Thursday, September 28, 2006

از علوي تا اشرف
گذار عبرت انگيز از دوستي ،‌عشق و فدا به دشمني ،‌نفرت و خيانت

سعيد سلطانپور

هان اي دل عبر ت بين از ديده نظر كن هان ايوان مدائن را آينه عبرت دان
گفتي كه كجارفتند ان تاجوران يكسر زايشان شكم خاكست آبستن جاويدان
خاقاني ازين درگه دريوزه ،‌عبرت گير تا ار درتو زين پس ،‌دريوزه كند خاقان


سال 58
ماه رمضان سال 58 بود . در چنين شبهائي موسي در مسجد دانشگاه تهران ،‌فلسفه شعائر را بحث ميكرد.
تمامي مسجد . رمين چمن و خيابانهاي اطراف را جوانان با اشتتياق به اين سخنان گوش مي دادند . د رهمان دوران مهدي ابريشچمي د ردانشگاه پلي تكنيك فلسفه امام زمان را مورد بحث قرار داده بود و مسعود نيز در دانشگاه صنتعي شريف بحث علمي تبيبن جهان را پيش مي برد.
روزنامه مجاهد مقالات اعتقادي و تحليلي داشت كه به رشد فكري هوادار ان راتعميق مي داد. مطالعه بخش عمده كار تشكيلاتي بود . در بحث ها افراد بر اساس اعتبار حرفهايشا ن پذيرفته مي شدند نه بر اساس رده شان .
هيچ شكي نيست كه د ران دوران سازمان وهوادرانش يك و سر وگردن از نيروهاي ديگر بويژه ماركسيستها در زمينه تئوريك بالاتر بودند. همزمان هواداران در كليه كارهاي سازندگي مانند درمانگاه ها در مناطق كم درامد ، كلاسهاي آموزشي ، طرحهاي جهاد سازندگي برا ي كمك به روستائيان شركت داشتند.
خميني د راوج محبوبيت و قدرت بود و لي سازمان هر روز در حال رشد بود در ان زمان ستاد علوي در ميدان مصدق (‌ولي عصر‌)‌ مركز جنبش نو گرائي ديني بود. اسلحه اي در كار نبود و اين تفكر و بينش هاي جوانان بود كه ارتجا ع فقه سنتي را با چالش هاي جدي روبر و كرده بود. با مقبو.ليت اين تفكر ،‌ كم كم حملات چماقداران شروع شد و سازمان با دفاع غير خشونت آميز و كار توضيحي و كار فرهنگي، ارتجا ع را به عقب مي راند بطوريكه بعد از تصرف علوي وانتقال به ستاد انزلي رشد سازمان بيشتر شد.

رشد سازمان نه بخاطر قدرت چريكي و نظامي اش بود كه في الواقع تجربه ارتش آزادي بخش هم ثابت كرد كه فدرت نظامي بدون پشتياني و تكيه بر مردم يك تلاش خونين كه به استمرار استبداد كمك خواهد كرد .بلكه پويائي تفكر جريان سازمان در بر خورد عقايد و تحمل عقايد مخالفان و منتقدان بود كه بطور مستمر روزانه در ازمايشگاه اجتماع تجربه ميشد. تمامي كادرها با مردم برخورد داشتند و اين انديشه صيقل داه مي شد

شكي نيست كه جناح لاجوردي رفسنجاني /رجائي مي خواستند كه كار سازمان را يكسره كنند . تا وقتي كه سازمان براي دفاع از خود اسلحه به دست نگرفته بود هر روز اعتبار سازمان و محبوبيت ان حتي در دروان جنگ تحميلي صدام افزايش پيدا ميكرد. واين دام يبود كه سازمان بخاطر كم تجربگي در ان افتاد ولي اشتباه بزرگ كه به خيانت انجاميد اصرار در حقانيت اين اشتباه تاريخي بود.

در ان سالها صفا،‌مروت و مردمداري حرف اول را مي زد.

سال - 85
اشرف


مسجد ساخته ميشود

عشاير و شيوخي كه از اطراف به اشرف دعوت ميشوند قبل ا زهر چيز ميپرسند “شما اگر مسلمانيد پس مسجدتان كو ؟ و سازمان مجبور ميشود در سال 2003 مسجد اشرف را بسازد .“
قبل از ان هم مسعود در يك حركت فرصت طلبانه در صف سينه زنان حسيني اشرف ، سينه ميزند . علم وكتل بيرون مي ايد . يك شكست جدي براي سازمان كه اگر نتوانستيم دين را غبار زدائي كنيم پس خودمان همرنگ جماعت شويم .

مسعود حلا ل خدا را حرام مي كند و سنت رسول خدا را تعطيل يعني ازدواج را كه حق طبيعي بشر است ممنوع مي كنند. و فساد اخلاقي مخفيانه از داخل بنيان اخلاقي سازمان را تهديد ميكند

نه كار مطالعاتي و‌نه كار خدماتي به مردم . به همه خلق خدا فحش مي دهند. وقتي مريم دستگير ميشود به تمامي جوانان ميليشا توهين ميشود كه آهاي بي عرضه ها اگرشمامريم را به تهران برده بوديد الان دولت فرانسه نمي توانست وي رادستگير كند.

سالهاست كه حتي يك كار تحقيقي در زمينه دين و عقيدتي انجا م نشده است . همه كارها به روز سرنگوني رژيم خميني پيوند خورده است . كه از نظر انديشه ديني شرك است . و از نظر سياسي عقب گرد ارتجاعي

نكاتي د رارتباط با مرگ مشكوك ياسر اكبري نسب

ديشب مصاحبه اقايان موسي اكبري و پدرش را دوستي فرستاد كه خواندم .
اين جماعت را چه ميشود؟‌ خانم نياز سليمي را مزدور رژيم خواندن كه بازهم عقب افتادگي سياسي سازمان را نشان ميدهد زيرا كارها و فعاليتهاي اجتماعي ،‌فرهنگي و هنري نياز سليمي همواره سمت وسوي آگاهانه و ضد استبدادي داشته است .

يك توصيه دوستانه به اين افراد دارم شما كه انقدر مطمئن هستيد كه به ايران خواهيد رفت دو ماه ديگر را بر ان د ه ها ماه ديگر دندان روي جيگر تان بگذاريد بعد ميتوانيد تمامي پروند ه هاي
ا فراد را افشا كنيد . انوقت شكي ندارم كه روسياهي بر شما خواهد ماند .

چرا سازمان مانند جمهور ي اسلامي فكر مي كند همه بايد براي ابراز عقايدشان قبلا از ولي فقيه و شوراي نگهبان سازمان يعني شوراي خودخوانده ملي مقاومت و رهبري اجازه بگيرند كه خود ‌نشان از عقب افتادگي سياسي و فكري اين جريان دارد.


اشرف شهر بي احساس ها

بي احساس ترين انسانها از مرگ يك موجود زنده ديگر ديگر ناراحت مي شوند و براي مدتي زندگي شان روال عادي خود را از دست خواهدداد پس چگونه است كه موسي و پدرش انگار نه انگار كه ياسر (برادرو فرزندشان ) به صورت دلخراشي جان داده است . يكي به استخر ميرودو ديگري هم 8 كيلومتر مي دود و تازه به استخر نمي رسد ولي مستقيم پاي خط تلفن سيماي اختناق مي آيد و يك نفس شروع به عربده كشي مي كند .

آيا اگراين كار شما در شرايط آزادانه انجام شده باشد آيا ميشود شما را انسان ناميد ياسر مگر انسان نبود پس چرا عين خيالتان نيست.؟ كسي كه برا ي عزيزش حتي اگر شهيد شده باشد ناراحت نيست شكي نيست كه براي مردم ايران هم هيچ اهميتي نمي دهد.
البته از نقطه نظر روانشانسانه اين امر موقعي مي تواند صورت بگيرد كه ان جامعه اميد را از دست داده باشد و مانند فيلم زورباي يوناني منتظر مرگ ديگري باشند كه وسايل شخصي اش را غارت كنند تا بتوانند زندگي را بگذرانند. . جامعه اي كه د ران اميد و نشاط باشد خودكشي و خودسوزي مفهومي ندارد .

2.

ما با كسي دشمني فردي نداريم . از حقوق ضايع شده انسانها بدون پرسيدن از عقيده شان دفاع ميكنيم و به اين تعهد مان هم پايبندهستيم.
روزانه چندين نامه از افراد مستقر در تيف براي كانون ما و بطور مشخص نياز ارسال ميشود. چرا شما فكر ميكنيد براي كمك به اين عده كه از شما به هردليل جدا شده اند بايستي از شما اجازه گرفت ؟
چگونه شما از استخر بر خوردار هستيد ولي انان از حداقل زندگي مدت 2 سال است كه محروم هستند؟‌
مسئله ما اين عده هستند كه حق دارند د ريك كشور ازاد زندگي كنند. در مورد شما هم بايستي حق داشته باشيد كه آزادانه انتخاب كنيد ولي اگرمي خواهيد به اين زندگي عير انساني ادامه دهيد اگر اگاهانه هست كه از عقل بشري بدور است ،‌ديگر مسئله خودتان هست ولي اگرنياز به كمك داشتيد د رحد امكاناتمان كوتاهي نخواهيم كرد.

3. طرف را به ده راه نمي دادند سراغ خانه كدخدار ا ميگرفت .
د رماه مارس 2006به شما گفته بودم اگر اين اتهامات وابستگي به رژيم را ثابت نكنيد و يا معذرت نخواهيد بهاي سياسي سنگيني پرداخت خواهيد كرد . انقدر دچار غرورو و تكبر بخاطر ملاقات با چند تا سياستمدار ضد مردمي شده ايد كه متوجه كارهاي ضدا خلاقي خود نيستيد ؟ ا اگر ما بخواهيم ا زشيو ه ها ي غير اخلاقي و فرصت طلبانه مانند شما استفاده كنيم هر گزنخواهيد توانست كوچكترين فعاليتي د ركانا دا بكنيد. بنابر اين انقدر آب د راسياب جمهور ي اسلامي نريزيد. اين گوي و ميدان . دودش به چشم شما خواهد رفت
براي كانادا ديگر پيام نفرستيد كه بيشتر فعاليت كنيد . يعني چماقها را بكارببريد.از نظر سياسي به ضررتان تمام خواهدشد .


اتفاقا به چند دليل اين مصاحبه هم مانند ديگر خبرهاي سازمان دستور تشكيلاتي از بالاست

1. در ان زمان كه منتظر پيوستن همسر و فرزندم به من د رسازمان بودم ،‌مسولان سازمان در تركيه به انها مي گفتند سعيد خود ش نمي خواهد تلفن بزند والا تلفن د رلشكر ست و اگر بخواهد مي تواند تلفن بكند. نكته درد اور اين بود كه بعد از 2 ماه از حضور انان در تركيه به من اطلاع نداده بودند. زيرا من معتقد بودم بايد در ايران ماند حتي به قيمت كشته شدن . اين جريان باعث شد كه متوجه شدم سازمان تا چه حد ماكياوليست هست.

2. شما لطف كنيد موسي را به تلويزيون بياوريد و خط مستقيم را هم باز كنيد اگر ريگي در كفشتان نيست . يا شماره تلفن تان را بدهيد كه ما يا نمايندگان مستقل
حقو ق بشري و يا نمايندگان پارلمان كانادا با و ي صحبت كنند ؟

3. شما كه پايتان د رمورد سميه محمدي قرص است و اينقدر خط تلفتنان باز است چرا اجازه نمي دهيد كه وي به خانواده اش تلفن كند و خودش با انا ن صحبت كند ؟ از چه واهمه داريد ؟
البته اينكاررا نخواهيد كرد زيرا ميدانيد كه صداي گرم مادر و صداي ملتمسانه پدري كه خود را گنهكار مي داند و صداي برادر كه هنوز نوازش خواهرش را بياد دارد هر يخي را آب خواهد كرد و نه تنها سميه كه حتي مهدي ابريشم چي هم كه البته غيرتي برايش باقي نمانده است با شنيدن صداي مادرش و يا خواهرش كه صداي محبت آميز يك انسان عاشق ذوب خواهد شد .
از صداي سختن عشق نديدم خوشتر يادگار ي كه دراين گنبد دوار بماند .

چرا در ازاي درخواستهاي مكرر مصطفي محمدي پدر سميه بچاي شندين حرفهاي وي پيام فرستادي كه و ي عددي نيست ؟‌شرم بر شما ؟ شما د رقدرت نيستيد چنين رفتار ميكنيد واي بحال اينكه به قدرت ميرسيديد ؟ آيا وي يك انسان درد مند نيست ؟‌آيا وي پك پدر نيست ؟مگرا وي هوادارتان نبوده است ؟



4. اگر ياسر در اعتراض به آمريكائيان خودسوزي كرد چرا اين خودسوزي را بعد از اعلام اين خبر توسط افراد مستقر در تيف اعلام كرديد.؟ شما كه مي توانيد تاسيات اتمي رژيم را كشف كنيد چگونه نتوانستيد با اين سيتسم مخوف امنيتي ‌( گرارش نويسي )‌و (‌تيغ كشي ) كه داريد طرح اين خودكشي را كشف كنيد؟

5. شما كه در سايتهاي خودتان معتقديد كه محور سياست گذاري دنيا هستيد و با سناتور ها منجمله سام براون از لابيست هاي اسرايئل رفيق حگرمابه و گلتسان هستيد ،‌ ‌چرا اين عدم نارضايتي را به وي اطلاع نداده بوديد كه به اطلاع بوش برساند ؟ اگر به آمريكائيان اطلاع داده ايد چه جوابي دريافت كرد ه ايد ؟‌ چرا به اطلاع هوادارانتان نمي ر سانيد ؟ آيا متوجه نشده ايد كه شما كارت سوخته ايد؟

6. د رمورد گواهي دفن توسط افسر آمريكائي در مورد ياسر بايد گفت از اين گواهي مرگ براي مقتولان زندان ابو غريب هم به تعدا دزياد صادر شده است. تنها نبش قبر و كالبد شكافي توسط افراد مستقل هست كه ميتواند صحت خودسوزي و نه سوراندن ياسر را كه به گفته بهترين دوستش ،‌اتفاقا ادم معترضي به سيستم سازمان بود ،‌ثابت كند ؟

7. چرا نداحسني كه از اشرف به انگليس برده شد تا د ركوچه هاي نزديك سفارت فرانسه خود را بسوزاند لقب مجاهد قهرمان برده ميشود ولي ياسر كه به قول شما به عنوان اعتراض به رفتار امريكائيان خودسوزي كرده است لقب مجاهد بكار برده نمي شود.


در ادبيات سازمان د رمورد مردن هم تبعيض وجود دارد يعني شهيد و مرده . فرق بين خودي و غير خودي هست. از كي تا بحال شما مانند آخوندها ا زطرف خدا نمايندگي داريد كه افراد را به بهشت ببريد و يا سر پل صراط بلاتكليف نگه داريد؟

اينكه ياسر چگونه كشته شد بعد ها معلو م خواهد شد همانگونه كه تاريخا رژيم خميني مسول تمامي آسيب هاي وارده به ايرانيان هست. رهبري و تشكيلات سازمان از رهبري تا هواداران ان د رخودكشي فرزند وابسته سابق سازمان درسوئد كه د رهفته گدشته با شليك گلوله د ر پادگان ارتش به 19 سال زندگي خودپايان داد .وي دوران كو دكي اش كو دكي اش را تجربه تلخ اردوگاه رماديه كه سازمان خانواده وي را بر اثر مخالفت تبعيد كرده بود فراموش نكرده بود...

براستي تجربه سازمان تجربه عبرت انگيز ي است كه چگونه يك سازمان انقلابي كه سمبل دوستي و عشق و‌فدا بود د ريك دهه به باند ي تبديل شد كه براي مردم ايران سمبل دشمني ،‌كينه و جنايت شد.


خدايا ما را بخودمان وامگذار.

www.kanoun-e-bayan.blogspot.coom

Saturday, September 23, 2006

توصيه دوستانه به جريان رجويستها د ركاناداؤ‌امريكا


توصيه دوستانه به جريان رجويستها د ركاناداؤ‌امريكا
از حرمت نگه داشتن ما سو استفاه نكنيد
22 سپتامبر 2006

سعيد سلطانپور

روايت است كه شهيد سعيد محسن رابازجوي ساواك تهديد به استفاده از ميز آهني داغ شده (‌ اتو)‌مي كند قبل از اينكه صحبت بازجو تمام شودمي بيند كه سعيد محسن روي ميز اتو دراز كشيده است.

نكته اين است اگر كسي به تفكري ايمان داشته باشد ، در چه شرايطي بايد جان را فدا كند. اين ديدگاه كه تنها من مي توانم خلق را به پيروزي برسانم ديدگاه اي بشدت فرصت طلبانه هست .
حالا مقايسه كنيد با ،‌مسعود رجوي كه 3 سال و اندي است د ردست آمريكائيان هست ولي از ترس اينكه مبادا اطلاعيه اي بدهد كه مشخص شودوي در دست نيروهاي آمريكائي است و جمهوري اسلامي رسما تقاضاي استرداد وي را بكند ،‌ حاضر نيست خطر اين ريسك را بپذيرد. احتمالا ايشان در حال تقيه كردن است.


اخيرا 5 تن از خانواده هاي قربانيان جواني كه به عراق برده شده اند در اطلاعيه اي به عنوان خانواده ،‌ حق خانواده مصطفي محمدي در مورد تقاضاي استرداد فرزندش سميه را نفي كرده اند در حاليكه خودشان از جانب فرزندانشان سخن گفته اند . گفته اند كه ما اجاز نمي دهيم كسي را از اشرف خارج كنند. و البته طبق معمول نسخه هاي بهدار ي ارتش كه فقط جاي خالي اسم را پر مي كردند از يك متن تكرار ي و بدون پايه و بر خلاف اخلاق انساني استفاده كرده اند.
يك جريان ملي و دموكراتيك و انقلابي كه نيازي به استفاده از شيوهاي ضد انساني و تخريبي و تهديد براي نگه داشتن نيروهايش و يا متهم كردن خانواده هايشان ندارد. براستي اگر با مصطفي محمدي چنين مي كنند با شما چه خواهند كرد ؟

مايلم چند نكته را به خانواده ها ياد آوري كنم اولا بدون مشاوره با يك وكيل و يا حقوقدان از اظهار نظر خوددار ي كنيد. همه اين مطالب ميتواند عليه شما

 د ريك دادگاه قانوني استفاده شود. ما قصدمان انتقام گيري و يا دشمني با افراد نيست . قصد ما روشن شدن اشكالات براي تجربه آيندگان و ساختن ايراني بهتر است.
زيرا اگر قرار بود هم مانند شما از اصول اخلاقي وانساني دور شويم انوقت مطمئن باشيد هيچ كدام از شما مانند (‌احد نقاش ) كه اعلام ورشكستگي كرد ه و نقدي كار ميكند و يا شاهرخ الكتريك و يا علي وكيلي با شركت و مشريانش ،‌حميد قراجه و معاملات ملكي حداقل د ركانادا نمي توانيد تجارت خود را بر طبق قانون داشته باشيد .زيرا ميشود براحتي عليه شما به عنوان عضويت در سازمان ،‌ كمك به انتقال فرزندان نو جوانتان . جكع آوري كمك مالي و تداركات در عمليات مسلحانه ، اقامه دعوا كرد. اين امكان حتي تا خلع شهروندي كانادا هم امكان پيگير ي دارد . بنا براين ما تا كنون از ابزارهاي قانوني و سياسي
استفاده نكرده ايم ونخواهيم كرد . بلكه تنها از قلم خودمان براي آگاهي سازي و پاك شدن صفوف اپوزيسيون استفاده كرده ايم . هر چند تجربه نشان داده كه تشكيلات در پاريس جنان تسلطي اهريمني بر شما دارد كه مانند جريان چهارشنبه سوري نمي توانيد نصحيت هاي دوستانه را هم بپديزيد. و حتي از تشخيص دادن ابندائي ترين منافع سازمان هم عاجز هستيد.

د رجريان چهارشنبه سوري د رتورنتو د ر مارس 2006 به آقايا ن علي وكيلي ،‌حميد قراجه ،‌نقي شفيعي و امين زمان . شهناز فلاح كه البته طبق معمول هميشه تحت چهار گروه مختلف شركت كرده بودند ،‌به انها گفتم توصيه ميكنم اختلافات را همين جا حل كنيم زيرا اكثريت جمع همديگر را ميشناسيم . نگذاريد تصميم گيري تان به پاريس برسد . به ضررتان خواهد شد. حميد قراجه گفت چرا سال گذشته اين مسائل نبود گقتم زيرا من ننوشته بودم كه شما هم جزئي از اين ائتلاف هستيد .

دوما آيا بهتر نيست برا ي اينكه صحت و سقم حرفهاي اقاي محمدي مشخص شود شما هم تقاضاي ديدن فرزندانتان به مدت يك هفته را د ركنار خودتان  دركانادا و يا اروپا داشته باشيد. تا ببينيد براستي انها مي توانند از اشرف خارج شوند بعد از فروغ(98) مدت 8 سال است كه حمله اي نظامي در كار نبوده است . پس حضور و يا عدم حضور چند جوان براي يك هفته تاثيري در روند سرنگوني رژيم نخواهد داشت.
بدون حضور مريم و مسعود هم كه عمليات نهائي نخواهدشد. تانك و توپ هم كه نيست .

سوما - اين اشتباهي را كه ما كرديم شما نكنيد . اينكه بعد از سرنگوني رژيم سازمان از خودش انتقاد خواهد كرد هم غير دموكراتيك است هم غير اسلامي ود رحقيقت ريشه همه مشكلات و بن بست هاي سازمان. در مورد اين گرارشات د رمورد نقض حقوق بشر در سازمان از انها سوال كنيد.

چهارما“
چرا فكر مي كنيد اگرافراد باقي مانده در اشرف به اروپا و امريكا بروند مبارزه تمام مي شود . مگر ارتش آزادي بخش فلسطين را به تونس تبعيد كردند انها تمام شدند . اگرجرياني پيوند فيزيكي با مردم خودش داشته باشد كه دور شدنش از مرزها به معني پايان ياقتن ان نيست . نگراني رهبري سازمان از بسته شدن اشرف به مفهموم شكست استراتژي مسعود رجوي و پاسخگوئي و ي به عنوان طراح اين استراتژي غلط بود.
اگر سازمان در تبليغاتش روي اخراج سازمان از عراق تاكيد مي كند نه بدليل قدرت شماست بلكه بدليل اين است كه د رميز مذاكره با آمریکا مي خواهد كارت شما را سوخته كند. واقعا از يك كارشناس مسائل خاورميانه بپرسيد.
الان بيش از چندين هفته است كه عده اي از هواداران در ژنو د رتحصن هستند.

 من خيلي خوشحال خواهم شد كه يك نمونه از پشتياني نيروها و شخصيتهاي مستقل مردمي داخل و خارج كشوررا نشان دهيد. همه پشتيباني ها غير ايراني ها و بويژه عراقي هستند كه انهم مشخص است چرا؟
اين تحصن را مقايسه كنید با اعتصاب غدا در سال 65  در اعتراض به اخراج اعضا از فرانسه كه دولت فرانسه مجبور به عقب نشيني شد . د ليل ساده است د ران زمان سازمان هنوز پايگاه مردمي داخل كشور داشت.

الان هيج دولتي براي سازمان اهميتي قائل نيست زيرا سازمان هيچ پايگاه مردمي در ايران و خارج كشور ندارد.
اخرين تظاهرات  در نيويورك تنها 150 نفر بودند .


راستي هيچ مي دانيد كه متاسفانه مريم رجوي به سرطان شش ،‌فهيمه ارواني سرطان ريه و رقيه هم به سرطان سينه مبتلا هستند. دستگيري مريم بعد از انجام اين عمل در فرانسه صورت گرفت.و البته كسان ديگر ي هم هستند.
آيا يك لحظه ا ز خودتان نپرسيده ايد كه شما چرا غريبه هستيد د رحاليكه ‌فرانسوي ها ميدانند و بالطبع رژيم هم با خبر است پس شما چرا نه ؟
آيا فكر نمي كنيد اين فرماندهان كه مي دانند از اين بيماري جان سالم

 بد رنخواهند برد به آينده نمي انديشند .
حداقل با هوادارانتان صادق باشيد
في الواقع اگر خودتان دلتان براي خودتان نمي سوزد . به خودتان رحم نمي كنيد چرا توقع داريد ديگران با شما رفتار بهتري داشته باشند د

ايا فكر نمي كنيد اين شما هستيد كه بايد به فرزندانتان پاسخ بدهيد چرا سكوت كرده ا يد ؟
سكوت ما در قبال تقض حقوق انسانهادر ان سالها باعث شد كه سازماني كه كوه بود به چاله تبديل شد .ادامه سكوت شما باعث خواهد شد اين چاله به گنداب تبديل شود. براي انتخاب فرصت زيادي باقي نيست.
بار كج به مقصد نخواهد رسيد .


www.kanoun-e-bayan.blogspot.com

Wednesday, September 13, 2006

Protest agisnt Toronto Sun provocation of Genocide2




Protest agisnt Toronto Sun provocation of Genocide




Thursday, September 07, 2006

نقض پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدین خاق

بخش سوم
نقض پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدین خلق (3)

اسامي نو جواناني كه به عراق برده شدند



استثمار نو جوانان عمده ترين نقض حقوق بشر در ارتش موسوم به ازادي بخش

اسامي نو جواناني كه برخلاف قوانين بين المللي به منظور كارهاي نظامي به عراق برده شدند
بسياري از انان علنا سالهاست كه خواهان بازگشت شده اند ولي انها را بر نمي گردانند. نگهداشتن افراد عليرغم ميلشان يك عمل ضد اخلاق است. سو استفاده و استثمار فكر ي و جسمي انان جنايت عليه انسانيت است . نگهداشتن نو جواناني كه تبعه كشورهاي اروپائي و كاناداو امريكا بود ندقابل پيگيري قضائي در محاكم اين كشور هاست. با طرح اين مسئله
د ركشورهاي اروپائي و‌آمريكاي شمالي ،‌ توسط اين نو جوانان تضمين سلامتي دوستانشان در عراق براي بازگشت انان به يك كشور آزاد است.

در اوايل اشغال عراق ،‌زماني كه آمريكائيان ازافراد اقدام به تحقيق و باز جوئي كرد بودند و نيز
برا ي تمايل به جداشدن و يا ماند ن در عراق سوال مي كردند هميشه يك نماينده ا ز سازمان به عنوان ناظر حضور د اشته است.
به محض اينكه اين نوجوانان به عراق رسيدند انها را به مدت چند ماه د رآموزشي نگه داشتند . از انها تمامي عكسها و وسايل همراه را گرفتند و تنها چند دست لباس را باقي گذاشتند تا رابطه شان را با گذشته قطع كنند.
دختران از ابتدا در 1997 درقرارگاه نظامي اشرف نگهدار ي شدند ولي پسران بعدا از اشرف به قرارگاه 1 د رجلولا ،‌علوي قرارگاه 2 در بعقوبه كنار تيپ 3 عراق و قرار گاه 3 د ركوت تقسيم شدند . تعدا د هر قرار گاه انان بين 150 نفر تا 200 نفر بود.

در ان زمان كلا 19 ارتش اسمي وجود داشت كه البته تعداد نفرات ان بين 75 تا 250 نفر بود . اتفاقا نكته اي كه به ان بايد اشاره كرد اين است كه سازمان با بزرگ سازي ،‌بسياري از نيروهاي سياسي و نمايندگان مجلس اروپا و آمريكا را در سالهاي گذشته به موضع گيري به نفع خود وا مي داشت. زيرا بسياري از آ ن نمايندگان با ديدن رژه ارتش و تعداد قرارگاهها ‌تصور مي كردند با ارتش 100 هزار نفري كلاسيك طرف هستند كه بر اساس اين ارقام ،‌و قتي ارتشي انقدر باشد پشت جبهه ان بايستس ميليونها نفر باشد بنابر اين سرنگوني جكهوري اسلامي توسط اين ارتش امكان پذير است. اعلام اين فريبكاري سياسي با توجه به اينكه همه چيز براي همه سازمانهاي جاسوسي دنيا و سياستمداران روشن شده است بغير از هواداران باقي مانده
د رعمليات فروغ با بسيج تمامي نيروها از اروپا و آمريكا و پيوستن اسراي جنگي از اردوگاه عراق تعدادي بالغ بر 5000 نفر نيرو بود.


نگهداري نو جوانان در پادگان نظامي و كاناليزه كردن خبر و محصور كردن انان با دنياي آزاد ، يك جنايت ضد انساني سازمان يافته است . براستي سازمان با مسائلي كه اين نوجوانان در گير بودند مانند مسائل بلوغ ،‌ و احساسي و اموزشي چگونه بر خورد كرده بود. انها با علف سيگار درست مي كردند. با دم عقرب سيگار مي كشيدند . در سنگرهايشان مشروب درست مي كردند (‌بخصوص بعد از 2003 )‌كه وضع مالي بدليل سرنگوني صدام عو ض شد. د رموارد ي به دليل گرسنگي دست به دزديدن غذا از مركز صنفي ( آشپزخانه )مي زدند. دزديدن لباس از روي بندها يك امر غير عادي نبود. لباسها مانند گوني بودند بچه ها مجبور بودند چند بار انرا بشورند تا قابل پوشيد ن شود.
دزديده شدن سهميه سيگار در آسايشگا ه و لباسها از روي بند . بر خلاف سالهاي اول و كمك هاي بي وقفه صدام بهترين لباس ها و بهترين مارك خارجي د رانبار مو جود بود. سهيمه سيگار هم نا محدو د بود . تا قبل از امدن اسراي جنگي به سازمان د رسال 67 ،‌در ب هاي انبار باز بود و هر كسي باندازه نياز بر مي داشت . بعدا سهيمه بندي شد.

برا ي نمونه فرماندهان رقيه ، پروين و فرشته به افرادي كه تقاضاي لامپ ، ميخ چرخ براي تانكها و ماشين ها ميكردند مي گفتند خودت جو ر كن. وقتي سوال مي شد ؛خواهر از كجا ؟ “ ااين فرماندهان جواب مي دادند خودت ميداني از كجا.
بچه ها به لشگرهاي ديگر بطور يواشكي ميرفتند و از روي انها و يا از تانك هاي خراب شده اين لامپ ها و چيزهاي كوچك را باز مي كردند .

اين حوادث د رزماني اتفاق ميافتد كه بر اساس گزارشات كه بعضي از انها د رسيماي مجاهد هم تايئد شده است مريم رجوي هزينه زيادي براي جراحي پلاستيك انجام داده است . در مورد اخير از انجا كه چشم مريم رجوي 9 از ده بود كه خيلي ضعيف بود از انجا كه نمي توانست چيزي را بدون عينك بخواند با پرداخت چندين هزار يورو عمل جراحي چشم انجام داده است تا از عينك استفاده نكند. هزينه كردن براي زيبائي براي زنان معمولي از محل ثروت خودشان شايد جاي سوال نداشته باشد ولي براي زني كه مدعي است آماده شهادت است و هوادارانش را براي اينكه وي چند روزي در يك كشور دمكراتيك دستگير شده است ،‌به خودسوزي وا مي دارد، و در حاليكه هوادرانش د راردوگاه اشرف با مشكلات غذائي روبرو هستند، جاي سوال دارد ؟ همسر توني بلر مقداري هزينه ارايشگاه از محل بودجه دولتي هزينه كرده بود و دولت بلر به دردسر جدي افتاد. پس چگونه مريم رجوي مي تواند از محل بودجه يك سازمان سياسي براي مصارف شخصي هزينه زيبائي خود بكند ، پس چگونه مي شود به حيف و ميل هاي سران حكومت جمهوري اسلامي ايراد بگيريد ؟ هزينه كردن براي مراسم ها ،‌لبا سها ،‌كنسرت ها ، تبليغات د رحالي كه هم مردم ايران و هم افراد ارتش در شرايط مناسبي نيستند بخوبي نشان از سياست غير دمكراتيك رهبر ياين جريان دارد .

اينها در حالي است كه يكي از سرگرمي هاي اين نو جوانان مشروب خوردن و صحبت كردن از دختران كه امكان هيچ گونه تماسي با هم نداشتند.

از انجا كه نماز اجباري شده بود بعضي از از فرماندهان و مسولان تظاهر به خواند نماز ميكنند و بسياري از جوانان بدون وضو نماز مي خوانند. نقد من در اين بخش از موضع ديني نيست . براستي جامعه ا يكه د ران فردي مجبور به تظاهر باشد،‌ان جامعه فاسد است و فساد د ران زير زميني است
..
اين در حالي است خواهر و برادر در ديدار عمومي حق دست دادن و يا بغل كردن وبوسيدن هم را نداشتند. شايد اين كمي سخيف بنظر بيايد ولي با نمونه هاي زير مي توان حدس زد كه سازمان نگران چه چيزي بود ه است.
شنا كردن در استخر براي مردان تنها با لباس و پيرهن مجاز است.

ديوار خوابگاه زنان هر روز بلند تر ميشد سال 68 به موازات زمين گير شدن ارتش و عدم عمليات نظامي ، شيشه ها ي خوابگاه رنگ زده شد. مردان حق آويزان كردن لباسهاي زير خود را د رمحل هائي كه احتمال عبور زنان بود نداشتند. د راين مورد به نجف ( قربان كريمي )‌كه انصافا فرمانده دوروئي نبود گفتم نجف د رتهران در محله هاي پائين شهر همه لباسهاي مردم آويزان است. اين يك واقعيت جامعه است. سازمان بااين شيوه هاي غير واقعي چه مسائلي را ميخواهد حل كند؟ يا در موردي فردي با دمپائي بدون جوراب در لشگر 37 عصر رزو جمعه در كنار آسايشكاه ايستاده بود. يكي زا رفرماندهان به مرد مذكور تذكر دوستانه ميدهد كه بدون جوراب بد است كه اينجا ايستاده اي چون خواهران از انجا رد مي شوند.

براستي نگهداري 200 نفر مرد وپسر مجرد و دختر و زن جوان به مدت چند سا ل در يك پادگان بدو را زمردم نگه داشته شده چه فجايع روحي و اخلاقي ببار مي آورد ؟ مخصوصا اگر عملياتي هم نباشد و ايدئولوژي سر هم بندي شده باشد. آيا مانند فرقه حسن صباح مردان بايستي خنثي مي شدند . من نمونه هائي را سراغ داشتم كه فرد قرباني برا ي فرمانده اش نوشته بود كه خود ارضائي كرده است. اتفاقا چندي بعد اين فرد تقاضاي رفتن كرد و فرمانده تيپ/ افشين ابراهيمي د رجلوي جمع گردان گفت تو كه مسئله زن داري حرف نزن. اين در حالي بود كه مهدي در ان زمان خودش زن داشت.

با گذشت زمان و ايجا محدوديت ها و عدم توجه به نياز هاي افراد ارتش ، موارد سو استفاده جنسي رو به افزايش مي شود. د رمورد منبع اين مشكل ،‌ فرمانده مجاهدين انانرا به دو اقليت قومي ايراني در ارتش نسبت مي دهد. به همين دليل نو جوانان به نوعي از خود محافظت ميكنند. د راين بخش اسامس افراد به دليل رعايت مسائل اخلاقي و حفظ آبروي اشخاص ار نام بردن افراد خودداي كرده ام.

نشست طعمه
2001
چند نو جوان با هم عهد ميكنند اگركسي خواست از انها سو استفاده كند باهم عليه ان فرد متحد شوند و وي را ادب كنند. فردي بنام ( ح) ا زديوار حمام بالا رفته بود كه با نو جواني رابطه بر قرا كند كه مورد اعتراض قرار م يگيرد. فرد نوجوان به دوشتانش مي گويد و انها در هنگام مسابقه فوتبال (ح) را مورد ضرب قرار ميدهد . تمام بازيكنان فوتبال براي علت دعوا متوقف مي شوند . وقتي كه فرد گروه قصد سو استفاده جنسي ( ح) را اعلام ميكند همه بازيكنان بربر سر وي مي ريزند و وي را كتك مي زنند.

#(م) د رجريان نشست پرچم در 2000 در بديع زادگان قصد سو استفاده از نوجوان گروه مذكور را در اسايشگاه مي كند . فرد ديگري از گروه“هم قسم“ مطلع شده و با مشت به دهن وي ميزند .
كه مسول قرارگاه (‌مهتاب )‌ با داد وفرياد زناني كه در ان قسمت بوده اند خوش را مي رساند و از ادامه دعوا جلوگيري ميكند. و ي نوجوان مزبور را به دفتر خودمي برد و مي گويد كسي كه به رهبري وصل است خودش سر خود عمل نمي كند از طريق مسولين عمل ميكند.

اتفاق اين نو جوان بعد ها كه تصميم به رفتنش مي كند ،‌ مدت 40 روز در يك “سوله “‌در زير آقتاب 50 درجه عراق بدون پنكه و با كمي آب و غذا درانفرادي نگه داشته شده بود تا مجازات قطع شدن از رهبري را بچشد.
متاسفانه الان جدا شدگان از جريان در كمپ آمريكائي ها كه به “‌تيف “ مشهور است و مدت 3 سا ل است كه د ر حدود 200 نفر بلاتكليف هستند همه به دسته هاي مختلف تقسيم شده اند و فساد اخلاقي هم كم كم قباحتش ازبين رفته است. رهبري سازمان ،‌ جاسوساني را به تيف فرستاده بود تا د رمورد افراد و فعاليت ها ي انان به سازمان گزارش تهيه كنند . در يك مورد جاسوس مزبور توسط افراد جدا شده شناسائي و توسط آمريكائي ها بازداشت ميشود و به ابو غريب فرستاده شده است.






.مصطفي رجوي (فرانسه)

“مسعود (‌پدرم )از خميني دجال تر است


مصطفي ( معروف به محمد ) رجوي فرزند مشترك مسعود و شهيد اشرف ربيعي مي باشد 27 ساله وي ميگويد “ من بدبخت ترين بچه دنيا هستم وقتی که نوزاد بودم در اوين بودم بعدا با پدر بزرگم بودم که توسط تشکيلات به فرانسه برده شدم . در انجا روزها با 4 تا محافظ به مدرسه می رفتم و عصر ها هم معلم خصوصی داشتم . حق نداشتم با بقيه بچه ها بازی کنم و بعد هم که به اينجا( عراق ) اورده شده ام.
مصطفی رجوی مايل نيست كه در عراق باشد و لي از انجا كه با سياستهاي پدرش مخالف است برا ي عدم افشاي روابط داخلي اجازه خروج از عراق را بوي نمي دهند .وي بارها اشاره كرده است كه " مسعود " از خمينی دجال تر است " . مصطفي چندين بار از مسعود بدليل مخالفت با نظرات وي سيلي خورده است . وی د راشرف نگه داشته می شود و حتی موقع دست شوئی رفتن هم تحت نظارت است تا فرار نکند.

در يک مورد در بهار سال 2003 . مصطفي به همراه چند دوست ديگر با تهيه مقداري دلار و تهيه نقشه عراق اقدام به فرار می کنند که لو می روند. آنها در ا وايل شب بعد از شام بايك آيفا به يك قسمت از سيم خاردار اشرف مي زنند و هنگام پرش از سقف كاميون ، توسط ماموران مراقبت مصطفي دستگير ميشوند. انها يك سيلي به گوش مصطفي مي زنند و به وي فحاشي ميكنند. چند همراه ديگرنيز دستگير و به اتاق اطلاعات برده مي شوند ودر انجا مورد توهين و ضرب و شتم جواد (‌خراسان ) قرار مي گيرند. و بعدا به بنگال انفرادي برده ميشود.
بر عکس اشرف فرزندمريم قجر عضدانلو (رجوي ) و فرزندان خواهرش سوسن که همزمان با عمليات خليج فارس طي 24 ساعت به به هلند فرستاده شدند و اکنون نيز در فرانسه اقامت دارند به درخواست ها ي مكرر مصطفي برا ي رفتن از عر اق پاسخ نمي دهند. وي براستي قصد ندارد جانشين پدرش باشد بلكه مي خواهد يك جوان معمولي باشد مانند هزاران جوان ديگر.
و اين حق وي است به مصطفي ها و ديگر جوانان كمك كنيد تا آزادانه آيند خود را رقم بزنند.

امير وفا يغمائي ( سوئد)

مصطفي رجوي كه بر عكس پدرش به دوستي ها پاي بند است باعث شد ه است که حداقل چند تا از نو جوانان منجمله امير وفا يعمائی بتوانند به سوند برود.
تقاضاهاي مكررامير وفا يغمائي كه در نو جواني به عراق فرستاده شده بود براي خروج از ارتش و نيز تقاضاي استمداد از پدرش اسماعيل وفا يغمائي كه تا چند ماه پيش از مريدان رجوي بود ، براي كمك به خروج وي از عراق بي پاسخ مانده بود . امير سرانجام به كمپ آمريكائي ها مي رود . عليرغم شرايط سخت و ازارهاي روحي و جسمي وارده د ركمپ ، بعد از دو سا ل از انجا كه تبعه سوئد بوده است با كمك دولت سوئداز اشرف جان سالم بدر مي برد. خوشبختانه بنظر ميرسد امير وفا يغمائي اسنادي از سازمان همراه دارد كه باعث تضمين سلامت وي شده است. امير در حال حاضر 21 سال دارد.

هومن محمدي (سوئد)

و ي نيز بعد از خلع سلاح سازمان بدليل داشتن پاسپورت سوئدي و كمك انها از عراق خارج شد. و ي قصد دارد به ارتش سوئد بپيوند.

. عليرضا باقري ( آلمان ) نقاش كاريكاتوريست
عليرضا بدليل كشيدن يك نقاشي كه در ان مسعود ( رجوي ) را د رحال سخنراني نشان مي دهد در حاليكه كوه صاف است و مسعود پايش در لب دره است. در نظر اول بنظر مي ايد كه رجوي در حال سقوط است . به وي درنشست جمعي انتقاد مي شود وي ميگويد من منظورم اين بود كه مسعودبر همه چيز مسلط است

در كاريكاتور ديگري وي عكس 7 نفر از دوستانش منجمله خودش را مي كشد كه به زنجير مشده شده اند و دو سگ اين زنجير ها را در دو طرف در دست دارند وبالاي اين دو سگ نوشته شده بود مسژعود اسد زاده و. .. اسد زاده كه از فرماندهان اين گروه نو جوان بودند. و ي مجددا به دليل كشيدن اين نقاشي مورد توبيخ قرار گرفت.

حنيف نوربخش ( آمريكا )

حنيف كه در سال 1999 در حاليكه 15 سالش بوده است به عراق برده مي شود. و ي د رهمان ماه اول تقاضاي بازگشت مي كند كه من آمريكائي هستم و مي خواهم بر گردم. وي در امريكا متولد شده بود. تا اينكه درمركز 19 ارتش 1 ( هنگ ) سر ناهار خوردن ديديم يك نفر لخت مادر زاد در حال دويدن از جلوي سالن غذاخوري و مركز 11 به سمت زمين فوتبال است و مي گويد من آمريكائي هستم مي خواهم برم. در اين موقع افشين فرجي كه باتفاق محمود قائم شهر و فرح سبز قبا به سمت وي مي دوند و در حاليكه وي را ميگيرند بشدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهند. محمدد قائم شهر د رحالي كه ميگفت ك...كش ،‌ مزدور ما اينجا ناموس داريم . وي را به اتاق بغل اتاق ليلا فرمانده بردند. بعد از مدتي حنيف ساكت شد.

(توضيح ـ‌ا فشين فرجي فرمانده كو ماندوها كه مور د تنفر اين جوانان هست)(

تا اينكه در ماه رمضان همان سال كه براي سحري پاشده بوديم متوجه فرياد از آسايشكاه سنجري شديم . صداي شكسته شدن شيشه ها مي امد .حنيف د رحالي كه كتك مي خورد داد مي زد اگرمن مزدورم شما خميني هستيد ؟ محمد قائم شهرو افشن فرجي هر دو حنيف را مي زدند. حنيف روي درويوارهاي اسايشگاه نوشته بود“ مرگ بر رجوي “ .
اعتراض حنيف به بيدار كردن وي برا ي سحري بود.
به موازات دور شدن تشكيلات از دموكراسي ، روزه گرفتن ، نماز خواندن براي افراد اجبار ي شده بود. رجو ي گفته بود ما مجاهد نماز نخوان نداريم. براستي آيا تفاوتيبين تفكر اين جريان با فقه سنتي كه تر ك نماز را با كفر برابر مي داند و حكم قتل را واجب هست ؟

حنيف بعد از چند ي به آمريكا بر گردانده شد.

اسامي تعدادي از نوجوانان بين 13 تا 18 ساله كه در سالهاي 1997 تا 99 به عراق برده شده اند هنگ ميليشا

1. حنيف امامي نروژ
2. رضا چاوشي آلمان
3. سينا قابلي

4.مسعود سلامي آمريكا
5و 6. احسان و طاهر اقبال فرزند عرفان فرانسه
7. امير پاكباز
8. سعيد پاكباز از تركيه
9. محمد براعي
10 .مصباح طاهري سوئد
11.حميد رضا صنوبري
12. حنيف شاهسوندي

13و14شريف شاهسوندي فرزندان شهره عين اليقين (‌ازمسولين سازمان )
محمد ستاري
2 برادر و 2 خواهر داشت كه د رعراق بودند . حداقل محمد و برادر وسطي مايل به خروج از عراق هستند


15. ياسر حاجيان آلمان

16. امير نظري
17. احمد حاج محمدي
18. ياسر حاج محمدي

19. ناصر كلهر المان

20.نا صر غفوري آلمان

21. حنيف مجتهد زاده آمريكا

22و23 .كامبيز و كامران دادخواه

24. رقيه دائم به كامبيز تشر مي زد كه تو اندازه قاطرمان به عمليا ت نرفته اي تو بچه اي ؟

25و 26 علي و مظاهر كلبي آلمان

27و 28.رضا و شاهين ( المان )

29و30.سعيد و مسعود صداقتي

31. ياسر و موسي اكبري

32. محسن مومني آلمان

33. مهران كريم رادي
34.ارش رفيعي المان

35و36.. اشكان و پژمان رفيعي تركيه
37. ابراهيم تهراني تركيه
38. عزت حيدر ي تركيه
.39. سين ملكي(‌ايلام )
40. مجيد اميني( اسم مستعار- سياوش سيفي)40.

41.مصطفي مير محمدي آلمان

42. بابك ( در عراق از كودكي بزگر شده بود بهاروپا فرستاده شده بود و دوبازه آورده شده بود

43و44حميد و موسي قنبري

45.محمودقنبري فرزند مهين

46.موسي عماد زاده نو جواني كه عكس مريم رجوي را در پاريس در بازي فوتبال به داخل استاديوم برد

47. روزيه عماد زاده
48.صادق وشاق ( المان )

49و50.مهرداد و البرز خوش كلام
51.مجيد حنيف نژاد

52و53.احمد و مهدي ساجديان (‌اروپا )‌

54.عليرضا اسد زاده
55.
عليرضا حسني
56.
عزت حيدري تركيه
.
57.مجيد اميني اروپا وي كسي بود كه به نماينده جمهور ي اسلامي تخم مرغ پرتاب كرد.

58.مجيد ضابطي

59.محمد رضا محدثين


قربانيان كانادا

60.آرش جابر زاده انصاري (‌بابك )‌اعزامي از تورنتو -كانادا

61و62.عليرضا و ندا حسني از اتاوا (‌كانادا)
63.مجيد ضابطي
64.محمد رضا محدثين

.65. محمد رضا ترابي اتاوا

66.حنيف فرزند دكتر يحيي ( دندانپزشك قرارگاه )

دختران نو جوان در عراق

آسيه 13 ساله بود و د رسانفرانسيكو توسط مرضيه نگهدار ي مي شد وي زماني كه پايگاه پيرايش را ترك مي كرد تنها يك سال داشت كه در ان عرو سكهايش را گذاشته بود. وي به سيما كرمي گفت من حاضر نيستم در انجا روسري سر كنم . در فيلمهاي آسيه كه 19 ساله شده است با روسري د رحاليكه ساكت و غمگين است و هيچ نشان از اعتماد بنفس و روحيه اي كه د رواشنگتن نيست . . وي همچنان د راشرف به عنوان اسير نگه داتشه شده است.

فرشته خليلي 13 ساله كه توسط فرشته د رامريكا نگهدار ي شد ه بود. وي موقع بردنش از پايگاه پيرايش گريه مي كرد و مي گفت “ من نمي خواهم برم . من نمي خوام مادرم را ببينم “ پدر وي كشته شده بود ولي به وي نگفته بودند. فرشته هم عليرغم ميلش د ر اردوگاه نظامي اشرف نگه داشته شده است

الهام كيا منش 19 ساله متولد آمريكا فرزند ناهيد بلورچي
ناهيد بلورچي مدت 4 سال در آمركيا بود و مايل به رفتن به عراق نبود ولي سرانجا م مجبور شد برود.
الهام زنجاني 19 ساله متولد كانادا

آف.بي.‌آي و دو الهام
الهام كيا منش و الهام رنجاني هر دو در سال 2001 همزمان با سفر خاتمي به سازمان ملل با تعدادي دختر نو جوان ديگر به سرپرستي ليلا جزايري كه از انگلستان براي تخم مرغ زدن به نيويورك سفر كرده بود ، توسط اف. بي . آي دستگير شدند. انها بعدا به قيد ضمانت و تعهد مبني بر خارج نشدن از واشنگتن تا زمان دادگاه آزاد شده بودند .اين دو دختر كه ترسيده بودند سازمان اعلام كرد كه ما پول وكيل نداريم و شما به عراق برويد تا آبها از آسياب بيفتد . آين دو قرباني كه اصلا مايل به رفتن به عراق نبودند مجبور شدند با اين دروغ به عراق بروند و د رانجا از ترس اف.بي. آي و مجازات امكان بر گشتن ندارند . الهام زنجان نامزدفريد هوشي د ركانادا بود . پدر فريد درعراق است.
الهام كيا منش دوست دختر آرش ثابتي پور بود. شايد يكي از دلايل رفتن آرش به عراق ، الهام بود.

سميه (1) محمدي فرزندرقيه
سميه (2) محمدي فرزند مصطفي 17 ساله
اخير ا بنابر گفته پدر سميه كه تلاش فراواني را براي بازگرداندن وي به كانادا كرده است ،‌از وي يك مصاحبه درسيماي ازادي منتشر شده است (20 اوت )2006 . دراين مصاحبه كه گفت و گر ديده نمي شود .و مصاحبه غير طبيعي بنظر مي آيد مصاحبه بريده بريده است و بنظر مي رشد كه مجبور شده اند براي گرفتن اين حرفها چندين بار ضبط كنند. سميه مي گويد اول بدليل اينكه خاله ام كه د رفروغ شهيد شد به عراق رفتم ولي بعدا مي گويد آرزوي من ديدن رهبر بود كه يكروز سرزده وادر لشگر ما شدندو الان هم منتظر چنين روزي هستم. . در حالي كه وي در سال 2004 نامه اي به سفارت كانادا د راردن تقاضاي كمك براي خروج داده بود كه توسط آمريكائي ها منتقل شده است . وي قبلا 3 بار تقاضاي خروج از سازمان را كرده بود. و ي د رحال حاضر هيچ پاسپورتي برا ي خروج ندارد. به گفته مصطفي محمدي مسولان سازمان به انها قول داده بودند كه دنبال كار شهروند شدن وي را بگيرند ولي د رعمل كارو ي را دنبال نكردند تا وي در عراق ماندگار شود. .

سميه (3) محمدي
مهوان اعتمادي 16 ساله اعزامي از كانادا
نادره افشار 14 ساله كانادا
هما 15 ساله كانادا
بيتا فرزند صفا 14 ساله اتاوا


بسياري ازين قربانيان كه اينك در استانه 24 بسر مي برند ، خواستار خروج از عراق هستند .

بخش 3 نقص پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم مجاهدین

بخش سوم
نقض پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدین خلق (3)

اسامي نو جواناني كه به عراق برده شدند



استثمار نو جوانان عمده ترين نقض حقوق بشر در ارتش موسوم به ازادي بخش

اسامي نو جواناني كه برخلاف قوانين بين المللي به منظور كارهاي نظامي به عراق برده شدند
بسياري از انان علنا سالهاست كه خواهان بازگشت شده اند ولي انها را بر نمي گردانند. نگهداشتن افراد عليرغم ميلشان يك عمل ضد اخلاق است. سو استفاده و استثمار فكر ي و جسمي انان جنايت عليه انسانيت است . نگهداشتن نو جواناني كه تبعه كشورهاي اروپائي و كاناداو امريكا بود ندقابل پيگيري قضائي در محاكم اين كشور هاست. با طرح اين مسئله
د ركشورهاي اروپائي و‌آمريكاي شمالي ،‌ توسط اين نو جوانان تضمين سلامتي دوستانشان در عراق براي بازگشت انان به يك كشور آزاد است.

در اوايل اشغال عراق ،‌زماني كه آمريكائيان ازافراد اقدام به تحقيق و باز جوئي كرد بودند و نيز
برا ي تمايل به جداشدن و يا ماند ن در عراق سوال مي كردند هميشه يك نماينده ا ز سازمان به عنوان ناظر حضور د اشته است.
به محض اينكه اين نوجوانان به عراق رسيدند انها را به مدت چند ماه د رآموزشي نگه داشتند . از انها تمامي عكسها و وسايل همراه را گرفتند و تنها چند دست لباس را باقي گذاشتند تا رابطه شان را با گذشته قطع كنند.
دختران از ابتدا در 1997 درقرارگاه نظامي اشرف نگهدار ي شدند ولي پسران بعدا از اشرف به قرارگاه 1 د رجلولا ،‌علوي قرارگاه 2 در بعقوبه كنار تيپ 3 عراق و قرار گاه 3 د ركوت تقسيم شدند . تعدا د هر قرار گاه انان بين 150 نفر تا 200 نفر بود.

در ان زمان كلا 19 ارتش اسمي وجود داشت كه البته تعداد نفرات ان بين 75 تا 250 نفر بود . اتفاقا نكته اي كه به ان بايد اشاره كرد اين است كه سازمان با بزرگ سازي ،‌بسياري از نيروهاي سياسي و نمايندگان مجلس اروپا و آمريكا را در سالهاي گذشته به موضع گيري به نفع خود وا مي داشت. زيرا بسياري از آ ن نمايندگان با ديدن رژه ارتش و تعداد قرارگاهها ‌تصور مي كردند با ارتش 100 هزار نفري كلاسيك طرف هستند كه بر اساس اين ارقام ،‌و قتي ارتشي انقدر باشد پشت جبهه ان بايستس ميليونها نفر باشد بنابر اين سرنگوني جكهوري اسلامي توسط اين ارتش امكان پذير است. اعلام اين فريبكاري سياسي با توجه به اينكه همه چيز براي همه سازمانهاي جاسوسي دنيا و سياستمداران روشن شده است بغير از هواداران باقي مانده
د رعمليات فروغ با بسيج تمامي نيروها از اروپا و آمريكا و پيوستن اسراي جنگي از اردوگاه عراق تعدادي بالغ بر 5000 نفر نيرو بود.


نگهداري نو جوانان در پادگان نظامي و كاناليزه كردن خبر و محصور كردن انان با دنياي آزاد ، يك جنايت ضد انساني سازمان يافته است . براستي سازمان با مسائلي كه اين نوجوانان در گير بودند مانند مسائل بلوغ ،‌ و احساسي و اموزشي چگونه بر خورد كرده بود. انها با علف سيگار درست مي كردند. با دم عقرب سيگار مي كشيدند . در سنگرهايشان مشروب درست مي كردند (‌بخصوص بعد از 2003 )‌كه وضع مالي بدليل سرنگوني صدام عو ض شد. د رموارد ي به دليل گرسنگي دست به دزديدن غذا از مركز صنفي ( آشپزخانه )مي زدند. دزديدن لباس از روي بندها يك امر غير عادي نبود. لباسها مانند گوني بودند بچه ها مجبور بودند چند بار انرا بشورند تا قابل پوشيد ن شود.
دزديده شدن سهميه سيگار در آسايشگا ه و لباسها از روي بند . بر خلاف سالهاي اول و كمك هاي بي وقفه صدام بهترين لباس ها و بهترين مارك خارجي د رانبار مو جود بود. سهيمه سيگار هم نا محدو د بود . تا قبل از امدن اسراي جنگي به سازمان د رسال 67 ،‌در ب هاي انبار باز بود و هر كسي باندازه نياز بر مي داشت . بعدا سهيمه بندي شد.

برا ي نمونه فرماندهان رقيه ، پروين و فرشته به افرادي كه تقاضاي لامپ ، ميخ چرخ براي تانكها و ماشين ها ميكردند مي گفتند خودت جو ر كن. وقتي سوال مي شد ؛خواهر از كجا ؟ “ ااين فرماندهان جواب مي دادند خودت ميداني از كجا.
بچه ها به لشگرهاي ديگر بطور يواشكي ميرفتند و از روي انها و يا از تانك هاي خراب شده اين لامپ ها و چيزهاي كوچك را باز مي كردند .

اين حوادث د رزماني اتفاق ميافتد كه بر اساس گزارشات كه بعضي از انها د رسيماي مجاهد هم تايئد شده است مريم رجوي هزينه زيادي براي جراحي پلاستيك انجام داده است . در مورد اخير از انجا كه چشم مريم رجوي 9 از ده بود كه خيلي ضعيف بود از انجا كه نمي توانست چيزي را بدون عينك بخواند با پرداخت چندين هزار يورو عمل جراحي چشم انجام داده است تا از عينك استفاده نكند. هزينه كردن براي زيبائي براي زنان معمولي از محل ثروت خودشان شايد جاي سوال نداشته باشد ولي براي زني كه مدعي است آماده شهادت است و هوادارانش را براي اينكه وي چند روزي در يك كشور دمكراتيك دستگير شده است ،‌به خودسوزي وا مي دارد، و در حاليكه هوادرانش د راردوگاه اشرف با مشكلات غذائي روبرو هستند، جاي سوال دارد ؟ همسر توني بلر مقداري هزينه ارايشگاه از محل بودجه دولتي هزينه كرده بود و دولت بلر به دردسر جدي افتاد. پس چگونه مريم رجوي مي تواند از محل بودجه يك سازمان سياسي براي مصارف شخصي هزينه زيبائي خود بكند ، پس چگونه مي شود به حيف و ميل هاي سران حكومت جمهوري اسلامي ايراد بگيريد ؟ هزينه كردن براي مراسم ها ،‌لبا سها ،‌كنسرت ها ، تبليغات د رحالي كه هم مردم ايران و هم افراد ارتش در شرايط مناسبي نيستند بخوبي نشان از سياست غير دمكراتيك رهبر ي اين جريان دارد .

اينها در حالي است كه يكي از سرگرمي هاي اين نو جوانان مشروب خوردن و صحبت كردن از دختران كه امكان هيچ گونه تماسي با هم نداشتند.

از انجا كه نماز اجباري شده بود بعضي از از فرماندهان و مسولان تظاهر به خواند نماز ميكنند و بسياري از جوانان بدون وضو نماز مي خوانند. نقد من در اين بخش از موضع ديني نيست . براستي جامعه ا يكه د ران فردي مجبور به تظاهر باشد،‌ان جامعه فاسد است و فساد د ران زير زميني است
..
اين در حالي است خواهر و برادر در ديدار عمومي حق دست دادن و يا بغل كردن وبوسيدن هم را نداشتند. شايد اين كمي سخيف بنظر بيايد ولي با نمونه هاي زير مي توان حدس زد كه سازمان نگران چه چيزي بود ه است.
شنا كردن در استخر براي مردان تنها با لباس و پيرهن مجاز است.

ديوار خوابگاه زنان هر روز بلند تر ميشد سال 68 به موازات زمين گير شدن ارتش و عدم عمليات نظامي ، شيشه ها ي خوابگاه رنگ زده شد. مردان حق آويزان كردن لباسهاي زير خود را د رمحل هائي كه احتمال عبور زنان بود نداشتند. د راين مورد به نجف ( قربان كريمي )‌كه انصافا فرمانده دوروئي نبود گفتم نجف د رتهران در محله هاي پائين شهر همه لباسهاي مردم آويزان است. اين يك واقعيت جامعه است. سازمان بااين شيوه هاي غير واقعي چه مسائلي را ميخواهد حل كند؟ يا در موردي فردي با دمپائي بدون جوراب در لشگر 37 عصر رزو جمعه در كنار آسايشكاه ايستاده بود. يكي زا رفرماندهان به مرد مذكور تذكر دوستانه ميدهد كه بدون جوراب بد است كه اينجا ايستاده اي چون خواهران از انجا رد مي شوند.

براستي نگهداري 200 نفر مرد وپسر مجرد و دختر و زن جوان به مدت چند سا ل در يك پادگان بدو را زمردم نگه داشته شده چه فجايع روحي و اخلاقي ببار مي آورد ؟ مخصوصا اگر عملياتي هم نباشد و ايدئولوژي سر هم بندي شده باشد. آيا مانند فرقه حسن صباح مردان بايستي خنثي مي شدند . من نمونه هائي را سراغ داشتم كه فرد قرباني برا ي فرمانده اش نوشته بود كه خود ارضائي كرده است. اتفاقا چندي بعد اين فرد تقاضاي رفتن كرد و فرمانده تيپ/ افشين ابراهيمي د رجلوي جمع گردان گفت تو كه مسئله زن داري حرف نزن. اين در حالي بود كه مهدي در ان زمان خودش زن داشت.

با گذشت زمان و ايجا محدوديت ها و عدم توجه به نياز هاي افراد ارتش ، موارد سو استفاده جنسي رو به افزايش مي شود. د رمورد منبع اين مشكل ،‌ فرمانده مجاهدين انانرا به دو اقليت قومي ايراني در ارتش نسبت مي دهد. به همين دليل نو جوانان به نوعي از خود محافظت ميكنند. د راين بخش اسامس افراد به دليل رعايت مسائل اخلاقي و حفظ آبروي اشخاص ار نام بردن افراد خودداي كرده ام.

نشست طعمه
2001
چند نو جوان با هم عهد ميكنند اگركسي خواست از انها سو استفاده كند باهم عليه ان فرد متحد شوند و وي را ادب كنند. فردي بنام ( ح) ا زديوار حمام بالا رفته بود كه با نو جواني رابطه بر قرا كند كه مورد اعتراض قرار م يگيرد. فرد نوجوان به دوشتانش مي گويد و انها در هنگام مسابقه فوتبال (ح) را مورد ضرب قرار ميدهد . تمام بازيكنان فوتبال براي علت دعوا متوقف مي شوند . وقتي كه فرد گروه قصد سو استفاده جنسي ( ح) را اعلام ميكند همه بازيكنان بربر سر وي مي ريزند و وي را كتك مي زنند.

#(م) د رجريان نشست پرچم در 2000 در بديع زادگان قصد سو استفاده از نوجوان گروه مذكور را در اسايشگاه مي كند . فرد ديگري از گروه“هم قسم“ مطلع شده و با مشت به دهن وي ميزند .
كه مسول قرارگاه (‌مهتاب )‌ با داد وفرياد زناني كه در ان قسمت بوده اند خوش را مي رساند و از ادامه دعوا جلوگيري ميكند. و ي نوجوان مزبور را به دفتر خودمي برد و مي گويد كسي كه به رهبري وصل است خودش سر خود عمل نمي كند از طريق مسولين عمل ميكند.

اتفاق اين نو جوان بعد ها كه تصميم به رفتنش مي كند ،‌ مدت 40 روز در يك “سوله “‌در زير آقتاب 50 درجه عراق بدون پنكه و با كمي آب و غذا درانفرادي نگه داشته شده بود تا مجازات قطع شدن از رهبري را بچشد.
متاسفانه الان جدا شدگان از جريان در كمپ آمريكائي ها كه به “‌تيف “ مشهور است و مدت 3 سا ل است كه د ر حدود 200 نفر بلاتكليف هستند همه به دسته هاي مختلف تقسيم شده اند و فساد اخلاقي هم كم كم قباحتش ازبين رفته است. رهبري سازمان ،‌ جاسوساني را به تيف فرستاده بود تا د رمورد افراد و فعاليت ها ي انان به سازمان گزارش تهيه كنند . در يك مورد جاسوس مزبور توسط افراد جدا شده شناسائي و توسط آمريكائي ها بازداشت ميشود و به ابو غريب فرستاده شده است.






.مصطفي رجوي (فرانسه)

“مسعود (‌پدرم )از خميني دجال تر است

مصطفي ( معروف به محمد ) رجوي فرزند مشترك مسعود و شهيد اشرف ربيعي مي باشد 27 ساله وي ميگويد “ من بدبخت ترين بچه دنيا هستم وقتی که نوزاد بودم در اوين بودم بعدا با پدر بزرگم بودم که توسط تشکيلات به فرانسه برده شدم . در انجا روزها با 4 تا محافظ به مدرسه می رفتم و عصر ها هم معلم خصوصی داشتم . حق نداشتم با بقيه بچه ها بازی کنم و بعد هم که به اينجا( عراق ) اورده شده ام.
مصطفی رجوی مايل نيست كه در عراق باشد و لي از انجا كه با سياستهاي پدرش مخالف است برا ي عدم افشاي روابط داخلي اجازه خروج از عراق را بوي نمي دهند .وي بارها اشاره كرده است كه " مسعود " از خمينی دجال تر است " . مصطفي چندين بار از مسعود بدليل مخالفت با نظرات وي سيلي خورده است . وی د راشرف نگه داشته می شود و حتی موقع دست شوئی رفتن هم تحت نظارت است تا فرار نکند.

در يک مورد در بهار سال 2003 . مصطفي به همراه چند دوست ديگر با تهيه مقداري دلار و تهيه نقشه عراق اقدام به فرار می کنند که لو می روند. آنها در ا وايل شب بعد از شام بايك آيفا به يك قسمت از سيم خاردار اشرف مي زنند و هنگام پرش از سقف كاميون ، توسط ماموران مراقبت مصطفي دستگير ميشوند. انها يك سيلي به گوش مصطفي مي زنند و به وي فحاشي ميكنند. چند همراه ديگرنيز دستگير و به اتاق اطلاعات برده مي شوند ودر انجا مورد توهين و ضرب و شتم جواد (‌خراسان ) قرار مي گيرند. و بعدا به بنگال انفرادي برده ميشود.
بر عکس اشرف فرزندمريم قجر عضدانلو (رجوي ) و فرزندان خواهرش سوسن که همزمان با عمليات خليج فارس طي 24 ساعت به به هلند فرستاده شدند و اکنون نيز در فرانسه اقامت دارند به درخواست ها ي مكرر مصطفي برا ي رفتن از عر اق پاسخ نمي دهند. وي براستي قصد ندارد جانشين پدرش باشد بلكه مي خواهد يك جوان معمولي باشد مانند هزاران جوان ديگر.
و اين حق وي است به مصطفي ها و ديگر جوانان كمك كنيد تا آزادانه آيند خود را رقم بزنند.

امير وفا يغمائي ( سوئد)

مصطفي رجوي كه بر عكس پدرش به دوستي ها پاي بند است باعث شد ه است که حداقل چند تا از نو جوانان منجمله امير وفا يعمائی بتوانند به سوند برود.
تقاضاهاي مكررامير وفا يغمائي كه در نو جواني به عراق فرستاده شده بود براي خروج از ارتش و نيز تقاضاي استمداد از پدرش اسماعيل وفا يغمائي كه تا چند ماه پيش از مريدان رجوي بود ، براي كمك به خروج وي از عراق بي پاسخ مانده بود . امير سرانجام به كمپ آمريكائي ها مي رود . عليرغم شرايط سخت و ازارهاي روحي و جسمي وارده د ركمپ ، بعد از دو سا ل از انجا كه تبعه سوئد بوده است با كمك دولت سوئداز اشرف جان سالم بدر مي برد. خوشبختانه بنظر ميرسد امير وفا يغمائي اسنادي از سازمان همراه دارد كه باعث تضمين سلامت وي شده است. امير در حال حاضر 21 سال دارد.

هومن محمدي (سوئد)

و ي نيز بعد از خلع سلاح سازمان بدليل داشتن پاسپورت سوئدي و كمك انها از عراق خارج شد. و ي قصد دارد به ارتش سوئد بپيوند.

. عليرضا باقري ( آلمان ) نقاش كاريكاتوريست
عليرضا بدليل كشيدن يك نقاشي كه در ان مسعود ( رجوي ) را د رحال سخنراني نشان مي دهد در حاليكه كوه صاف است و مسعود پايش در لب دره است. در نظر اول بنظر مي ايد كه رجوي در حال سقوط است . به وي درنشست جمعي انتقاد مي شود وي ميگويد من منظورم اين بود كه مسعودبر همه چيز مسلط است

در كاريكاتور ديگري وي عكس 7 نفر از دوستانش منجمله خودش را مي كشد كه به زنجير مشده شده اند و دو سگ اين زنجير ها را در دو طرف در دست دارند وبالاي اين دو سگ نوشته شده بود مسژعود اسد زاده و. .. اسد زاده كه از فرماندهان اين گروه نو جوان بودند. و ي مجددا به دليل كشيدن اين نقاشي مورد توبيخ قرار گرفت.

حنيف نوربخش ( آمريكا )

حنيف كه در سال 1999 در حاليكه 15 سالش بوده است به عراق برده مي شود. و ي د رهمان ماه اول تقاضاي بازگشت مي كند كه من آمريكائي هستم و مي خواهم بر گردم. وي در امريكا متولد شده بود. تا اينكه درمركز 19 ارتش 1 ( هنگ ) سر ناهار خوردن ديديم يك نفر لخت مادر زاد در حال دويدن از جلوي سالن غذاخوري و مركز 11 به سمت زمين فوتبال است و مي گويد من آمريكائي هستم مي خواهم برم. در اين موقع افشين فرجي كه باتفاق محمود قائم شهر و فرح سبز قبا به سمت وي مي دوند و در حاليكه وي را ميگيرند بشدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهند. محمدد قائم شهر د رحالي كه ميگفت ك...كش ،‌ مزدور ما اينجا ناموس داريم . وي را به اتاق بغل اتاق ليلا فرمانده بردند. بعد از مدتي حنيف ساكت شد.

(توضيح ـ‌ا فشين فرجي فرمانده كو ماندوها كه مور د تنفر اين جوانان هست)(

تا اينكه در ماه رمضان همان سال كه براي سحري پاشده بوديم متوجه فرياد از آسايشكاه سنجري شديم . صداي شكسته شدن شيشه ها مي امد .حنيف د رحالي كه كتك مي خورد داد مي زد اگرمن مزدورم شما خميني هستيد ؟ محمد قائم شهرو افشن فرجي هر دو حنيف را مي زدند. حنيف روي درويوارهاي اسايشگاه نوشته بود“ مرگ بر رجوي “ .
اعتراض حنيف به بيدار كردن وي برا ي سحري بود.
به موازات دور شدن تشكيلات از دموكراسي ، روزه گرفتن ، نماز خواندن براي افراد اجبار ي شده بود. رجو ي گفته بود ما مجاهد نماز نخوان نداريم. براستي آيا تفاوتيبين تفكر اين جريان با فقه سنتي كه تر ك نماز را با كفر برابر مي داند و حكم قتل را واجب هست ؟

حنيف بعد از چند ي به آمريكا بر گردانده شد.

اسامي تعدادي از نوجوانان بين 13 تا 18 ساله كه در سالهاي 1997 تا 99 به عراق برده شده اند هنگ ميليشا

1. حنيف امامي نروژ
2. رضا چاوشي آلمان
3. سينا قابلي

4.مسعود سلامي آمريكا
5و 6. احسان و طاهر اقبال فرزند عرفان فرانسه
7. امير پاكباز
8. سعيد پاكباز از تركيه
9. محمد براعي
10 .مصباح طاهري سوئد
11.حميد رضا صنوبري
12. حنيف شاهسوندي

13و14شريف شاهسوندي فرزندان شهره عين اليقين (‌ازمسولين سازمان )
محمد ستاري
2 برادر و 2 خواهر داشت كه د رعراق بودند . حداقل محمد و برادر وسطي مايل به خروج از عراق هستند


15. ياسر حاجيان آلمان

16. امير نظري
17. احمد حاج محمدي
18. ياسر حاج محمدي

19. ناصر كلهر المان

20.نا صر غفوري آلمان

21. حنيف مجتهد زاده آمريكا

22و23 .كامبيز و كامران دادخواه

24. رقيه دائم به كامبيز تشر مي زد كه تو اندازه قاطرمان به عمليا ت نرفته اي تو بچه اي ؟

25و 26 علي و مظاهر كلبي آلمان

27و 28.رضا و شاهين ( المان )

29و30.سعيد و مسعود صداقتي

31. ياسر و موسي اكبري

32. محسن مومني آلمان

33. مهران كريم رادي
34.ارش رفيعي المان

35و36.. اشكان و پژمان رفيعي تركيه
37. ابراهيم تهراني تركيه
38. عزت حيدر ي تركيه
.39. سين ملكي(‌ايلام )
40. مجيد اميني( اسم مستعار- سياوش سيفي)40.

41.مصطفي مير محمدي آلمان

42. بابك ( در عراق از كودكي بزگر شده بود بهاروپا فرستاده شده بود و دوبازه آورده شده بود

43و44حميد و موسي قنبري

45.محمودقنبري فرزند مهين

46.موسي عماد زاده نو جواني كه عكس مريم رجوي را در پاريس در بازي فوتبال به داخل استاديوم برد

47. روزيه عماد زاده
48.صادق وشاق ( المان )

49و50.مهرداد و البرز خوش كلام
51.مجيد حنيف نژاد

52و53.احمد و مهدي ساجديان (‌اروپا )‌

54.عليرضا اسد زاده
55.
عليرضا حسني
56.
عزت حيدري تركيه
.
57.مجيد اميني اروپا وي كسي بود كه به نماينده جمهور ي اسلامي تخم مرغ پرتاب كرد.

58.مجيد ضابطي

59.محمد رضا محدثين


قربانيان كانادا

60.آرش جابر زاده انصاري (‌بابك )‌اعزامي از تورنتو -كانادا

61و62.عليرضا و ندا حسني از اتاوا (‌كانادا)
63.مجيد ضابطي
64.محمد رضا محدثين

.65. محمد رضا ترابي اتاوا

66.حنيف فرزند دكتر يحيي ( دندانپزشك قرارگاه )

دختران نو جوان در عراق

آسيه 13 ساله بود و د رسانفرانسيكو توسط مرضيه نگهدار ي مي شد وي زماني كه پايگاه پيرايش را ترك مي كرد تنها يك سال داشت كه در ان عرو سكهايش را گذاشته بود. وي به سيما كرمي گفت من حاضر نيستم در انجا روسري سر كنم . در فيلمهاي آسيه كه 19 ساله شده است با روسري د رحاليكه ساكت و غمگين است و هيچ نشان از اعتماد بنفس و روحيه اي كه د رواشنگتن نيست . . وي همچنان د راشرف به عنوان اسير نگه داتشه شده است.

فرشته خليلي 13 ساله كه توسط فرشته د رامريكا نگهدار ي شد ه بود. وي موقع بردنش از پايگاه پيرايش گريه مي كرد و مي گفت “ من نمي خواهم برم . من نمي خوام مادرم را ببينم “ پدر وي كشته شده بود ولي به وي نگفته بودند. فرشته هم عليرغم ميلش د ر اردوگاه نظامي اشرف نگه داشته شده است

الهام كيا منش 19 ساله متولد آمريكا فرزند ناهيد بلورچي
ناهيد بلورچي مدت 4 سال در آمركيا بود و مايل به رفتن به عراق نبود ولي سرانجا م مجبور شد برود.
الهام زنجاني 19 ساله متولد كانادا

آف.بي.‌آي و دو الهام
الهام كيا منش و الهام رنجاني هر دو در سال 2001 همزمان با سفر خاتمي به سازمان ملل با تعدادي دختر نو جوان ديگر به سرپرستي ليلا جزايري كه از انگلستان براي تخم مرغ زدن به نيويورك سفر كرده بود ، توسط اف. بي . آي دستگير شدند. انها بعدا به قيد ضمانت و تعهد مبني بر خارج نشدن از واشنگتن تا زمان دادگاه آزاد شده بودند .اين دو دختر كه ترسيده بودند سازمان اعلام كرد كه ما پول وكيل نداريم و شما به عراق برويد تا آبها از آسياب بيفتد . آين دو قرباني كه اصلا مايل به رفتن به عراق نبودند مجبور شدند با اين دروغ به عراق بروند و د رانجا از ترس اف.بي. آي و مجازات امكان بر گشتن ندارند . الهام زنجان نامزدفريد هوشي د ركانادا بود . پدر فريد درعراق است.
الهام كيا منش دوست دختر آرش ثابتي پور بود. شايد يكي از دلايل رفتن آرش به عراق ، الهام بود.

سميه (1) محمدي فرزندرقيه
سميه (2) محمدي فرزند مصطفي 17 ساله
اخير ا بنابر گفته پدر سميه كه تلاش فراواني را براي بازگرداندن وي به كانادا كرده است ،‌از وي يك مصاحبه درسيماي ازادي منتشر شده است (20 اوت )2006 . دراين مصاحبه كه گفت و گر ديده نمي شود .و مصاحبه غير طبيعي بنظر مي آيد مصاحبه بريده بريده است و بنظر مي رشد كه مجبور شده اند براي گرفتن اين حرفها چندين بار ضبط كنند. سميه مي گويد اول بدليل اينكه خاله ام كه د رفروغ شهيد شد به عراق رفتم ولي بعدا مي گويد آرزوي من ديدن رهبر بود كه يكروز سرزده وادر لشگر ما شدندو الان هم منتظر چنين روزي هستم. . در حالي كه وي در سال 2004 نامه اي به سفارت كانادا د راردن تقاضاي كمك براي خروج داده بود كه توسط آمريكائي ها منتقل شده است . وي قبلا 3 بار تقاضاي خروج از سازمان را كرده بود. و ي د رحال حاضر هيچ پاسپورتي برا ي خروج ندارد. به گفته مصطفي محمدي مسولان سازمان به انها قول داده بودند كه دنبال كار شهروند شدن وي را بگيرند ولي د رعمل كارو ي را دنبال نكردند تا وي در عراق ماندگار شود. .

سميه (3) محمدي
مهوان اعتمادي 16 ساله اعزامي از كانادا
نادره افشار 14 ساله كانادا
هما 15 ساله كانادا
بيتا فرزند صفا 14 ساله اتاوا


بسياري ازين قربانيان كه اينك در استانه 24 بسر مي برند ، خواستار خروج از عراق هستند .

بخش 3 نقص پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم مجاهدین

بخش سوم
نقض پیوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدین خلق (3)

اسامي نو جواناني كه به عراق برده شدند



استثمار نو جوانان عمده ترين نقض حقوق بشر در ارتش موسوم به ازادي بخش

اسامي نو جواناني كه برخلاف قوانين بين المللي به منظور كارهاي نظامي به عراق برده شدند
بسياري از انان علنا سالهاست كه خواهان بازگشت شده اند ولي انها را بر نمي گردانند. نگهداشتن افراد عليرغم ميلشان يك عمل ضد اخلاق است. سو استفاده و استثمار فكر ي و جسمي انان جنايت عليه انسانيت است . نگهداشتن نو جواناني كه تبعه كشورهاي اروپائي و كاناداو امريكا بود ندقابل پيگيري قضائي در محاكم اين كشور هاست. با طرح اين مسئله
د ركشورهاي اروپائي و‌آمريكاي شمالي ،‌ توسط اين نو جوانان تضمين سلامتي دوستانشان در عراق براي بازگشت انان به يك كشور آزاد است.

در اوايل اشغال عراق ،‌زماني كه آمريكائيان ازافراد اقدام به تحقيق و باز جوئي كرد بودند و نيز
برا ي تمايل به جداشدن و يا ماند ن در عراق سوال مي كردند هميشه يك نماينده ا ز سازمان به عنوان ناظر حضور د اشته است.
به محض اينكه اين نوجوانان به عراق رسيدند انها را به مدت چند ماه د رآموزشي نگه داشتند . از انها تمامي عكسها و وسايل همراه را گرفتند و تنها چند دست لباس را باقي گذاشتند تا رابطه شان را با گذشته قطع كنند.
دختران از ابتدا در 1997 درقرارگاه نظامي اشرف نگهدار ي شدند ولي پسران بعدا از اشرف به قرارگاه 1 د رجلولا ،‌علوي قرارگاه 2 در بعقوبه كنار تيپ 3 عراق و قرار گاه 3 د ركوت تقسيم شدند . تعدا د هر قرار گاه انان بين 150 نفر تا 200 نفر بود.

در ان زمان كلا 19 ارتش اسمي وجود داشت كه البته تعداد نفرات ان بين 75 تا 250 نفر بود . اتفاقا نكته اي كه به ان بايد اشاره كرد اين است كه سازمان با بزرگ سازي ،‌بسياري از نيروهاي سياسي و نمايندگان مجلس اروپا و آمريكا را در سالهاي گذشته به موضع گيري به نفع خود وا مي داشت. زيرا بسياري از آ ن نمايندگان با ديدن رژه ارتش و تعداد قرارگاهها ‌تصور مي كردند با ارتش 100 هزار نفري كلاسيك طرف هستند كه بر اساس اين ارقام ،‌و قتي ارتشي انقدر باشد پشت جبهه ان بايستس ميليونها نفر باشد بنابر اين سرنگوني جكهوري اسلامي توسط اين ارتش امكان پذير است. اعلام اين فريبكاري سياسي با توجه به اينكه همه چيز براي همه سازمانهاي جاسوسي دنيا و سياستمداران روشن شده است بغير از هواداران باقي مانده
د رعمليات فروغ با بسيج تمامي نيروها از اروپا و آمريكا و پيوستن اسراي جنگي از اردوگاه عراق تعدادي بالغ بر 5000 نفر نيرو بود.


نگهداري نو جوانان در پادگان نظامي و كاناليزه كردن خبر و محصور كردن انان با دنياي آزاد ، يك جنايت ضد انساني سازمان يافته است . براستي سازمان با مسائلي كه اين نوجوانان در گير بودند مانند مسائل بلوغ ،‌ و احساسي و اموزشي چگونه بر خورد كرده بود. انها با علف سيگار درست مي كردند. با دم عقرب سيگار مي كشيدند . در سنگرهايشان مشروب درست مي كردند (‌بخصوص بعد از 2003 )‌كه وضع مالي بدليل سرنگوني صدام عو ض شد. د رموارد ي به دليل گرسنگي دست به دزديدن غذا از مركز صنفي ( آشپزخانه )مي زدند. دزديدن لباس از روي بندها يك امر غير عادي نبود. لباسها مانند گوني بودند بچه ها مجبور بودند چند بار انرا بشورند تا قابل پوشيد ن شود.
دزديده شدن سهميه سيگار در آسايشگا ه و لباسها از روي بند . بر خلاف سالهاي اول و كمك هاي بي وقفه صدام بهترين لباس ها و بهترين مارك خارجي د رانبار مو جود بود. سهيمه سيگار هم نا محدو د بود . تا قبل از امدن اسراي جنگي به سازمان د رسال 67 ،‌در ب هاي انبار باز بود و هر كسي باندازه نياز بر مي داشت . بعدا سهيمه بندي شد.

برا ي نمونه فرماندهان رقيه ، پروين و فرشته به افرادي كه تقاضاي لامپ ، ميخ چرخ براي تانكها و ماشين ها ميكردند مي گفتند خودت جو ر كن. وقتي سوال مي شد ؛خواهر از كجا ؟ “ ااين فرماندهان جواب مي دادند خودت ميداني از كجا.
بچه ها به لشگرهاي ديگر بطور يواشكي ميرفتند و از روي انها و يا از تانك هاي خراب شده اين لامپ ها و چيزهاي كوچك را باز مي كردند .

اين حوادث د رزماني اتفاق ميافتد كه بر اساس گزارشات كه بعضي از انها د رسيماي مجاهد هم تايئد شده است مريم رجوي هزينه زيادي براي جراحي پلاستيك انجام داده است . در مورد اخير از انجا كه چشم مريم رجوي 9 از ده بود كه خيلي ضعيف بود از انجا كه نمي توانست چيزي را بدون عينك بخواند با پرداخت چندين هزار يورو عمل جراحي چشم انجام داده است تا از عينك استفاده نكند. هزينه كردن براي زيبائي براي زنان معمولي از محل ثروت خودشان شايد جاي سوال نداشته باشد ولي براي زني كه مدعي است آماده شهادت است و هوادارانش را براي اينكه وي چند روزي در يك كشور دمكراتيك دستگير شده است ،‌به خودسوزي وا مي دارد، و در حاليكه هوادرانش د راردوگاه اشرف با مشكلات غذائي روبرو هستند، جاي سوال دارد ؟ همسر توني بلر مقداري هزينه ارايشگاه از محل بودجه دولتي هزينه كرده بود و دولت بلر به دردسر جدي افتاد. پس چگونه مريم رجوي مي تواند از محل بودجه يك سازمان سياسي براي مصارف شخصي هزينه زيبائي خود بكند ، پس چگونه مي شود به حيف و ميل هاي سران حكومت جمهوري اسلامي ايراد بگيريد ؟ هزينه كردن براي مراسم ها ،‌لبا سها ،‌كنسرت ها ، تبليغات د رحالي كه هم مردم ايران و هم افراد ارتش در شرايط مناسبي نيستند بخوبي نشان از سياست غير دمكراتيك رهبر ي اين جريان دارد .

اينها در حالي است كه يكي از سرگرمي هاي اين نو جوانان مشروب خوردن و صحبت كردن از دختران كه امكان هيچ گونه تماسي با هم نداشتند.

از انجا كه نماز اجباري شده بود بعضي از از فرماندهان و مسولان تظاهر به خواند نماز ميكنند و بسياري از جوانان بدون وضو نماز مي خوانند. نقد من در اين بخش از موضع ديني نيست . براستي جامعه ا يكه د ران فردي مجبور به تظاهر باشد،‌ان جامعه فاسد است و فساد د ران زير زميني است
..
اين در حالي است خواهر و برادر در ديدار عمومي حق دست دادن و يا بغل كردن وبوسيدن هم را نداشتند. شايد اين كمي سخيف بنظر بيايد ولي با نمونه هاي زير مي توان حدس زد كه سازمان نگران چه چيزي بود ه است.
شنا كردن در استخر براي مردان تنها با لباس و پيرهن مجاز است.

ديوار خوابگاه زنان هر روز بلند تر ميشد سال 68 به موازات زمين گير شدن ارتش و عدم عمليات نظامي ، شيشه ها ي خوابگاه رنگ زده شد. مردان حق آويزان كردن لباسهاي زير خود را د رمحل هائي كه احتمال عبور زنان بود نداشتند. د راين مورد به نجف ( قربان كريمي )‌كه انصافا فرمانده دوروئي نبود گفتم نجف د رتهران در محله هاي پائين شهر همه لباسهاي مردم آويزان است. اين يك واقعيت جامعه است. سازمان بااين شيوه هاي غير واقعي چه مسائلي را ميخواهد حل كند؟ يا در موردي فردي با دمپائي بدون جوراب در لشگر 37 عصر رزو جمعه در كنار آسايشكاه ايستاده بود. يكي زا رفرماندهان به مرد مذكور تذكر دوستانه ميدهد كه بدون جوراب بد است كه اينجا ايستاده اي چون خواهران از انجا رد مي شوند.

براستي نگهداري 200 نفر مرد وپسر مجرد و دختر و زن جوان به مدت چند سا ل در يك پادگان بدو را زمردم نگه داشته شده چه فجايع روحي و اخلاقي ببار مي آورد ؟ مخصوصا اگر عملياتي هم نباشد و ايدئولوژي سر هم بندي شده باشد. آيا مانند فرقه حسن صباح مردان بايستي خنثي مي شدند . من نمونه هائي را سراغ داشتم كه فرد قرباني برا ي فرمانده اش نوشته بود كه خود ارضائي كرده است. اتفاقا چندي بعد اين فرد تقاضاي رفتن كرد و فرمانده تيپ/ افشين ابراهيمي د رجلوي جمع گردان گفت تو كه مسئله زن داري حرف نزن. اين در حالي بود كه مهدي در ان زمان خودش زن داشت.

با گذشت زمان و ايجا محدوديت ها و عدم توجه به نياز هاي افراد ارتش ، موارد سو استفاده جنسي رو به افزايش مي شود. د رمورد منبع اين مشكل ،‌ فرمانده مجاهدين انانرا به دو اقليت قومي ايراني در ارتش نسبت مي دهد. به همين دليل نو جوانان به نوعي از خود محافظت ميكنند. د راين بخش اسامس افراد به دليل رعايت مسائل اخلاقي و حفظ آبروي اشخاص ار نام بردن افراد خودداي كرده ام.

نشست طعمه
2001
چند نو جوان با هم عهد ميكنند اگركسي خواست از انها سو استفاده كند باهم عليه ان فرد متحد شوند و وي را ادب كنند. فردي بنام ( ح) ا زديوار حمام بالا رفته بود كه با نو جواني رابطه بر قرا كند كه مورد اعتراض قرار م يگيرد. فرد نوجوان به دوشتانش مي گويد و انها در هنگام مسابقه فوتبال (ح) را مورد ضرب قرار ميدهد . تمام بازيكنان فوتبال براي علت دعوا متوقف مي شوند . وقتي كه فرد گروه قصد سو استفاده جنسي ( ح) را اعلام ميكند همه بازيكنان بربر سر وي مي ريزند و وي را كتك مي زنند.

#(م) د رجريان نشست پرچم در 2000 در بديع زادگان قصد سو استفاده از نوجوان گروه مذكور را در اسايشگاه مي كند . فرد ديگري از گروه“هم قسم“ مطلع شده و با مشت به دهن وي ميزند .
كه مسول قرارگاه (‌مهتاب )‌ با داد وفرياد زناني كه در ان قسمت بوده اند خوش را مي رساند و از ادامه دعوا جلوگيري ميكند. و ي نوجوان مزبور را به دفتر خودمي برد و مي گويد كسي كه به رهبري وصل است خودش سر خود عمل نمي كند از طريق مسولين عمل ميكند.

اتفاق اين نو جوان بعد ها كه تصميم به رفتنش مي كند ،‌ مدت 40 روز در يك “سوله “‌در زير آقتاب 50 درجه عراق بدون پنكه و با كمي آب و غذا درانفرادي نگه داشته شده بود تا مجازات قطع شدن از رهبري را بچشد.
متاسفانه الان جدا شدگان از جريان در كمپ آمريكائي ها كه به “‌تيف “ مشهور است و مدت 3 سا ل است كه د ر حدود 200 نفر بلاتكليف هستند همه به دسته هاي مختلف تقسيم شده اند و فساد اخلاقي هم كم كم قباحتش ازبين رفته است. رهبري سازمان ،‌ جاسوساني را به تيف فرستاده بود تا د رمورد افراد و فعاليت ها ي انان به سازمان گزارش تهيه كنند . در يك مورد جاسوس مزبور توسط افراد جدا شده شناسائي و توسط آمريكائي ها بازداشت ميشود و به ابو غريب فرستاده شده است.






.مصطفي رجوي (فرانسه)

“مسعود (‌پدرم )از خميني دجال تر است

مصطفي ( معروف به محمد ) رجوي فرزند مشترك مسعود و شهيد اشرف ربيعي مي باشد 27 ساله وي ميگويد “ من بدبخت ترين بچه دنيا هستم وقتی که نوزاد بودم در اوين بودم بعدا با پدر بزرگم بودم که توسط تشکيلات به فرانسه برده شدم . در انجا روزها با 4 تا محافظ به مدرسه می رفتم و عصر ها هم معلم خصوصی داشتم . حق نداشتم با بقيه بچه ها بازی کنم و بعد هم که به اينجا( عراق ) اورده شده ام.
مصطفی رجوی مايل نيست كه در عراق باشد و لي از انجا كه با سياستهاي پدرش مخالف است برا ي عدم افشاي روابط داخلي اجازه خروج از عراق را بوي نمي دهند .وي بارها اشاره كرده است كه " مسعود " از خمينی دجال تر است " . مصطفي چندين بار از مسعود بدليل مخالفت با نظرات وي سيلي خورده است . وی د راشرف نگه داشته می شود و حتی موقع دست شوئی رفتن هم تحت نظارت است تا فرار نکند.

در يک مورد در بهار سال 2003 . مصطفي به همراه چند دوست ديگر با تهيه مقداري دلار و تهيه نقشه عراق اقدام به فرار می کنند که لو می روند. آنها در ا وايل شب بعد از شام بايك آيفا به يك قسمت از سيم خاردار اشرف مي زنند و هنگام پرش از سقف كاميون ، توسط ماموران مراقبت مصطفي دستگير ميشوند. انها يك سيلي به گوش مصطفي مي زنند و به وي فحاشي ميكنند. چند همراه ديگرنيز دستگير و به اتاق اطلاعات برده مي شوند ودر انجا مورد توهين و ضرب و شتم جواد (‌خراسان ) قرار مي گيرند. و بعدا به بنگال انفرادي برده ميشود.
بر عکس اشرف فرزندمريم قجر عضدانلو (رجوي ) و فرزندان خواهرش سوسن که همزمان با عمليات خليج فارس طي 24 ساعت به به هلند فرستاده شدند و اکنون نيز در فرانسه اقامت دارند به درخواست ها ي مكرر مصطفي برا ي رفتن از عر اق پاسخ نمي دهند. وي براستي قصد ندارد جانشين پدرش باشد بلكه مي خواهد يك جوان معمولي باشد مانند هزاران جوان ديگر.
و اين حق وي است به مصطفي ها و ديگر جوانان كمك كنيد تا آزادانه آيند خود را رقم بزنند.

امير وفا يغمائي ( سوئد)

مصطفي رجوي كه بر عكس پدرش به دوستي ها پاي بند است باعث شد ه است که حداقل چند تا از نو جوانان منجمله امير وفا يعمائی بتوانند به سوند برود.
تقاضاهاي مكررامير وفا يغمائي كه در نو جواني به عراق فرستاده شده بود براي خروج از ارتش و نيز تقاضاي استمداد از پدرش اسماعيل وفا يغمائي كه تا چند ماه پيش از مريدان رجوي بود ، براي كمك به خروج وي از عراق بي پاسخ مانده بود . امير سرانجام به كمپ آمريكائي ها مي رود . عليرغم شرايط سخت و ازارهاي روحي و جسمي وارده د ركمپ ، بعد از دو سا ل از انجا كه تبعه سوئد بوده است با كمك دولت سوئداز اشرف جان سالم بدر مي برد. خوشبختانه بنظر ميرسد امير وفا يغمائي اسنادي از سازمان همراه دارد كه باعث تضمين سلامت وي شده است. امير در حال حاضر 21 سال دارد.

هومن محمدي (سوئد)

و ي نيز بعد از خلع سلاح سازمان بدليل داشتن پاسپورت سوئدي و كمك انها از عراق خارج شد. و ي قصد دارد به ارتش سوئد بپيوند.

. عليرضا باقري ( آلمان ) نقاش كاريكاتوريست
عليرضا بدليل كشيدن يك نقاشي كه در ان مسعود ( رجوي ) را د رحال سخنراني نشان مي دهد در حاليكه كوه صاف است و مسعود پايش در لب دره است. در نظر اول بنظر مي ايد كه رجوي در حال سقوط است . به وي درنشست جمعي انتقاد مي شود وي ميگويد من منظورم اين بود كه مسعودبر همه چيز مسلط است

در كاريكاتور ديگري وي عكس 7 نفر از دوستانش منجمله خودش را مي كشد كه به زنجير مشده شده اند و دو سگ اين زنجير ها را در دو طرف در دست دارند وبالاي اين دو سگ نوشته شده بود مسژعود اسد زاده و. .. اسد زاده كه از فرماندهان اين گروه نو جوان بودند. و ي مجددا به دليل كشيدن اين نقاشي مورد توبيخ قرار گرفت.

حنيف نوربخش ( آمريكا )

حنيف كه در سال 1999 در حاليكه 15 سالش بوده است به عراق برده مي شود. و ي د رهمان ماه اول تقاضاي بازگشت مي كند كه من آمريكائي هستم و مي خواهم بر گردم. وي در امريكا متولد شده بود. تا اينكه درمركز 19 ارتش 1 ( هنگ ) سر ناهار خوردن ديديم يك نفر لخت مادر زاد در حال دويدن از جلوي سالن غذاخوري و مركز 11 به سمت زمين فوتبال است و مي گويد من آمريكائي هستم مي خواهم برم. در اين موقع افشين فرجي كه باتفاق محمود قائم شهر و فرح سبز قبا به سمت وي مي دوند و در حاليكه وي را ميگيرند بشدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهند. محمدد قائم شهر د رحالي كه ميگفت ك...كش ،‌ مزدور ما اينجا ناموس داريم . وي را به اتاق بغل اتاق ليلا فرمانده بردند. بعد از مدتي حنيف ساكت شد.

(توضيح ـ‌ا فشين فرجي فرمانده كو ماندوها كه مور د تنفر اين جوانان هست)(

تا اينكه در ماه رمضان همان سال كه براي سحري پاشده بوديم متوجه فرياد از آسايشكاه سنجري شديم . صداي شكسته شدن شيشه ها مي امد .حنيف د رحالي كه كتك مي خورد داد مي زد اگرمن مزدورم شما خميني هستيد ؟ محمد قائم شهرو افشن فرجي هر دو حنيف را مي زدند. حنيف روي درويوارهاي اسايشگاه نوشته بود“ مرگ بر رجوي “ .
اعتراض حنيف به بيدار كردن وي برا ي سحري بود.
به موازات دور شدن تشكيلات از دموكراسي ، روزه گرفتن ، نماز خواندن براي افراد اجبار ي شده بود. رجو ي گفته بود ما مجاهد نماز نخوان نداريم. براستي آيا تفاوتيبين تفكر اين جريان با فقه سنتي كه تر ك نماز را با كفر برابر مي داند و حكم قتل را واجب هست ؟

حنيف بعد از چند ي به آمريكا بر گردانده شد.

اسامي تعدادي از نوجوانان بين 13 تا 18 ساله كه در سالهاي 1997 تا 99 به عراق برده شده اند هنگ ميليشا

1. حنيف امامي نروژ
2. رضا چاوشي آلمان
3. سينا قابلي

4.مسعود سلامي آمريكا
5و 6. احسان و طاهر اقبال فرزند عرفان فرانسه
7. امير پاكباز
8. سعيد پاكباز از تركيه
9. محمد براعي
10 .مصباح طاهري سوئد
11.حميد رضا صنوبري
12. حنيف شاهسوندي

13و14شريف شاهسوندي فرزندان شهره عين اليقين (‌ازمسولين سازمان )
محمد ستاري
2 برادر و 2 خواهر داشت كه د رعراق بودند . حداقل محمد و برادر وسطي مايل به خروج از عراق هستند


15. ياسر حاجيان آلمان

16. امير نظري
17. احمد حاج محمدي
18. ياسر حاج محمدي

19. ناصر كلهر المان

20.نا صر غفوري آلمان

21. حنيف مجتهد زاده آمريكا

22و23 .كامبيز و كامران دادخواه

24. رقيه دائم به كامبيز تشر مي زد كه تو اندازه قاطرمان به عمليا ت نرفته اي تو بچه اي ؟

25و 26 علي و مظاهر كلبي آلمان

27و 28.رضا و شاهين ( المان )

29و30.سعيد و مسعود صداقتي

31. ياسر و موسي اكبري

32. محسن مومني آلمان

33. مهران كريم رادي
34.ارش رفيعي المان

35و36.. اشكان و پژمان رفيعي تركيه
37. ابراهيم تهراني تركيه
38. عزت حيدر ي تركيه
.39. سين ملكي(‌ايلام )
40. مجيد اميني( اسم مستعار- سياوش سيفي)40.

41.مصطفي مير محمدي آلمان

42. بابك ( در عراق از كودكي بزگر شده بود بهاروپا فرستاده شده بود و دوبازه آورده شده بود

43و44حميد و موسي قنبري

45.محمودقنبري فرزند مهين

46.موسي عماد زاده نو جواني كه عكس مريم رجوي را در پاريس در بازي فوتبال به داخل استاديوم برد

47. روزيه عماد زاده
48.صادق وشاق ( المان )

49و50.مهرداد و البرز خوش كلام
51.مجيد حنيف نژاد

52و53.احمد و مهدي ساجديان (‌اروپا )‌

54.عليرضا اسد زاده
55.
عليرضا حسني
56.
عزت حيدري تركيه
.
57.مجيد اميني اروپا وي كسي بود كه به نماينده جمهور ي اسلامي تخم مرغ پرتاب كرد.

58.مجيد ضابطي

59.محمد رضا محدثين


قربانيان كانادا

60.آرش جابر زاده انصاري (‌بابك )‌اعزامي از تورنتو -كانادا

61و62.عليرضا و ندا حسني از اتاوا (‌كانادا)
63.مجيد ضابطي
64.محمد رضا محدثين

.65. محمد رضا ترابي اتاوا

66.حنيف فرزند دكتر يحيي ( دندانپزشك قرارگاه )

دختران نو جوان در عراق

آسيه 13 ساله بود و د رسانفرانسيكو توسط مرضيه نگهدار ي مي شد وي زماني كه پايگاه پيرايش را ترك مي كرد تنها يك سال داشت كه در ان عرو سكهايش را گذاشته بود. وي به سيما كرمي گفت من حاضر نيستم در انجا روسري سر كنم . در فيلمهاي آسيه كه 19 ساله شده است با روسري د رحاليكه ساكت و غمگين است و هيچ نشان از اعتماد بنفس و روحيه اي كه د رواشنگتن نيست . . وي همچنان د راشرف به عنوان اسير نگه داتشه شده است.

فرشته خليلي 13 ساله كه توسط فرشته د رامريكا نگهدار ي شد ه بود. وي موقع بردنش از پايگاه پيرايش گريه مي كرد و مي گفت “ من نمي خواهم برم . من نمي خوام مادرم را ببينم “ پدر وي كشته شده بود ولي به وي نگفته بودند. فرشته هم عليرغم ميلش د ر اردوگاه نظامي اشرف نگه داشته شده است

الهام كيا منش 19 ساله متولد آمريكا فرزند ناهيد بلورچي
ناهيد بلورچي مدت 4 سال در آمركيا بود و مايل به رفتن به عراق نبود ولي سرانجا م مجبور شد برود.
الهام زنجاني 19 ساله متولد كانادا

آف.بي.‌آي و دو الهام
الهام كيا منش و الهام رنجاني هر دو در سال 2001 همزمان با سفر خاتمي به سازمان ملل با تعدادي دختر نو جوان ديگر به سرپرستي ليلا جزايري كه از انگلستان براي تخم مرغ زدن به نيويورك سفر كرده بود ، توسط اف. بي . آي دستگير شدند. انها بعدا به قيد ضمانت و تعهد مبني بر خارج نشدن از واشنگتن تا زمان دادگاه آزاد شده بودند .اين دو دختر كه ترسيده بودند سازمان اعلام كرد كه ما پول وكيل نداريم و شما به عراق برويد تا آبها از آسياب بيفتد . آين دو قرباني كه اصلا مايل به رفتن به عراق نبودند مجبور شدند با اين دروغ به عراق بروند و د رانجا از ترس اف.بي. آي و مجازات امكان بر گشتن ندارند . الهام زنجان نامزدفريد هوشي د ركانادا بود . پدر فريد درعراق است.
الهام كيا منش دوست دختر آرش ثابتي پور بود. شايد يكي از دلايل رفتن آرش به عراق ، الهام بود.

سميه (1) محمدي فرزندرقيه
سميه (2) محمدي فرزند مصطفي 17 ساله
اخير ا بنابر گفته پدر سميه كه تلاش فراواني را براي بازگرداندن وي به كانادا كرده است ،‌از وي يك مصاحبه درسيماي ازادي منتشر شده است (20 اوت )2006 . دراين مصاحبه كه گفت و گر ديده نمي شود .و مصاحبه غير طبيعي بنظر مي آيد مصاحبه بريده بريده است و بنظر مي رشد كه مجبور شده اند براي گرفتن اين حرفها چندين بار ضبط كنند. سميه مي گويد اول بدليل اينكه خاله ام كه د رفروغ شهيد شد به عراق رفتم ولي بعدا مي گويد آرزوي من ديدن رهبر بود كه يكروز سرزده وادر لشگر ما شدندو الان هم منتظر چنين روزي هستم. . در حالي كه وي در سال 2004 نامه اي به سفارت كانادا د راردن تقاضاي كمك براي خروج داده بود كه توسط آمريكائي ها منتقل شده است . وي قبلا 3 بار تقاضاي خروج از سازمان را كرده بود. و ي د رحال حاضر هيچ پاسپورتي برا ي خروج ندارد. به گفته مصطفي محمدي مسولان سازمان به انها قول داده بودند كه دنبال كار شهروند شدن وي را بگيرند ولي د رعمل كارو ي را دنبال نكردند تا وي در عراق ماندگار شود. .

سميه (3) محمدي
مهوان اعتمادي 16 ساله اعزامي از كانادا
نادره افشار 14 ساله كانادا
هما 15 ساله كانادا
بيتا فرزند صفا 14 ساله اتاوا


بسياري ازين قربانيان كه اينك در استانه 24 بسر مي برند ، خواستار خروج از عراق هستند .

2 نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان موسم به مجاهدين خلق

(2) نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان موسم به مجاهدين خلق

بخش دوم :

خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997

رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.

تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،‌انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ،‌ جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.


بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد. تشكيلات براي بازگرداندن آنها به بهانه بازديد هاي كوتاه مدت از اردن وعراق بسيج شد. بليط ها ی دو طرفه براي اطمينان دادن به نو جوانان خريداري شده بود كه هيچگاه بليط بر گشت ان استفاده نشد .اين کمپ يک ماه تفريحي به اقامت اجباري نزديك به يك دهه در كمپ هاي مختلق از علوي تا اشرف انجاميده است.
خانواده ها ي هواداران كه انان را ار موضع انساني پذيرفته بودند اين كودكان را به مدارس
فرستا دند . ثريا كه پدرش شهيد شده بود. در آلمان نزد يكي از هواداران بزرگ شد . ثريا الان فارغ التحصيل شده است و شاغل است. اتفاقا در سفر سال گذشته من به سازمان ملل و ي مايل بود كه در مورد شنيده هاي سازمان با من صحبت كند .

ان عده كه معبود رهبري هستند و اتفاقا كمتر به عراق رفته اند . يا اصلا نرفته اند ، متاسفانه چشمانشان را بر روي اين نوجوانان كه به عنوان گوشت دم توپ براي باز كردن راه اين عده به ايران ،‌استفاده ميشدند ، ، بستند و شاهد تباه شدن اين نو جوانان كه مي توانستند آينده روشن تر سازمان و ايران باشند،‌ شدند. . كساني مانند نقي شفيعي (اسي ) در تورنتو و همسرس مينا كه دو دختر نو جوان بنام هما ونادره را بر گرداندند.

نمونه ديگر مجيد ضابطي فرند شهيد محمد ضابطي بود 14 ساله كه پدر و مادرش د راردي بهشت 61 كشته شدند. وي نزد عصمت (مونترال) بزرگ شده بودند نكته تاسف بار اين است كه عصمت فرزندان دختر خودش را به عراق نفرستاد .

. نمونه ديگر ان ياسر عزتی نو جوان 14 ساله اي بود كه د راتاوا نزد مادر ندا حسني كه خودش را به فرمان سازمان در پي دستگير ي مريم رجوي در پاريس در 2003 سوزاند ،‌ نگهداري شد . بنا به گفته هاي ياسر نا مادري اش رفتار هاي بدي با وي داشته است. ياسر الان 21 سال دارد و خوشبختانه توانست با كمك آمريكائي ها اززندان د راشرف نجات پيدا كند و آلمان به وي پناهندگي داد . ياسر علاقه دارد با توجه به اينكه د ركانادا به مدرسه رفته است به كانادا مهاجرت ميكرد ولي مدركي به نام وي نبود كه بر اسا سان بتواند از دولت كانادا اقدام كند.

حنيف ،‌ نو جوان ،‌ فرزند دكتر يحي دندانپزشك قرا رگاه اشرف ا كه د رعراق متولد شده است ولي در عراق آموزش ديد و ي همرا مادرش و مادرش زري اصفهاني ( كه اسامي مستعار ديگري هم دارد )‌ به كانادا امده اند و جالب اين است كه همچنان سعي بر ستم مضاعفي كه براين نو جوانان منجمله پسرشان رفته است مي پوشانند.

سازمان همانگونه كه بسياري از انها را غير قانونی به کانادا و اروپا وارد کرده بود بسيار ي از آنان را بطور غير قانوني و با مدارك جعلي از اين كشورها نيز خارج كرد. در موارد ي مانند سميه محمدي كه كه در 17 سالكي در 98 به عراق برده شده است و مدارك قانوني داشتند مجبور به تحويل پاسپورت پناهندگي در اردن به سازمان شده اند سازمان به به بهانه حفظ ان ،‌از اين پاسپورتها براي آوردن نو جوانان ديگر استفاده كرده است. . وي د رحال حاضر هيچ مدرك قانوني كشور ي را ندارد و امكان بازگشت به كانادا را ندارد. مثلا مسعود سلامي و حميد مجتهد زاده 14 ساله ار امريكا با پاسپورت (........) ازا مريكا به عراق برده شدند .

اصولا تمام پاسپورتها را مسولان مي گرفتند . بقيه افراد هم با پاسپورتهاي جعلي به عراق برده ميشدند. در ان زمان سازمان اعلام ميكرد كه اين براي امنيت اعضا هست اصولا ويزاي عراق در پاسپورت هيچ فردي زد ه نمي يشد . ولي اكنون شكي نيست كه اين اقدام پيشگيرانه اي بود ب براي خروج بدون اجازه افراد از سازمان . زيرا اگركسي ميخواست از عراق خارج شود به اتهام ورود غير قانوني به عراق دستگير مي شد و سرو كارش با استخبارات عراق وزندان ابو غريب بود كه در رقابت با اوين بود .

بسياري از کادرها خود مسئله دار هستند چه برسد به جوانان و نو جوانان كه تقريبا تمامی انان خواهان خروج از اشرف هستند اين جوانان بدليل جو غير اخلاقي كمپ آمريكائي و وحشت از سو استفاده هاي جنسي و نيز اقامت طولاني مدت د ركمپ ،‌تر جيح ميدهند در اشرف باقي بمانند . اشرف هم الان 3 سال است با وعده و عيد مي گذرد.

پزشك مسول کمپ آمريکائی ها خانم دکتر پيل به سميه محمدي در نزد پدرش در سال 2004 گفته بود “که برای دختران کمپ آمريکائي ها امن نيست و بهتر است که وي به اشرف برگردد و درانجا سکوت کند تا اوضاع مناسب شود.


سياست غير اخلاقي بر چسب زني ، تهديد به ترور و اعدام

بنظر ميايد هر چه كه ريزش در جريان صورت ميگيرد و تجليل ها و خط ها به شكست مي رسد ، ضوايط براي خروج سخت تر ميشود. بطور كلي بعدا ز فروغ كه سازمان به بن بست نظامي رسيد و خروج جدي نيروها آغاز شد. ابتدا سازمان انها ئي را كه به سازمان انتقاد جدي نداشتند را با تاخير به پاكستان و بعضا به تركيه فرستاد . شواهد افرادي مانند سبحاني و علي زركش نشان ميدهد كه در مورد كساني كه اطلاعات زياد تري در رابطه با داخل روابط و مناسبات داشته اند و حاضربه تمكين هم نبوده اند شيوه هاي خشن تري مانند زندان هاي طويل المدت اجرا كرده اند . رحمان يكي از مسولان كو مله و بابك ( چريك فدائي ) مي گفتند در همان سال 61 هم سازمان مجاهدين در كردستان زندان داشت و بچه هائي كه جدا ميشدند و به قرا رگاه اين نيروها براي اقامت يك يا دو شبه مي امدند تا ا زكردستان ايران خارج شوند ، از بر خوردهاي فيزيكي و شيوه هاي بازجوئي خشن كه با انان شد ه خبر مي دادند . گزارشات متعددي در مورد بد رفتاري ابراهيم ذاكر ي با نيروهاي جد ا شده در كردستان موجو د است.

در هرحال ا زسال 68 ببعد هر كسي كه مي خواست از سازمان جدا شود بايستي تعهد نامه اي مي داد كه بريد ه است و د رمورادي بايستي به همكاري با رژيم هم كتبا اعتراف ميكرد . شيوه هاي غير اخلاقي كه د راوين براي آزادي افراد اعمال ميشد و انان بايستي هر گونه همكار ي با جريان خود را نفي مي كردند تا آزاد شوند.


سيامك (حسين ) گيلاني يكي از فرماندهان نظامي زنده مانده از 60 در تاريخ 20 مارس 1991 در اين مورد مي نويسد “ بخدا قسم اگر براي ايشان ( رهبري سازمان و فرماندهان ) بد نمي شد همه ما را كه مي خواستيم از انها جدا شويم تير باران ميكردند. من خودم بارها در نشست تشكيلاتي مسولين سازمان با گوشهاي خودم شنيدم . آيه قران هم كه چاشني همه چرندياتشان هست “

“يادش بخير فضاي روابط داخلي سازمان در ان سالها د رتهران (60-61) چقدر برادرانه و يكرنگ و عاري از موضع طلبي هاي شرك آلود بود . ن طبيعي هم بودمسوليت بيشتر مترادف با خطر بيشتر بود و همين مرا شيفته كرده بود چون سره از ناسره به سرعت كنار گداشته ميشدو عناصر نا خالص تر در صحنه عمل عقب ميرفتند .. يدئو لوژي را مي شد د رغرش برق سلاح هر ررزمنده سانت كرد . مبنا ،‌ ديگر گزارش نويسي و بر خوردهاي خشك و سيخكي نبود.
اما بعد ا زخرو ج ا زكشور و رفتن به كردستان ايران ، دروغها و تبليغات و غلو د رتعداد نيروها براي جلب دولتهاي خارجي شروع شد تا جائيكه گفتند از هر عمليات نظامي 90% تبليغات و 10 % كار نظامي است. ترا بخدا نيروي انقلابي را ببين كه چطور خودش رامضحكه يك مشت مرتجع منطقه مانند شاه اردن و حاكم عربستان و ديكتاتور كثيف عراق كرده . نيرو ي انقلابي كه معتقد بود بايد به زور اسلحه منافع خلق را تامين كرد به جمله :‌سياست فوق تفنگ “ رسيده است . اشتباه نشود منظور م كم اهميت دادن به كار سياسي نيست .“

“از مخالفين و مسئله دارها سر اين خطوط نپرس كه همه را با چوب هاي محتلف و بر چسبهاي ناچسب مي راندند. اگرطرف اشل پائين بود مي گفتند مسئله زن داره . اگر متاهل بود مي گفتند مسئله شهادت داره . اگرحرفي مي زد و اشل تشكيلاتي و سابقه ا ي داشت بو ي مارك خائن مي زدند. مثلا در مورد من بعد از 8 سال كار نظامي گفتند دنبال زنش رفته . آخه كسي نيست از اينها بپرسه چي شد كه يك دفعه همه بعد از فروغ ياد زن و مسئله شهادت و همكار ي با خميني افتادند؟! “




حكم اعدام توسط سرپل “استانبول “ در پايگاه آنكارا

در 29 /11/ 1990 در جلسه اي در آنكارا در پايگا ه سازمان د ر محله“ كچورن شوسه “، دو تن از اعضاي سازمان مهدي نروژ و يداله براي قانع كردن من رسما به من گفتنند كه حكم اعدام شما ها صاد رشده است فعلا برادر ( منظور مسعور رجوي ) هنوز اجازه نداده است ، اگر براد ربگه تمام زندانهاي اروپا پر ميشه از مجاهدين. “ بعدا رحيم مقدمي ‌هم به اين بحث ما پيوست كه در
ا ن سياست چماق توسط يد الله و حلوا توسط مهدي برا ي ساعتها ادامه داشت.

نمونه اخير ان تهديد به قتل درنوشته “داود محمدي “ از اشرف تحت عنوان “ چسبيده به ريش كثيف اخوندها “ در “ اسفند 84“ در قرارگاه اشرف است .
در تشكيلات سازمان كسي بدون اجازه تشكيلات نمي تواند حتي چراغ اتاق را روشن كند و يا درجه كولر را كم و يازياد كند . افراد در سالها ي اخير حتي بايستي خوابهاي خود و يا تصور زن و رابطه جنسي را در جمع اعلام كنند . نام اين لحظه ها در ادبيات سازماني ( ج) و نام نشست “ غسل“ ميباشد كه هفتگي است.

#. در نشست ها ي (ج) پسران بايد تعريف مي كردند چگونه نسبت به زن مسئله دار شده اند و يا فكر كرده اند ولي زنان مستثني بودند. فرماندهان مي گفتند زنان محرم هستند. گويا زنان نيز برا ي خودشان اين نشست ها را داشتند.

جان سپردم در ره عشق وطن گر تو ئي اهل وفا پي آي من
مرك ا گرمرد است گو نزد من آي تا كنم خوش در كنارش تنگ تنگ
من از و جاني برم بي رنگ وبو او زمن دلقي ستاند رنگ رنگ
آزمودم مرگ من د رزندگيست چون رهم زين زندگي ، پايندگيست
حلاج


نشست طعمه بغداد 2001

بعد از نشست “ طعمه “ در 2001 سازمان كتابچه اي محرمانه منتشر كرده است. در يك صفحه ان نوشته “ طعمه “ كسي است كه بعد از جدا شدن ا ز سازمان به خارج مي رود و درانجا طعمه رژيم مي شود . حكم “طعمه “ اعدام است. رجوي در نشست طعمه كه قريب به 6 ماه طول كشيد رسما دستور مي دهد كه در صورت ضربه خوردن سازمان وظيفه نيروهاي باقي مانده است كه اين طعمه ( جدا شده ها را بكشند ) . در اين رابطه د رماه اوت امسال يكي از فرزندان افراد در ارتباط باتشكيلات د ركانادا به يكي از جدا شده ها كفته است كه فرد تشكيلاتي در كانادا اين موضوع را با پدرش از طرف تشكيلات مطرح مي كرده شنيده است. .
دراين كتاب حكم كسي كه از سازما ن جدا شود 2 سال زندان د رعراق هست تا اعزام شود.
كه اصل ان د رنزد بعضي از سازمانهاي امنيت جهان هست. شخصا چند صفحه از ين كتاب را ديده ام
رهبر ي سازمان معتقد است از انجاكه كسي كه از سازمان جدا ميشود انگيزه اي براي مبارزه ندارد و بالطبع نميتواند مقاومت كند و بالطبع وجود وي در لو دادن اسرار خطرناك است.
هم چنين سازمان معتقد بود كه وطيفه همه هست كه با زژيم خميني مبارزه كنند و از انجا كه راه سازمان برتر است بايد مسلحانه به سازمان برا ي سرنگوني كمك كنند . پس همه به خلق بدهكار هستند . سازمان هم كه رهبري خلق را دارد بنابر اين بعد از مدتي ، همه به سازمان بدهكار شدند. سازمان هم كه بعد از 64سال شد مسعود و مريم . شعار ايران رجوي . رجوي ايران كه د ربعد از صبحگاه و بعد از ورزش 3 بار تكرا رميشد د رتقابل با شعار “ الله اكبر خميني رهبر“‌ طرح شده بود. رژيم اول پيوستن به ارتش ازاد ي بخش شعار اصلي بود ولي بعدا اين شعار شد به هر گونه كه مي توانيد يه ارتش آزاد يبخش كمك كنيد. با گذشت زمان ، و بن بست رسيدن سازمان د رعمليات نظامي و كمبود نيروهاي پيوسته ديگر مسئله خيانت براي انان كه
مي خواهند ارتش را كه فرضا د رحال جنگ است ،‌ ترك كنند مطرح شد .
يعني فرد تاان لحظه كه در سازمان بود خود ي بود با اعلام رفتن ، در كمتر از يك دقيقه به دشمن و خائن تبديل مي شد و بايكوت ميشد . نكته رواني كه بسياري تا مدتها جرئت ابراز رفتن را نمي كردند.

#. نشست طعمه 2001 قرار گاه باقر زاده (‌بغداد )

ضرب و شتم در نشست با حضور رجوي

حسين وشاق (‌40 سال ببالا) از اعضاي سازمان كه (‌ام) بود و د رحدود 15 سال با سازمان بود در اتاق مخابرات بود ه كه به خانواده ا ش تلفن ميكند و ميگويد كه ما الان جلسه داريم. در جريان نشست مسعود اين داستان را به اطلاع همه مي رساند كه اين ـ‌حسين ) مزدور رژيم است . عراقيها هم اين مخابرات را شنود مي كردهاند و به رجوي اطلاع داده بودند .د رهمان زمان در حدود 150 نفر در نشست بر روي حسين مي ريزند و به قصد كشت و ي را مي زنند. سرانجام 3 نفر از حفاظت مسعود وي را بيرون مي برند.

#
د رنشست ارتش در علوي قرارگاه 2 /(م) 18 ساله مي گويد كه من مي خواهم بروم در حدود 100 نفر در جلسه بلند شده به وي تف ميكنند و مي گويند مزدور. يكي ا ز فرماندهان با سيلي به گوش وي ميزند. جوان مزبور كه ترسيده بوده عقب نشيني مي كند ميگويد من هستم . بعدا فرمانده مي خواهدا زدل وي بيرون بياورد از وي دعوت ميكند كه باهم غذا بخورند. (م) مي گويد اگر من مزدورم چرا نمي فر ستيد بروم.؟

# در ماه اوت 1991 تعداد 7 نفر از افراد تشكيلات در تركيه دكتر حسن راد بين را مورد ضرب و شتم قرار دادند. سازمان بعدا اطلاعيه اي منتشر كرد و نوشت كه دكتر حسن و صبري رفيع پور و عليرضا افشار با سفارت جمهوري اسلامي در ارتباط هستند. هر سه اين افراد قبلا در عراق بودند و بدليل اختلاف با سازمان جد اشده بودند.

نكته اساسي در اين است كه هنوز سازمان بعد از گذشت 15 سال سندي در مورد وابستگي اين افراد و كسان ديگر ارائه نكرد ه است . اگر در اثر شرايط سخت تركيه و تهديد امنيتي و بي پولي و انتظار طاق فرسا كه به رواني شدن عده اي انجاميد و بادرنظر گفتن عدم حمايت سازمان از جداشده ها بر مبناي تزمسعود رجوي “ هر كس با مانيست بر عليه ماست “ كسي به همكاري با رژيم د رافتاده باشد اين جريان رجوي است بايستي از نظر حقوقي و اخلاقي و انساني ،‌ اين افراد را كه به هر حال مدتي از چند ماه تا سالها در سازمان فعاليت كرده بودند به يك كشور آزاد مي برد. يك نكته قابل ذكراست در دهه 90 قاچاقچيان آدم با 3 تا 5 هزار دلار متقاضيان را به كانادا مي بردند. و برا ي سازمان اين مبلغ پولي نبود. همه جدا شده ها هر كدام در سازمان فعاليت كرده بودند و جانشان را رد راه اهداف سازمان به خطر انداخته بودند . اصلا از موضهع انسان دوستانه كه بگذريم و اين موضوع را از موضع رابطه كاري هم بررسي كنيم يعني ارزش نيرو و انرژي كه د رتشكيلات گذاشته بودند ،‌ به اندازه 2-3 هزار دلار نبود كه انان را به اروپا منتقل كنند. هيچ نبايد فراموش كرد تلاش تك تك اين افراد بود كه سازمان رشد كرده بود .
از طرف ديگر سازمان با توجه به حمايت غرب از عراق و سازمان د رجنگ ايران وعراق چشمشان را بر روي ترددهاي سازمان ميبستند. ول ياينك ثابت شده كه سازمن مي خواست با زير فشار
گذاشتن اين افراد انان را وادار كند كه دوباره به روابط و مناسبات كه در حقيقت استثمار فكري و مادي كه هر دو نقض حقوق انسان هست ، برگردند. البته تنها معدودي از جداشدها به اين رابطه تن دادند.


# صدور حكم اعدام توسط مسعود (1368)

محمد هوشمند ا زچريكهاي فدائي بود كه مدتي را در ارتش بود كه بقول خودش سياهترين دروان زندگيش هست. وي تعريف مي كرد كه يك اسير پيوستي ، 2 نفر ديگر از اسراي پيوستي در لشگر86 رادر زمين مانور كفري بدليل اختلاف با كلاش به رگبار مي بندندو زخمي
ميكند . مسعود حكم اعدام اين فرد را صادر ميكند كه د رصبحگاه لشگر خوانده مي شود . اين حكم بااعتراض بعضي ها بخصوص يكي از ماركسيست ها قرا ميگيرد كه
1. د رچه موضعي مسعود حكم اعدام را صادر كرده است؟
2. ايا ان فرد وكيل مدافع د اشته است .؟
3. مگر وي ولي فقيه است كه بتواند و ي را ببخشد.

بعد از اين اعتراض حكم را مسعود به حبس ابد تخفيف داد و در صبحگاههاي ديگرلشگرها هم خوانده نشد.
قرار مي شود كه فرد را تحويل استخبارات ندهند ولي بعدا بهمن (‌ا) دانشجوي پزشكي كه به عراق آمده بود و مدتي د راستخبارات قبل ا زتحويل به سازمان بود د رصحبت هاي شبانه لشگر 15 از وجود اين فرد د راستخبارات خبر داد
.
محمد هوشمند ا زانجا كه همسرش فريبا عباس زاده طرفدار مريم رجوي بود توانست عليرغم مخالفتهاي اصولي اش با سازمان به تركيه فرستاده شود .
انها بعد از يكسال از طريق سازمان ملل به كانادا رفتند كه د رفرودگاه آنكار ا توسط پليس تركيه به درخواست سفارت وي دستگير شد كه خوشبختانه با دخالت نماينده سازمان ملل از رفتن وي به سفارت جلو گير شد. در دي 69 دو سرهنگ د ر اداره امنيت پليس انكارا نامه استرداد وي توسط سفارت جمهور ي اسلامي را به او نشان داده بودند. خوشبختانه خانواده هوشمند موفق شدند بعد از دو هفته به كانادا پرواز كنند.



Wednesday, September 06, 2006

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق







نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق

سعيد سلطانپور
بخش اول : انگيزه انتشار و شواهد

مقدمه :

همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي ‌د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .

تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ،‌ تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحض فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.

سكوت فعالان ،‌اعضا و هواداران سازمان محاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه )‌ ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ،‌ تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.
متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.

انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .



رعايت حقوق انسانها يک الزام انساني و حقوقي

1.در حاليكه بر طبق قانون والدين موظف به تامين رفاه و آموزش و رعايت ايمني و سلامتي فرزندان خود هستند و الا قانون با انها بر خورد خواهد كرد.
2. د رزماني كه دولتها ی آزاد ( دموکرات ) مسول فراهم كردن رفاه و آموزش و بهداشت و خدمات عمومي و تضمين سلامت و امنيت و نیز رعايت حقوق شهرو ندي و انسان ها هستند.
با توجه به دهكده جهاني شدن و اقامه دعوي در دادگاه ها ي كشور ها ،‌ نقض حقوق بشر توسط جريانات سياسي و حكومتها فراموش نخواهدشد. نمونه اخير ان ديكتا تور شيلي ژنرال پينوشه كه در لندن بازداشت شد، اقامه دعوي عليه شارون در دادگاه بلژيك ،‌ ترس سفر بعضي از افسران ارتش اسرائيل به انگليس بدليل اقدامه دعوي عليه انان نشان از ادامه دار بودن اين پروند هها دارد 3. تمامي جريانات سياسي نيز مسول سلامتي وامنيت و آموزش نيروهای خود انها هستند و در صورت بد رفتاري و نقض حقو ق انان بايد پاسخگو باشند .

در مورد جريانات سياسی اپوزيسيون نکته ای که نبايد فراموش کرد “ اختيار آزادانه “ و “‌آگاهانه “ لازم و ملزوم هم هستند. بنابر اين عضو گيري و يا نگهداري عضوي بدون تمايل وي نقض آشكار حقوق بشر است. همانگونه كه بكار گير ي كودكان و نو جوانان د ر جنگ ناقض حقوق انان مصرحه در معهاهدات بين المللي است.

مبناي گزارش

اين ‌ مستندات بر اساس حقوق بشري تهيه شده است و الا به عنوان يك مسلمان نقد اساسي ايدئولوژيك به رهبري جريان وارد است كه د راينجا به ان پرداخت نشده است. زمانيکه مسعود رجوي در نشست جانشينی مريم در 68 در اشرف اعلام كرد “‌شما هر گناهي خواستيد بكنيد گردن من بشرط اينكه به رهبري متصل شويد “ يعنی شرک د رتوحيد زيرا شما فرد را به ارتکاب خطا تشوريق می کنيد كه بر خلاف قران است. (فاطر 19).. ا زديدگاه آزاديخواهانه شما نمی توانيد به عنوان مدعيان رهبری ،‌ جامعه را به کارهای خوب فرا بخوانيد ولی نيروی خودتان به ان عمل نکند.

از ترور انقلابي به تروريسم كور و ايجاد وحشت ‌

رهبری سازمان معتقد است که مبارزه مسلحانه عمل صالح زمان است و بقيه کارها فرع است. البته نيروهاي ديگر اعم ا زمسلمان ما نند فرقان كه به ترور مطهري و باهنر در سال 58 دست زد و ماركسيستها مانند چريكهاي فدائي خلق د رزمان شاه ، و جناحي از ان دراوايل انقلاب نيز به اين مسئله عمل برتر و ترور انقلابي اعتقاد داشته و به ان دست يازيده اند .

در اين سيستم هست که دوست و دشمن / خلق و ضد خلق / خائن و خادم / مرزبندی و تعريف می شوند. اگر اين مرزبندی نظری بود شايد ايراد حقوق بشری به ان نبود ولی از انجا که در پي اين تفکرها خط و خطوط ترور انقلابي بيرون امده است . اتقاقا اين از نکاتی است که بايستی صاحب نظران با توجه به سابقه ان در ايران به ان نقد بزنند. البته اين نكته تكنيكي را اضافه كنم كه حقوق بشر از سال 76 به طور جدي وارد ادبيات سياسي ايران شده است. بنابر اين منظور من نفي كساني كه صادقانه جانشان را در راه ارمانشان كه آزادي و برابري مردم ايران بود ،‌‌نيست .
. انقلابيون و آزاديخواهان که به درستی مستبدين را د رموردمحاکمه و زنداني كردن آزاد انديشان در دادگاه های غير عادلانه مورد سوال قرار می دهند خود نبايستی به اين شيو ه ها دست بزنند حتی اگر فرد مزبود بخاطر جنایت عليه انسانيت مستحق مرگ باشد. زيرا اين اتهامات بايد در دادگاه عادلانه با حضور هيئت منصفه بر گزار شود . ترور انقلابي از انجا زير سوال مي رود كه در تناقض با سوژه ترور قرار ميگيرد. زيرا سوژ ه كسي است كه مكررا حقوق مردم و بويژه دگر اندشان را نقض كرده است.
سوژه ترور بدون اينکه فرصت دفاع ا زخود را داشته باشد در دادگاه خلق محکوم به اعدام ميشود . و حکم هم اجرا ميشود. گاها موفق آميز و بعضا شكست م يخورد. اين ديدگاه ديدگاه انتقام جويانه است كه خشونتي را كه سيستم حاكم راه انداخته است را دور بيشتري مي بخشد. ،‌

اين دور تسلسل که مشخصا ا از سوی حکومت های ناقض حقوق بشر شروع و تحميل ميشود با عکس العمل نيروهای انقلابی روبر و می شود. و قتي كه جريان سياسي از خودش حسابرسي نميكند و حاضر به پاسخگوئي نيز نيست ، اين ترور انقلابي كه نيت حق طلبانه داشته است تبديل به تروريسم كور ميشود( و سپس تبديل ميشود به ايجاد رعب و حشت مخالفان براي سكوت كردن د رابراز عقايدشان ) ،‌به بهانه اينكه دشمن اصلي هم چنان حاكم است و تضاد اصلي است و براي سرنگون كردن وي هر وسيله اي مجاز است. . نمونه هاي عيني در بخشها ي بعدي آورده شده است.
تجارب بنيانگزاران سازمان پيکار د رترور انقلابي مجيد شريف واقفی و صمديه لباف كه سد راه طبق كارگر هستند و سازمان مجاهدين فعلی ( جريان رجوی ) در برخورد با نيروهای جداشده و یا معترض و با منتقد نمونه های تلخ اين گونه دستگاه تفکری هستند. ارزش جان انسان در نزديکی و دوری با اين دستگاه فكري است که اندازه گيري ميشود .


ضرورت انتشار موارد نقض حقوق بشر

اين اطلاعات صرفا براي استفاده سازمان هاي حقوق بشري منتشر شده است تا با اقدامهاي فوري نسبت به انتقال ان دسته از وابستگان اين جريان كه عليرغم ميلشان در عراق نگه داشته شده اند . اعم ا زان عده اي كه د ركمپ آمريكائيان (‌تيف )‌هستند و يا اناني كه بدليل عدم دسترسي به منابع مستقل خبري همچنان در دنياي خيالي خود (‌دهه 60 )‌ بسر ميبرند ،‌ به كشورهاي اروپائي و كانادا منتقل شوند تا د رانجا د رمورد آينده خودشان آزادانه تصميم بگيرند .
بالطبع مسوليت مسوليت سياسي عواقب اين مطلب بر عهده رهبري جريان رجوي ست كه به روشهاي غير دموكراتيك با ادامه نقض حقوق بشر در روابط و مناسباتشان عليرغم تذكرات ادامه داده اند رهبري اين جريان نه تنها به اصلاحات دست نزد بلكه منتقدان را با انواع تهديدها ، توهين و نسبت هاي بدو ن پايه و اساس مورد حمله قرار دادند.
من سعي كرده ام انچه را كه خودم ديده ام و شنيده ها را با رعايت امانت براي تجربه آيندگان نقل كنم .

اين اطلاعات را از يكسو ‌سازمان سيا ،‌ پنتاگون كه كنترل قرار گاه نظامي اشرف را دارند و از سوي ديگر وزارت اطلاعات ج.ا. نيز با توجه به نزديكي با دولت عراق و نيروهاي سياسي شيعه و كرد عراق و نيز باز گشت رحدود 250 نفر از مرتبطين اين جريان در طرف يكسال گذشته به ايران دسترسی دارند . بنابر این دليلي براي عدم درج انها نمي بينيم . بنظر من تنها مردم ايران و فعالين سياسي هستند كه از اين اطلاعات بي خبر هستند .د رجاهائی که اسامی فامیلی آورده نشد ه است به این دلیل است که ممکن است فعا ل سیاسی نباشند و نمی خواهند خاطرات تلخ ان دوره ها تکرار شود.

اميدوارم كساني كه در ارتباط با سازمان بوده اند بدون ترس از تهديدات و‌اتهام وابستگي به رژيم كه سياست فرا ربه جلوي رهبران سازما ن مي باشد ، پا به حلو بگدارند و دين خود را به مردم ايران و تاريخ ادا كنندو به تصحيح و تعميق اين اطلاعات بپردازند .


سو استفاده غير انسانی و ضد اخلاقی از نو جوانان

چند ماه قبل به اتفاق يکی از فعالان حقوق بشر به تماشای ويدئوئی نشستيم که برای اعزام دو تن از نو جوانان 13-14 ساله “ مجيد ضابطي“ و“ محمد رضا محدثين “ به عراق بوديم .
اين مراسم جشن که در پايگاه پيرايش در واشنگتن برگزار شده بود را با تاثر مشاهد کردم نتوانستم همه را ببينيم. دوست حقوق بشری مان گفت من به ياد فيلم های مراسم قربانی کردن زنان جوان در جلوی بت ها برای خشنود کردن بت مي افتم كه بسياربر خوردي غير انساني است.

سازمان برای اعزام اين نو جوانان که بجز ارتبا طات محدود و جهت دار جريان با دنيای آزاد هيچ تماسی ندارند برای ترورهای داخل کشور اقدام کرده است زيرا ان جوانان بدليل کمی اطلاعات و عدم آگاهی از سوابق و شكل گيري سازمان هيچ پيشنيه تاريخي از سازمان نداشتند و در مورد تاريخ ايران انچه را كه مسولان سازمان به نادرستي ميگويند باور كرده بودند.


در مراسم هاي فوق بسياری از کادرهای جريان مانند عليرضا جعفر زاده و سيما كريمي ، زكيه حجتي ، سونا صمصامي ، هدايت مستوفي . مريم يوسفي،ناصر رشيدي ، (‌محمد رضا صبوحي ( ايرج ) حضور دارند. انان همگي به خوبي اطلاع داشتند كه بازگشتي براي ان نو جوانان متصور نيست . تعدادی دختر و پسر نوجوان در جشن و شاد کوبی شريک هستند تا دوستان جوانشان را به سوی مرگ بدرقه کنند. از جمله اين تماشاچيان اين رقص مرگ ،‌ آرش ثابتي 16 ساله بود كه بعد از امريكا به عراق اعزام شد . آرش چندي بعد بعد از امورشهاي نظامي براي ترور فرمانده سپاه به تهران اعزام شد . متاسفانه نارنجك در دست وي منفجر شد و با عث قطع مچ دست چپ وي شد. و ي دستگير
شد و در حال حاضر در ايران زندگي ميكند .

علي اكبر اكبري جوان ديگر ي بود كه ترور لاجوردي را انجام داد. وي توسط مردم در بازار محاصره شد و مجبور به خودكشي شد. وي از دوران نو جواني به عراق برده شده بود

كاظم نياكان د رسن 19 سالگي برا ي عمليات به داخل فرستاده شد و در ايلام كشته شد.
وي نيز د رسنين 14- 15 سالگي به عراق برده شده بود.

از نظر اخلاقي ،‌حقوق كودك و حقوق بين الملل اعزام اين نو جوانان ،‌ يك نمونه روشن نقض حقوق بشر است و اين مسو لان بايستي به تاريخ ونيز دادگاه “ بررسي جنايات عليه بشريت“ سازمان ملل پاسخ بدهند.

براستي اگر سازمان بجاي اعزام اين نو جوانان و تباه كردن انان در عراق ، انا ن را تشويق كرده بود كه به تحصيلات عاليه بپردازند آيا خدمت بزرگتر ي به ايران و ايراني و اين نو جوانان نكرده بود.؟ دوستي كه متخصص قلب در امريكاست مي گفت همزمان با امتحان تخصصي به من گفتند برو عراق .‌گفتم اجازه بدهيد درسهايم را تمام كنم اينطور بيشتر ميتوانم خدمت كنم. خلاصه انها اصرار كه بايد بروي كه من نرفتم . وي سالهاست كه از اين جريان فاصله گرفته است. وي اكنون به عنوان يكي از متخصصين قلب در آمريكا ، ‌كمكهاي بسيار ي به جامعه و ايرانيان ميكند.