد.
همیشه بخود بالیده ایم که روحانیت شیعه مستقل از دولتها بوده است. از دولتها مواجب نگرفته لذا توانسته که منتقد حکومتها باشد و دستنشانده حکومتها نباشد. همیشه به خود بالیده ایم که مساجد ما کانونهای مستقل آزادیخواهی بوده است اما الان انگار گرد مرگ بر مساجد تهران و ایران افکنده اند. حتی یک مسجد مجاز به گرفتن یک مجلس تحریم برای شهیدان ملت نبوده است مساجدمان دولتی شده اند. این ننگ را به کجا ببریم که امروز بین مسجد تهران شیعی با مسجد قاهره غیر شیعی هیچ فرقی نیست که هر دو تحت تسلط حکومتند و بدون اجازه حکومت حق آب نوشیدن هم ندارند.

بگذارید بگویم عدالت حکام با دادگری و عدالت منصوبانشان سنجیده میشود. با ارزیابی عملکرد آنا ن سنجیده می شود .
مردم می فهمند . مردم شعور دارند . مردم تهران وایران با این راه پیمائی های مسالمت آمیز خود نشان دادند بسیار رشیدند و مسائل را بشدت متوجهند. امروز این سوال برای ما مطرح است. به منسوبان ومنصوبان رهبری بنگریم و میانگینی از تدبیر، عدالت، اخلاق و بیطرفی آنان را بگیریم و آنوقت به مقامات معظم و عالیرتبه خود نمره عدالت و تدبیر بدهیم. من صرفا به چند نمونه بیشتراشاره نمی کنم. امیدوارم اگر اشتباه می کنبم مقامات محترم با حسن سلوک خود ما منتقدان را از اشتباه به در آورند .
امروز تدبیر دکتر محمود احمدی نژاد -بی طرفی آیت الله جنتی - عدالت عالی جناب قاضی سعید مرتضوی -
اخلاق برادر حسین شریعتمداری نمایانگر عدالت و تدبیر حاکمیت درجامعه ما هست ..

انتظار ملی از مجلس خبرگان بررسی شرایط لازم تدبیر و عدالت هست.

راستی اگر درزمان شاه معد وم، قبل از انقلاب اسلامی مردم چنین اعتراض می کردند، شاه با آنان چه رفتاری میکرد؟ می پرسم رفتار ولی فقیه مدبر عادل با شاه ظالم سرسپرده اجنبی چه تفاوتی داشته است.

آیا شاه، شاه معدوم مخالفان خود را نوکر و بازیخورده اجنبی و مخل امنیت و نظم عمومی معرفی نکرد؟ آیا شاه بواسطه پخش اعلامیه های رهائی بخش مرحوم ایت ا لله خمینی از صدای بی بی سی، ما انقلابیون را انگلیسی نخواند؟

آیا شاه برای بدنام کردن معترضان و منتقدانش چماقداران و ماموران لباس شخصی را به تخریب اموال عمومی و تعرض به جان و مال مردم وانداشت و آنگاه آنها را به راهپیمایان و معترضان نسبت دهد؟ آیا شاه مطبوعات و رسانه ها را به محاق سانسور و تعطیلی نکشاند؟

با احترام می پرسم نحوه مقابله شما با اعتراض مسالمت آمیز مردم چه فرقی با سرکوب شاهنشاهی داشته است ؟ ایا کافیست که نامتان را اسلامی بگذارید و هر چه دلتان میخواهد با این مردم مظلوم بکنید؟ آیا این سرکوب و خفقان به سیره امام علی نزدیک تر است یا معاویه و بنی امیه .
به کرات در خطبه ها از واژه دیکتاتوری در سخنانتان استفاده کردید، معنی دیکتاتوری این نیست . دیکتاتوری این است که مطبوعات را تعطیل کنید .
مامورمی فرستید که تیتری بفرستید که تیتری مقابل میل ما نزنند. دیکتاتوری این است که مقام مادام العمر داشته باشید . مقابل مردم پاسخگو نباشیم . انصا ف بدهید کدام دیکتاتوری است؟
سی سال از انقلاب اسلامی میگذرد ما هنوز به انقلاب اسلامی افتخار می کنیم، من هنوز به انقلاب اسلامی افتخار میکنم. انقلابی مردمی بود. زیرا از متن مرد م برخاست که برای آزادی ، عدالت و برا ی اصلاح بود . چه شده است؟
ما انقلاب نکردیم تا استبداد سکولار به استبداد دینی تبدیل شود. ما انقلاب نکردیم که استبداد شاهنشاهی تبدیل به استبداد دیگر شود. ما انقلاب کردیم تا هرنوع استبدادی چه با تاج، چه با عمامه از میان برود .

این جمله را توجه کنید: "مردم اگر متوجه باشند و هوشیار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا ببینند و بشناسند و خیرخواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع این بیماری نیست در مقابل او تعرض کنند یقتینا آن بیماری علاج خواهد کرد
30 خرداد 1363 روزنامه جمهوری اسلامی – آیت االه خامنه ای

من خدمت مقام معظم رهبری متواضعانه و مودبانه عرض می کنیم که ما احساس کردیم رهبرمان متوجه بیماری نیست و به او تعرض کرده ایم. آیا ممکن است که این بیماری علاج شود (تشویق حضار)
ما دو فاتحه داریم. فاتحه شهیدان ما که نه قبرشان را می دانیم نه گذاشتند که عزیزانشان برایشان بگریند. آنها را از کمترین حقوق شرعی محرومشان کردند و امروزدر غربت به یاد آنا ن جمع شده ایم. امروز مجلس ترحیم دیگری هم در ایران برقرار هست. ما فاتحه شهیدان را داریم و دیگران فاتحه جمهوریت نظامشان را. راستی کدامیک پیروز می شویم؟

ما که برای شهیدان مان فاتحه می خوانیم یا آنان که با عملکرد غیر قانونی خود فاتحه جمهوری نظام اسلامی را خوانند؟

اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
اللهّم اصلح کل فاسد من امور المسلمین

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته