Thursday, October 12, 2006

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق بخش ششم

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق بخش ششم

اكتبر 2006

سعيد سلطانپور

استثمار اسراي جنگ ايران و عراق

مريم رجوي خطي را د رسال 65 مطرح كرد كه برابري قوا نام داشت . بر اساس تفكر انقلابي و بر مبناي توحيد ي ،‌ يك نفر عنصر مجاهد و مبارز آگاه برابر با 100 نفر انسان غيرآگاه ( سرباز )‌است . بنابر اين د رراه حق جنگيدن تعداد نفرات در مبارزه با دشمنان مطرح نيست . اين مبحث جديد به تعريف قوا در يك جنگ كلاسيك و نياز به ارتش كلاسيك مطرح ميشد . اين تحليل جديد يعني بازگشت بدون بحث و نحوه چگونگي اتخاذ استراتژي جديد از نيروي كيفي د رازاي نيروي كيفي بود.

رهبري سازمان كودكانه تصور مي كرد ا زانجا كه سازماندهي يك ارتش كلاسيك را دارد تنها بايد از نظر كمي نيرو به ان اضافه كند تا اين ارتش شكل واقعي بخود بگيرد و بر ارتش و سپاه رژيم غلبه كند.

در سازمان زماني كه صحبت از لشگر ميشود يعني تعدادي برابر 150 تا 200 نفر كه معادل يك گروهان ارتش كلاسيك هست . رجوي معتقد بود كه به محض عبور از مرزها مردم به سازمان خواهند پيوست و اين افراد د رگردان ها و گروهان ها و تيپ ها سازماندهي ميشوند .
تعداد پيوسته ها به سازمان از داخل ايران انچنان نبود كه بتواند طرف معادله سازمان را سنگين كند. پس تنها راه براي جبران نيروهاي كيفي كشته شده د رفروغ اين بود كه اسرا ي ايراني در اردوگاه به سازمان آورده شوند تا بنوعي اين تحليل كه مبناي عيني نداشت تحقق يابد .
سازمان كار تبليغاتي فراواني بر روي اردوگاه اسرا ي ايراني در عراق به كمك سازمان اطلاعات ارتش عراق وحزب بعث عراق انجام مي دهد تا موفق م يشود تعدادي از اين اسرا را براي نبر د نهائي جذب كند .
زماني كه تعدادي از اسراي ايراني د رعراق در سال 67 توسط صليب سرخ به سازمان مي پيوندند . شريف (مهدي ‌ابريشمچي) كه مسو ل اين كار بود به انها ميگويد “ شما به ما بپونديد هر وقت خواستيد برويد ما مانند بچه هاي سازمان با شما عمل ميكنيم . شما را به تركيه و اروپا مي فرستيم . “ چند ماهي گذشت و خبر ي از عمليات نشد .

اتفاقا در نشست رهبري مريم در اشرف 68 يكي ا زاين اسرا بلند شد و به مسعود رجوي گفت برادر براد رشريف (‌ابريشمچي ) كه به اردوگاه اسرا د رعراق امد به ما گفت تا دو ماه ديگر عمليات مي كنيم الان چند ماه است ما اينجاهستم خبر ي نيست. )( آذر 68 ) ايا شما مي دانيد چرا ؟ گفتم شما د رجريان باشيد . كه مسعود ،‌جو اب وي را نداد.
يكي ديگر از اسرا ي پپوسته در همان نشست بلند شد و گفت برادر چه فرقي مي كنه شما رئيس باشي يا مريم رئيس باشه ؟ كي عمليات ميشه ؟كه مسعود با تمسخر گفت بشين همه اينجا مثل تو هستند .!!!



پس ا زمدتي زماني كه چند نفر ا زاين اسرا تقاضاي رفتن از اشرف را مي كنند ابريشچمي مي گويد كجا ؟
حسين ب- مي گويد “ تعدادي از اسرا را را به زندانسرا ميبرند. انها دست به راه پيمائي مي زنند . عده اي از افراد سازمان به انها حمله ميكند و انان را مضروب مي كنند.“
در هر حال اين اسرا در هر فرصتي سعي ميكردند كه فرار كنند. بسياري از انها به اين دليل پيوسته بودند كه نيت داشتند به محض حمله سازمان د رمرز فرار كنند. يداله از اسرا مي گفت نماينده صليب سرخ به انها د رموقع پيوستن به سازمان گفته بود“ شما هيچ وقت به ايران حمله نميكنيد. “يكبار يدااله كسمائي به حسين اديب فرمانده لشگر كه د رمورد اينكه افراد به سازمان بدهكارند و بايد پس بدهند گفت اقا يك كاپشن به ما داديد بيديد اين هم مال شما . بنابر گزارشات حسين اديب كه همسرش را به فرمان مسعود رجوي طلاق نداده است اكنون د رپايئن ترين سطح يك فرد تشكيلاتي هست.‌

غلام اميني يكي اين افراد بود كه نه راه برگشت داشت وپس از سالها بوي اجازه خروج از عراق را نمي دادند . و ي كاملا مو هايش سفيد شده بود .
سازمان حتي انهائي را كه مانند رئوف.. و يا محمد اردلان. ترجيح مي داد ند كه به اردوگاه اسرا بر گردند برنمي گرداندند. رئوف مجبور شد به زندانسرا (‌مهمانسرا )‌برود.
بسيار ي ازاين افراد بارها توسط زندانبانان عراقي به شديدترين وجهي مورد شكنجه قرار گرفته بودند .
محمداردلان از بچه ها ي كرمانشاه بود دو بار با شكستن شيشه اسايشگاه خود را زخمي كرده بود . وي تحليل درستي از سازمان داشت . محمد باتقاق دوستش با دو تا ژ-3 و يك گالن گازوئيل توانسته بودند جلوي حمله يك گردان عراقي را براي ساعتها بگيرند . انها هر دو سرباز بودند .

بر اساس گزارش كيهان هوائي 15 /مهر 1369 تعداد 800 نفر اين افراد به ايران بازگشتند. براساس گزارشات رسيده تعدادي از اين پيوسته ها اعدام شدند. شكي نيست كه سازمان بايد سهمي از بد رفتاري و استثمار اين افراد را بر عهده بگيرد.

ادغام اسراي پيوسته و تسريع ريزش نيروها

تاان زمان كساني كه به سازمان پيوسته بودند د رهرحال كم و بيش با سازمان اشنا بودند . آنها اماده جان دادن د ر را ه عقيده شان بودند . د رحاليكه اسراي پيوسته از انجا كه خدمت اجباري سربازي را انجام مي دادند و اجبارا به ميدان جنگ برده شده و اسير شده بودند در شرايط انتخاب آزاد نبودند . سازمان با انان مانند گلادياتورها رفتار ميكرد و تحت آموزش براي شركت در يك عمليات دوباره بودند. اين اسرا نه راه پيش داشتن و نه راه پس .


اسراي پيوسته كه در اردوگاه عراقي ها شديدا مورد اذيت و آزاد قرا ر داشتند به طور نمونه به انان انقدر غذا كم داده ميشد كه معده ها ي انان جمع شده بود .
ا زتغذيه ها ي عالي در ان دوران كه د رسطح اروپا بود بر خوردار بودند./
د ران دوران در صبحانه ، دهي (‌ساعت 10 )‌، ناهار ،‌پنجي (‌ساعت 5 -عصرانه )‌و شام بهترين غذاها و ميوه جات و لبنيات سرو ميشد. البته برخي از اسرا رعايت نمي كردند. د رمورد پوشاك ،‌ادو كان هم همين موضع از طرف بر خي از اسرا سو رفتار ميشد . انان مرتبا تقاضاي واكمن ،‌ وسايل شخصي مي دادند .
تا قبل از پيوستن اين افراد به سازمان ،‌ درب انبار تداركات باز بود و هر كسي باندازه نياز خود از ان لوازم مورد احتياج را بر مي داشت. سپس اين قبيل وسائل جيره بند ي شد . ولي در مجموع سازما ن سعي مي كرد براي نگه داشتن انان د ر اشرف مسائل صنفي انها را بخوبي حل و فصل كند.
اتفاقا ان عده از اين اسرا كه به مسعود متصل شده بودند گاها بر اعضاي سازما ن كه با مسعود و مريم اتصال كامل نشده بودند ارتقا مقام پيدا كرده بودند. به عنوان نمونه يكي از اين افراد كه به گفته اسرا به علت شلاق زدن اسرا ي ايراني در اردوگاه عراقي ها از صدام تشويق نامه گرفته بود و بعدا به سازمان پپوسته بود بعدا با زدن عكس مسعود به در و ديوار كمدش و لباس ارج و قربي پيدا كرده بود. اين دوگانگي شايد نگاهي از سيستم غير عادلانه در رده بندي و صلاحيت در تشكيلات را براي خواند گان به تصوير بياورد . يعني هر كس دو روتر امكاناتش بيشتر . و

به همين ترتيب بر خورد ان عده ار اسرا با زنان گاها مسئله ساز مي شد. كم كم اين بر خوردها باعث بلند تر كردن ديوار خوابگاه زنان شد . شيشه هاي پنجره ها رنگ زده شد .

بعد از مدتي ادوكلن ها جمع اوري شد زيرا مشخص شد بعضي ها از ان مشروبات الكلي مي سازند.
در موردر وابط جنسي هم مواردي گرارش شده است كه مي توان به نمونه ان د ركتاب “ بر ما چه گذشت “محمد رضا اسكندري اشاره كرد.

دسته بندي ها

اسراي پيوستي در دوستي ها و بعضا دشمني هاي بين خودشان دسته بندي داشتند . بر عكس سازماني ها كه تشكيلاتي بودند . انان در هر فرصتي با يكديگر درد و دل مي كردند كه د ر سازمان به ان محفل مي گويند. د راين در وبدل ها بالطبع همه ا زجريانات داخل ديگر دسته ها و قسمتها با خبر مي شدند. بسياري از اين افراد در اتاق تلويزيون برا ي ديدن تلويزونهاي عراق و كويت جمع مي شدند كه براي اعضاي سازمان ممنوع بود .البته هميشه يك نفر از اعضا ي تشكيلا سازمان هميشه د رانجا حضور داشت تا گفت و گو ها را كنترل كند. وقتي از سازمان
د رمورد اتاق تلويزيون سوال مي شد انان ميگفتند اين تلويزيون( عراق )‌ بورژواري است ولي كسي نبود پاسخ بدهد يك سازمان مدعي انقللابي گري در كشور بورژوازي چه ميكند ؟

اسراي پيوستي چون از بيرون به سازمان نگاه ميكردندو تجارب اسارت و كينه عراقي ها ر داشتند بهتر متوجه مشكلات جدي در سيتسم مي شدند كه اعضا و وابستگان متوجه ان نشده بوند و يا سعي مي كردند انرا به مسئله دار بودن خودشان نسبت بدهند نه به رهبري و تشكيلات سازمان . .

هر كسي كه جديد وارد قرارگاه ميشد در چند ساعت اول متوجه دو گانگي در محيط قرار گاه ها ميشد . سازماني ها جدي ،‌خشك كه كمتر با هم سلام و عليك ميكردند و هميشه د رحال رفت و امد بودند. بيگانگي افراد تشكيلاتي بالا با اسرا خيلي مشخص بود . ا عموما رده هاي بالاتر كه بر اثر ابراز نزديكي به مريم به اين مقامات دست يافته وفرمانده ميشدند چنان با تو كه تابحال نديده بودي گرم مي گرفت كه فكر مي كردي سالها همديگر را ميشناختيد و لي به محض اينكه وي رسته اش عوض ميشد به زور به جواب سلام ميداد كه نشان از يك جو دروغين و تصنعي در ارتش داشت .

پيوستي ها كه چاره اي نداشتند و بايستي در انجا مي ماندند.انان روحيه انفعالي داشتند .

د رهرحال هرقسمتي ا ز ارتش يك نمونه آماري كوچكي ا زجامعه بزرگ پر ا زتضاد و تفاوتها بود كه سازمان نمي توانست و يا نخواست انرا بخوبي و درايت حل كند. به مرور اين تضاد بين دو گروه بيشتر و بيشتر ميشد.و به پوسيدگي سازمان ا زداخل كمك كرد. و انرا دچار بحران كرد.

محفل زدن

تشكيلات سازمان مخالف سرسخت محفل بود با اين ادعا كه ضربه 54 منشعبين ماركسيست (‌تقي شهرام و وحيد افراخته )‌بدليل بر خوردهاي محفلي بود ه است زيرا از طريق مسولين انان برخورد نشده بود .
به گفته سيامك گيلاني از اعضا با سابقه نظامي سازمان از فاز مسلحانه 60 كه بعد از فروغ جاويدان از سازمان جد ا شد و البته مورد بي مهري ها ي زياد هم قرار گرفت مي گويد “ بنظر من كساني كه محفل مي زدند ،‌ سازمان نمي توانست روح و مغز انانرا صد در صد قبضه كند . انان زودتر پي به ب كمي از واقعيات مي بردند و توانستند سالم تر از سازمان خارج شوند.“
بنظر منهم محفل زدن براي افراد عادي و اعضا مي تواند نمونه هاي از روابط هاي غير سالم د ر تشكيلات را زودتر بر ملا كند. شايد محفل يكي از راه هاي جلوگيري از سانسور خبري د رسيتسمها ي بسته و غير دموكراتيك باشد. البته بسياري از كساني كه كارائي بالائي داشتند بنوعي اهل محفل بودندو ذوب مسعود و مريم نشده بودند به رده ها ي بالا (بخصوص بعد از انتصاب مريم رجوي به رهبر ي سازمان) نرسيدند.
سيامك اضافه مي كند “‌اتفاقا هر زمان كه سازمان براي اجراي عمليات به افرادي مانند “‌ما “ نياز داشت شبانه به سراغ ما مي امدند و خواهش مي كردند كه اين عمليات را انجام بدهيم زيرا فرماندهان مي دانستند كه بسياري از ان فرماندهان مرد و زن متصل به رهبري اهل ميدان عمل نيستند . هرچند بعد از عمليات دوباره به سرباز صفري تنزل داه ميشديم . شايد يكي از علت انتخاب بسياري از افراد نورچشمي به ستاد ها در اين بود كه طبق تعريف كلاسيك ،‌‌افراد ستادي در جنگ شركت نمي كردند .

البته مسعود و مريم رجوي هيچ كدام عملياتي نداشته است و تنها د ر ستاد فرماندهي فرماندهي كرده است . مريم رجوي البته زندان را هنم تا زندان پاريس در سال 2003 تجربه نكرده بود. ا
ا د رمورد عمليات مصطفي رجو ي هم د ربخش هاي بعدي نقل خواهم كرد.



اسامي تعدادي از وابستگان ، فرماندهان و مسولان كه بر اسا س گزارشات منتظر روزنه اي براي خروج از اشرف و عراق هستند.

#جهانگير جمالي از اسراي پيوسته كه برا ي خروج تهديد به مرگ شد.
#رضا اسلامي كه به ابو غريب فرستاده شد

#مسعود دستگردي كه از اروپا امده بود ولي وي را بر نمي گرداندند.

#جهانگير خادمي
گويا از كردستان ايران امده بود

#محمود ( كوچيكه )
#جمال نادري از اسراي پيوسته


#محمد علي نقي از اسراي پيوسته

# علي اكرامي

#اسد اسد زاد ه

#جلال تقي زاده
#قدرت حيدري كه البته وي همه را ضرب و شتم مي كرد.

اميدوارم كه انتشار اين اسامي باعث نشود كه سازمان اين افراد را زير فشار قرار دهد كه براي اثبات وابستگي شان به سازمان به پاي راديو و تلويزيون بيايند.

تجربه كساني كه در سازمان بوده اند و جد اشده اند بخوبي مويد اين امر است كه كساني كه ذره اي حس انسانيت و مردم دوستي داشته باشند و شرايط و اهداف اوليه اي را كه انگيزه پيوستن انان بوده است را با شرايطي كه در حال حاضر در اشرف با ان روبر و هستند يعني سانسور كامل خبري ،‌جو بي احترامي و دو روئي د ر حاليكه كه سازمان هيچ كنترل سياسي در مورد سرنوشت خود را ندارد و با علم به اينكه انها در كنترل كامل نيروهاي آمريكائي بسر مي برند مقايسه كنند ،‌ممكن نيست كه بتوانند چشمانشان را بر روي نقض هاي مستمر حقوق شهروندان ايراني كه برا ي اهداف خود به سازمان پيوسته اند ،‌ببندند . با توجه به شواهد گسترده كه نشان از سو استفاده هاي سيستماتيك توسط تشكيلات سازمان دارد ،‌ انان هستند كه بايد تكليفشان را با خودشان معلوم كنند كه آيا قرباني نقض حقوق بشر د رسازمان هستند و يا خود نيز جزئي از ان سيستم حاكم ناقض حقوق بشر.؟ انا ن متاسفانه انتخاب چنداني ندارند .


www.kanoun-e-bayan.blogspot.com







Thursday, October 05, 2006

چگونه رهبري كه مبلغ نفرت بود سرانجام سميرغ ها را به کرکس تبدیل كرد

چگونه رهبري كه مبلغ نفرت بود سميرغ ها را به کرکس تبدیل كرد

سعيد سلطانپور

با يكي از فعالين جنبش 18 تير دانشجوئي در ايران صحبت مي كردم كه دوستي شروع به خواندن نامه محبت اميز يعقوب ترابي از عراق كرد. مهدي گفت شما هم حالي داريد . گفت مجاهدين هم مثل جمهور ي اسلامي هست كه اتفاقا تهمت هايشان باعث اعتبار بين مردم هست. اگر فحش ندادند بايستي در كارتان شك كنيد.
مهدي گفت اينها بيكار و علاف هستند وفقط وقت شما را مي گيرند.

سازمان مجاهدين اگر هزارتا عيب ريز و درشت مانند وطن فروشي ،‌جاسوسي براي صدام و ‌ بعدا براي سازمان سيا و سركوب منتقدان داخلي و خارجي اش اختناق د ارد ولي چند تا حسن هم دارد . يكي ازاين حسن ها اين است شما لازم نيست زمان زيادي وقت براي دانستن مواضعشان داشته باشي هر 6 ماه ماه يكبار مطالبشان را بخوانيد ، مي فهيمد كه هنوزهمان خنگي كه مسول انشا نوشتن براي اين ورشكستگان سياسي به تقصير ،‌ سر كار هست و اوضاع همان هست كه بود. و همه شاگرد تنبل ها ي مكتب ماكياوليستي از روي دست هم تقلب مي كنند. نوشته تيمور همان نوشته داود محمد ي است كه د ردسامبر 2005 با اين تفاوت كه ديگر تهديد به مرگ نكرده است . ‌نوشته محمدي همان نوشته شاهرخ هست و نوشته شاهرخ همان نوشته اي اسمال مداح اصولا تمام نوشته هاي سازمان مطابق معمول از 300 كلمه 159 تاي ان فحش و كينه است كه خط نفرت رهبري را دنبال مي كنند. بنابر اين سايتشان را ميبندي و مي گذاري هم چنان در غار بي خبري دوران اصحاب كهف چرت بزنند . و برا ي پيروزي هاي خود كف بزنند. .

سكوت معني دار تشكيلات كانادا

مسعود در نشست ها هيچ گاه خودش به سوالات جدي بچه ها پاسخ نمي داد بلكه هميشه از يك فرماندهان ديگرمي خواست كه جواب ان فرد را بدهد . اين يعني حداكثر فرصت طلبي زيرا خود را از تيغ انتقاد جدا ميكرد . و به همين دليل هم سازمان در مورد كساني كه ا نتقاد مي كنند از فرادي كه د ران شهر نيستند استفاده مي كند زيرا وي شديدا ذهني است .
به عنوان مثال چرا كسي از تشكيلات در كانادا مانند ضيا كريمي مسول سازمان در تورنتو پاسخ نمي دهد ؟‌ مونترال عصمت رمضاني . اتاوا شهرام گلستانه پاسخ نمي دهند ؟‌
چرا نقي(‌اسي )‌ شفيعي كه نادره را به عراق فرستاد ه است صحبت نمي كند و لي نادره افشار گرفتار در عراق نامه مي نويسد ؟‌ چرا سازمان از ديگران سو استفاده مي كند. ؟‌ . يكبار هم كه شده به جاي اينكه بدون داشتن اطلاعات كافي بجاي سازمان جواب بدهيد از رجوي بخواهيد كه پاسخ بدهد.

اگر يكبار مسولان اصلي سازمان پاسخ بدهند هم تكليف شما معلوم خواهد شد . هم سازمان . آخر شما كه اطلاعات نداريد چرا باعث مي شويد كه جريان ضد خلقي شما د ربحران بيشتري فر ورود ؟‌ وقتي كه به بهار 85 بر ميگردم و اينكه چگونه حماقت سازمان و تكبر مسولان كه خود را قطب سياست جهان ميدانند باعث شد كه آبروي نداشته تان بيشر برود ؟‌ تا ابد كه نمي توانيد اتهامات جدي مخالفان و منتقدان د رمورد نقض حقوق بشر در سازمان را با هوچي گري پاسخ بدهيد . اين مسعود و مريم رجوي بايد پاسخ بدهند نه من . شما افرادي را د رقرا رگاه هايتان بر خلاف ميلشان نگه داشته ايد نه من.


من د رمطلبم نام فاميل شاهرخ را به دليل دوستي وي با يكي ا زدوستان ننوشتم. بعد سازمان نامه اي به امضاي شاهرخ الكتريك منتشر مي كند كه به بقيه تشكيلات كه دچار سوالات ا ساسي شده اند قوت قلب بدهد. من د رهمانجا هم تاكيد كرده بود م كه اينجا مانند سازمان نيست كه كيلوئي حرف بزنيد . بايد حرفتان اساس داشته باشد .

د رهر حال مايلم بگويم پسر خوب اقا شاهرخ زنجاني شما اگر واقعا به رجوي ايمان داريد چرا همراه با برادرتان سهراب پدر الهام به عراق نمي رويد . وقتي كه الهام براي شما پيام مي داد “عمو ترا خدا بيا ببينمت و شما گفتيد تا خواهر مريم اجازه نده من نمي روم.‌“

واقعا كه بنازم به اين غيرت و مردانگي اين هوادران غيور كه دختر و خواهر زاده و نو جوانان را به عراق مي فرستند ولي خودشان از دكتر “ ب“ كه كمك مالي هم به سازمان كرده استگواهي معافيت پزشكي گرفته اند كه تير و تركش برايشان ضرر دارد و به همين دليل ترجيح مي دهند در منطقه كانادا با آخوندها بجنگند.


از طرف شاهرخ نوشته شده است كه بكوري چشم ما رژيم را سرنگون مي كنيد. خوب شكر خدا اقلا اين انتقادها باعث شده شما تحرك بيشتري بخرج بدهيد

به همين دليل من گفتم قبل از حرف زدن با وكيل صحبت كنيد . خوب حالا فرض كنيم كه شما رژيم را سرنگون كنيد،‌ايا منتقدان نظير من از قبل محكوم به اعدام شده اند،‌يا دادگاهي خواهد بود و وكيل مدئافع و هيئت منصفه . البته اينها رابراي مزاح گفتم والا
كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي شما خيلي زرنگ باشيد بتونيد مسئله مسعود رجوي را حل كنيدبقيه پيشكشتان ؟‌

و اما درمورد آقاي يعقوب ترابي

1.پسر خوب مرگ خوبه براي همسايه ، چرا از “خواهر تان سميه محمدي ” مايه مي گذاري . ؟ اگر راست ميگوئي خواهرتان شهره خانم داروخانه چي را بگوئيد سالي يكبار به تظاهرات سازمان بيايد عراق رفتن پيشكشتان.

2. مرد مومن مسجد نديده ،‌ شما متاسفانه به خاطر اختلافات خانوادگي با همسر غير ايراني تان كه سرپرستي فرزندانتان را هم به عهده گرفته است . شما را تحت تعقيب قانوني قرار داده است ، مجبور شده ايد مونترال را تر ك كنيد آنوقت منت ان را به عنوان مبارزه بر سر مردم ايران مي گذاريد؟ انقدر د رانجا بمانيد كه علف زيرپايتان سبز شود . ما به انان يكمك مي كنيم كه م يخواهند به كشورهاي اروپاوي بروند. به شما چه مربو ط است ؟‌

ناشنوايان عميق و تعصب جاهلانه

چند ي قبل با يك يكي ا زهواد اران رجوي كه با من هم آشنائي داشت ولي فاميل مر انمي دانست در منزلش صحبت ميكرديم وي مدت يكساعت و اندي با من صحبت مي كرد و اتفاقا گفتگوي خو بي بود تا اينكه يكبار مسائل تاكسراني تورنتو شد . وي ا زجمشيد نام برد كه من از وي دفاع كردم . وي بعدا به سعيد سلطانپور خائن اشاره كرد. بهش گفتم من سعيد سلطانپورم به همين دليل هم هرچقدر اصرار مي كردي من به داخل خانه نمي امدم چو ن مي دانم كه شما ها چقدر تعصب جاهلانه داريد . بنده خد برا ي مدتي نتوانست چيزي بگويد بعد بلند شد به اتاقش رفت. به دوستم گفتم برو يم بيرون وي د ر خانه ا ش راحت باشد . دوستم گفت چي شد همه چيز خوب پيش ميرفت .
گفتم اين هوادارن ان چنان يك بعد ي هستند كه موفق به ارتباط با ديگران نمي شوند.

مرده خوري تشكيلات

نكته اي را در موردشهيد سعيد سلطانپور شاعر بايد اضافه كنم. كه سعيد سلطانپور به شما چه مربوط است ؟‌ اگراگر وي زنده بود توجه به ضديتش با دين وي د رحال حاضر مخالف جريان رجوي بود و از سوي ديگر هم آيا چند سال است كه جمعا 3 تا ماركسيت “ بي هويت “ “پيرو برنامه هويت “ و يك فسيل سياسي كه د رجواني با ترجمه آثار پلخانف به ادبيات سياسي ايران خدمت كرده است ماركسيت ديگر ي هم هست كه مخالف و منتقد شمانباشد . پس اينقدر مرده خوري نكنيد .


حسن ديگر سازمان
سازمان به كارش تعهد دارد و به همين دليل است كه در ازاي پولهائي كه از ديكتاتور سرنگون شده ، پادشاه عربستان ،‌سازمان سيا و نو محافظه كاران گرفته و مي گيرد كار خدمت به بيگانگان و وطن فروشي را با جديت دنبال ميكند . زيرا ملا مسعود رجوي معتقد است كه در ازاي پول بايد كار كرد تا حلا ل شود .
يك حسن ديگر سازمان تعهد به حفط وحدت صنف چاسويان است از انجا كه انها در ازاي اين خدمت براي سازمانهاي جاسوسي و دولتهاي بيگانه پول گرفته اند به همين دليل شديدا نگران مجاني خدمت كردن ما به رژيم هستند. و همه اش ما زا نصيحت ميكنند كه مجاني مزدوري نكنيد . اگر كلاس بگذاريد حتما براي دوره اينده يك كلاس در مكتب ملا مسعود ميبينيم كه مجاني نباشد و خيال شما را د رمورد آينده سازمان د و پايئن امدن دستمزدها راحت كرده باشم . حسن مسعود د راين است كه مشا برا بيگانگان خدمت ميكنيد از مردم خودتان هم طلبكار مي شويد كه داريد د ربيابانهاي عراق فدا ميكنيد.
بقول زنده یاد شریعتی قلم توتم من است انرا به یاری خدا نفروخته و نخواهم فروخت.

سازمانی که یک نفر برایش بحران ایجاد کند باید درش را گل گرفت. بجای فحاشی خودتان را اصلا ح کنید.


دشمن تفكر شما نه دشمن شما

شما از گذشته خود انتقاد كنيد ، كسي مسوليت شكستها . از بين رفتن هزاران انسان را به گردن بگيرد انوقت مسائل حل ميشود اما اگر قرار است به سياست هاي ضد مردمي خود ادامه دهيد همچنان انتشار مطالب واقعي در مورد سو استفاده سازمان از نيروها ادامه خواهد داشت.

من دشمن تفكر شما هست زيرا بر خلاف استقلا ل وآزادي و حقوق بشر مردم ايران هست ولي از شما نفرت ندارم . زيرا نفرت و كينه توزي كمكي به محو ظلم نخواهد كرد .
از همه شما هم كه نامه ها ي نفرت انگير مي نويسدي هيچ دلخوري ندارم . كمي فكر كنيد.


در پايان من قبلا فكر مي كرد م مسعود تنها يك نابغه نظامي است زيرا وي تنها رهبري بود كه توا نست اعضايش را در يك حركت بچه گانه در فروغ نابود كند بلكه وي نابغه رياضي هم هست . منظور استناد به اين فرمول 80-20 ( انتقاد به سازمان و رژيم ) است . واقعا كه انيشتن اين شاگر د جاد حق مسعود را خور ده است. با توجه به اين فرضيه نشان م يدهد كه سازمان خيلي از رژيم ديكتاتور هست كه 1% مخالفت را هم بر نمي تابد
اگر كسي از هوادران سازمان توانست مطلبي كه به نفع سازمان نباشد و در روزنامه و يا سايت و يا راديو تلويزيون چاپ شه باشد ( بعداز صفخات شورا د رنشريه مجاهد د رسال 60 )،‌ من حرفم را د رمورد سانسور و اختناق در سازمان پس ميگرم.
براي رجوي مهم اين است كه جايگاه رهبر ي خود را حفط كند و داستان هاي شكست خورده خود را مانند يك آگهي تبليغاتي فريبكارانه به هواداران غفلت زده مي دهد.

رجوي با آموزش نفر ت به سيمر غ ها ي مجاهد از انان كركساني درست كرد كه حتي بر جنازه همرزمشان مانند ياسر اكبري هم رحم نميكنند.

دكان دو نبش دين فروشي ،‌وطن فروشي تان را تخته كنيد.
در يك ايران آزاد و دموكرات دشمنان مردم ايران جائي نخواهند داشت . نه مردم ايران به جمهوري اسلامي و‌امريكا و ديكتاتورهاي كوتوله اي مانند رجوي كه بر طبل جنگ مي كوبند رساتر از هميشه طنبن انداز است