Wednesday, January 30, 2008

سربازان کانادائی را بخاطر سیاست های جنگ طلبانه بوش به کشتن ندهید.

سربازان کانادائی را بخاطر سیاست های جنگ طلبانه بوش به کشتن ندهید.
بخش اول

سعید سلطانپور
28 ژانویه 2008


اتیان گانتیر(1) 78 مین سرباز کانادائی است که از سال 2001 در افعانستان کشته می شود . در سال 2007 مجموعا 219 سرباز در افغانستان کشته شدند که 110آن امریکائی هستندو 27 تا کانادائی هستند. کشته شدگان اخیر کانادا بیشتر از واحد زبده " ون گوک "کبک هستند که اخیرا به افغانستان اعزام شده اند و این مسله درگیری ها سیاسی بین حزب استقلال طلب کبک و دولت محافظه کار هارپر که خواهان حضور دراز مدت سربازان کانادائی در افغانستان هست را شدید تر کرده است . کبکی ها در حال حاضر با 33% حمایت از ماموریت نیروها در افغانستان کمترین استان حامی حضور ارتش هستند. یروهای کانادائی در حال حاضر در استان قندهار مستقر هستند و مستقیما در درگیری با نیروهای طالبان هستند و تا کنون چندین عملیات انجام داده اند .

علت اعزام سربازان کانادائی به افغانستان

سربازان کانادا به درخواست آمریکا و ناتو به افغانشتان اعزام شدند . دولت جورج بوش با استفاده از فرصت تاریخی بدست آمده در پی انفجار برج های دوقلونیویورک در 2001 که باعث وحدت جهانی علیه ترروریسم و مظلومیت امریکا شد با کمک ناتو به افغانستان حمله و دولت طالبان را که با حمایت سازمان سیا و سازمان ضد اطلاعات ارتش پاکستان سازماندهی و به قدرت رسیده بود ، را سرنگون کند
بالطبع با توجه به نقش تاریخی کانادا در ماموریت صلح ، این ماموریت نیز برای حفاظت از صلح در زمان نخست وزیر ژان کریتین که در سیاست خارجی مستقل از آمریکا عمل می کرد صورت گرفت . با نخست وزیری هارپر در سال 2006 این ماموریت برای ایجاد صلح تغییر یافت . " ایجاد صلح " اسم مستعار " عملیات نظامی و در گیری در خط اول برای سربازان کانادائی است که به نوعی برای فریب افکار عمومی کانادا از طرح های سیاست مداران راست گرای آمریکا و دنباله روهای کانادائی آنان هست. با افزایش کشته های کانادا افکار عمومی کاناداهم بشدت تحت تاثیر قرار می گیرد .
در اکتبر 2007 بیش از50% ازمردم خواهان خروج نیروهای کانادا ازافغانستان بودند. به همین دلیل هارپر که سیاستمدار دست راستی توانائی است از ضعف رهبری در حزب لیبرال ؛ استفان دیان ؛ نهایت استفاده را کرد و با تشکیل یک کمیته در مورد آینده نیروهای کانادا در افغانستان به رهبری جان منلی وزیر امورخارجه دولت لیبرال ژان کرییتن و و رقیب پل مارتین جانشین کریتین که هر دو به جناح راست حزب تعلق داشتند استفاده کرد . وی با یک تیر دو نشان زد اختلافات داخلی لیبرال ها را بیشتر کرد و از سوی دیگر یک مانور سیاسی تبلیغاتی فراحزبی برای جلب نظرات مردم کانادا انجام داد.

گزارش کمیته منلی در ژانویه 2008 د رمورد افغانستان که پیشنها د داده بود کانادا نباید افغانستان رابعد از سال 2009 ، سالی که هارپر زیر فشار افکار عمومی به احزاب مخالف برای خروج نیروها قول داده بود ؛ همان نتایجی را که هارپر در استانه بازشدن دوباره مجلس در 28 ژانویه می خواست بدست اورد. بر اساس آخرین نظر سنجی های اعلام شده ، در صد کسانی که خواهان خروج نیروها هستند به %37 کاهش یافت (2) و از سوی دیگر یک ضربه سیاسی به استفان دیان بود که بر خروج نیروهادر سال 2009 اصرار داشت . اعلام این گزارش همزمان با حضور دیان در افغانستان بود که اتفاقا بدون اطلاع دولتو ملاقات با ارتشی ها انجام گرفته بود .

منلی در این گزارش تاکید دارد که کانادا نباید از افغانستان خارج شود زیرا اعتماد دولت های دوست و افعانستان را از دست خواهد داد .وی پیشنهاد می کند که کانادا بایستی به نیروهای ارتش افغان آموزش بدهد تا آنان آمادگی کامل برای دفاع از افغانستان ؛ا بعد از خروج کانادا که در حال حاضر عمده ترین انیروی اصلی جنگی در افغانستان هست بدست آورند. وی ادامه می دهد که امکان ماموریت حفاظت از صلح وجودندارد واین ماموریت باید آموزش توام با عملیات جنگی باشد .

این نتیجه گیری همان خواستی بود که حمید کرزای در سفر به کانادا در پارلمان در 27 سپتامبر 2007 مطرح کرده بود3 . سخنرانی که به گفته حزب ان . دی پی توسط مقامات نظامی کانادائی برای کرزای نوشته شده بود 4
در حالی که بقول توماس والکوم ستون نویس تورنتو استار اگر سوال کمیته این بود که آیا استراتژی نیروهای ناتو در افغانستان کار آمد بود ه است ؟ در این صورت جک لیتون و استفان دیون وضعیت بهتری داشتند.5
بر اساس گزارش منابع نزدیک به وزرات دفاع آمار تلفات سربازان کانادایئ برابر با 2.6% است که نسبت به آمریکا و انگلیس بیشتر است و نسبت به جنگ جهانی دوم هم بیشتر است که نشان از خطرناکی منطقه عملیاتی کانادا که در منطقه قندها ر هست می باشد6 . نیروها ی انگلیسی در استان هلمند که همجوار قندهار است فعالیت می کنند.

ارتباط دو گانه ما با حضور ارتش کانادا در افغانستان

صرف نظر از اینکه ما ایرانیها تجربه تلخی ازجنگ داریم که هنوز زخمهای آن التیام نیافته است و اثرات اجتماعی ؛ اقتصادی و سیاسی آن هنوز در شهرهای مرزی و حتی تهران هست و کینه های نژادی آن همچنان زبانه می کشد . بسیاری از مهاجرین قربانبان بلافصل جنگ بوده اند. بنابر این ما در مورد جنگ حساس تر هستیم .
حضور نیروهای کانادا در افغانستان از چند جنبه برا ی ما قابل بررسی هست . به عنوان یک کانادائی ماموریت افغانستان بالغ بر 4.1 میلیارددلار تا تابستان گذشته برای مردم کانادا هزینه د اشته است (7) باضافه کشته شدن 78 سرباز و زخمی شدن عده ای دیگر که قابل محاسبه عددی نیست . و از سوی دیگر در گیری مستقیم که به تلفات غیرنظامیان زیادی منجر میشود تاثیر منفی بر اعتبار جهانی کانادا دارد.

و از سوی دیگر به عنوان یک ایرانی شهروند کاناداباید در نظر داشت که افغانستان با ایران یکی از طولانی ترین مرزها را دارد و بالطبع هر دولتی در ایران بشدت مسائل آن را با دقت دنبال می کند . اهمیت این مسئله وقتی بیشتر می شود که دولت های ناتو درافغانستان به رهبری آمریکا با رژیم ایران روابط خصمانه ای دارند.

از آنجا که دولت هارپر در سیاست خارجی مستقل عمل نمی کند بلکه در همسوئی کامل با آمریکا و اسرائیل حرکت می کند برای ما این حضور و علت سیاسی آن حساسیت بیشتری را می طلبد . در دوران هارپر کانادا بطور رسمی از اسرائیل در سازمان مل دفاع می کند وسیاست پنهان کاری و نقش خنثی در مجامع بین المللی دولتهای قبلی را کنار گذاشته است . وزیر امور خارجه اسرائیل کانادارا بهترین دوست اسرائیل می خواند. (8)
بنابر این افغانستان بنوعی مدتی است که محل تلاقی سیاست ها و تلاشها ی نو محافظه کاران آمریکا و لابی قدرتمند اسرائیل برای حمله آمریکا علیه جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر رهبری طلبی رهبران دیکتاتوری ولایت فقیه بر جهان اسلام علیه طالبان و بن لادن امکان تلاقی دو نیرو اثرات منفی بر جامعه ایرانی کانادا خواهد داشت .ُ

در بخش بعدی اختلافات ناتو ، ظهور مجدد طالبان را بررسی خواهیم کرد .
وب لاگ نویسنده :فارسی
http://www.kanoun-e-bayan.blogspot.com/
EN: http://www.politicofcanada.blogspot.com/
منابع :
1. 1. . Corp. Etienne Gonthier
2. http://canadianpress.google.com/article/ALeqM5hZgzXN4dCllVN2rGHNDpYVtr98XA
3. CBC Sep 27, 07
4. http://www.canada.com/topics/news/story.html?id=c2e9221f-712d-4d42-a0e7-59b71e3efb90&k=56472
5. - Tomas Walkom-27 ژانویه 2008

6. . http://www.nationalpost.com/news/canada/story.html?id=211105

7. http://www.cbc.ca/canada/story/2006/05/17/polaris-afghanistan.html
8. http://www.haaretz.com/hasen/spages/876168.html

Saturday, January 26, 2008

حکم دستگیری سه تن از مجاهدین



Saturday, January 19, 2008

بازرگان؛ آزادیخواه تمام‌عیار

علی غریب
Ali.Gharib28@gmail.com


به مناسبت 29 دی 86، سیزدهمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان

بازرگان؛ آزادیخواه تمام‌عیار



"ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته ایم. از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتری‌ها هم بگوید."۱

این گفته بازرگان در دادگاه نظامی نخستین خط‌کشی علنی و هشدار مستقیم به شاهنشاه آریامهر بود که او را از آینده استبداد و اختناق بیم‌ می‌داد. مهدی بازرگان، مهندس ترمودینامیک،رئیس هیئت خلع ید از انگلیسی‌ها در آبادان و اولین طراح ومجری لوله‌کشی آب شرب تهران ۲ ، استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران، فردی مذهبی با دید روشن و نگاهی نو، آمده بود تا برای استقلال و آزادی وطنش هرآنچه را در توان دارد بگذارد. مصدقی بود و به مصدق افتخار می‌کرد:
"مصدقی هستیم و مصدق را از خادمان بزرگ افتخارات ایران و شرق می‌دانیم."۳
"مصدق مظهر آزادی خواهی و پاکدامنی است".۴
"مصدق را هم قهرمان مبارزه با استعمار و استیلای خارجی می دانیم و هم پیشاهنگ و گذارنده اولین سنگ بنای مبارزه با استبداد ." ۵
دفاعیات بازرگان درخشان‌ترین نمود مبارزه او با حکومت شاه بود. فریاد‌های بازرگان در دادگاه، صدای رسای مصدق را در محکمه نظامی به ‌یاد می‌آورد:
"دائم می گویند ، این مردم بی سواد و نادان محتاج به قیم و تو سری زننده هستند . اولا به آقایان می گویم ، از کجا معلوم خود شما بی سواد و نادان و محتاج به قیم نباشید ؟ کسی شما را صالح و لایق قیومیت بر سایرین و تو سری زدن بر بقیه و صاحب چنین حقی قرار داده است ؟" ۶ ... "ملت ایران همواره نقش جوجه مرغ را داشته است که در عروسی و عزا سرش را می برند و می گذارند لای پلو!" ۷ ... اگر ما بدنبال قدرت بودیم ، چه ادعایی داشتیم که همه جا پشت به قدرت کرده و مقامات را از دست بدهیم و خانه نشین و کنج نشین زندان شویم؟ چرا پیشنهاد وزارت پست وتلگراف و ریاست دانشگاه را رد کردیم ؟ ۸ چرا که ما می‌دیدیم آزادی از بین رفته و جای عدالت را ظلم گرفته است" ۹... وقتی آزادی رفت ، همه چیز رفته است.۱۰... این استبداد بزرگترین دشمن انسان است۱۱ .... استبداد از کفر هم بدتر است." ۱۲
بازرگان یک ‌تنه نظام را به چالش کشید:
"سروان بازجو آمد به من گفت که شما چند تا اسم بگویید که چه اشخاصی چه کارهایی کردند ، من شما را خلاص خواهم کرد. گفتم شما چه اصراری دارید که فرمانداری نظامی ایران دستگاه بی شرف سازی شود؟ اشخاص با شرف و انسانیت بیایند اینجا و با متهم کردن دیگران از اینجا سرافکنده و شرف فروخته بروند؟!" ۱۳"در برابر هر تیری که استبداد بر سینه ملت می زند و هر گرزی که به سرها می کوبد، سینه ها فراخ تر و سرها بلند تر می شود." ۱۴
بازرگان در محکمه نظامی از دست‌انداختن حکومت ابا نمی‌کرد:
"بطوریکه می دانید در انتخابات کانون مهندسین ، اتوبوس های شرکت واحد برای ریختن آرای کوپنی در صندوق ها براه نمی افتند. حقوق کارمندان ودستمزد کارگران را گروکشی نمی نمایند. از طرف کلانتری و سازمان امنیت]هم[ فشار به کسی وارد نمی شود!" ۱۵
"افتضاح‌ رای‌گیری را دیگر همه فهمیدند. حتی روزنامه های آمریکایی عکس های زیادی از مناظر کتک زدن و سر تراشیدن منتشر ساخته و از معجزه صندوق‌ها که محمد در آنها انداخته میشد و فضلالله بیرون میآمد! سخن راندند." ۱۶
در جریان محاکمات زمانی که رئیس دادگاه از بازرگان پرسید: نظر شما در مورد قیام ۲۸ مرداد چیست؟ بازرگان گفت:" قیام فواحش بود!" ۱۷
بازرگان در ادامه گفت:
"دکتر سیاسی [رئیس دانشگاه[ مرا احضار کرد و گفت : این[ نامه‌ای که در اعتراض به کنسرسیوم نوشته‌ شده بود و امضای اساتید دانشگاه را در زیر خود داشت[ چه کاری بود که کردید این نامه اعتراض چه فایده‌ای داشت؟ گفتم: من هم خوب می‌دانم که نتیجه عملی ندارد ، اما این کار را کردم فقط برای آنکه بعد ها پسرم بزرگ شد ،‌نگوید پدرم مرد پفیوز و بی غیرتی بود. نگویند نهضت عظیمی چون ملی کردن نفت بر پا شد بعد کودتایی پیش آمد و تمام آن اقدامات و افتخارات را به باد داد ، ولی صدا ازهیچکس در‌نیامد." ۱۸
در جریان محاکمه تیمسار مسئول محاکمه پیغام می‌دهد که اگر بازرگان در جلسه بعدی دادگاه بگوید این مخالفت‌های ما به شخص شاه نیست، بلکه به رده‌های پایین‌تر است، همگی آزاد شده و دادگاه مختومه می‌شود. بازرگان پاسخ می‌دهد:
"برای رفع هر گونه شبهه اعلام می‌کنم که مخالفت و انتقادات ما متوجه شخص شاه است که بر خلاف قانون در امور مملکت دخالت می‌کند. این دادگاه هم به دستور شخص شاه به محاکمه ما پرداخته است!" ۱۹
و بعد از آنکه به وی پیشنهاد دادند که از ذات ملوکانه تقاضای عفو کند گفت:
"ما گناهی نکرده‌ایم که تقاضای عفو کنیم. ما مورد ظلم و حق‌کشی قرار گرفتیم. دیگران بایستی از ما عذر بخواهند." ۲۰
بازرگان سرانجام در این دادگاه فرمایشی به ۱۰ سال زندان محکوم شد وبه همراه دیگر یارانش در نهضت آزادی ایران به زندان رفت. اوکه از همان ابتدای سقوط دولت دکتر مصدق وارد صحنه سیاسی شده بود تا به پایان عمر خط اصلی‌اش را رها نکرد؛ خط استقلال و آزادی. خطی که آن‌را "نسیم حیات بخش کشور" می‌دانست. ۲۱
بازرگان در سخنرانی به مناسبت آغاز به کار نهضت آزادی گفت:
" ۲۵۰۰ سال كنار نشستیم و اختیار را رها كردیم. حسابمان را كف دستمان گذاردند دائما گرفتاری، خرابی، چپاول تا پشت دروازه شهر، ناامنی، عقب افتادگی و بردگی! اگر مملكت مال همه است همه باید زحمت بكشیم. بفكر باشیم و غم آن را بخوریم و نظر برآن داشته باشیم. اگر ما خرابی‌ها را درست نكنیم اگر جبران غفلت یا خیانت پدران و خودمان را ننمائیم و لكه‌های ننگ را از دامن ایران نزداییم پس كی این كار را بكند؟ معنی و موقع خدمت و فداكاری چیست و كجا است؟" ۲۲
نهضت آزادی ایران در واقع شاخه‌ای منشعب شده از جبهه ملی بود که مذهب را به عنوان یک ایدئولوژی و یک اصل راهنما وارد جهت‌گیری‌ها و مبارزات سیاسی کرده بود. اما مذهبی که به گفته بازرگان آبش با استبداد توی یک جوی نمی‌رفت:
"آب دین و استبداد هیچ گاه در سرچشمه در یک جوی نرفته و نخواهد رفت . این تعارض و جنگ همیشه وجود داشته و خواهد داشت." ۲۳
"دیانت همیشه در ایران پناهگاه ضد حکومت بوده است." ۲۴
وی در همایش نهضت آزادی در سال ۴۰ حین سخنرانی خود بی‌پروا گفته بود:
"ما همیشه می‌گوییم اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد. چرا نمی‌گوییم: اللهم العن من قتل دکتر سید حسین فاطمی؟" ۲۵
"مردم رئیس مستبد را با هوا خواهان ومامورینش به حال خود خواهند گذاشت . چنین دستگاهی که تکیه و ریشه ندارد خیلی هم دوام کند با صاحبانش از بین می رود ." ۲۶
"ما می‌گوییم نباید همه چیز مملکت آویخته و وابسته به شخص شاه باشد." ۲۷
نهضت آزادی در سال ۴۲ بیانیه‌ای صادر کرد وگفت:
"خواست ملت ایران یک کلمه است : آزادی ! این سخن فارسی است و قابل فهم . عبری نیست که برای فهم آن احتیاج به مشاور اسرائیلی داشته باشیم . متوجه می شوید یا نه؟ ما آزادی می‌خواهیم." ۲۸
بازرگان ضمن موضع‌گیری شدید علیه شاه در اوج اختناق حکومت سلطنتی گفت:
"کسی که تا دیروز در کاباره‌های ایتالیا می‌رقصید و شراب را بالا می برد ، امروز به حرم مطهر امام رضا وارد می شود و ادعای مسلمانی می‌کند .بارالها که گربه عابد می شود....عابد وزاهد ومسلمانا." ۲۹
و در خاطرات روز ۱۵ /۳ /۴۲ می‌گوید:
"خدا ]شاه را [ لعنتش کند .خدا ملت مسلمان را از دست و شر او نجات دهد." ۳۰
او به خوبی می‌دانست که حکومت تمامی راه‌های قانونی برای مبارزه را بسته است و پیروزی این انقلاب تنها به ایستادگی و مقاومت مردم بستگی دارد:
"تا خون ریخته نشود ، تا قربانی داده نشود و تا فداکاری نشود هیچ چیز درست نخواهد شد . همه وقت و همه جای دنیا همین بوده است."۳۱
بازرگان در فروردین ۵۶ پایه گذار جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر شد ۳۲ و سخت در پی احقاق حقوق زندانیان سیاسی و مبارزان ضدرژیم بود.در ۲۹ خرداد در نامه ای به مراجع اعتراض خود را به زندانی بودن طالقانی اعلام کرد و گفت:
"در این مملکت بی پناه نه می توان تظلم به ظالم برد و نه قبول ظلم کرد و ساکت نشست. این سید جلیل القدر را دو سال است سازمان مدعی امنیت به اتهام واهی دستگیر کرده. آنهایی که این مجتهد را بازداشت کرده اند کوچکترین صلاحیتی قضایی دارند؟" ۳۳
پس ازشهادت دکتر علی شریعتی نیزطی نامه‌ای با حمله به دستگاه به محمدتقی شریعتی نوشت:
"سازمانی که علی]شریعتی[ را بد نام و از درس و دانشگاه بر کنار کرد و نوشته هایش را مدرک جرم و مایه شکنجه جوانان قرار میداد و خودش را در زندان و سپس در جدایی از مردم انداخته و با فشارها و نقشه ها دق کشش کرد، حالا تسلیت سرا و مدیحه خوانش شده است." ۳۴
بازرگان به همراه عده ای در بیانیه ای تحت عنوان "بیانیه درخواست‌های همگانی" در ۱۱ آبان ۵۶ با انتشار اطلاعیه‌ای اخطار کرد که بهتر است شاه دست از خودکامگی بردارد و خواسته‌های ملت ایران را چنین برشمرد:
۱- آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی
۲- آزادی مطبوعات
۳- آزادی عقاید و نشر افکار
۴- آزادی احزاب و مجامع و اتحادیه‌ها ۳۵
در اردیبهشت ۵۷ علنا خواستار رفتن شاه شد و در مصاحبه با خبرنگار بلژیک گفت:
"همه می‌دانند که مخالفین کنونی مرکب‌اند از ملیون، آزادی خواهان و مذهبیون مسلمان. چیزی که همه خواستار آن هستند آزادی های دموکراتیک است از قبیل آزادی بیان، آزادی مطبوعات و اجتماعات. این شاه است که با استبداد و کشت وکشتار کلیه طبقات را علیه خود بر انگیخته است. تا زمانی که اعلی‌حضرت در این مملکت هست، ایران روی آزادی به خود نخواهد دید." ۳۶
و در ۳۰ اردیبهشت ۵۷ شاه را به مباهله ملی در تلویزیون دعوت کرد :
"نظر به اینکه دعوت شوندگان در گفتگوهای با خبرنگاران یا افراد دستچین شده روزنامه های تحت سانسور یا حزب واحد هستند که با پرسش های پیش ساخته نقشی جز تایید فرمایشات ملوکانه ندارند آمادگی خود را جهت مصاحبه تلویزیونی اعلام می دارم فکر می کنم شایسته مقام شاهنشاهی هم چنین باشد که یک بار با معترضین به جای چماق و مسلسل و تانک با سلاح قانون و منطق روبرو شوند". ۳۷
و سرانجام حسن ختام و اتمام حجت بازرگان با شاه ، اطلاعیه" شاه باید برود" بود که در ۶ شهریور ۵۷ صادر شد:
" کشور ما به بحرانی ترین روز های تلخ خود رسیده است. رهبر موثر و عامل مقصر کسی نیست جز شخص اعلیحضرت. با ماندن شاه هیچ کاری چاره نخواهد شد. تنها با استعفا و رفتن ایشان مملکت از این بن بست بیرون می‌آید." ۳۸
به راه انداختن انجن‌های اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، تشکیل گروههای مبارز و فعال سیاسی نظیر نهضت آزادی (که بعدها مجاهدین خلق از دل همین گروه بیرون آمدند و فرزند معنوی نهضت آزادی به شمار می‌رفتند)، برداشت نو از مذهب و آشتی‌دادن نسل جوان با اسلام سیاسی ومدرن راه را برای انقلاب باز کرد و جاده کوب انقلاب گشت. شاه نیز درباره بازرگان گفته بود:
"بازرگان حق زیادی به گردن خمینی دارد زیرا این بازرگان بود که پای اسلام سیاسی را به دانشگاه باز کرد او همیشه متعصبی خشک و سازش ناپذیر بوده است." ۳۹
روش بازرگان تا آخرین لحظه این بود که حتی‌الامکان بدون خشونت و خونریزی کار سرانجام یابد. ابراهیم یزدی می‌گوید:
"زمانی که آقای خمینی در بیانیه ای در ۸ بهمن ۵۷ به حضور پذیرفتن بختیار را رد و تکذیب کرد بازرگان تلفن زد و از بیانیه امام اظهار ناراحتی کرد. ناراحتی ایشان بیشتر از این بود که چرا خلف وعده شده و در دستگاه امام زیر قول و قرار می‌زنند و آبروی خودشان و ما را می‌برند، ثانیا چرا یک فرصت و امکان عالی را برای پیروزی بدون خونریزی از دست دادیم."۴۰
تظاهرات پرشور مردمی هر روزه با شعارهای" پنجاه سال سلطنت ، پنجاه سال خیانت؛ دروازه تمدن ، با قتل عام مردم؛ ما ملت شاه نیستیم ، ما ملت ایرانیم؛ برادر ارتشی، چرا برادر کشی؟؛ خمینی بت‌شکن،خدا نگهدار تو؛ معلم شهید ما، دکترعلی شریعتی،..." ادامه می‌یافت و سرانجام بساط سلطنت پهلوی برچیده شد و انقلابیون زمام کار را در دست گرفتند.


دوران نخست‌وزیری
نخست‌وزیری بازرگان آغاز فصل دیگری از زندگی او بود. بازرگان ۷۲ ساله اینک سکاندار دولت موقت گشته بود تا خواسته‌های انقلابی مردم را جامه عمل بپوشاند.بازرگان علی‌رغم توصیه طالقانی که به او گفته بود نخست‌وزیر نشود، احساس مسئولیت کرد و سمت نخست‌وزیری را برعهده گرفت و به قول خودش "نردبان قدرت آقایان" شد. خود دردمندانه ماجرای نخست وزیر شدنش را اینگونه تعریف می‌کند:
"در جلسه ای که برای نخست وزیری اتمام حجت کردم و از آاقایان خواستم موافقت و مخالفت خودشان را اعلام کنند سکوت و قبولی و اصرار آقایان روحانی شورای انقلاب و امام در برابر شرایط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آنرا نداشتم. بعد ها معلوم شد آقای خامنه ای( رئیس جمهور) در یکی از مصاحبه‌های خود در دهه فجر اظهار کرده‌اند که شخص دیگری را نداشتیم و خودمان هم آن موقع نمی توانستیم. دوستان و من غافل از این بودیم که بعد ها چه معامله خواهند کرد و مرا بطور موقت برای جلب اعتماد مردم ایران و خارج و اعتبار انقلاب به عنوان نردبان قدرت در آنجا می‌گذارند و راه و برنامه های خودشان را گام به گام دنبال خواهند کرد. طالقانی توصیه کرده بود نپذیریم و فرموده بود این آقایان وفا و صفا نخواهند داشت ولی دوستان و خود من در چنان اوضاع و احوال اجتماعی وظیفه شرعی خودمان می‌دانستیم شانه از زیر مسئولیت خالی نکنیم. بالاخره با خواندن در جمع و استماع و تصویب امام متن فرمان( نخست وزیری) به شرحی كه شنیده یا دیده‌اید صادر شد. من سرم را به زیر انداخته صادقانه و صمیمانه دنبال اجرای این فرمان راه افتادم و آقایان متولیان شورای انقلاب هم به دنبال نقشه و كارهای انقلاب آن طور كه فكر خودشان بود رفتند." ۴۱
آقای خمینی که در جلسه تنفیذ حکم نخست وزیری، مهندس بازرگان را " مردی که از نزدیک می شناسد"،" صالح و متدین" و"عقیده مند به دیانت و امین و ملی" خوانده بود۴۲، بعدها انتخاب او را کاری "اشتباه" نامید و از این انتخاب ابراز پشیمانی کرد:
"دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد و بتواند مملکت را اداره کند نه یک دولتی که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم انتخاب کنیم . انتخاب شد وخطا شد." ۴۳
"والله قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‎دانستم والله قسم من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم." ۴۴
با نخست‌وزیری بازرگان روح تازه در کالبد انقلاب دمیده شد. در۱۹ بهمن ۵۷ میلیونها نفر در راهپیمایی فریاد زدند بازرگان، بازرگان، نخست وزیر ایران ۴۵. مردم با شعارهای بازرگان، بازرگان، مجری حکم قرآن؛ بازرگان، بازرگان،حکومت مبارک؛حکومت خود کامان هرگز ،حکومت بازرگان آری، به استقبال نخست‌وزیر آمدند. اما آیا رفتارها و کنش‌های او می‌توانست آتش پرالتهاب مردم را فرونشاند؟ در آن جو انتقامی و انقلابی آن روز بازرگان از معدود افرادی بود که همه را به آرامش، گذشت ورعایت اخلاق اسلامی دعوت می‌کرد:
"ما اگر بخواهیم تصفیه و پاكسازی بكنیم، مثل دورۀ قبل از رفتن شاه باید كار سازندگی و انجام وظایف مربوط به این دوران و جواب دادن بخواسته ها و احتیاجات را كنار بگذاریم و از همه كه ناراحتی داریم، سوء ظن داریم، آنها را تصفیه بكنیم.اما محمد انتقام نگرفت، اسیر نگرفت، غارت نكرد، رفتار پیغمبر دلهای سخت ترین دشمنان خویش را به هیجان آورد، كینه های كهنه را شست و جای آنرا محبت وی پر كرد ..." ۴۶
"این سیل، تب انقلاب است که متاسفانه با کینه و ستیز و انتقام جویی همراه شده است. آنچه عقل و خدا حکم می کند این است که این سیل در کانال های مفید جاری می شود تا خرابی ببار نیاورد ."۴۷
"خدا آنچه را که گذشت عفو کرد ،ما هم به دستور خدا وپیغمبر عمل کنیم. الآن مملکت رفته روی بدبینی و انتقام و دشمنی، یعنی باز هم همان روح تخریب به نام پاکسازی". ۴۸
"توصیه می کنم هموطنان عزیز برادروار با افسران و سربازان رفتار نمایند و از هر گونه حمله و خرابکاری، آتش سوزی، آزار، دخالت و تصرف به موسسات ارتشی و نظامی خود داری نمایند و عمارات دولتی و عمومی را که متعلق به مردم و کشور می باشد حفاظت نموده نگذارند لا‌ابالی‌گران و بی خردان خسارت و مزاحمتی پدید آورند."۴۹
"بنده مخالف انتقام و تسویه حسابهای شخصی هستم حسابهای گذشته را باید گذاشت کنار و رفت به ملت و مردم ایران خوشبین بود."۵۰
و اعلام کرد:
"من طرفدار عفو عمومی هستم." ۵۱
بازرگان دائما بر حق مردم و آزادی آن‌ها تاکید می‌کرد:
"قدرت الهی فقط به روحانیون تفویض نشده بلکه متعلق به تمام مردم است." ۵۲
"هدف ما حاکمیت خلق است. ما می خواهیم استقلال مملکت ایران حفظ شود". ۵۳
"باید حاکمیت را به خود ملت سپرد." ۵۴
"بگذاریم گروههای اقلیت طرفدار قانون اساسی به تناسب جمعیت و طرفدارانشان نماینده ای به مجلس بفرستند تا نظرات و انتقادات خود را آزادانه و با مسالمت ابراز دارند ." ۵۵
"آیا جمهوری اسلامی همین بود؟ مردم باید همه‌چیز را بدانند . مردم وقتی نباشند حکومت به چه دردی می خورد؟ وقتی راضی نباشند به چه دردی می خورد؟!" ۵۶
"آن کسی که رای مردم را داشت او باید حاکم باشد نه اینکه بنده بدلیل اینکه مهندسم و ۵۰ سال در مبارزه بوده ام. نه. اگر ملت به من رای داد کار می کنم اگر رای نداد دیگر هیچ حقی ندارم که بگویم من متخصصم و فلان خصوصیت را دارم . اصلا نشانه تقوی انتخاب مردم و رای مردم است". ۵۷
" آن دینی که با اجبار و زور تحمیل شود پیش خدا ارزشی ندارد." ۵۸
"قران و اسلام و خلقت مبنایش روی آزادی است . خدا آزادی را به انسان ارزانی داشت." ۵۹
بازرگان با بستن روزنامه ها بشدت مخالف بود. زمانی که دادستان انقلاب اسلامی وارد عمل شد و به تعطیل کردن مطبوعات اقدام کرد، بازرگان اعلام کرد:
"اگر دوتا روزنامه و مجله یا چهار سطری در یک مقاله ، بی پایه و احیانا مغرضانه باشد، به خاطر یک بی‌نماز در مسجد را نمی‌بندند وجلوی آزادی بیان و قلم را نمی‌گیرند."۶۰
"دولت در برابر فشار تسلیم نمی شود. دولت در برابر حق قانونی خود تمکین و تبعیت دارد." ۶۱
بعد از استعفای دولت موقت، بازرگان در پاسخ به آن‌ها که از دولتش انتقاد می‌کردند راجع به همین آزادی گفت:
"پس ازبرکناری دولت موقت یکی ازگناهانی‌که برای‌ماشمردند یکی آزادیخواه بودن و لیبرال بودن ماست. اما حالا باید بگویم که اگر ما لیبرال نبودیم آنها که مقاله می نویسند و نشریه می دهند امروز بودند یا نه؟ اقلا این حق شناسی را ندارند که بگویند خدا پدر بازرگان را بیامرزد شما آدم بدی بودید، لیبرال بودید، ولی در نتیجه لیبرال بودن شما ما به همه چیز رسیدیم." ۶۲
در مقابل بار شدید انتقاد‌ها روی دولت موقت بود که چرا انقلابی و قاطع عمل نمی‌کند. حملات به دولت موقت از هر سو اوج می‌گرفت:
منتظری: "دولت در قضیه کردستان مسامحه کرده و مقصر است."۶۳
ایت الله مشکینی: "به خدا شاید زمان طاغوت هم این همه جنایت دولت موقت را انجام نداده بودند دولت موقت و هیئت دولت باید محاکمه شوند." ۶۴ حبیب الله پیمان : "حاکمیت لیبرالها امپریالیسم آمریکا را امید وار کرده بود اما امام با قاطعیت راه سازشکاری را بست." ۶۵ محمد منتظری : "بازرگان مرد متینی است، دروغ نمی گوید اما همانطور که صهیونیسم پدر نیکسون و کارتر را در اورد حالا حرف در دهان مهندس بازرگان می گذارد."۶۶ موسوی‌خوئینی‌ها: " سیاست گام به گام دولت موقت جریان انحرافی آمریکا در انقلاب ایران بود."۶۷ سید احمد خمینی:" امام بی مهابا به آمریکا می تازد ولی دولت و شورای انقلاب یک اعلامیه هم علیه آمریکا نداده اند."۶۸
مهدی کروبی:" سیاست خارجی دولت موقت سازشکارانه است." ۶۹
بازرگان در مقابل این‌ انتقادها گفت:
"اگر مقصود از انقلاب؛ عمل کردن، زدن و ریختن وکشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم. اما اگر بنا باشد که نظم واصول و سیستم و تغیر عمیق باشد ما انقلابی بودیم و هستیم." ۷۰
"اما اینکه می گویند دولت قاطع نیست ، فکر کنید کسی را چاقویی دستش می دهند اما تیغه چاقو را به کس دیگری می دهند دستش چاقویی است که اصلا تیغه ندارد." ۷۱
"مجلس ختم تشکیل می دهند برای سپاه پاسداران ، آقای واعظ مطلبی خداپسندانه تر از حمله به دولت موقت پیدا نمی کن. گروهها و احزاب و حتی رادیو تلویزیون که با پول دولت کار می کند وظیفه خودشان را اعتراض و حمله و ایراد و انتقاد به دولت می دانند."۷۲
"کار بسیارمشکل است، برای اینکه اگر از مسائل ومشکلات بگویم و درددل کنم، می گویند چرا نق می‌زند! اگر حقایق را پوست کنده بگویم می گویند چرا دیکتاتور شده !" ۷۳
"ما نمی توانیم برای فرماندهی لشکر مثلا آدم از قم بیاوریم! می‌گردیم یک متخصص پیدا می کنیم و می‌گذاریم رئیس شهربانی. بلافاصله دادگاه های انقلاب و کمیته‌ها راه می افتند همین شخص را توقیف می کنند . چاره ای جز استفاده از افراد متخصص نداریم مگر اینکه بگویید نه اشکالی ندارد یک سره بنشینید قصابی کنید! انقلاب کنید! بگیرید، ببندید، بزنید، بکشید، محاصره کنید. دیروز عده ای مقابل ساختمان نخست وزیری جمع شده بودند وقتی خوب گوش دادم دیدم یک چیزی مثل آهنگ می خواندند یکی می گفت : وزیر دفاع بقیه می گفتند طاغوت است! وزیر دفاعی که رئیس ستاد مصدق بود و طاغوت او را به سه سال زندان محکوم کرد." ۷۴
"وقتی مدیرکلی را وزیری در یک محل می گذارد یا استانداری به جایی می رود و این مدیر کل را عده ای بنام پاسدار یا مامور می گیرند و تهدید می کنند و یا دادگاه انقلاب او را احضار می کند دیگر آن وزیر چه کار می‌تواند بکند ؟" ۷۵
"گرانی می‌شود ، ارزانی می‌شود،هر کاری وقتی بد است مقصر دولت است اما کار خوب هر چه بشود بنام هزار نفر است و آنها هستند که می کنند." ۷۶
تمام هم و غم بازرگان در این دوران جلوگیری از اعدام‌های بی‌رویه، انتقام‌جویی‌ها و رفتارهای غیرمتعارف بود. ماشین کمیته‌های انقلاب، سپاه و دادگاه‌های انقلاب به راه افتاده بود و هر کسی را به هر بهانه‌ای درو می‌کرد :
"این کمیته ها یکسری کار بیجا انجام می دهند نظیر این بازداشتها و ممانعتها و مزاحمتهای بسیار که علی رغم وظیفه شان است به ادارات می روند و مسئولین را بازداشت میکنند ، زندانی میکنند ویا با اسلحه تهدید به توقیف و توهین می کنند . بدتر و وحشتناک‌تر و خطرناک تر از همه حمله‌هایی است که به سفارتخانه‌ها و اتباع بیگانه می کنند و با این عمل آبروی اسلام و دولت و مملکت و همه را می‌برند." ۷۷

"این بگیر و بند ها ، این بزن بکش ها ،این سلب امنیت و اطمینانی که از مردم شده و هر روز در روزنامه‌ها یمان نمونه ها و نشانه های اعدام ها کشتار ها و سخت گیری های شدید را می خوانیم یک حالت تزلزل و وحشت و ناراحتی و نگرانی بوجود آورده و ملت ایران یک حالت عدم تعادل پیدا کرده همه می پرسند اگر کمیته ها و پاسداران و افرادیکه بنام کمیته و پاسدار با نهایت بی حیایی و ناجوانمردی به نام امام می کنند و اسلحه هم دارند این وضع اگر ادامه پیدا کند عاقبت این ملک و ملت و مردم و دولت چه خواهد شد وقتی افراد با گناه و بی گناه روی حساب عدالت خواهی یا خصوصی و غرض ورزی دستگیر شوند اصلا زندگی دیگر وجود نخواهد داشت چه برسد به ترقی و رسیدن به محیط عدالت و وضع مطلوب ." ۷۸
"موج عظیم مصادره و تصفیه حسابها که جلوه شدیدش یک ماه ونیم بعد پیروزی بود،صورت خاصی پیدا کرده و بنده اسم انتقام روی آن گذاشته‌ام. از شعارهای دیگر طرد کارمندان و بر کناری آنها است که اول متوجه به چند وزیرو مدیر کل رژیم گذشته بود و بعد ها دامنه این خصومت ایرادها و اتهامات مذهبی حتی جبهه ملی و مصدقی بودن را هم در بر گرفته و جزو لوازم انقلاب شده است." ۷۹
"مجامع بین المللی که یکروزی ما به آنها متوسل می شدیم و به داد ما می رسیدند، اینهایی که وقتی ما میگفتیم چرا با زندانیان سیاسی این کارها را می کنید چرا در دادگاههای غیر علنی ما را محکوم می کنید آنها حرف ما را به گوش دنیا می رساندندو پشتیبان ما می شدند حالا همانها به این دولت انقلاب اعتراض می کنند و از ما می پرسند چرا این کارها را میکنید ؟ ببینید چه بی آبرویی برای ما در دنیا برپا شده ." ۸۰
"امروز اسلام و انقلاب ما یکی از مظلوم‌ترین موجودات روی زمین شده است.مثل این امامزاده‌ها شده است که هر کس دخیلی به ضریح آن می‌بندد. آن قدر به ضریح این امامزاده غریب طلسم تضاد و طبقات و شمایل خدایان خشم با خنجر‌های خون‌چکان آویزان کرده‌اند که ضریح و مرقد گم شده است!" ۸۱
"بدشانسی دولت در این است که در این مملکت هر وقت کسی ناراحت می شود نقابی به صورتش می زند و با ژ-۳ به خانه طرف میرود و می گیرد و مصادره می کند و زن و بچه آن بیچاره را ویلان می کند." ۸۲
"محاکمات باید قانونی باشد. آن چیزی که ما به شاه اعتراض می‌کردیم این بود که چرا محاکمات ما علنی نیست و ما وکیل نداریم." ۸۳
بازرگان لبه تیز انتقادات خود را متوجه حجت‌الاسلام خلخالی، حاکم شرع انقلاب کرد و گفت:
" آقای خلخالی از آدمکشی لذت می‌برد!" ۸۴
آنقدر این بگیر و ببندها ادامه پیدا کرد تا صدای همه درآمد.
ناصر مکارم:" به حکومت ژ-۳ پایان دهید."۸۵آیت الله شریعتمداری:"ایجاد وحشت و تصفیه حساب خصوصی راه خطرناک به سوی اختناق و استبداد خواهد بود با عفو و اغماض می توان تا حدودی به کارها سروسامان داد."۸۶
آیت‌الله طباطبایی قمی:"کشتار و زندان و مصادره اموال به قدری کثیف انجام می‌شود که واقعا نمی‌شود توصیف کرد. عده‌ای به نام بنیاد مستضعفین مرتبا اموال مردم را از خانه می‌برند و توقیف می‌کنند... زندان‌های بیجا، تازیانه‌های بیجا، افراد را می‌آورند و با وقاحت تازیانه می‌زنند بدون آنکه جرمی به ایشان ثابت شود. مصادرات بی‌مورد، زندان‌های بی‌مورد، احکام بی‌مورد، کشتارهای بی‌مورد. دیروز به امام یادآور شدم که آقا! عفو عمومی بدهید..." ۸۷ حسن ثقفی: "چهره زشت و ترسناکی از اسلام ساخته ایم. این همه نارضایتی و اضطراب و خشم مردم را نباید نادیده گرفت."۸۸سید احمد خمینی:" تا دیروز رئیس کلانتری شاهنشاهی می گرفت ومی زد امروز رئیس کلانتری جمهوری اسلامی می گیرد و می زند."۸۹ و در مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات نوشته شد: "آقایان اسلام علی را با اسلام حجاج ابن یوسف اشتباه کرده‌اند و دوست دارند از خون مخالفان خود آسیاب بگردانند . شلاق زدنها و تعزیر و اجرای حدود از ریاست سر چشمه می گیرد نه از ضرورت." ۹۰
جالب اینجا که با همه این اعتراض ها باز هم بگیر و ببند‌ها ادامه پیدا کرد. بازرگان گفت:
"شاه رفته، مستبد اصلی رفته اما جوجه مستبد ها هستند. منظورم کسانی نیستند که بنام ساواکی و درباری و مزدوری کار می‌کنند. از کجا معلوم خود من هم مستبد نباشم؟ روح استبداد، ضد آزادی خواهی، خودخواهی از بین نرفته." ۹۱
"می‌گویند ماما وقتی دوتا شه، سر بچه کج در میاد. حال وای به حال ما که به عوض دو تا ده تا و صد تا داریم خدا به داد برسد و ما را از دست این ماما ها نجات دهد." ۹۲
"برداشته اند اسم بنیاد پهلوی را گذاشته اند بنیاد علوی !این بنیاد، بنیاد پهلوی است. بد است، بگذارید بنام او باشد. چرا آنقدر مرض اسم عوض کردن داریم؟"۹۳
جمهوری دموکراتیک اسلامی، نظام ایده‌آل و مورد نظر مهندس بازرگان بود:
"در همه‌پرسی این سوال دربرابر مردم خواهد بود: جمهوری دمکراتیک اسلامی،آری یا نه".۹۴
"حکومت جمهوری اسلامی ما جمهوری دموکراتیک است و جمهوری دموکراتیک واقعی و حقیقی نیز اسلامی است"۹۵
اما آقای خمینی نظری جز این داشت و در سخنرانی‌ای مهندس بازرگان را شیطان نامید و از او به عنوان کسی‌ یاد کرد که حالا که انقلاب شده است می‌خواهد سر سفره بنشیند:
"جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. برای اینکه الآن شیطان‌ها افتاده اند دنبال این که جمهوری محض، همین جمهوری باشد، جمهوری دموکراتیک باشد و از این حرف‌ها"۹۶
"آن‌هایی که قلمشان تابع آن‌ها شده بود یا غربزده شده بودند، شروع کردن بنویسند که جمهوری باشد. جمهوری دموکراتیک باشد. آخرش هم راضی شده بودند که جمهوری اسلامی دموکراتیک باشد. این‌ها از اسلام می‌ترسند. از رژیم اسلامی می‌ترسند. حالا که از اسلام ضربه خوردند یعنی رژیم را مسلمان‌ها با کلمه اسلام از بین بردند، کسانی حالا آمدند و سر سفره می‌خواهند بنشینند. این‌ها دخالت نداشتند،حالا شدند انقلابی! حالا شدند مخالف رژیم! خیال می‌کنند من از کره مریخ آمدم و نمی‌دانم این‌ها چه بوده‌اند."۹۷
آنچه مهندس بازرگان را بیش از همه نگران ساخته بود، دستکاری در قانون اساسی، در مجلس خبرگان بود. بازرگان بارها نسبت به تغییر قانون اساسی اولیه و داخل شدن حقوق خاص برای طبقه روحانی هشدار داد. پس از آنکه مجلس خبرگان طرح اولیه قانون اساسی را کناری نهاد و تغییرات بسیار گسترده ای در آن اعمال کرد و اصل ولایت فقیه را در آن گنجاند،بازرگان به دفعات ابراز نارضایتی نمود:
" تا آن جا که مربوط به دولت و شخص بنده ما طرحی تهیه کردیم و سپردیم دست آقایان .حالا آنها چه بلایی سرش بیاورند حواله شان به خدا و حضرت عباس" ۹۸
"برای قانون اساسی پیش نویس تهیه کردیم اما چه بلایی سرش آوردند به ما مربوط نیست." ۹۹
در مورد سئوالی که آیا در مورد مواد قانون اساسی که تا کنون به تصویب رسیده نظری دارند یا نه؟ گفت :
"والله وقت خواندنش را نداشتیم چون فایده ای هم نداشت حالا بخوانیم آدم حرفش به جایی نمی رسد . آن آقایان حتی این قدر اعتنا و لطف به دولت نداشتند که یک روز صدایش کنند بگویند این چیه نوشتی. نه وزیر کشور نه مشاور نه نخست وزیر هیچ کدام را صدا نکردند خودشان را خبره می دانستند و صاحب اطلاع و صاحب صلاحیت"۱۰۰
و سرانجام پس از کنار رفتن از نخست وزیری گفت :
"به مجلس خبرگان وصیت میکنم در بعضی موارد تغییراتی بدهند تا حکومت انحصاری نباشد."۱۰۱
کریم سنجابی از قول بازرگان نقل می‌کند:
"بازرگان به من گفت بزرگترین اشتباهش در دوران نخست وزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رای عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد." ۱۰۲
اکنون که سخن از اشتباهات مهندس بازرگان به میان آمده است، ذکر چند نکته بی مناسبت نیست. در حقیقت اگر بخواهیم نگاهی کلی به جریانات و حوادث سال های ابتدایی انقلاب بیاندازیم، نقش پر رنگ نهادهای تازه تاسیس را به وضوح می بینیم. نهادهایی چون جهاد سازندگی، کمیته های انقلاب و سپاه پاسداران که در ماه های آغازین انقلاب با خلوص نیت از سوی مهندس بازرگان و دولت موقت تاسیس شدند، متاسفانه بلای جان انقلاب گشتند و ابزار کودتا علیه آرمان های انقلاب. یکی از خصوصیات ذاتی و بارز مهندس بازرگان این بود که تا خود به حرفی نمی رسید و تجربه نمی کرد، آن را به کار نمی بست. این خصوصیت باعث شد تا هشدارها در مخالفت با تاسیس این نهادهای شبه نظامی نادیده گرفته شود و راه برای تسخیر قدرت توسط روحانیون افراطی هموارتر گردد. اگرچه حال که ۲۵ سال پس از انقلاب اسلامی نگاه میکنیم، برنامه حزب جمهوری در تصرف قدرت را چنان دقیق، حساب شده و زیرکانه می یابیم که به نظر میرسد حتی اگر این اشتباهات نیز رخ نداده بود، باز هم انقلاب اسلامی، همچون دیگر انقلاب ها که اسیر دست قدرتمداران شده اند، به تاراج می رفت. موجه ترین دلیل آن است که حزب جمهوری حمایت تام شخصی را در اختیار داشت
که جبهه مقابل متشکل از ملی- مذهبی ها فاقد آن بود:
سید روح الله الموسوی الخمینی.

سقوط دولت
دخالت‌های غیرمسئولانه و خود‌سر‌ی‌های غیرمجاز برخی از روحانیون ۱۰۳ کار را به جایی رسانیدکه دولت موقت عملا نمی‌توانست کاری از پیش ببرد و به همین سبب بود که دولت موقت در طول دوران زمامداری ۳ بار استعفا کرد اما هربار بنا به دلایلی ناچار به ادامه کار شد. با حادث شدن واقعه گروگانگیری عزم دولت موقت به کناره‌گیری جزم شد و آخرین استعفای دولت مهندس بازرگان مورد قبول واقع گشت. اشغال سفارت آمریکا به وسیله دانشجویان خط امام به مثابه تیر خلاص بر بدنه دولت موقت بود. دانشجویان و سردمداران این واقعه به کرات به نقش خودشان در سقوط دولت موقت اعتراف و افتخار کردند.از آن‌جمله بهزاد نبوی گفت:
"ماسفارت آمریکا را اشغال کردیم تا جناح خاصی از قدرت را به زیر بکشیم". ۱۰۴
بازرگان به سختی با اشغال سفارت آمریکا و افشاگری دانشجویان مخالفت کرد:
"اسم خودشان را می‌گذارند خط امام. خط شیطان‌اند این‌هایی که افشا می‌کنند." ۱۰۵
"اختیار مملکت افتاده است به دست چند تا بچه و این جای تاسف است. این افشاگری‌ها ضد قانون و ضد اسلام است." ۱۰۶
"این درست نیست که شورای انقلاب و یا حکومت رسمی ایران افراد حکومت دیگری را به گروگان بگیرد." ۱۰۷
بازرگان بعدها در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت، پس از آنکه منفعت و ضررهای گروگانگیری را برمی‌شمارد، در نتیجه‌گیری سود این ماجرا را در جیب روسیه می‌بیند و می‌گوید:
"آنچه مسلم است عمل گروگان گیری صد در صد با خواسته ها و منافع شوروی انطباق داشت." ۱۰۸
و می‌نویسد:
"سرانجام با قبول بیانیه سر و دست شکسته الجزایر(توسط دولت رجایی) گروگانها به ارزان ترین بها ( اگر نگویم به زیانبارترین بها ) تحویل داده شدند." ۱۰۹
"عمل گروگان گیری زیر پا گذاشتن ساده ترین روابط دیپلماسی و تعهدات بین المللی بود گروگان گیری نمایش ناهنجاری از دولت جمهوری اسلامی و انقلاب در صفحه بین المللی بود . "۱۱۰
پس از ۹ ماه دولت موقت استعفا داد و این در حالی بود که روحانیون کم کم ابزار‌های قدرت را در دست می‌گرفتند. بازرگان در پیام پایانی رادیو تلویزیونی تحت عنوان خداحافظی با ملت گفت:
" اول حلالیت می طلبم از مردم به خاطر خطاها زیان‌ها، خسارت هایی که مرتکب شدیم و حتما مرتکب شدیم هر جا که بودیم چه در دوران مبارزه و چه در خدمات اداری گام به گام و سنگر به سنگر جلو رفتیم و غیر از این راهی و وسیله ای بلد نبودیم حالا دیگر متاسفیم و عذر می خواهیم چون بشر بودیم و راهی جز این بلد نبودیم . این چیزی بود که مردم از ما می‌خواستند." ۱۱۱
بازرگان با شکایت از دخالت‌های بیجا در کار دولت موقت، در پاسخ حمله منتقدان به دیدار بدون اجازه وزرا با نمایندگان کشورهای خارجی می‌گوید:
"آن نخست وزیری که بخواهد برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد برای لای جرز خوب است." ۱۱۲
یزدی بعدها به همین فشارها و دخالت‌ها اشاره کرد و گفت:
"هر وقت دولت خواست کار قاطعانه ای بکند با تمام قوا جلوی او راگرفتند . در قضیه اشغال مسلحانه فرودگاه توسط محمد منتظری و یاران ]حسن[ آیت هنگامی که دادستان کل ]شهشهانی[دستور بازداشت او را داد، روحانیون عضو شورای انقلاب از جمله هاشمی و بهشتی فشار اوردند و جلوگیری کردند." ۱۱۳
بازرگان در پیام آخر باز هم نگرانی بیش از حد خود را از انحصارطلبی روحانیت بازگو می‌کند:
"خداحافظی ما با دولت با نگرانی توام است و آن نگرانی این است که بیم آن می رود حاکمیت ملت وجود نداشته باشد بلکه حاکمیت طبقاتی، ولو طبقه روحانی، وجود داشته باشد. ۱۱۴ در آخر توصیه ای هم جسارتا خدمت امام داریم که ایشان هم عاطفه و عنایتشان به همه ملت ایران باشد نه به طبقات خاص." ۱۱۵
و اینگونه دولت موقت به پایان عمر خود رسید. دولتی که به قول خود بازرگان:
"دست و زبان بسته‌ترین حكومت انقلابی روی زمین بود!" ۱۱۶

حمله به بازرگان وکودتا علیه رئیس جمهور
شاید بازرگان گمان می‌کرد با استعفای دولت موقت، حجم انتقادات و حمله‌ها رو به کاهش بگذارد، اما با سقوط دولت موقت، دانشجویان که حمله به سفارت آمریکا را عامل اصلی استعفای دولت موقت و کسب پیروزی سیاسی خود به شمار می‌آوردند، شروع به افشاگری علیه وزرای دولت موقت و شخص بازرگان کردند. سیل تهمت‌ها و افتراها به سمت بازرگان و یارانش سرازیر شد و دور جدیدی از حملات آغاز گشت. نقطه اوج این حمله‌ها دامن عباس امیرانتظام، وزیر خارجه و مشاور بازرگان را گرفت و او به اتهام واهی جاسوسی، مظلومانه به حبس ابد محکوم شد. ۱۱۷
با آمدن بنی‌صدر و مشخص شدن خط‌ها، بازرگان، نهضت آزادی و نیروهای لیبرال در یکسو قرار گرفتند و حزب جمهوری به رهبری علی خامنه‌ای، بهشتی و رفسنجانی در سوی دیگر واقع شدند. بازرگان در ابتدا نسبت به بنی‌صدر روی خوشی نشان نداد اما هرچه گذشت، ‌با شفاف شدن موضع گیری ها و ضرورت تشکیل جبهه واحد در مقابل استبداد، بیشتر به سمت او جذب شد. بازرگان این خط مشی خود را تا انتها حفظ کرد. در حقیقت بازرگان تا روز آخر به حمایت از رئیس جمهور پرداخت و روزنامه حزب متبوعش یکصدا و هم جهت با روزنامه انقلاب اسلامی، بزرگترین نقش را در شکستن سانسور، دفاع از آزادی های عمومی و حقوق مردم ایفا کرد.مهندس بازرگان در سخنرانی امجدیه در میان شعارهای پرشور مردم که فریاد می‌زدند"درود بر بنی‌صدر، سلام بر بازرگان" واکنش نشان داد وگفت:
"از جانب بنی صدر از شما تشکر میکنم." ۱۱۸" نسبت به جناب آقای بنی صدر با بیش از ۱۰ میلیون آرای ملت و مقام حقوقی ایشان در قانون اساسی احترام و علاقه پیدا کرده‌ایم ." ۱۱۹
او همچنین اعلام کرد به رجایی و دولتش که مخالف بنی‌صدر بود رای نداده است:
"ما جزو کسانی نبودیم که رای تمایل به نخست وزیری و دولت آقای رجایی داده باشیم. چرا که ایشان را دارای افکار و برنامه های تحزب و تخاصم و تعجیل انقلابی و همچنین بی توجه به مقام وحقوق و وظایف ریاست جمهوری میدانیم." ۱۲۰
در پاسخ به سوالی که چرا در مجلس سکوت کرده‌اید، گفت:
" بله ما هو و جنجال و فحاشی راه نیانداخته‌ایم، مجلس را بهم نزده‌ایم، ما اهل این کارها نیستیم و مخالف آن و طرفدار نظام و اصول و هدف و راههای قانونی هستیم. در عالم اغتشاش و آشوب و اتهام خیلی از ما جلوترند! اما چرا صدای داد و اعتراض ما به گوش شما نمی‌رسد؟ سانسور رسانه های گروهی و مطبوعات عامل و علت آن است." ۱۲۱
بازرگان پس از حادثه ۱۴ اسفند که در پی سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه پدید آمد و سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب مراسم بزرگداشت مصدق را به هم زدند، طی نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی از بنی‌صدر دفاع کرد و گفت:
" شما تمام تقصیر را انداختید گردن رئیس جمهور. گروهک به اصطلاح حزب‌الله نه تنها در ۱۴ اسفند باعث اخلال در مراسم شدند که شروع کننده تظاهرات و ممانعت‌ها بودند. آیا ریاست مجلس باید نسبت به این‌گونه اخلال‌ها سکوت رضامندانه داشته باشد؟" ۱۲۲
با نزدیک شدن به مصادره کامل انقلاب توسط روحانیون، بازرگان به سلب آزادی‌ها و انحصارطلبی روحانیون هشدار می‌داد و تا آنجا که توان داشت سعی می‌کرد از این اتفاق جلوگیری کند:
"مملكت منحصرأ متعلق به یك عده نیست. خدا هم مال یك عده خاص نیست، ادعایی است كه یهودیان می‌كردند، كه خدا را مال خود و زمین را از آن خود میدانستند، ما نباید چنین كاری بكنیم." ۱۲۳
"امروز باید بیش از هر زمان به دفع اختناق و انحصار بپردازیم ." ۱۲۴
"به نظر می رسد آقایان هاشمی، خامنه ای بهشتی و همفکرانشان معتقد شده باشند که در کسوت روحانیت از هر کس بیشتر در خط امام و انقلاب هستند و مکتب را درست می فهمند پس حق انحصار و سلب حق از سایرین را دارند و مصلحت اقتضا می کند که مکتب خدایی مورد تشخیص شان در ایران و در همه دنیا ( چه ملت آمادگی داشته باشند چه نداشته باشند ) پیاده شود ." ۱۲۵
"ما انحصارگری را که مافوق استبداد است بزگترین دشمن اسلام و استقلال و آزادی می دانیم." ۱۲۶
گرچه برای اولین بار این خود بازرگان بود که پای روحانیون را به پست‌های دولتی باز کرد. بنی‌صدر نقل می‌کند:
"بازرگان آمد ۴ نفر از روحانیون را معاون وزارتخانه‌ها کرد. خامنه‌ای در وزارت دفاع ، باهنر در آموزش و پرورش و رفسنجانی در وزارت کشور. چهارمی بهشتی برای وزارت دادگستری که قبول نکرد. من خیلی مخالفت کردم. چقدر به بازرگان گفتم آقا اینها را نبرید با وزارت آشنا کنید. اینها با این چیزها خو نکرده اند شما اینها را می‌برید مزه وزارت را بهشون می چشانی و دیگر نمی شود آنها را از آنجا کند محال است .اگر کسی قدرت را چشید ول کند. خیلی عارف می‌خواهد که به قدرت بگوید نه."۱۲۷
بازرگان خود نیز بعدها‌ در پاسخ خبرنگاری که پرسیده بود: خود شما پای این آقایان روحانی را به حکومت باز کرده‌اید گفت: باران خواستیم، سیل آمد!
با نزدیک‌ شدن به سال ۶۰ و کودتا علیه رئیس جمهور، بازرگان به همراه آزادی‌خواهان دیگر موضع‌ گیری‌ های خود را علیه استبداد و سلب آزادی‌های مردم تشدید کردند.
سلامتیان:"آزادی را بکشید ، ما را بکشید ، دیکتاتوری را مسلط کنید."۱۲۸کاظم سامی:" اگر رئیس جمهور حق دخالت در کارهای اجرایی را ندارد پس چگونه طبق قانون مسئول است؟"۱۲۹یدالله سحابی:" کوبیدن رئیس‌جمهور بر موازین عدل و انصاف نیست".۱۳۰بنی‌صدر:"چه بگویم که بر سر جمهوری اسلامی چه می‌آورند."۱۳۱لاهوتی : "وای به حال آن انقلابی که ۸ درصد به ۸۰ درصد حکومت کند . اگر زور می توانست آدم را جای خودش بنشاند پیش از شما زورمند تر از شما بودند .شما جز این که خفقان ایجاد کنید و برای مردم مشکل درست کنید کار دیگری نمی‌کنید."۱۳۲سلامتیان : به خدا اگر تکه تکه ام کنید ذره ذره وجود من خواهند گفت : مرگ بر استبداد."۱۳۳بازرگان: "توقع برادرانه و متواضعانه این حقیر از آقای بهشتی و از آقایان متولی دیگر و همکارانشان که تقریبا همه اختیارات اجرایی و مواضع قدرت را در اختیار گرفته اند این است که پاس مقام و مسئولیت های ریاست جمهوری را بدارند."۱۳۴ بنی‌صدر: "آنهایی که گمان می کنند با زور وزد وبند وبگیر وببند می توانند از بالا به جای همه کار کنند و کشور را در جهتی که می خواهند ببرند بدانندکه این روش شکست خورده است."۱۳۵ بازرگان: "اگر قصد از انقلاب ، تخریب و انتقام و انهدام باشد ، تداوم آن همین کاراست که می کنید و ما را به خراب آباد می برید . هر زمان که خواسته باشند استثناء در آزادی قایل شده و به بهانه یک عده دشمن و منافق و منحرف از آن سوی استفاده می کنند ، آزادی را مشروط و محدود و مخصوص خود نمایند ، آنانکه محروم می شوند اکثریت ملت اند." ۱۳۶
از آن سو روحانیون سخت به فکر در دست گرفتن قدرت بودند.
هاشمی:"آقایان بهتر است دست از تضعیف بردارند و همکاری کنند".۱۳۷ بهشتی: "روحانیت آگاه در حد نظارت همه جانبه تمام عیار در جریان کارهای کشور برای همیشه نظارت خواهد کرد. آنهایی که این نظارت را نمی توانند تحمل کنند لطفا جایشان را به کسانی بدهند که از این نظارت صمیمانه استقبال می کنند".۱۳۸ مهدوی کنی: "سال‌ها پست‌ها را دیگران قبول کردند، شما بخیل‌اید که یک دو سال هم ما باشیم؟" ۱۳۹
کودتا علیه رئیس‌جمهور وقت، با استفاده از مجلسی که رای کمتر از ۲۵ درصد مردم ایران را در پشت خود داشت، آخرین پرده از مصادره انقلاب و به تعبیر بازرگان" انحصارطلبی کامل روحانیت" بود که انجام شد. بازرگان بعدها نظر خود را اینگونه بیان کرد:
"سرانجام طبقه روحانیت با تشکل و تجهیزات لازم به شیوه گام به گام تمام مقامات و مواضع و مشاغل را بطور مستقیم و غیر مستقیم در اختیار خود گرفت." ۱۴۰ "تصرف وتسلط روحانیون تنها یک روی سکه بود . روی دیگر سکه خالی کردن تدریجی میدان از مخالفین و ناموافق‌ها حتی در داخل صنف خودشان بود که با موفقیت انجام گرفت." ۱۴۱ "گروه روحانیت معتقد و مصمم به حقانیت و حاكمیت انحصاری خود بوده ضروری می‌دانستند كه هر حزب یا فرد و فكر شاخص را از میدان خارج سازند".۱۴۲ "این انحصار گری و حق کشی از مهاجمین اشغالگر تاریخ هم شدیدتر بود. به نظر بعضی آقایان تنها کسانی که در نماز جمعه و راه‌پیمایی شرکت می‌کردند جزو امت حساب می‌شوند و حق تمتع از انقلاب و جمهوری اسلامی را داشته، حقوق اساسی و آزادی شامل حالشان می‌شود. اینها وظیفه خود می‌دانستند که نگذارند غیر حزب اللهی و غیرمکتبی‌ها حتی بهره‌مند از تعلیم و تربیت شوند. این شد که نه تنها حاکمیت ملی، که مالکیت هر فرد ایرانی نیز مورد انکار قرار گرفت." ۱۴۳
بازرگان بعد‌ها در جمع‌بندی انقلاب ایران با ذکر اینکه پیروز انقلاب ایران؛ روحانیون، مارکسیست‌ها و نوجوانان بودند، سیرانقلاب و طریقه قبضه قدرت توسط آقایان روحانی را اینگونه تشریح کرد:
"انقلاب ما این امتیاز را داشت که تقریبا از کلیه طبقات و صنوف جامعه بود. برخلاف آنچه بعدا اصرار ورزیده شد، اختصاصی و طبقاتی نبود، از یک فرد یا حزب تحمیل و تلقین نشده بود."۱۴۴ شعارهای " مرگ بر بی حجاب، رهبری روحانیت، ولایت فقیه، و عکس کاشانی و فضل الله نوری ونواب صفوی هم دیده نمی شد."۱۴۵ آقایان روحانی ( بهشتی ، خامنه ای ، رفسنجانی) بکلی از تفاهم ملی و از وحدت دور شده، در لباس اسلام فقاهتی و دلسوزی و دفاع از انقلاب به کنار زدن همرزمان و هموطنان می پرداختند و به هر کس که در جرگه اختصاصی خودشان نباشد و عینا مثل آنها فکر نکند، داغ باطله و بیگانه و ضد انقلاب زدند."۱۴۶ "محاکمات انقلابی از قبیل اعدامها ، اشغال اماکن و مصادره ها اولین ماموریتی بود که به صورت رسمی و ثابت به عهده روحانیت گذاشته شد."۱۴۷ آن آقایان به خاطر تداوم انقلاب تسلط بر انقلاب یا تصرف مواضع قدرت دو راه متضاد در پیش گرفتند. از یك طرف برای عقب نیافتادن از قافله و گرفتن حربه از چپی‌ها رفته رفته انقلابی‌تر و تندتر می‌شدند و از طرف دیگر (و البته به عقیده خودشان با حسن نیت و به قصد خدمت) برگشت ارتجاعی به سنن دیرین روحانی و همبستگی و انحصارگری طبقاتی نموده و تدریجاً فاصله‌ها زیاد و همدردی وهمكاری كم می‌شد."۱۴۸
سرانجام طرح عدم کفایت رئیس جمهور به مجلس برده شد تا آخرین پایگاه مقاومت در‌هم شکسته شود. بازرگان به شدت به این طرح اعتراض کرد و به همراه ۱۲ نفر دیگر از فراکسیون نهضت‌آزادی و طیف ملی، مذهبی‌ها جلسه را به نشانه‌ی اعتراض ترک کرد. بنی‌صدر که تنها آزادی‌خواه و نیروی مخالف در بدنه حاکمیت بود با رای ۱۷۷ نماینده کنار گذاشته شد تا آخرین پرده مصادره با موفقیت انجام شود. رهبر انقلاب، سپاه پاسداران، کمیته‌های انقلاب، دیوان عالی کشور، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، دادگاه‌های انقلاب و حزب جمهوری متحد شدند تا رئیس‌جمهور ۱۱ میلیونی را از سر راه بردارند. درب زندان‌ها باز گشت وهزاران تن از مخالفان کودتا روانه زندان شدند.۱۴۹ کودتای خونین علیه انقلابیون آزادیخواه با اعدام صادق قطب زاده، حسن لاهوتی، سید حسین نواب صفوی، رشید صدرالحفاظی، سعید سلطان پور و بسیاری دیگر به اجرا گذاشته شد. رئیس جمهور رهسپار تبعید شد، تمامی معاونانش دستگیر و زندانی شدند و ۷ تن از مشاورانش دیگر طلوع آفتاب را ندیدند. ۱۵۰
انقلاب در خون نشست.


مقابله با حاکمیت یکپارچه
اکنون حاکمیت یکپارچه شده بود. آنچه بازرگان سال‌‌ها برای به ثمر نشستنش زحمت کشیده بود، یک‌شبه به باد رفته بود. اعدام‌ها و آدم‌کشی‌ها ادامه می‌یافت، جنگ نیز واقع شده بود و آقایان حکام با این حرف که " جنگ است و اوضاع بحرانی است"، به سلب آزادی‌ها و اعدام‌ مخالفین می‌پرداختند. آزادی‌ها سلب شده بودند، جو اختناق غالب بود و هیچ کس یارای سخن گفتن نداشت. اما بازرگان همچنان از تریبون مجلس اعتراض می‌کرد و بر سر استبداد‌طلبان فریاد می‌کشید و به بگیر و ببندها و اعدام‌ها اعتراض می‌کرد:
"چه کرده اید که آنقدر ضد انقلاب درست شده؟ کاسه کوزه را به گردن ابر قدرتها شکستن کار آسانی است ولی عذر قابل قبولی نیست." ۱۵۱
"انقلاب ما و اسلام تشیع را با قیافه خشونت و خون، در دنیا بدنام و وحشتناک کرده‌ایم. روی هم رفته یک حالت تعادلی مابین حکومت ما و قدرتهای خارج برقرار شده که هر دو طرف را راضی ساخته است ما به آنها فحش و آزار می‌دهیم و بدان خوشحالیم و آنها هم منافع و مقاصدشان را تأمین شده می‌بینند و بدین دل خوشند!" ۱۵۲
"اگر کار قضاوتها و رفتارها، آن طور که علی امر به عدالت و احسان کرده و شخصا در باره ابن ملجم عمل فرمود انجام می‌گرفت، زندانها و گورستان‌های کشورمان صورت فعلی را پیدا نمی کرد تا آنجا که ناچارشوند ۲۰ نفر را در یک سلول چهار نفری جا دهند و شکایتها و نفرین ها گوش شنوا پیدا نکند. اگر با مخالفین مانند علی عمل می شد تحسین و تصدیق دنیا به سوی جمهوری اسلامی اسلام سرازیر میگشت و اینطور نمی شد که موسسات بین المللی مدعی بشردوستی را به زندانهایمان راه ندهیم."۱۵۳
"آیا خدا برای ما این چنین برنامه ای آفریده ؟آیا اسلام رحمت و وحدت برای وحشت به ما داده است؟" ۱۵۴
"اثر سویی که قضات شرع و دادگاه های انقلاب با زندانها و پاسداران در افکار و اذهان مردم این مملکت ایجاد کرده اند فقط خدا می داند چه اندازه است. بدتر و دردناکتر از همه این بیزاری ها و بازگشت‌هایی است که در ایمان و علاقه مردم از مسلمانی و اسلام به بار آورده است. چه بسیار زنان و مردانی که صاحب اعتقاد و عشق به خدا و پیغمبر و امامان داشتند و حالا با عمل قضات شرع و دادگاه ها و رفتار مامورین تفتیش عقاید و تحمیل احکام از دین و خدا برگشته‌اند، نماز و حجاب و دعا را به گوشه ای انداخته و می گویند آنچه در کتاب و منبر از عدالت و رحمت و حقیقت شنیدیم همه دروغ بود و اسلام واقعی چیزیست که می بینیم و محمد و علی هم مثل این ها بوده اند . چقدر جای تاسف است . خدایا پناه بر تو!" ۱۵۵
"مصیبت بار تر از همه و حاصل خشونتها و بی رحمی ها افزوده شدن ناراحتی ها و انتقام خواهان و برگشت کنندگان از انقلاب و دین است و حیثیت و حقانیت اسلام که در دنیا لکه دار می شود." ۱۵۶
"آخر در کجای تاریخ ملتی و دولتی و آیین حقی توانسته است روی اسلحه دوام بیاورد و توسل به خونریزی و تشدید خشونت بد فرجامی به بار نیاورده باشد ؟ عدالت غیر از انتقام و تعدی است سیاست موفق نمی تواند خالی از حکمت و تقوی و رحمت باشد." ۱۵۷
در مورد ادامه جنگ نیز بازرگان بارها اعتراض کرد و خواستار آتش‌بس شد:
"نظر نهضت آزادی این است که به جهت موفقیت ممتازی که در جهت نظامی ، وسیاسی و اسلامی برای ایران پیدا شده و خصم خود را ناچار دیده تا راه توبه و تسلیم پیش گیرد و همسایگان حاضر شده بودند تضمین هایی بدهند، دولت می تواند از فرصتها استفاده کرده و مطابق مصالح ومنافع ملت اقدام نماید." ۱۵۸
"تداوم جنگ زمینی در داخل بهانه و وسیله خوبی برای انحصار و اقتدار است و در خارج رونق اقتصادی و توفیق سیاسی به ابر قدرتها می بخشد." ۱۵۹
"می‌توانیم طبق روال مقبول و معمول یک سلسله شوق وشعارها از گذشته و حال تحویل بدهیم و فحش به ضدانقلاب و مرگ‌خواهی برای استعمار و امپریالیسم را چاشنی آن قرار دهیم. با مزمزه کردن حماسه‌های گذشته، انداختن همه تقصیرها به گردن سایرین و دعوت امت به شهادت و انتقامجویی بیشتر، هم خودمان را خرسند کنیم و هم متولیان امور را." ۱۶۰
"جنگ برنامه اصلی جمهوری و شغل و هدفی برای ملت حزب الله شده است . هدفی بی انتها که در برابرش کم و زیاد خسارتها و خرابی ها و با تعداد شهید ها و کشته ها مطرح نیست و می گویند هرچه بیشتر بهتر. تامین ضرورتهای حیاتی جامعه و لوازم رفاه و بقا که انقلاب اصلا به خاطر آنها انجام شد، شده است ازمقوله نق زدن و برنامه ضد انقلاب محسوب می شود. ۱۶۱مانند زمان شاه با شتاب و اجبار و اسراف نفت استخراج کرده به بهای ارزان تبدیل به ارز می کنیم تا اسلحه و آذوقه با واسطه و به بهای گران‌تر از غرب بخریم." ۱۶۲
"آیا کارخانجات آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و حتی اسپانیا و از آن طرف شوروی و اروپای شرقی در عمرشان این اندازه تولید و فروش اسلحه کرده‌اند؟ هر قدر این جنگ شدیدتر و طولانی‌تر، خیر و برکتش برای آنها بیشتر!" ۱۶۳
"با نامگذاری اسلام روی خودمان و کافر صهیونیستی خواندن صدام از طرح هر پیشنهاد صلح خود داری شد. راضی به هیچ چیز جز مرگ یا استعفای صدام نیستند و از آن نیز جلوتر می روند". ۱۶۴
"تازه جنگ هم که انشاالله تمام شود و به فرض که دو طرف دعوا زنده بمانند و بخواهند زندگی کنند، ترمیم این همه خرابیها و نوسازی کشورهایمان را از کجا و با چه پولی خواهیم کرد؟ جز اینکه باز بازارهای خدمات و مصنوعات و تولیدات آنها را برای مدتهای مدید رونق خواهیم داد؟" ۱۶۵
"نارضایتی زیاد است و به احتمال بسیار قوی تعداد خیلی کمتر از نیمی از مردم، مجموعه وضع حاضر و کلیه تحولات انقلاب را تأیید می‌نمایند. مگر آنکه خواسته باشیم همانطور که غالباً ابراز و ادعا می‌شود، ملت را همان مردمی بگیریم که در نمازجمعه‌ها و راه پیماییها و تظاهرات شرکت کرده در نهادها و سپاه هستند و تابلوی حزب‌الله به خود می‌زنند و نام خط امام بر خود می‌نهند." ۱۶۶
کاری از دست بازرگان برنمی‌آمد. داس قدرت با شتاب، هرآنچه را مخالف و حتی ممتنع می‌دید درو می‌کرد. اینگونه است که بازرگان دردمندانه و از روی ناچاری می‌گوید:
ما به هموطنان عزیز توصیه می‌كنیم كه از اسلام، به دلیل ناهنجاری‌هایی‌ كه به ناحق به نام او صورت می‌گیرد، رو برنگردانند". ۱۶۷

حمله‌ها اوج می‌گیرند
اما از آن‌سو حمله‌ها علیه بازرگان، نهضت‌آزادی و دولت موقت شدت می‌گرفت. دولت موقت، نهضت آزادی و بازرگان را با کلماتی از قبیل "موش مرده‌ها" "کرمها"، "بی‌حیاها"، "پرروها"، "بازیگران سیاسی"، "حقه‌بازها"، "نمک‌نشناسها، فکلی مست فرنگ"، "آمریکایی‌های لیبرال"، "جنایتکارها"، "لاشخورها"، "مشاطه‌گران اجانب"، "فاسدها"، "امید امریکا"، "سردسته انحراف و خیانت و فساد"، "بی‌شعورها"، "احمق‌ها"، "آمریکایی‌های خائن"، "بی‌عرضه‌ها" مورد یورش قرار دادند.۱۶۸ نورالدین کیانوری: "به عقیده ما فعال شدن نهضت آزادی ایران در ارتباط مستقیم با توطئه نهم آمریکا است."۱۶۹ آیت‌الله مشکینی: "دولت موقت ۹ ماه دولت موقت بود و خدا می‌د‌اند چه جنایتی به ایران کرد."۱۷۰مهدی کروبی: "این آقایان منزوی هستند و با کاغذ پرانی می خواهند خودشان را مطرح کنند.اینها دنبال نام و نشان هستند... مگر شما نبودید که کردستان را از دست دادید ؟ مگر شما نبودید که پاسداران را از سنندج بیرون کردید؟ مسئولیت خون بچه مسلمان هایی که در آنجا شهید شدند بعهده شماست... مگر شما نبودید که با ولایت فقیه مخالف کردید؟ مگر شما نبودید که داشتید انقلاب را منحرف می کردید. مگر شما نبودید که خیانت به تاریخ می کردید؟ شما واقعا صداقت انقلابی دارید ؟ مردم شعار اسلام دادند و به جمهوری اسلامی رای دادند آن وقت که سفره باز شد شما می آیید و اسم ملی روی آن می گذارید ؟... مگر شما نبودید که جمعیت جمع کردید و به احمد آباد ( مزار دکتر مصدق ) بردید و خواستید به خیال خودتان رهبری انقلاب را تضعیف کنید؟... آقایان مگر شما چه مبارزه ای کردید و چقدر مبارزه کردید و مبارزه‌تان در چه حدی بود؟ شما یک مبارزه قبل سال ۴۲ داشتید و یک حرفی علیه رژیم و دولت و نه علیه شاه گفتید همان موقع یک نیشی هم به روحانیت می‌زدید. تنها امیدتان این بود که امریکا علی امینی را کنار بگذارد و شما جای او را بگیرید... آمدید سال ۵۷ ، ۵۸ چه کردید؟ سازمان حقوق بشر و از این جور چیزها اینجا تاسیس کردید. سازمان حقوق تاسیس کردید. چه کار کردید. من باید اینها را به ملت بگویم . کمیته حقوق بشر را در اوج انقلاب تاسیس کردید که انقلاب اسلامی را منحرف کنید. کاری کردید که امریکا از دستتون خوشحاله، اسرائیل ستایشتون کنه، آلمان ازتون ستایش کنه." ۱۷۱
در این سال‌ها اصلاح‌طلبان امروز، دیکتاتور‌های دیروز، به سختی علیه بازرگان و نهضت آزادی موضع می‌گرفتند و همصدا با گروه انحصارطلب حمله به بازرگان را ترجیع‌بند تمامی گفته‌های خود قرار داده بودند. حرف‌های بازرگان و بخصوص طرح او برای آزادی انتخابات که مطرح شد، گویی پایه‌های حکومت را به لرزه انداخت و بازرگان هدف و آماج دور تازه حملات گشت. در اوج اختناق، این صدای بازرگان بود که درتاریخ طنین‌انداز گشت. در باب انتخابات غیر آزاد در نطقی در مجلس گفت:
"همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه یک خاندان و یک طبقه و حتی یک ملت خواسته است ولو با حسن نیت، خود را از یگانه مالک ییگانه مسئول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده و وقعی به رضایت و رای مردم ننهد. آیا منزلت اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی اجازه می دهد که همانند دوران پهلوی یا دولتهای فاشیستی و کمونیستی توسل به تظاهر و تصنع جسته به انتخابات در بسته و انحصاری رنگ آزادی و قانونی بزند؟ بنده تعطیل موقت انتخابات را صد بار بهتر از انتخابات نادرست و آزادی ادعایی می دانم." ۱۷۲
"از پشت همین تریبون اعلام می کنم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد اعتبار و ارزش از نظر شرعی و حقوقی بوده و هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعایی حاکی از استقبال و تایید مردم بنمایند ، مردود و باطل است." ۱۷۳
اما همین‌حرف‌ها باعث شد تا خلخالی، هادی غفاری و پاسداران مجلس به جایگاه حمله آورند تا بازرگان را به زیر کشند. گوشه‌ای از مذاکرات مجلس به خوبی نمایانگر آن جو وحشتناک است:
"بازرگان: باید اجازه نطق و نوشتن به موافق و مخالف داده شود ، همه افراد ملت در اظهار عقیده و در انتخاب نماینده خود آزاد باشند.
هاشمی رفسنجانی‌ : وقتتان تمام است.
بازرگان : یک دقیقه وقت می‌خواهم.
هاشمی رفسنجانی: خوب. یک دقیقه وقت می‌دهم.
رشیدیان : مرگ بر پدر منافق. خبیثی. واقعا خبیثی
یکی از نمایندگان : مرگ بر بازرگان .
هاشمی: یک‌دقیقه‌تان تمام شد.بس‌است. یک‌دقیقه‌تان تمام شد." ۱۷۴
تظاهرات "خودجوش" فردای آن روز علیه بازرگان راه ‌افتاد. بازرگان بعد از نطق جنجالی خود در مورد سلب آزادی‌ها در سال ۶۲ گفت:
"هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده بودم که سیم‌های روابط عمومی مجلس به کمیته اصناف بازار وصل شد و دو وانت جمعیت با پارچه‌های تعارف و تمنا برای تظاهرات "طبیعی" مردم راه افتاد و تلویزیون، نماز سرچهارراه و راه‌بندان را که با نطق‌های آتشین و شعارهای علیه افراد"ضد دین و ضد قرآن"، به چشم برهمزدنی درست شده بود پخش کرد." ۱۷۵
میرحسین موسوی در واکنش به طرح بازرگان برای آزادی انتخابات:"این شعارها باعث تضعیف جبهه ها و رزمندگان می‌دانم . بنده از این همه پررویی متعجبم."۱۷۶ رفسنجانی: ازاین سران آزادی یک وقت یکی شان به من میگفت که امروز اگر رای آزاد باشد، ما مثلا ۷۰ ، ۸۰ در صد رای می آوریم . خیال می کنند خانمشان ناراضی است، خاله اشان ناراضی است، عمه‌شان ناراضی است، یعنی مردم ناراضی‌اند. اینها اینجوری آمار گیری می‌کنند."۱۷۷عطا‌الله مهاجرانی:"عراق جبهه‌ها را بمباران می‌کند، بازرگان پشت‌ جبهه‌ها را."۱۷۸ رفسنجانی:"این انتخابات آزاد امروز اگر روحانی کاندید بشود رای می آورد. اگر روحانیت کسی را تایید بکند رای می آورد. انتخابات آزاد است ما نیاز نداریم به خفقان. اگر نیاز داشتیم و انقلاب ایجاب می کردهیچ ابایی نداشتیم . برای ما انقلاب اصل است واسلام . اگراین انقلاب روزی نیاز به خفقان کرد خفقان پیش می آوریم ."۱۷۹
علی آقا محمدی نماینده همدان:"دیگر کسی امید به ماندن صدام ندارد و یاران صدام در داخل کشور هم دارند می‌روند. بازرگان هم شاید دست و پایی بزند که بماند اما ماندنی نیست. از قوه قضاییه می خواهیم ما را از شر این ته مانده‌های آمریکایی ان شاالله برای همیشه راحت کند."۱۸۰
رفسنجانی: "ملی‌گراها و لیبرال‌ها كه طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند." ۱۸۱
پس از آن نطق غرا، بازرگان در پاسخ به مقاله افجه ای، سردبیر مجله پیام شاهد( به مدیریت مهدی کروبی)، که بازرگان را هوادارآزادی غربی ،آزادی هدیه شده از سوی یاران صدام و آزادی هوای هوس آلود شهوتزده در قالب وارده غربی خوانده بود، در نامه‌ای که به کروبی مدیر نشریه نوشت، گفت:
" من تا قبل از آن نطق نمی‌دانستم، همان طور که درعلائم آخرالزمان شنیده بودیم که به زبان آوردن لا‌اله‌الا‌الله مثل گرداندن آتش در دهان می شود، در پنجمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران حرف از آزادی زدن این همه تاوان و تهمت به دنبال داشته باشد. جل الخالق!" ۱۸۲
غالب روزنامه ها مقالاتی علیه بازرگان می نوشتند، اما از چاپ پاسخ آن خود داری می‌کردند. تنها یکبار کیهان پاسخ او را چاپ کرد و البته در کنار متن جوابیه، مطالب دیگری در نقد مطلب بازرگان به قلم سید محمد خاتمی ( سرپرست وقت کیهان و رییس جمهور سال ۷۶) درج شد. بازرگان طی نامه‌ای به خاتمی نوشت و ضمن تشکر از اینکه مقاله‌اش چاپ شده، گفت:
"از جواب‌های کذایی هم که در ذیل متن نطق داده بودید گله چندانی ندارم. خوشبختانه خوانندگان بعد از قرائت مقاله من باید آنقدر خسته شده باشند که از خواندن جوابیه شما صرف‌نظر نموده باشند.شاید با آن بچه‌های کیهان، غیر از این هم نمی‌توانستید، بگویید و چون قبلا به اندازه کافی اظهار نظر کرده بودید الزامی به گفتن حرف‌هایتان خصوصا با روغن داغ‌هایی که بوی سوختگی و دشمنی می‌داد نداشتید. به هر حال جواب را فراموش کردم و آنچه در نظرم مانده و انشالله خواهد ماند، برخورد‌های دوستانه، منصفانه و قیافه سمپاتیک و قامت رعنای شماست که بوی انسانیت و برادری اسلامی را از آن حس کردم." ۱۸۳
نهضت آزادی نیز در نامه‌ای به خاتمی به این روند انحصار‌طلبی و چاپ دروغ و توهین در روزنامه کیهان اعتراض کرد:
"آقای خاتمی به عنوان برادر مسلمان به شما توصیه می کنیم دست از این سانسور‌ها و انحصارطلبی‌ها بردارید و به حق و قانون گردن نهید." ۱۸۴
مظلومیت بازرگان در مقابل این حجم تهمت و ناسزا دل آدمی را به درد می‌آورد و چشم‌ها را به اشک می‌نشاند. محمد جواد حجتی کرمانی تعریف می‌کند:
"در مجلس شورا یکی را که اسم نمی برم]حجت‌الاسلام هادی غفاری[جوانی که خیلی پرخاشگر، بی منطق و فاشیست به تمام معنا بود با بازرگان نشسته بود و بنده به گوش خود می شنیدم که بازرگان با کرامت و بزرگواری نشسته بود و سکوت کرده بود. می توانست داد و فریاد کند یا می توانست بلند شود و برود ولی سکوت کرد. آخر سر دیدم که اشک های خود را پاک کرد. یعنی به اندازه ای خشم خود را فروخورده بود که گریه اش گرفت." ۱۸۵
بازرگان در نامه‌ای به آقای خمینی از همین مقاله‌ها و تهمت‌ها و فحاشی‌ها گفت:
"به طوری كه اطلاع دارید ما گذاشتیم مدعیان هر چه دل تنگشان می‌خواست بگویند و چه‌ها كه نگفتند! البته چاره‌ای هم جز این نبود، چون در مجلس و در نمازهای جمعه نمی‌گذارند ما حرفی بزنیم، مطبوعات نیز رسمشان نیست كه جواب‌های قانونی ما به اظهارات خلاف واقع و اتهام‌های ناروا را درج كنند و هر شكایتی كه به مراجع ذیربط و قانونی كرده‌ایم به جایی نرسیده است." ۱۸۶
بازرگان طی نامه‌ای دیگر به آقای خمینی گفت:
"اعتراض‌ها از انقلاب و نظام بر خلاف آنچه ادعا می‌شود، اختصاص به طاغوتی‌ها و به طبقات مخالف یا معروف نداشتند و توسعه آن به طبقات مستضعف و کارمندان و کارگران، کاملا محسوس است چه در شهرها و چه در دهات. ولی صرف نظر از نیازهای مادی آنچه بیشتر مردم را رنج می دهد فقدان یا محرومیت نسبی از عدالت و آزادی است. آنچه شدیدا آزارشان می دهد توهین و تقسیم جامعه به طبقات خاص و عام و مکتبی و غیرمکتبی است. چیزی که بیشتر مایه تاسف است این است که آن فکر اسلامی و انسانی جنابعالی در سالهای بعد چنان صورت اجبار و ارعاب و آزار پیدا کرده که در افراد و جوانان عکس العمل های شدید رهایی از احکام و لجاج با دین و خدا بوجود آورده است. برای زدودن این چهره نامطلوب چاره ای جز ارایه عملی اسلام واقعی و اثبات تحقق عدالت و آزادی نباشد .
۱- رفع خشونت‌ها و
۲- اعاده حاکمیت مردم به جای انحصارگری و قیومیت." ۱۸۷
اما متاسفانه آقای خمینی حرفی را که در سال ۵۷ زده بود جامه عمل پوشانده بود:
"نهضت مقدس ایران که از ۱۵ خرداد ۴۲ آغاز شد صد در صد اسلامی است و تنها به دست روحانیون با پشتیبانی ملت پی ریزی شد و به رهبری روحانیون بی اتکا به جبهه ای یا شخصی اداره شد و می شود . نهضت ۱۵ساله بی دخالت دیگران در امر رهبری که از آن روحانیت است ادامه دارد و خواهد داشت . آنان که می خواهند این نهضت را آلوده کنند و آن را متکی به بعضی جناح ها یا دنباله رو معرفی کنند حتما سوء قصد دارند." ۱۸۸
بازرگان خواستار آزادی انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۴ شد و گفت:
"ما می‌خواهیم که روزنامه ها و دفاتر و گروهها ی غیرموافق با حاکمیت را که مدت‌هاست بر خلاف قانون توقیف و بسته شده اند آزاد کنند. امنیت افراد و اجتماع های آنان را تامین نمایند، رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها را که یکسره در زیر سانسور و در اختیار دولت و دولتیان‌اند، نظریات و مناظرات و مدافعات مخالفین را هم منتشر سازند. در صندوق ها و گزارش آرا تخلف نشود. درحقیقت ما آزادی واقعی انتخابات ریاست جمهوری را طبق قانون اساسی می خواهیم ." ۱۸۹
و جالب و البته نه چندان حیرت آور اینکه صلاحیت بازرگان در انتخابات آن سال به وسیله شورای نگهبان رد شد. نهضت آزادی ایران انتخابات دی‌ماه سال ۶۶ را تحریم کرد و در تراکت تبلیغاتی خود آورد:
"انتخابات تحمیلی كه بدون آزادی و امنیت باشد باطل است و شركت در آن خیانت است."
کار آزار و ایذا به سران نهضت آزادی و خصوصا بازرگان، به آنجا رسید که در صبح ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۵ در ماه رمضان، زمانی که بازرگان و جمعی از رهبران نهضت برای فاتحه خوانی به اعضای برجسته خود یعنی آیت الله طالقانی و مصطفی چمران در قسمت شمالی بهشت زهرا ربوده شدند! و پس از ضرب و شتم و خوردن سیلی و مشت و لگد در جاده ای فرعی در اتوبان تهران قم در حالی که آدم ربایان اسیران را به دلیل اظهار نظر در پایان دادن به جنگ تهدید به قتل می نمودند رها کردند. ۱۹۰
بازرگان در نامه به آقای خمینی در سال ۶۷ گوشه‌ای از این آزارها را بیان کرد:
"هر بار که به مسافرتی به شهرستان‌ها می کردم به انواع آزار و ایذای ناجوانمردانه مامورین غیر مسئول روبرو می شدیم و تهدیدها و از ضرب وشتم و بازداشت میزبانان و همراهان و دوستان و کسانمان خودداری نمی‌کردند. در خود تهران به دفعات تجاوز مشابه به منازل مسئولین قدیم نهضت آزادی کرده، بمب و نارنجک می انداختند و خسارت و وحشت به پا می‌کردند، بدون اینکه عاملین مورد کمترین پیگیری و بازداشت و مجازات قرار بگیرند یا لااقل به لفظ و زبان، کارشان را مقامات بالا محکوم نمایند."۱۹۱
اوج کار نهضت آزادی ایران به رهبری مهندس بازرگان، محکومیت شدید اعدام‌های شهریور ۶۷ در میان سکوت تلخ احزاب و گرو‌ه‌ها بود:
" شگفتا كار این آئین به جائی رسیده است كه مدعیان پیروی از آن امامان نه تنها نتوانسته‌اند پس از گذشت ۱۰ سال از انقلاب، در زندانهائی كه دانشگاهش می‌نامند، تأثیری بر خیل عظیم اسیران خود كه شمار آنان در تاریخ اسلام و ایران بی‌سابقه است، بگذارند بلكه مجبور شده‌اند كسانی را كه از "عقیده" خود بر‌نگشته‌اند، روانه دیار عدم نمایند. گرچه در سایه سانسور حاكم بر جامعة رسانه‌های داخلی، طبق معمول اشاره‌ای به آنچه در زندانها گذشته است نكرده‌اند ولی ناله و ندای داغدید‌گانی كه جگرگوشه‌های خود را از دست داده‌اند سینه به سینه در سطح جامعه پخش گشته و رادیوهای خارجی آنرا نقل كرده‌اند. اگر این اعدامها مطابق شرع و قانون اساسی انجام گشته چرا در سكوت و بی‌خبری و در پشت درهای بسته اجرا شده است؟ چرا خانواده‌های اعدام شدگان تهدید شده‌اند كه مبادا گریه كنند، سیاه بپوشند و یا مجلس ختم تشكیل دهند؟ بگذریم از این كه اهانت و زخم زبان به مادران و پدران داغدیده و تبریك گفتن به آنان به عنوان این كه لكه ننگی را از دامان خانواده شما پاك كرده‌ایم، با هیچ معیار اسلامی و انسانی قابل توجیه نیست. عجبا كه پس از گذشت ۱۰ سال از انقلاب هنوز دروازه زندانها باز است و با دروازه دیگری كه به ابدیت گشوده می‌گردد روز بروز آمار آزاد‌شدگان از زندگی افزایش می‌یابد. از نظر فقهی مگر علمای شیعه اعدام زنان را به جرم ارتداد اجماعاً رد نكرده‌اند؟ و حكم اعدام درباره زنان باكره شرعاً ممنوع نشده است‌؟ پس چرا تیغ عدالت شما یكسان عمل كرده است؟
واقعیت امر به دلیل گستردگی و عظمت آن، علیرغم ضد و نقیض‌گویی مسئولین، قابل كتمان نیست. امروز در شهرهای بزرگ كمتر فامیلی است كه نصیبی از این نقمت ( كه به قول رادیوهای بیگانه ۱۲ هزار و به قول مقامات مصاحبه كننده كمتر از۱۵درصد این رقم قربانی داشته است) نگرفته و بی‌خبر از این ماجرا باشد."۹۲

بازرگان؛ مرد خدا



بازرگان، اسطوره اخلاق بود. مثل اعلای یک دیندار. هرآنچه از رفتار و اخلاق و منش او گفته شود، باز هم کم است. متواضع، شوخ‌طبع، افتاده، صادق، صریح ودر یک کلام انسان. مرد خدا. تو گویی اصلا ترس و تملق و تکبر به وجود او راه نداشت. پاره ای از آشنایان در باره‌اش گفته‌اند وی در طول حیات خود هرگز دروغ نگفته است، اما گزافه نیست اگر بگوئیم احتمالا حتی فکر دروغ گفتن به ذهن وی خطور نمی‌کرده است. ۱۹۳ پیروز دوانی از رهبران چپ می‌گوید:
" بازرگان از جمله شریف‌ترین و صادق‌ترین ضد کمونیست ها به شمار میرفت.او از جمله افرادی از تاریخ و ملت است که تاریخ و ملت ایران کارنامه قبولی مبارزه دموکراتیک را با نمره عالی به وی داده است". ۱۹۴
جلال‌الدین فارسی از منتقدان جدی بازرگان می‌گوید:
"ایران مردانی شریف‌تر، بزرگ‌تر و وطن‌پرست‌تر از آقایان ندارد." ۱۹۵
مهندس سحابی نقل می‌کند:
"شرکت صافیاد را تاسیس کردیم که من از سال ۴۷ تا ۵۰ مدیر آن کارخانه بودم. شرکت صافیاد تهویه می‌ساخت و شعارش هم این بود که متوسطین و فقرا هم باید از تهویه مطبوع استفاده کنند. طرحش هم مال مهندس بازرگان بود. آن موقع من ماهی ۵ هزار تومان حقوق داشتم. از صبح می‌رفتم تا ساعت ۱۰ شب که پای میز خوابم می‌برد. آن وقت این حقوق کفافم را نمی‌داد. می‌خواستم اعتراض کنم یا بیشتر بخواهم ولی بازرگان را که می‌دیدم خجالت می‌کشیدم. چون می‌دیدم برای خودش ۲۵۰۰ تومان برمی‌دارد. وقتی چیزی می‌رسید سهم همه را می‌داد. ته آن هم یک ذره برای خودش برمی‌داشت. حقوق خودش را از همه کمتر می‌زد. به مال دنیا بی‌اعتنا بود. چنین آدمی بود."۱۹۶ "من الآن این را می گویم که اگر دولت موقت بازرگان ادامه پیدا می کرد امروز ما در وضعیت خیلی بهتری بودیم."۱۹۷
همسر بازرگان نقل می‌کند:
" وقتی در شرکت نفت بود تمام پولهایی را که می‌گرفت یکسره به فقرای حلبی آباد می‌داد و حتی از پول‌های حقوق دانشگاه هم به کسانی که می دانست احتیاج دارند می داد و معمولا پولی برای ما نمی ماند."۱۹۸
بازرگان از حقوق نخست‌وزیری یک قران هم نگرفت و از همان حقوق بازنشستگی دانشگاه استفاده می‌کرد. حتی ماشینش هم به هنگام قبول پست نخست‌وزیری تغییر نکرد و او با همان فولکس قدیمی‌‌اش رفت و آمد می‌کرد. مهندس بنی‌اسدی داماد بازرگان نیز تعریف می‌کند:
"روز آخری که مهندس بازرگان در نخست‌وزیری بود، یک پاکت را به متصدی دفتر نخست وزیر داد و گفت: چکی که داخل این نامه گذاشتم، بابت پول صبحانه و نهار و شام من و یدالله(سحابی) است، آن را به حساب دولت واریز کن !"۱۹۹
بازرگان حتی بیش از روحانیون متشرع و دیندار بود. این گفته طالقانی به خوبی بیانگر این مطلب است: "بهتر است من این عمامه را بر سر بازرگان بگذارم." ۲۰۰ حتی در میان مارکسیست‌ها و توده‌ای ها در زندان به شوخی نقل می‌شد که "مهندس طالقانی و آیت‌الله بازرگان!" ۲۰۱ پسرش نوید بازرگان نقل می‌کند:
"خاطرم نیست که نماز‌شب بابا ترک شده باشد. یك ساعت شماطه‌دار داشت كه تا صبح چند بار زنگ مى‌زد. بار اول براى نماز شب زنگ مى‌زد، پدر بیدار مى‌شد، نمازش را مى خواندو مى‌خوابید. بار دوم براى نماز صبح، و دفعه سوم براى ورزش صبحگاهى."۲۰۲
این نظم و انضباط شدید در تمام وجوه زندگی بازرگان به روشنی به چشم می‌خورد. عادت داشت که شیک و مرتب بیرون برود. مهندس سحابی می‌گوید:
"آن موقع که در دولت بود از لج بچه‌ها وقتی برای سخنرانی می‌رفت کراوات می‌زد. ولی وقتی‌ لباس‌هایش را می‌دیدیم مال ۱۵ تا ۲۰ سال پیش بود. خیلی ساده بود." ۲۰۳
پسرش نوید نقل می‌کند :
"یك روز یك نفر پیش پدر آمده بود تا با ایشان ملاقات كند. سر و وضع آشفته اى داشت و شاید یك شانه هم به موهایش نزده بود از در كه وارد شد، سلام كرد و خود را مهندس فلانى معرفى كرد. پدر خیلى صریح جواب داد: تو كجا قیافه ات به مهندس‌ها مى خورد!؟" ۲۰۴
شوخ طبعی او و مثال‌هایش آنقدر شیرین و زیبا بود که هنوز که هنوز است مردم آن‌ها را به خاطر دارند. از او پرسیده‌ بودند شما خودتان روحانیون را وارد مشاغل مملکتی کردید. گفته بود: باران خواستیم سیل آمد! سال‌ها بعد وقتی از او درباره احتمال نخست‌وزیری پرسیده بودند پاسخ داده بود که: من یكبار نخست‌وزیر شدم و همان موقع هم گفتم سه سه بار به ۹ بار غلط كردم. البته اصطلاحش غیر از غلط كردم است، سه سه بار ۹ بار... خوردم! ۲۰۵ زمانی که آقای خمینی جبهه ملی را مرتد اعلام کرد بازرگان گفت: از دار دنیا یک زن حلال داشتیم، آن را هم آقای خمینی حرام کرد! هنگامی‌ که انتخابات "جمهوری اسلامی؛ آری یا نه؟" را دولت موقت برگزار کرد، مهندس بازرگان در تلویزیون حاضر شد و گفت: "اگر اجازه فرمایید یک تشکری و یک دستت درد نکنه ای هم از قول شما ملت و شورای انقلاب و رهبر انقلاب به این دولت بگویم که بابا، دولت، دستت درد نکند! حالا که آنها نگفتند خودم می گویم!"۲۰۶ بازرگان در سخنرانی در اصفهان به مناسبت ۱۴ اسفند در مقابل نیروهای بسیج و حزب‌الله که مجلس را به آشوب کشیده بودند و شعار می‌دادند درود بر خط امام، مرگ بر بازرگان گفت:
" اگر شما حزب‌اللهی هستید ما سی‌ سال است که حزب‌اللهی هستیم. اگر شما سه سال است خط امامی شدید، خط امام توی جیب من است!"۲۰۷ بعدها در پاسخ به اعتراض آیت‌الله صدوقی که گفته بود: "چرا گفتید خط امام توی جیب من است!؟ با این کارتان امام را مسخره کردید و به امام توهین کردید."۲۰۸ بازرگان گفت:"بنده دروغی نگفتم. آن لحظه‌ای که اینها شعار می‌دادند دستخط نخست‌وزیری ام که به امضای امام رسیده بود توی جیبم بود، من هم گفتم خط امام توی جیب من است!!"۲۰۹ در یکی از سخنرانی‌ها هنگامی که نام خمینی آمده بود جمعیت سه صلوات فرستاده بودند.بازرگان گفته بود:" اگر من جای پیامبر بودم به شما اعتراض می کردم که چرا برای منِ رسول خدا یک صلوات می‌فرستید و برای آقای خمینی سه صلوات!۲۱۰ روحیه سخت و نامنعطف بازرگان او را به آدمی سازش ناپذیر بدل ساخته بود. حتی با آقای خمینی هم تعارف نداشت. یزدی نقل می‌کند:"عده ای نزد آقای خمینی رفتند و پیش او از سازشکاری بازرگان گفته بودند امام جواب داده بود که بازرگان اهل سازش نیست، اگر بود با خود ما می ساخت !"۲۱۱ البته این گفته متعلق به زمانی است که حاج آقا هنوز کشور را به زیر یوغ ولایت مطلقه نبرده بود. شوخ طبعی های بازرگان پیش از انقلاب نیز معروف بوده است. بازرگان در دفاعیاتش در دادگاه، حین شرح مسئولیت مدیریت لوله کشی آب تهران به رئیس دادگاه گفته بود: "به همین علت می‌توانم بر سر تیمسار منت بگذارم که از هر لیوان آبی که میل می‌فرمایند، دو سه قُلُپش از صدقه‌سری من است!"۲۱۲ خبرنگاری قدیمی نقل می‌کند:"موقعی که مهندس بازرگان به نخست‌وزیری رسید به عنوان خبرنگار اطلاعات هفتگی به دیدارش رفتم. تا من را دید گفت: فلانی، من نخست‌وزیر شدم، تو هنوز خبرنگاری!؟"۲۱۳ روز اول فروردین ۵۸ زمانی که بازرگان پشت تریبون آمده بود تا برای جمعیت سخنرانی کند، مردم برایش صلوات فرستادند. گفت: برای من صلوات نفرستید، دست بزنید! و جمعیت حاضر با دست زدن هایشان نخست وزیر را تشویق کرده بودند. ۲۱۴

ورود به تاریخ
سرانجام پس از ۶۰ سال خدمت و درسن ۸۷ سالگی، مهندس مهدی بازرگان، مرد پاک و مخلص ایران چهره در نقاب خاک کشید. اما این تنها کالبد خاکی او بود که ما را تنها گذاشت. فکر و اندیشه آشتی‌ناپذیرش همچنان زنده و پویا است. مردی که افق راه را برای پیروانش روشن نمود:
"مبارزه با استبداد به هر شکل و به هر سیاق". چه با حکومت شاه و چه به تعبیر خودش با:
" جمهوری روحانی ایران!"۲۱۵
والسلام.



منابع و مأخذ:
۱- تاریخ ۲۵ ساله ایران، از کودتا تا انقلاب، ج۱، ص۳۷۱. همچنین مصاحبه با غلامرضا نجاتی ،ایران فردا شماره ۱۶،اسفند ۷۳ ، ص ۳۸
۲- آرم سازمان آب و این آیه قرآن"من الما کل شئی حی" که بر آن نقش بسته است یادگار اوست. مجله نقطه، چاپ پاریس، ۱۹۹۵ ، شماره اول، ص ۶۱
۳- اسناد نهضت آزادی، جلد اول، صفحه ۱۸
۴- مدافعات بازرگان در دادگاه غیر صالح محکمه نظامی، انتشارات مدرس، چاپ سوم، ۱۳۵۶، ص۳۳۹
۵- پیام رادیو و تلویزیون ۱۰ /۵ / ۵۸، مشکلات ومسائل اولین سال انقلاب از زبان مهندس مهدی بازرگان، ناشر عبدالعلی بازرگان، چاپ اول، زمستان ۶۱، ص۲۱۳
۶- مدافعات بازرگان در محکمه نظامی، انتشارات مدرس ، ص۲۶۶-۲۶۵
۷- همان،ص۲۲۳
۸- بازرگان نقل میکند: "پس از استعفا از مدیریت هیئت خلع ید، دکتر مصدق پیشنهاد وزارت پست و تلگراف و وزارت کشاورزی را به بنده کردند ، گفتم ترجیح می دهم به دانشگاه باز کردم. "(ایران فردا، شماره۸، ص ۵۸ )
۹- مدافعات، ص ۱۶۲
۱۰- همان،ص۱۶۳
۱۱- همان،ص۲۶۷
۱۲- همان،ص۳۰۵
۱۳- همان،ص۲۳
۱۴- مدافعات،ص۳۴۹
۱۵- همان، ص۱۰۷
۱۶- بازرگان با زیرکی به اسم کوچک مصدق و زاهدی اشاره میکند. مدافعات، ص۱۴۶
۱۷- مدافعات در دادگاه تجدید نظر نظامی ، ص ۲ مقدمه
۱۸- همان،ص۱۵۹
۱۹- حکایتهایی از زندگی بازرگان، به کوشش ش.لامعی، ص۴۰
۲۰- مدافعات، ص۲۳
۲۱- مدافعات ص ۱۲۴،همچنین ن.ک به انقلاب ایران در دو حرکت،ص۱۱
۲۲- اسناد نهضت آزادی ایران،ج۱، سخنرانی مهندس بازرگان تحت عنوان "غرض از تشکیل نهضت آزادی ایران"
۲۳- مدافعات،ص۲۵۸
۲۴- همان،ص۲۵۵
۲۵- نقل از مصاحبه با سعید فاطمی، رودخانه خروشان عشق، ص۱۴۳
۲۶- مدافعات، ص۲۴۲
۲۷- همان، ص۱۰۱
۲۸- بیانیه نهضت آزادی، ۱۸ /۱ /۴۲
۲۹- زوایای تاریک، جلال الدین فارسی، موسسه چاپ و انتشارات حدیث،۱۳۷۳، ص۲۰
۳۰- خاطرات بازرگان، روز ۱۵ /۳ /۴۲
۳۱- همان
۳۲- در تکاپوی آزادی، سیری در زندگی، آثار وافکار مهندس بازرگان، حسن یوسفی اشکوری، انتشارات قلم، چاپ اول، پائیز ۱۳۷۹، ج۲، ص۱۴
۳۳- اسناد نهضت آزادی ایران،ج۹، دفتر اول، ص۲۰۱
۳۴- نامه مهندس بازرگان به استاد محمد تقی شریعتی ، ۶ تیر ۱۳۵۶
۳۵- اسناد نهضت آزادی ایران،ج ۹، دفتر اول،ص۲۱۱ -۲۱۹
۳۶- اسناد نهضت آزادی ایران،ج۹، دفتر اول، ص ۲۲۱-۲۲۹
۳۷- در تکاپوی آزادی،ج۲،ص۴۹
۳۸- اسناد نهضت آزادی ایران،ج۱۱،ص۱۷ -۱۳
۳۹- ازکاخ شاه تا زندان اوین، احسان نراقی ، ص۸۲
۴۰- آخرین تلاشها در آخرین روزها، ابراهیم یزدی، ص،۱۶۱-۱۶۰. گرچه همانطور که بختیار خود میگوید او قصد کناره گیری و تسلیم نداشته است. خاطرات شاهپور بختیار،یکرنگی،ص۱۹۱
۴۱- شورای انقلاب و دولت موقت،مهندس مهدی بازرگان،ص۳۶-۳۷
۴۲- ر.ک به سخنرانی آقای خمینی در روز تنفیذ حکم نخست وزیری مهندس بازرگان
۴۳- صحیفه نور، ج ۱۲،ص۲۵۳
۴۴- نامه آقای خمینی به منتظری،۶/۱/۶۸. گرچه آیت الله منتظری این نامه را جعلی میداند. نگاه کنید به خاطرات آیت الله منتظری،ج۱،ص۶۶۳-۶۶۶
۴۵- کیهان،۱۹ بهمن ۵۷
۴۶- پيام راديو و تلويزيوني مهندس بازرگان خطاب به مردم، ۴/۲/۵۸
۴۷- پیام رادیو تلویزیونی،۹/ ۱۲/ ۵۷، مشکلات ومسائل اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان،ص۹۰
۴۸- انقلاب ایران در دو حرکت، مهندس مهدی بازرگان، چاپ سوم، تابستان ۶۳،ص۱۳۶
۴۹- پیام رادیو و تلویزیون ۲۳/ ۱۱/ ۵۷، مشکلات و مسائل، ص۸۴
۵۰- مشکلات و مسائل، ص۲۸۳
۵۱- اطلاعات، ۳ خرداد ۵۸
۵۲- زندگینامه سیاسی بازرگان، سعید برزین، ص۳۳۰
۵۳- مصاحبه با رادیو تلویزیون شوروی، ۲۳/۱۲/۵۷
۵۴- اطلاعات، ۲۰ اردیبهشت ۵۸
۵۵- کیهان، ۲۱ اردیبهشت ۵۹
۵۶- میزان، ۲۶ آبان ۵۹
۵۷- مشکلات و مسائل، ص۲۸۲
۵۸- انقلاب اسلامی ۲۱ /۶ / ۵۸
۵۹- سخنرانی در دانشگاه تهران به مناسبت فوت آیت الله طالقانی، مشکلات و مسائل،ص ۳۴۵
۶۰- اسناد نهضت آزادی،ج۱۱،دفتر سوم، نامه ۲۶ /۸ /۵۹
۶۱- اطلاعات، ۲۴ تیر ۵۸
۶۲- کیهان، ۹ دی ۵۸
۶۳- کیهان، ۲ آبان ۵۸
۶۴- کیهان، ۶ مرداد ۵۸
۶۵- کیهان، ۷ بهمن ۵۸
۶۶- اطلاعات، ۳۰ تیر ۵۸
۶۷- اطلاعات، ۹ دی ۵۸
۶۸- اطلاعات، ۲۴ مهر ۵۸
۶۹- نطق در مجلس شورای اسلامی،۲۷ شهریور ۱۳۵۹
۷۰- مشکلات ومسائل، ص ۲۲۸
۷۱- پیام ۸ /۶ /۵۸ مشکلات ومسائل، ص ۲۲۹
۷۲- سخنرانی ۸/۶/۵۸، درتکاپوی آزادی،ج۲،ص۲۳۹
۷۳- پیام ۱۴/۴/۵۸ ، مشکلات ومسائل، ص۱۸۹
۷۴- مشکلات و مسائل،ص۱۹۲
۷۵- مشکلات و مسائل،ص۲۹۱
۷۶- مشکلات و مسائل،ص۲۳۱
۷۷- مشکلات و مسائل، ص ۹۱
۷۸- پیام رادیویی ۴/۲/۵۸، مشکلات و مسایل،ص۱۳۱
۷۹- کیهان، ۲۶ آبان ۵۸
۸۰- پیام رادیویی، تلویزیونی ۲۴/ ۱ /۵۸ ،مشکلات و مسائل،ص ۱۰۷
۸۱- بازیابی ارزشها، مهدی بازرگان، ج۱،ص۴۷
۸۲- مشکلات و مسائل، ص ۲۳۱
۸۳- انقلاب اسلامی، ۳۱ فروردین ۵۹
۸۴- انقلاب اسلامی،۸ خرداد ۵۹
۸۵- اطلاعات، ۱۷ تیر ۵۸
۸۶- اطلاعات، ۶ اردیبهشت ۵۸
۸۷- اطلاعات،۱۲ اسفند ۵۸
۸۸- اطلاعات، ۲۰ تیر ۵۸
۸۹- اطلاعات، ۲۵ مهر ۵۸
۹۰- اطلاعات، ۲ مهر ۵۸
۹۱- آخرین مصاحبه تلویزیونی در مقام نخست وزیری، ۱۵/ ۸ /۵۸، مشکلات ومسائل،ص۲۸۱
۹۲- انقلاب ایران در دو حرکت،ص۱۳۴
۹۳- انقلاب ایران در دو حرکت، ص۲۱۵
۹۴- کیهان، ۳۰ بهمن۵۷
۹۵- اولین پیام به ملت ایران بعد از نخست وزیری در دانشگاه تهرا ن ۲۰/۱۱/۵۷،مشکلات ومسائل ،ص۷۳.همچنین در شورای انقلاب و دولت موقت،ص۴۵
۹۶- صحیفه نور، ج۵،ص۱۲۲
۹۷- سخنرانی آقای خمینی در جمع نمایندگان دانشجویان، ۳۱/۶/۵۸
۹۸- کیهان، ۱۵ مهر ۵۸
۹۹- کیهان، ۱ آبان ۵۸
۱۰۰- کیهان، ۱ آبان ۵۸
۱۰۱- اطلاعات، ۱۷ آبان ۵۸
۱۰۲- امیدها وناامیدی ها، کریم سنجابی،ص۲۳۴
۱۰۳- آن سوی اتهام، عباس امیرانتظام،ج۱، ص۵۰
۱۰۴- انقلاب اسلامی،۱دی ۵۹، همچنین انقلاب اسلامی،۳۰ دی ۵۹
۱۰۵- انقلاب اسلامی، ۲۰ اسفند ۱۳۵۸
۱۰۶- کیهان، ۱۷ بهمن ۵۸
۱۰۷- کیهان، ۲۳ اسفند ۵۸
۱۰۸- انقلاب ایران در دو حرکت،مهدی بازرگان، ص ۹۴
۱۰۹- انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، ص ۹۹
۱۱۰- انقلاب ایران در دو حرکت،مهدی بازرگان، ص ۱۰۲
۱۱۱- خداحافظی با ملت، ۱۶ /۸ / ۵۸، مشکلات ومسائل، ص ۲۸۵-۲۸۷
۱۱۲- همان، ص ۲۹۰
۱۱۳- در تکاپوی آزادی،ج۲،ص۲۸۳
۱۱۴- خداحافظی با ملت ۱۶ /۸ / ۵۸ ، مشکلات ومسائل، ص ۲۸۹
۱۱۵- همان، ص ۲۹۶
۱۱۶- شورای انقلاب و دولت موقت، ص۳۴
۱۱۷- رجوع کنید به دو کتاب ارزشمند مدافعات و خاطرات عباس امیرانتظام تحت عنوان" آن سوی اتهام".
۱۱۸- ۷ اسفند، سخنرانی ۴ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در ورزشگاه امجدیه، انتشارات نهضت آزادی، اردیبهشت ۶۰، دفتر اول،ص۸۷
۱۱۹- میزان، ۹ اسفند ۵۹ و سخنرانی در امجدیه،ص۱۵۰
۱۲۰- میزان، ۹ اسفند ۵۹
۱۲۱- سخنرانی ۷/ ۱۲ /۵۹ در امجدیه
۱۲۲- انقلاب اسلامی،۲۰ اسفند ۵۹. همچنین جهت نقش سپاه و کمیته ها در ۱۴ اسفند رجوع کنید به انقلاب اسلامی، اسفند ۵۹ بخصوص شماره های ۴۹۱ و ۴۹۲
۱۲۳- مصاحبه تلويزيوني، ۱۰/۵/۵۸
۱۲۴- میزان، ۳ آبان ۵۹
۱۲۵- میزان، ۳۱ شهریور ۵۹
۱۲۶- میزان، ۹ اسفند ۵۹
۱۲۷- درس تجربه، ابوالحسن بنی صدر، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۸۹
۱۲۸- میزان، ۱۰ اردیبهشت ۶۰
۱۲۹- انقلاب اسلامی، ۲۳ آذر ۵۹
۱۳۰- انقلاب اسلامی، ۲۹ دی ۵۹
۱۳۱- انقلاب اسلامی،۱۳ خرداد ۶۰
۱۳۲- میزان، ۲۶ اردیبهشت ۶۰
۱۳۳- میزان، ۱۳ خرداد ۶۰
۱۳۴- میزان، ۲۷بهمن ۵۹
۱۳۵- انقلاب اسلامی ۲۱ آبان ۵۹
۱۳۶- میزان ۱۹ اردیبهشت ۶۰
۱۳۷- عبور از بحران، خاطرات سال ۶۰ هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ هفتم، ۱۳۷۸، ۲۹/۱/۱۳۶۰
۱۳۸- میزان، ۱۰ دی ۵۹
۱۳۹- یادنامه ابوذر زمان، ص۲۹۸
۱۴۰- انقلاب در دو حرکت، ص ۱۸۲
۱۴۱- همان، ص ۱۸۵
۱۴۲- شورای انقلاب و دولت موقت، ص۳۴
۱۴۳- انقلاب ایران در دو حرکت، ص۱۳۵
۱۴۴- انقلاب ایران در دو حرکت، ص ۷۵
۱۴۵- همان،ص۴۰
۱۴۶- همان،۱۳۴ -۱۳۳
۱۴۷- انقلاب ایران در دو حرکت،ص۱۲۲
۱۴۸- شورای انقلاب و دولت موقت، ص۳۰
۱۴۹- از آن جمله بودند محمد ملکی، طاهر احمدزاده، پرویز ورجاوند، تقی رحمانی، مجید شریف، محمد جعفری،احمد غضنفرپور و ...
۱۵۰- اسامی مشاوران و اعضای دفتر رئیس جمهور که به جوخه اعدام سپرده شدند: سید حسین نواب صفوی، کاظم قائم زاده، اصغر لقایی، منوچهر مسعودی، محمد علی نجف پور و رشید صدرالحفاظی.
۱۵۱- انقلاب ایران در دو حرکت،ص ۱۴۵
۱۵۲- سخنرانی تداوم و تحول انقلاب،۲۰/۱۱/۱۳۶۲،اسناد نهضت آزادی ایران، سال ۶۲، ج۱۴
۱۵۳- انقلاب ایران در دو حرکت، ص ۱۵۰-۱۴۹
۱۵۴- ایران فردا ، شماره ۱۶، ص ۲۱
۱۵۵- انقلاب ایران در دو حرکت،ص ۱۵۱
۱۵۶- نطق در مجلس ۱۵ شهریور ۱۳۶۰
۱۵۷- انقلاب ایران در دو حرکت،ص ۱۴۵
۱۵۸- تحلیلی پیرامون جنگ و صلح،انتشارات نهضت آزادی شماره ۳۳۰، ص ۸۵ -۸۲
۱۵۹- انقلاب ایران در دو حرکت، ص ۱۶۲
۱۶۰- سخنرانی تداوم و تحول انقلاب،۲۰/۱۱/۱۳۶۲،اسناد نهضت آزادی ایران، سال ۶۲، ج۱۴
۱۶۱- انقلاب ایران در دو حرکت،ص ۱۵۷
۱۶۲- همان، ص۱۶۱
۱۶۳- سخنرانی تداوم و تحول انقلاب، ۲۰/۱۱/۱۳۶۲،اسناد نهضت آزادی ایران، سال ۶۲، ج۱۴
۱۶۴- انقلاب ایران در دو حرکت،ص ۱۵۸
۱۶۵- سخنرانی تداوم و تحول انقلاب ،۲۰/۱۱/۱۳۶۲،اسناد نهضت آزادی ایران، سال ۶۲، ج۱۴
۱۶۶- همان
۱۶۷- آخرین نطق بازرگان در مجلس که ناگفته ماند، اسناد سياسی نهضت آزادی سال ١٣٦٣،جلد۱۵
۱۶۸- برای گوشه ای از این فحاشی ها نگاه کنید به حجت الاسلام ناطق نوري، وزير کشور، سخنراني در دفتر حزب جمهوري اسلامي در مشهد ۶/۷/۶۱ به مناسبت عيد قربان، پخش گسترده از شبکه صدا و سيماي خراسان و پيش خطبه نماز جمعه ۱۵ آبانماه ۶۱ تهران. روزنامه جمهوري اسلامي،سرمقاله «اقتضاي زمان» ۱۷ مهرماه ۶۱ و سرمقاله «جبهه جديد» يکشنبه ۲۵ مهرماه ۶۱. آقاي کمال عابديني زاده ،سخن قبل از دستور مجلس شوراي اسلامي يکشنبه ۱۸ مهرماه ۶۱ـ پخش مستقيم از راديو.چاپ در کیهان،اطلاعات، جمهوري اسلامي، ،ماهنامه شاهد. حجت الاسلام آقاي احمد زمانيان، سخن قبل از دستور در مجلس شوراي اسلامي ۵ شنبه ۲۲ مهرماه ۶۱ ـ پخش مستقيم از رادیو. چاپ در کیهان واطلاعات
۱۶۹- نشریه پرسش و پاسخ ، شماره ۱۷ مهر ۶۱
۱۷۰- خطبه نماز جمعه قم ، جمعه ۱۶ مهر ماه ۶۱، پخش در صدا و سيما، چاپ در کيهان، اطلاعات، جمهوري اسلامي، صبح آزادگان.
۱۷۱- سخنرانی در خطبه پیش از نماز جمعه، ۱۶ / ۷ /۶۱
۱۷۲- نطق در مجلس شورای اسلامی، ۲۰ مرداد ۶۲
۱۷۳- همان
۱۷۴- مشروح گزارش مجلس شورای اسلامی جلسه ۵۰۲، روزنامه رسمی کشور، ۱۱۲۲۳
۱۷۵- کیهان ۲۵ مهر ۱۳۶۰
۱۷۶- در تکاپوی آزادی،ج۲،ص۴۶۶
۱۷۷- سخنرانی در خطبه های نماز جمعه، مورخه ۶ شهریور ۶۱
۱۷۸- اطلاعات، ۲۰ مرداد ۶۲
۱۷۹- سخنرانی در خطبه های نماز جمعه، مورخه ۴ /۸ /۶۲
۱۸۰- نطق در مجلس شورای اسلامی، ۲۰ مرداد ۶۲
۱۸۱- سخنرانی در ديدار با معاونين سياسي وزارت كشور، ۹/۱۱/۶۳
۱۸۲- در تکاپوی آزادی، ج۲، ص۴۶۱-۴۶۰
۱۸۳- در تکاپوی آزادی،ج۲، ص۵۰۹
۱۸۴- بیانیه و تحلیل های سیاسی سال ۶۲ ، ج ۱۴، مورخه ۱۴ /۹ /۶۲
۱۸۵- مصاحبه با محمد جواد حجتی کرمانی ، ایران فردا،۱۶ اسفند ۷۳، ص۳۱
۱۸۶- اسناد نهضت آزادی ایران، "نامه به آقای خمینی، نامه به رهبر انقلاب در مورد حملات وسيع به نهضت آزادي ايران"
۱۸۷- نامه مهندس بازرگان به آیت الله خمینی، مورخه ۱۰ /۵ /۶۲
۱۸۸- بیانیه آقای خمینی پیش از انقلاب، مورخه ۵ /۵ / ۵۷
۱۸۹- مصاحبه با روزنامه کریستین ساینس مانیتور ۷ /۳ /۶۴ راجع به انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۴
۱۹۰- اطلاعیه نهضت آزادی ایران، ۲۸ اردیبهشت ۶۵
۱۹۱- نامه به آقای خمینی ۱۲ /۷ /۶۷ ، در تکاپوی آزادی،ج۲،ص ۵۴۱
۱۹۲- بیانیه نهضت آزادی ایران، دیماه ۶۷، اسناد نهضت آزادی ایران، ج۱۹
۱۹۳- ایران فردا، سال ۵ ، شماره ۲۹ ،ص ۵
۱۹۴- ایران فردا، شماره ۱۶، اسفند ۷۳ ص ۲۸
۱۹۵- زوایای تاریک،ص۱۹
۱۹۶- ناگفته ها و مباحث بنیادین ملی، عزت الله سحابی، ص۱۷۴-۱۷۶
۱۹۷- ایران فردا شماره ۲۳ ص۲۰
۱۹۸- در تکاپوی آزادی، ج۲، ص۶۰۰
۱۹۹- سخنرانی مهندس بنی اسدی در یازدهمین سالگرد بازرگان در حسینیه ارشاد، دی ۸۴
۲۰۰- مصاحبه با آقای بنی اسدی، داماد بازرگان؛ ویژه نامه" بازرگان"، شرق، سه شنبه ۲۷ دى ۱۳۸۴
۲۰۱- حکایتهایی از زندگی مهندس بازرگان، گردآورنده ش.لامعی، انتشارات قلم، چاپ اول، ۱۳۷۶،ص۹۵
۲۰۲- حوزه خصوصی یک سیاستمدار، ویژه نامه بازرگان، شرق، سه شنبه ۲۷ دى ۱۳۸۴
۲۰۳- ناگفته ها و مباحث بنیادین ملی، عزت الله سحابی، انتشارات گام نو، چاپ اول، تهران ۱۳۸۳، ص۱۷۴-۱۷۶
۲۰۴- حوزه خصوصی یک سیاستمدار، ویژه نامه بازرگان، شرق، سه شنبه ۲۷ دى ۱۳۸۴
۲۰۵- مصاحبه مهندس بازرگان با روزنامه تهران تايمز درج شده در روزنامه ابرار، بهمن ۶۷، اسناد نهضت آزادی ایران، ج۱۹
۲۰۶- پیام رادیو تلویزیونی ۱۴/ ۱/ ۵۸، مشکلات و مسائل ص۱۰۷
۲۰۷- سخنرانی در اصفهان، ۱۴/۱۲/۵۹. این سخنرانی همزمان است با واقعه ۱۴ اسفند سالروز وفات دکتر محمد مصدق. سخنرانی بنی صدر نیز در تهران در این روز با تشنج همراه شد.
۲۰۸- نامه آیت الله صدوقی به مهندس بازرگان، ١١/٨/١٣٦٠
۲۰۹- پاسخ مهندس بازرگان به آیت الله صدوقی،۳۰/۸/۶۰
۲۱۰- در تکاپوی آزادی،ج۲، ص ۶۰
۲۱۱- در تکاپوی آزادی،ج۲، ص ۲۸۶
۲۱۲- مدافعات، ص ۱۵۳
۲۱۳- نشریه امید، شماره بهمن ۷۳
۲۱۴- خاطره امیرانتظام از بازرگان، آن سوی اتهام، ج۱، ص۲۷
۲۱۵- پا به پای وحی، مهندس مهدی بازرگان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴، مقدمه، ص۶

Tuesday, January 01, 2008

دروغ گویی ها و کفر ( حق پوشانی ) مجاهدین

فرهنگ ضد اسلامی و ضد ایرانی مجاهدین2
نگرشی کو تاه بر شو ی تلویزیونی سمیه محمدی
سعید سلطانپور –تورنتو

29 دسامبر 2007 برابر با 9 دی 1386

بخش دوم
دروغ گویی ها و کفر ( حق پوشانی ) مجاهدین


اینکه مجاهدین بطور عام و رجوی بطور خاص ، بجای پاسخ گوئی به نقض پیوسته حقوق بشر و اعمال خشو نت در آن تشکیلات سعی می کنند با آوردن افراد بی اطلاع و با ترفیع مقام دادن یک شبه ( مجاهد شدن ) جوانی که بی سوادی سیاسی و دانش اجتماعی وی و عدم آ شنائی اش با پروسه تشکیل و مبارزات سازمان عیان هست , قبل از هر چیزی نشان از عدم صداقت و کفر ( پوشاندن حق ) این جریان دارد .

برخلاف جریان اولیه مجاهدین و بنیانگذارانش که برای عدالت اجتماعی مردم ایران با بهر ه گیری از اعتقادات اسلامی و ملی بر علیه استبداد شاه مبارزه می کردند و به تصرف قدرت سیاسی نمی اندیشدند ؛ رهبری وابسته و اشرافی فعلی سازمان و ضد فرهنگ ساز این جریان کفر آمیز ( پوشاننده حق ) ، برای رسیدن به قدرت و تصاحب آن ،
تمامی مرزهای دوروئی و فرصت طلبی ماکیاولیستی را نیز مخدوش کرده اند .

و اما نکته های کلی دروغ گویی های مجاهدین که از دهان سمیه در تواب شو تلویزیونی مجاهد 26 دسامبر برابر با 7 دی در شو تلویزیونی و پروژه تواب سازی گفته شد.

1. مجری برنامه سیمای رجوی اعلام می کند که ارتباط مستقیم با اشرف دارند . منتظر برقراری ارتباط میشود ، سمیه ظاهر میشود . در یک مصاحبه غیر فرمایشی ؛ بطور طبیعی مخاطب بلافاصله بعد از مکث مجری و یا حتی در میان صحبت گزارشگر ، شروع به صحبت کردن و پاسخ می کند . ولی در این شوی تلویزیونی سمیه منتظر پایان سوال حتی بعد از مکث مجری می شود یعنی سمیه سوال را بطور کامل می داند و منتظر پایان آن هست . زیرا هم سوال و هم جواب دیکته شده است و ارتباط مستقیم برنامه ریزی شده و هدفمند سیاسی است ون ه اطلاع رسانی.

زیرامجاهدین اجازه مصاحبه سمیه با " استوارت بل " روزنامه نگار کانادائی که در 7 شماره "نشنال پست " در سال 2007 سرگذشت و ماجرای مصطفی محمدی و فرزندانش سمیه و محمد ( برادرنوجوان نجات یافته از اشرف ) را منتشر کرده بود را ندادند زیرا روزنامه نگا ر مسنقل ) سوالا ت را برای روشن شدن حقایق می پرسد.


2. جرم مصطفی محمدی ( پدر ) و محبوبه همزه _ مادر – چیست ؟

بر مبنای کدام قانون مدنی و فکری و انسانی در دنیای معاصر آمدن پد رو مادر ی با تفکری غیراز باورهای فرزندان برای دیدن و بردن فرزندشان ( دراین مورد سمیه ) ؛ جرم است ؟
سمیه از کجا با قاطعیت حکم مزدوری پدرش را صادر می کند ؟ وی که سالهاست با خانواده اش گفتگوئی نداشته است ؟ منبع اطلاعات وی کیست ؟ چرا مجاهدین مدرک آنرا منتشر نمی کنند ؟

برای کسانی مانند ما که در روابط و مناسبات مجاهدین در دو مرحله ( شورایی تا 60 و بعداز کودتای خزنده ورجوی بعد از 60 ) بوده ایم می دانیم که این تنها درقانون رجوی است که نشان دادن احساس فرزندی جر م است . ابراز عشق و علاقه به همسر و خانواده جرمی نا بخشودنی است .


براستی اگر سمیه آنگونه که در شوی تلویزیونی؛ برنامه تواب سازی به ادامه بودن آگاهانه در پادگان اشرف و جنگ و رجوی عقیده دارد پس هراس مجاهدین چیست ؟.

"کبوتر جلد " به خانه بازخواهد گشت . زیرا می داند که زندگی کفتر باز به زندگی او بسته است و عشق دو طرفه ای وجود دارد .
مجاهدین بخوبی می دانند که اشرف قفسی است که کبوتران طعمه ای هستند که باید در گرگان درند ه قربانی شوند تا ادامه حضوررهبری بغایت ارتجاعی و نوکر اجنبی مجاهدین ممکن شود . .
مجاهدین بخوبی می دانند " کفتری که پرید ؛ دیگر پریده است " و هیچ پرنده ای به " گوانتاناما بی اشرف " باز نخواهد گشت .

براستی تشکیلاتی که مدعی آزادی خواهی است و پایش هم روی مواضع و بنیان های فکری اش سفت است ویقول رهبرمفقود الاثرش در تمامی دنیا به رسمیت شناخته شده است از رفتن یک نفر چه غمی دارد؟.
چرا از حضور یک پدر و مادر در جلوی پادگان اشرف سراسیمه می شود و کسانی را اجیر می کند تا آنانرا مورد ضرب و شتم و با اسلحه موردتهدید قرار بدهند. ؟

پاسخ این است عشق پدران و مادران، انجماد فکری و عاطفی را ذوب خواهد کرد وپادگان نظامی مسخ شدگان اشرف با حضور پدر ان و مادران مانند " برف آب خواهد شد " و " خانه عنکبوتی " و شنی مجاهدین به مثابه "شجره خبیثه " را آب خواهد شست.

اجازه بدهید تناقضات و دروغ گویی های مجاهدین در مورد عشق و عاطفه یک نمونه ای بیاورم.

محمد سیدی کاشانی( از مسولان قدیمی و در اختیار کارگزینی وپاکسازی شده فعلی ) در سالگرد تاسیس سازمان در سال 85 خاطره ای از عشق و عاطفه می آورد .

وی می گوید:
محمد‌آقا ( حنیف نژاد ) شروع به صحبت كرد و گفت: «ما تا امروز توی سازمان یك چیز كم داشتیم و این بود كه هركس تنها با مسئولش و هر مسئولی فقط با تحت‌مسئولینش رابطه تشكیلاتی و رابطه عاطفی داشت. حالا ما به نقطه‌یی رسیده‌ایم كه می‌خواهیم عشق و عاطفه بین بچه‌ها را گسترش بدهیم و در همه تار و پود سازمان جاری و ساری كنیم. چون همین عشق و عاطفه است كه در شرایط سخت سازمان را حفظ می‌كند. عشق است كه باعث می‌شود در لحظه ضرورت فرد خودش را فدای برادرش كند. و لازمه چنین مناسباتی مقدمتاً این است كه بچه‌ها تا آن‌جا كه امكانش هست با همدیگر آشنا بشوند. با هم كوه بروند و برنامه‌هایی از این قبیل.».

داستان سمیه ها دلیلی بر افسانه بودن چنین خاطره ای و یا اثبات دگر دیسی ضد انسانی مجاهدین هست .

وادارکردن اعضا به تحقیر دوستان و اعتراف به گناهان ( کرده و ناکرده ) در ملا عام درون اشرف حتی با فرهنگ اعتراف در کلیسای کاتولیک که از پشت دریچه انجام می شود هم سازگار ی ندارد .
وادرار کردن هواداران به خود سوزی در دستگیری مریم رجوی که به منظورارعاب دولتها انجامید و چهره زشت این جریان را در افکار عمومی جهان نشان داد و باعث شد که سریعا دستور تشکیلاتی خودسوزی متوقف شود . مریم رجوی که برای اولین بار در عمرش 15 روزی در زندان پاریس گذراند ؛ علیرغم ادعاهایش ولاف در غربت زدن و ادا واطفار های چریکی ؛ پس از خروج ازز ندان چنان بریده بود که حتی یک کلام هم صحبت نکرد و تا مد تها هم از خط و نشان کشیدنو اظهار نظر برای دولت فرانسه خودداری می کرد .
بنا کردن دستگاه تبلیغاتی و متهم کردن دیگران ، عشق و عاطفه نیست بلکه نفرت و کینه ورزی است .





3. ضرب و شتم و طرح آدم ربائی مصطفی محمدی و محبوبه همزه ( همسر مصطفی ) توسط نیروهای نظامی آمریکا مستقرد ر پادگان نظامی اشرف کشف و ثبت شده است و ا ز طریق سفارت کانادا در اردن به وزارت امور خارجه کانادا منتقل شده است و اعلامیه کانون اندیشه و گفتگو و حقوق بشر نیز بر اساس گفتگوی کاردار سفارت کاناد ا در اردن خانم سونیا هوکایاس بوده است .
گزارش کانون هم به نخست وزیر کانادا و مقامات وزارت خارجه کاناد نیزبرای پیگیری ارسال شده استو این موضوع مجاهدین را بشدت خشمکین کرده است . متهم کردن نیاز سلیمی و من صورت مسئله را که اتهامات جدی در مورد نقض حقوق افراد توسط مجاهدین هست را پاک نمی کند. مجاهدین بجای دشنام دادن بهتر است به حقوق بشر احترام گذاشته و ترور و خشونت را که حرکت غیر توحیدی و فرعونی است رها کنند.


4. اعتراف مجاهدین مبنی بر ضرب وشتم محمدی ها که از زبان سمیه عنوان شد که " همسایه های اشرف از فیلم گرفتن مصطفی محمدی ناراحت شده و با محمدی ها درگیر شده اند و دوربین آنها را گرفته اند . " سیاست فرار به چلوهست ولی همسایه های اشرف لطیفه ا ی بیش نیست .
زیرا پادگان نظامی اشرف در وسط بر و بیابان در 20 کیلومتری خالص و د رچند کیلومتری جاده اصلی به بغداد و کردستان قرار دارد . و در همسایگی پادگان اشرف تا فرسنگها نه دهی و نه آدمی هست.

ا ز کجا مجاهدین این همسایگان را کشف کرده ا ند و از کجا این همسایگان پیدا شده اند نمونه ای از شارلاتانیزم و کفر دستگاه رجوی است که موضوع تازه ای نیست..

صدام که به مراتب از رجوی با هوش تر بود دور تا دور اشرف را ، با زبده ترین واحد چتربازو ضد هوائی و را تحت عنوان حفاظت از سازمان قرار
د اده بود. دیگر مقرهای نظامی سازمان در محاصره لشکرهای زرهی ( فیلق ) عراق قرار داشت و لی در حقیقت صدام دیکتاتوری بود که به کسی حتی از عراقی ها هم اعتماد نداشت چه برسد به رجوی که خیانت به آزادی و استقلال و آرمانها ی مردم ایران و در یک کلام" وطن فروشی اش " در تاریخ معاصر دنیا و تاریخ پر تلاطم ایران اگر بی نظیر نبوده کم نظیر بوده است در کارنامه سیاه وی هست . . .
هر چند مسعود رجوی با افتخا ردر نشست های داخلی سازمان ؛ این حفاظت را نشان اهمیت دادن به مجاهدین توسط صدام می دانست. در حالیکه سازمانی که مدعی سرنگونی یک رژیم بود چگونه نمی توانست از خود در خاک دشمن حفاظت کند ؟


5. در دنیای ماهواره و هواپیماهای بدون سرنشین جاسوس ، درکشوری نا امن مانند عراق که هیچ کس در طول روز امید به بازگشت به خانه را ندارد فرستادن یک نفر برای فیلم برداری ی و توجیهاتی مانند فیلم برداری از اشرف جای سوال و تردید دارد . قاعدتا بایستی نیروهای آمریکائی و بلغاری بیشتر نگران خودشان باشند تا مجاهدین بدون اسلحه و تحت کنترل که مدت 4 سال است بدلیل بیکاری در ان قلعه متروکه هندوانه و صیفی می کارند
کمتر کسی است که نداند تکلیف مجاهدین در اشرف نیست که تعیین میشود بلکه در معادلات لابی قدرتمند اسرائیلی ها درواشنگتن هست که تعیین میشود . اشرف ابزاری برای بده و بستانهای سیاسی دولتها هست و سالهاست که بی اختیار هست همانگونه که تکلیف رجوی که مدت 4 سال است پروند ه اش در بایگانی راکد دولتهای بیگانه مانده است ، توسط بیگانگان تعیین می شود .
باید به رجوی گفت : اول تکلیف خودت را معلوم کن ، بیا بیرون برادری ات را ثابت کن و بگو در این مدت کجا بودی که اجازه نداری صدایت را و سیمایت را به پیروان خود نشان بدهی بعداطلب ارث ا ز ایران داشته باش.





منابع مالی هزینه های مجاهدین و عدم پاسخگوئی رجوی
سازمان در اوج قدرت و تشکیلا ت 100 هزار نفری در سال 1360 که شرایط هنوز باز بود و استبداد کاملا حاکم نشده بود ؛ بسیاری از هواداران آزادانه به سازمان کمک می کردند و همه هزینه ها را برو بچه های بخش کارمندی و بازارو محلات تامین می کردند . در ان زمان بیشترنیروها در خانه های خودشان بودند و هزینه ای چندان نداشتند با این حال غذای واحدهای میلیشا سیب زمینی پخته و تخم مرغ وعدسی بود ؛ البته بغیر از رجوی و برخی از کادرهای مرکزی که " معده ای " بودند و در ستاد "علوی " و "انزلی " کباب می خوردند. در کردستان هم در سالهای 61تا 64 و عزیمت به عراق ؛ بعضی وقتها بچه ها به زور نان خشک گیرشان می آمد.
با عزیمت رجوی به عراق ؛ درهای نعمت برروی مجاهدین گشوده شد و دلارها و دینارهای نقتی مردم محروم عراق ؛ سبب شد که مجاهدین رشد کنند و رجوی در پناه آن مخالفان راسرکوب و افرادی را در شورا بخرد تا وجه سیاسی برای خود بسازد .

هر چند سالهاست که رجوی حدود 3تا 5 هزار هواداردر اروپا و آمریکا ی شمالی دارد وبا ادعای کمک مالی اینها ، می تواند خرج 3800 نفر نظامی و پادگان را در عراق که سالانه بالغ بر 20 میلیون دلار است ، داشتن تلویزیون و رادیو و روزنامه ی بدون آگهی ؛ چاپ اگهی های 100 هزار دلاری در روزنامه های آمریکا و خرج مهمانی های دائم به شیوخ و مردم فقیر و گرسنه عر اقی در پاد گان اشرف برای تبلیغات و دامن زدن به جنگ شیعه و سنی ؛ هزنیه های میلیون دلاری دفاع در دادگاه های آمریکا و اروپا و هزینه های سر سام آور اعضای شورا و مجاهدین در فرانسه را تامین می کند .

این برکت کمک های مالی هواداران رجوی ؛ مانند برکت باغهای پسته رفسنجانی از عجایب دنیا هست . هر وقت که از منبع ثروت میلیاردی رفسنجانی می پرسند وی می گوید" از باغ پسته از پدرم به ارث رسیده بود ." بنا به گزارشات منابع غیر ایرانی خانواده رفسنجانی یکی از 100 خانواده ثروتمند دنیا هستند.
چقدر خوب بود که رجوی و رفسنجانی که بشدت مدعی خدمت مردم ایران هستند ، ایران را با کمک پولهای مجاهدین که تمامی ندارد و پسته های با غ رفسنجانی اداره کنند و نفت را برای استفاده نسل بعد بگزارند.


راهکارهای مجاهدین و رجوی


رجوی اخیرا با اعلا میه های تکراری و بی سر و ته , آرزوهای بر بادرفته ومالیخو لیائی جنگ طلبانه خود را برای روحیه دادن به تشکیلات فشل شده و بشدت بحران زده سیاسی و عقیدتی خود بیرون می دهد که بدنبا ل آن 7 شبانه روز جشن و پایکوبی در اشرف برگزار می شود .
اشرف قبل از نیاز به عشق و عاطفه ، نیاز به روانشناس دارد و از همه مهمتر نیازبه هوای تازه دارد برا ی بیداری و آگاهی تا واقعیت ها ی پیرامون این جریان در اشرف مانند بحران جنسی ، فساد اخلاقی و مالی و شکست کامل سیاسی و عقیدتی را ببیند . اشرف قبل از هر چیز نیاز به آزادی خود دارد . مجاهدین و اشرف یکی از موانع اصلی در راه مردمسالاری و دموکراسی ازدرون مردم ایران هستند .
.

زمان آن رسیده است که رجوی بجای داستا ن پردازی و متهم کردن این و آن ، شخصا مسولیت شکست ها را به عهده بگیرد و به مساتل جدی در مورد نقض حقوق بشر؛.ضرب و شتم مخالفان و منتفدان ، صورت هزیمه ها و کمک های دریافتی از دولتهای خارجی ، همکاری با سازمانهای جاسوسی عراق در زمان صدام که به قیمت نابود شدن بر خی از اعضای مخالف سازمان منجر شد و نیز همکاری با سازمان امنیت آمریکا ، سازمان امنیت اسرائیل و ترکیه , نقش رجوی دربوجود آمدن 30 خردادو آغاز کشتار دگر اندیشان توسط جمهوری اسلامی و ادامه کشتار و زندانی شدن و شکنجه هزاران هوادار و اعضای سازما ن و نیز نقش مستقیم رجوی و رهبری مجاهدین در ادامه جنگ ایران و عراق ، را برای قضاوت تاریخ و استفاده آیندگان بیان کند .


منابع :
1
( وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أ َوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً، وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً ) اسرا 23-24

2. اَن اشكر لى و لوالديك الىَّ المصير، و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدّنيا معروفاً و اتَّبع سبيل من اناب الىَّ ثمَّ الىَّ مرجعكم فانبِّئكم بما كنتم تعملون
3. وَوَصَّيْنَا الْأِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ
اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ ) لقمان آية:14
4. وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ) نساء آية: 36
5. (سَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّ الْعَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ قَالَ الصَّلَاةُ عَلَى وَقْتِهَا قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ ثُمَّ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ). بخاري_شماره حديث496
6. معده ای –اصطلاحی بود که به کسانی که زخم معده داشتند اتلاق می شد و آنها بایستی کباب می خوردند .